سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵ - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

408 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3625 روز

    استاد عزیز با دین این فایل چه باور محدودی درباره مهاجرت داشتم ونمی دونستم

    هر زمان درباره مهاجرت صحبت می کردم ،می گفتم آدم هر جا بره باهاش مثل خارجی رفتار میشه چون دقیقا رفتار و نگاهی که من با افغانی ها داشتم

    من در مشهد زندگی می کنم و افغانی زیاد هست و هر زمان به مهاجرت فکر می کردم همین دیدگاه به ذهنم می اومد

    و نمی دونستم این یک باور مخرب و بازدارنده است و با دیدن این فایل خیلی خوب متوجه این باورم شدم

    مورد بعدی که خیلی برام جالب بود صحبت های خاله زنکی که خیلی زیاد دارم البته بگم که نسبت به قبل حضور در سایت خیلی کمتر شده ولی از اونجایی که این کار جز عادت بوده گاهی انجام میدم

    مورد بعدی که همیشه دغدغه من بود

    و یک سوال بود برام این بود که چرا گاهی اوقات من انرژی زیاد دارم و گاهی کم؟ جواب این سوال هم در این فایل به من داده شد و جواب این بود که من هدر رفت انرژی زیاد دارم یعنی تمرکز ندارم وباید تمرکز در کارم رو بیشتر کنم

    استاد جان ممنون از این فایل زیبا تون

    با اینکه چند روزه این فایل رو دیدم ولی دلم نیومد کامنت ننویسم و برای نوشتن کامنت درست چند بار فایل رو گوش دادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته

    به به چه صبحانه خوشمزه

    جای ما خالی استاد من هرموقع صحبت های شما را گوش میدم قلبم پر از امید میشه.

    انشا الله که در پناه الله یکتا شاد و موفق و سالم و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    29 گفته:
    مدت عضویت: 2778 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان خوب ،استاد خیلی ممنون از همه فایل های زبیا واقعا به من خیلی انگیزه میده واقعا میشه درس های خوبی ازش گرفت و خواستم بدونم نظر شما در باره غذا های چی هست از لحاظ حرم بودن حالال بودن در این باره چی نو دیدگاه یا نقکر دارید مرسی جهان سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2955 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار

    واقعا استاد توی این فایل حرف دل منو و من خیلی درس گرفتم که هیچ وقت در مورد دیگران قضاوت نکنم و بیشتر به خودم نگاه تا به دیگران و در جهت برطرف کردن عیب های خودم عمل کنم خدایا شکرت بابت این استاد که همیشه ما رو بدون هیچ منتی راهنمایی می کنه و قوانین خداوند رو خیلی شفاف آموزش می ده خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    کتیبا گفته:
    مدت عضویت: 2364 روز

    سلام

    می خوام بگم استاد جون مرسی

    مریم جان مرسی

    خدا جون مرسی

    خداجون چه سایت خوبی

    چه راه خوبی

    چه کار خوبی

    خدایا شکرت

    به مسجد رفتم صدای اذانش خوب بود نمازش خوب بود حتی دعایش خوب بود…

    اما بعد از دعا گفت مرگ بر دیگران….مرگ بر دشمن خدا … همه باید مثل ما شوند….آخرش را دیگر دوست نداشتم …

    آخر خدای عاشق با دشمنی چه کاری دارد…. به محفل روشنفکران شهرمان در کافه ای لوکس گریختم حرفهای قشنگی می زدند از آزادی بیان و زیبایی های تمدن و فرهنگ عجم …. شیفته کروات و حرفهای لوکس شان شدم…. گفتم خوب است با اینها همسفر و همراه می شوم… در راه یک مرد عرب را دیدم از سرزمین همسایه آمده بود چند روزی در مسیر پیاده روی اربعین کربلا میهمان خانه اش بودم خیلی با عشق و عزت از من پذیرایی کرده بود

    من عاشق حسین بودم او هم عاشق امام رضا … دلش می خواست به زیارت برود من هم دعوتش کردم. می خواستم به پاس میهمان نوازی اش زیبایی های شهرمان را به او نشان دهم . اما دوستان جدید روشنفکر او را از شهر بیرون کردند… گفتند سرزمین ما آریایی است حضور مرد عرب نه…. من از رفتارشان بدم آمد از کارشان خجالت کشیدم..از راه آنها هم جدا شدم…..

    من هیچوقت چادر اجباری را نمی پسندیدم اما رضا شاهی که به زور چادر از سر می کشید راهم دوست نداشتم….

    من امر به معروف واعظ شهرمان را دوست نداشتم اما حرفهای غرور آمیز و نژاد پرستانه روشنفکر شهرمان هم که همسایه هایش را مسخره می کرد و آنها را عقب افتاده می خواند دوست نداشتم….

    نیمی از مردم شهر به دنبال واعظ شهر می دویدند و شعار مرگ بر دشمن خدا سر می دادند…. و نیم دیگر که آنها عقب مانده می خواندند و می خواستند آنها را از شهر بیرون کنند…

    من این وسط مانده بودم…..کدامین راه حق است کدام راه باطل؟

    خدایا شکرت

    دیده ام باز شد چشمم روشن

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3317 روز

    خدایا شکرت

    نمیدونم چندین و چند بار دیگه باید این فایل وببینم , فکر میکردم قضاوتم در مورد آدم ها خیلی کمتر شده,چون هر چقدر بتونم قضاوت کنم , کمتر در مورد آدمها قضاوت کنم, نشانه اینه که بیشتر داری به درون خودت نفوذ میکنه, کلا هر چقدر جلوتر میرم, بیشتر به این نتیجه میرسم, حذف آدم ها از ذهنت برابر با موفقیت بیشتر , حالا در هر زمینه ای , حتی با اینکه در رابطه عاطفی توپ باشی ولی اون طرف از ذهن تو حذف باشه.

    وقتی آدم ها از ذهنت حذف میشه, یعنی چی , یعنی , چون دیگه به این فکر نمیکنی, چیکار کنم , با کی ازدواج کنم , چه شغلی برم, چی بپوشم, چه کاری پولش بیشتر و……که رضایت بقیه رو بگیرم و از طرفی دیگه حذف آدم ها درذهنم یعنی, وقتی سبک و روش زندگی ای که خودم با تحقیق بهش رسیدم , و فکر میکنم درسته, با خودم و مسیرم برم جلو, اگر اطرافیانم دیدگاه من و ندارند, نخواهم زور بزنم که اثبات کنم, دیدگاه من درسته , حالا این ممکن تو زمینه کارم , روابطم, پوششم و….. باشه

    تجربه مهمونی دیروزی که من داشتم که بعد از 5 الی 6 ماه وارد جمعی شدم از نزدیکانم , که خیلی از لحاظ پوششی با من فرق داشتن , و شروع کردم تو ذهنم مسخره کردن و قضاوت اینکه اونها هم چنان اون عقاید و دارند , و این قضاوت ناخودآگاه بود, و وقتی منجر به بحث بیرونی شد, اون موفقع بود که فهمیدم , باید رجوع کنم به خودم , چون ایمان دارم من هم که دارم شرایط و رفتار آدم ها با خودم و خلق میکنم, با باورهام , بعد که اومدم خونه, با اینکه من روز33 هستم و از خدا خواستم هدایتم کنه, بهم گفت بروروز 44 که با خوندن نوشته های فوق االعاده الهام و احسون عزیز برام بیشتر قابل درک شد.

    این هم بگم که در مورد قضاوت خیلی بهتر شده ام , و شاید بیشترش هم به خاطر مهاجرت است , چون من کلا آدم های سیگاری و کسایی که مشروب میخورند و یا اصلا هر رفتاری که به ظاهر عرف جامعه ناپسند بود از کسی میدیدم, کلا اون آدم و از زندگیم پرت میکردم بیرون , حتی اگر ازنزدیکانم بود , با اینکه اون آدم هزاران نکته مثبت داشت , حذفش میکردم

    استاد چقدر قشنگ گفتید که در مورد اون چیزهای که مشترک بودیم افکارمون صحبت کنیم , من عاششششقتم

    استاد خیلی سپاسگزارم که به حرف احساست گوش کردی و اومدی با ما در مورد آمیش ها بیشتر صحبت کردی

    خدایا من عاشششقتم , خدا شکرت به خاطر این همه آگاهی و این مسیر لذت بخش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نازنین بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 3317 روز

      میدونین وقتی آدم ها رو از ذهنمون حذف میکنیم , کلی از نجواهای ذهنمون ساکت میشه, بچه ها فکر کردید به یک دقیقه تون , تو این یک دقیقه , چندین بار ذهن میره سمت فکر کردن به آدم های دیگه , این همون نشتی که استاد میگه ها , و کلی از انرژی مون و میگیره, خود من یادمه , به صورت وحشتناکی ذهنم درگیر آدم ها بود, ازهمکار و دوست و پسر خاله و دختر خاله و فامیل , ولی الان که فکر میکنم, واقعا خدایا شکرت , خیلی کمتر شده این درگیری ذهنی من با آدم ها , در مورد اینکه فلانی ازدواج کرد اینجوری بوده, ثروتمند اینجوری بوده , پولش و اینجوری بدست آرده , اون یکی که دینش فلان , یا فلان لباس و میپوشه , اینجوری, ااااااا خدای من , واقعا شکرت , واقعا به خودم افتخار میکنم, که این همه تغییر کردم , و واقعا الان اون درگیری ذهنی که من با بقیه داشتم و این همه از انرژی خودم و از بین میبردم , خود به خود خیلی کمتر شده , خیلی بیشتر داره صرف خود سازی درونم , و افزایش مهارتهام میشه, من اصلا متوجه این تغییرات نشدم, الان که دارم مینویسم, و یاد گذشتم افتادم, خدای من , واقعا استاد درست میگه , اصلا نمیفهمیم اینقدر نرم و راحت انجام میشه, حذف آدم ها از ذهنمون, چه از لحاظ اینکه برای اونها زندگی نکنیم, و از این لحاظ قضاوت نکنیم, یک بازی برد برد , چون حجم زیادی از ذهن خالی میشه, و اینجاست که شهود شکوفا میشه, اینجاست , که صدای قلب و میشنویم , اینجایی که درک میکنیم خود آدم ها هم دستهای خداوند هستند, که هستن, نعمت هستن , حتی اگر برای تو تضاد ایجاد کنند, چون اگر این نعمت ها نیان , که من چطوری خواسته هام و بفهمم, برای همین حتی آدم های اشتباهی و نعمت میدونی , و رفتارشون و قضاوت نمیکنی , و بر میگردی به درونت, و هی رشد و رشد و رشد و, آدم های فوق العاده و فوق العاده تر , فصل جدید زندگی , سعی به درک بهتر ,زندگی نکردن برای دیگران , و نقد نکردن بیشتر , و تجربه بیشتر ذهن آرام و تجربه شهود و شکوفایی بیشتر, بی نهایت لذت بخش.

      استاد عزیزم, خانم شایسته , عاشقتونممممممممممممممممممم

      خدای من سپاسگزارم به خاطر این همه عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3410 روز

    سلام به بهترینها

    سلام و درود به عزیزای دلم به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان کارگردان و تهیه کننده سریال سفر به دور آمریکا

    تشکر میکنم از استاد عزیزم بابت توضیحاتی که دادین درمورد طرز تفکر ما در مورد آدمها و تنوع آدمها روی کره ی زمین.

    ماهم در کشوری زندگی میکنیم که تا حدودی تنوع در نژاد و دین دیده میشه نه به اندازه ی آمریکا اما توی شهر ما آدمهای مختلفی زندگی میکنند.که هیچ مشکلی با دین اونا نداریم.درسته کشور ما یه سری محدودیت ها داره برای بعضی ادیان اما کنار هم زندگی میکنند و مشکلی ندارن.قبول دارم بعضی نگاه ها به اونا کج و ناعادلانه ست اما وقتی نگاه کنیم و بدونم اوناهم انسان هستند با یه عقاید دیگه که اصلا به ما مربوط نمیشه.کاش سرمون فقط به زندگی خودمون بود زندگی خودمون رو میساختیم خیلی از تیم های فوتبال هست بازیکن هاش هر کدوم مال یه کشورن و دین و عقاید مختلفی دارند اما هیچ تاثیری توی بازیشون نداره و مبینیم خیلی باهم هماهنگ هستند .مردم آمریکا هم اونایی که به ایران سفر داشتند میدونن ایرانی واقعا مهمون نواز و دوست داشتنی هستند .

    از اون رستوران و غذاهای رنگیش فوق العاده خوشم اومد مخصوصا پنیر سوراخ دار که نوستالژیه و منو یاد کارتون تام و جری انداخت به قول استاد.

    و اون گوله ی صورتی رنگی که گذاشتین تو بشقابتون فکر کنم تخم مرغ آب پز بود چقدر زیبا و خوردنی بووووود. دلم ضعف رفت نوش جانتون .

    براتون آرزوهای بازهم بهتر دارم موید باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3339 روز

    این فایل ویدئویی مصداق این آیه از قرآن است که خداوند میفرماید :

    بگویید ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عیسى داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده ایمان آورده‏ ایم میان هیچ یک از ایشان فرق نمى‏ گذاریم و در برابر او تسلیم هستیم (بقره ۱۳۶)

    استاد فایلتون معرکه بود اصلا

    خیلی نگرشم رو تغییر داد . سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: