سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۶

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فائزه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

وقتی این فایل رو دیدم نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. الانم موقع نوشتن اینقدر دستام از شدت اشتیاق و احساسی که واقعا نمیدونم باید چه اسمی بذارم روش، میلرزه…

یاد اون لحظاتی افتادم که استاد میگفت فقط یه وقتایی گریه میکردم و به خاک میفتادم به پای پروردگارم.

چقدر زیبا بود لحظاتی که اون افراد که حتی ثانیه ای قبل همدیگه رو نمی شناختن اینقدر با عشق در کنار هم شروع کردن به نواختن.

من از این هماهنگی درسی گرفتم که اشک شوق توی چشمام حلقه زد و همزمان با تماشای این قسمت گریه کردم.

افرادی که همشون داشتن از قوانین ثابت نُت‌ها و موسیقی استفاده میکردن و تونسته بودن باهم تا این حد هماهنگ بشن که آهنگی به این زیبایی رو بنوازن. البته تصاویر گویای این بود که اونها تلاش نمیکردن که با هم هماهنگ بشن بلکه اونا با عشق قوانین رو اجرا میکردن و اون موسیقی نواخته میشد. درست مثل همه ی ما که توی این سایت هستیم و همگی از این قوانین ثابت جهان آگاهی داریم و هر کسی به اندازه ی ظرفیتش و به اندازه ای که یاد گرفته همون قوانین رو به کار میگیره

موقع نواختن اون موسیقی بی نظیر حتی اگر یه نفرشون هم جایی رو اشتباه میزد هیچکس اعتراضی نمیکرد و طبق گفته ی مریم جون اونها حین نواختن همدیگه رو میشناختن و انگار که سالهاست با هم تمرین کردن.

لحظه لحظه تماشای این فایل منو یاد حال و هوای این روزای خودمون توی سایت انداخت. همه ما هم که به عنوان هم فرکانسی در کنار هم قرار گرفتیم داریم از همین قوانین ثابت استفاده می کنیم و با عشق اونا رو توی زندگی اجرا میکنیم و حتما اگر با دقت بیشتری گوش کنیم این موسیقی آرامش بخش رو توی زندگیامون میشنویم. دست خدا رو توی زندگیامون می بینیم که چطور کمکمون می کنه گوش نوازترین موسیقی رو برای زندگی بنوازیم.

من با تمام وجودم حس کردم اون هم فرکانسی رو بین آدمای اون گروه. اونا همشون با عشق می نواختن و چقدر با خودشون در صلح بودن و چقدر با همدیگه در صلح بودن که اینقدر بهم احترام میذاشتن. همشون کم سن و سال بودن که هم گروهی شده بودن و اینقدر باهم در صلح بودن که دعوا نمی کردن که نه من این ساز رو نمیخوام اونو میخوام. یا من میخوام بخونم چرا تو داری میخونی صدای من قشنگتره و هزار مسئله ای که ممکن بود بین اونا پیش بیاد.

همین در صلح بودنشون بود که باعث شده بود باهم هماهنگ بزنن و این در صلح بودن باعث شده بود تا همه ی مردم با عشق اونجا بایستن و تماشا کنن. من در صلح بودن رو عملی توی این فایل دیدم. هر چند که میدونم هر کسی توی هر مداری که باشه همونقدر از آگاهی های این فایلها استفاده میکنه

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۶
    218MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

304 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد فتحی» در این صفحه: 2
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3843 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که میمیراند و زنده میکند، خدایی که بر همه چیز آگاه است، خدایی که مرا از عدم از هیچی به زیباترین شکل خلق کرد و به خود از خلق من فتبارک الله احسن الخالقین گفت و میگوید

    به نام خدایی که مهربان است در واقع بسیــــار مهربان است، بسیار بخشنده، همیشه زنده است او را خوابی و یا چرتی فرا نگیرد، خدایی که خود را خدای آسمان ها و زمین معرفی کرده است، خدایی که خالق همه ی عالم و آدم و جن است خالق هر چه که میشود دید و حس کرد و هر چه که اکنون نمیشود دید و حتی درک کرد.

    به نام خدایی که بخشنده و توبه پذیر است، خدایی که صاحب همه ی اسمای نیکوست همه ی صفات نیکوست و همه ی عزت از آنِ اوست

    به نام خدایی که خدای موسی، خدای محمد، خدای نوح، خدای عیسی، خدای یوسف، خدای مریم، خدای سلیمان، خدای ابراهیم است و خدای من

    خدای من خدای پیشینیان و خدای آیندگان: به نامِ این رب، رب العالمین

    و سپاس و ستایش من مخصوص پروردگار عالمیان است

    پروردگارا مرا ببخش و بیامرز و توبه ی مرا بپذیر و مرا به راه راست هدایت فرما راهِ راستی که به آن ها نعمت فراوان اعطا کرده ای خودت را درکِ بیشتر خودت را درکِ عمیق تر خودت را عطا کرده ای، خدای من، من میپذیرم تمام اشتباهاتم را تمام فرکانس ها و افکاری که منجر شد خود به خود ظلم کنم ستم کنم و از ستمکاران عالم باشم اما رب من، من تو را دارم و از تو میخواهم که مرا هدایت کنی به راه راست و مرا لحظه ای به خود وامگذاری که اگر کنی از زیان دیدگان خواهم بود

    چگونه توانم خدایی را جز تو برگزینم؟!!!

    خدایی که مرا از هیچی از گلی ناچیز به این زیبایی خلق کرد، چگونه توانم؟

    خدایی که هر چه را خلق کرده به راستی که حقیقتی آشکار از بودنِ اوست بودن همیشگی او و هدایت او بر تمام موجودات عالم لطف همیشگی او بر تمام موجودات چه ان هایی که فقط دنیا را میخواهند و چه ان هایی که آخرت را میخواهند و به راستی اجری که نزد توست برای همان هایی که اخرت را میخواهند نیکوتر است رب من.

    همـــه ی اجر من نزد توست … ربِ من

    همه ی اجر ..

    الحمدلله رب العالمین.

    سلام میکنم به خدای روزی رسانِ بسیار وهابِ، من حیثِ لایحتسبِ من

    سلام میکنم به پدر مهربانم به دستِ بینظیر خدای هفت آسمان و زمینم که عاشقانه دوسش دارم و تحسینش میکنم

    سلام به مریم بانو شایسته عزیزم، که تمام وجود تحسین برانگیز و عاشقانه که من دوسش دارم

    سلام به عزیزان دلم به عزیز دلم که داریم هم پای هم از بودن در مسیر حق به معنای واقعی کلمه داریم لـــذت میبریم و احساس خوشبختی میکنیم.

    و قبل از همه ی این سلام ها! به مهم ترین و ارزشمندترین فردِ زندگیم، خودِ پادشاهِ ارزشمند و لایق بهترین هایم سلام میکنم و درود میگم و تحسین میکنم خودم را و به خاطر خلقت هدف دار و شگفت انگیز خود از خدای توانا بر هر کارم سپاس گزاری میکنم.

    چند روزی هست که برای من اینترنت قطع شده خداروشکر واقعا خداروشکر و کاملا دارم با این تضاد به هدایت آشکار خدا جونمون پی میبرم، دارم میبینم که چقدر عالی دست و قلم و ذهن من را هدایت میکنه و نشانه ها را میاره و چشم و گوش و قلب من را تیز میکنه واسه دیدن و حس کردن با تمام وجود نشانه ها و تایید بودن در مسیر درست خداروشکر، اینجاست که دوست دارم همین ابتدا بگم آره خدا جون هر اتفاقی بیافته به نفع و سودِ منه، من به برنامه ریزی تو برای من و تمام جهان هستی ایمان دارم و امید دارم که ایمانم را خیلی بیشتر کنم بهت و رهاتر از همیشه باشم به امید و توکل بر تو

    توی این سه روزه که امروز (28 تیر) روز سوم هست و حس میکنم که امروز وصل میشه به امید خدا، از اونجایی که به خودم تعهد داده بودم که هر روز یک قسمت از سفرنامه را دنبال کنم و فایل ببینم و نظر ارزشمندم را بنویسم و کامنت های ارزشمند و تحسین برانگیز بچه ها پاره های تنم را بخوانم که عاشق تک تکشون هستم و سپاس گزارم برای تک تکشون و کامنت هم برای بچه ها با هدف مشخص و واضح هم بذارم. خداروشکر که پای تعهدم موندم همینطور زیبا جان و چقدر تحسین برانگیز این ادامه دادن این متصل بودن خداروشکر

    میخوام از دست ها و انگشت هام سپاس گزاری کنم از ذهن و آرامش و قلب و چشم و گوشم سپاس گزاری کنم از کامیپوتر و نوت پد سپاس گزاری کنم از بالشت هایی که کنار و پشت سر منه تا بتونم به راحتی تکیه بدم به دیوار خداجون سپاس گزاری کنم، سپاس گزاری کنم از این سایت از این سفرنامه از این قسمت از موبایل مریم جان از اینترنتی که مریم جان برای آپلود داشته سپاس گزاری کنم از استاد جانم عشقم سپاس گزاری کنم، از اتاقم سپاس گزاری کنم از پنکه سپاس گزاری کنم خب کلـــــی نعمت از بی نهایت نعمت های خدا جون (((تایید فراوانی))) دست به دست هم دادند تا من بتونم نظرم را ثبت کنم و به نظرم یک آدم ثروتمند و هدایت یافته باید بتونه این نعمت ها را ببینه و همین جوری میشه که قدر دانِ نعمت هایی میشه که خداوند بهش اعطا کرده … و همینجوری هم با همین سپاس گزار بودن نعمت های بیشتری را طبق قوانین ثابت الهی را جذب خودمون میکنیم.

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    توی این نظر میخوام در مورد آخرین درکی که به تغییر نگاهم به مهم ترین مسائل زندگیم، که حالم را از درون با درک بیشترم که از ثروتمندتر شدنم میاد و اینم از خودشناسی و خدا شناسی بیشترم میاد، بسیار عمیق تر عالی کرده بنویسم

    و نظر خدای درونم در قسمت بعد هم بسیار جذابه که همین اول صبح برداشت کردم که در مورد کسب و کار و ثروتمند شدن هست شکرِ خدا، میخوام بنویسم.

    میخوام از اولِ صبح دیروزم شروع کنم که تا بلند شدم یک چیز جدید بهم گفته شد، خداروشکر

    درک جدیدم از کلمه ی مالِ من!

    من علاقه ای به کلمه ی مال من ندارم، این مال منه اون مال منه، این ماشین، این آدم، این خانه این وسیله … نـــــه!

    حالا یعنی چی، وقتی این نگاهِ ” چیزی مالِ من انسان نیست” را تطبیق میدم با قانون و اصل و ماهیت وجودی ما در این دنیا میبینم که همه ی ما در این دنیا مهمان هستیم مهمانِ میزبانی که همه چــــــی را واقعا تدارک دیده، و گفته من به اندازه ی ظرف شما بهتون میدم نه بیشتر نه کمتر اگر خودت را لایق بدونی لایق دریافت نعمت های بیشتر و حرکت کنی در مسیر درست (( مسیر عشق و علاقه ات که از همین راهم بخوای و باور کنی که ماکزیمم ثروت را میتونی بدست بیاری)) با بزرگتر شدن ظرف وجودیت میتونی نعمت های بیشتری را دریافت کنی حالا من میخوام بیشتر در مورد خودِ این مالِ من صحبت کنم و نظرم را بنویسم و ثبت کنم، مال من یعنی وابستگی و دل بستگی به نظرم … و یک جورایی وقتی این درک جدید را در کنار کلید واژه ی رهایی از هر زیبایی و نعمتی میذارم میبینم دقیقا جای درست و نگاه درستِ یک آدم هدایت یافته است.

    یعنی چی؟ بذارید بیشتر توضیح بدم ..

    گفتم همه ی ما مهمان خدا هستیم و کسی که این نعمت ها را خلق کرده و همه از او هستند و همه هم به سوی او بازگشت داده میشوند خداست، خدای یکتا و یگانه

    وقتی میای روی زمین و اصل را درک میکنی و متوجه میشی و باور میکنی که خداوند روی زمین قدرتش را به شما داده که میتونی با افکارت و باورهات زندگیت را خلق کنی و اصلا اومدن ما روی زمین یک فرصت طلایی و تنها فرصت ما برای ساختن آخرت ماست .. پاسخم را میخوام با این سوال بیشتر برسونم

    ما چقدر میتونیم به خدا نزدیک تر بشیم؟؟؟

    قطعا بی نهایتِ پاسخ شما .. و هیچ محدودیتی وجود نداره مگر تو ذهنِ محدود ما … و اگر کسی بتونه این محدویت ها را برداره بیشتر میتونه به سمت بی انتهایی بره .. خداروشکر

    حالا به نظرم یکی از چیزهاای که میتونه تو را به سمت این پاسخ ببره به خوبی و از گذشته ات تو را رها کنه و بکنه .. همینه دقیقا

    *اینکه چیزی را از خودت ندونی و حتی اگر چیزی را هم خلق کردی حالا از فیدبکش انرژی و انگیزه بیشتری بگیری خودت را تحسین کنی و به خودت بگی Yeahhh the King باریکلا به خودم من تونستم این را خلق کنم حالا که تونستم این را خلق کنم به این ثروت برسم به این عدد مالی برسم به این موفقیت برسم بیامم و این هدفممم را هم بزنم مــــــــن قطعا میتونم به لطف و امید خدا .. پس به پیش

    یعنی میخوام بگم از همون چیزی که هم خلق کردی و مزدت را از خداوند گرفتی و هم چنان میگیری و نه از خلقِ خدا .. دل میکنی و رهااا میکنی و خودت را آماده میکنی واسه یک چیز بزرگتر واسه یک تجربه بزرگتر

    الان که دارم مینویسم من کامنت ارزشمند قسمت 47 هم نوشتم و الانم که دارم مینویسم نت وصل شده خداروشکر، دیشب از خدا خواستم که چیزی که همون روز درک کردم را اول به صورت تیتر وار نوشتم توی برگه و بهش گفتم خدا جون هدایت همیشگیش با خودت خودت قلمم را ببر جلو مثل همیشه .. واقعا واقعا شگفت انگیز .. این چیزهایی که نوشتم الان خیلی خیلی بهتر و کامل تر از اونیه که توی برگه بهم گفت که دیروز نوشتم واوو خدایا شکرت

    پس بازم میگم که واقعا خداوند ما را هدایت میکنه … بخواه بهت داده میشه. خداروشکر

    در ادامه و انتهای این درکِ ” چیزی مال من نیست و من فقط دارم ازش استفاده میکنم”

    اینه که

    میشه متوجه شد که رهایی | در لحظه بودن | هدف داشتن از مهم ترین فاکتورهای خلق هر خواسته و رشد و کمالِ هر انسان هست.

    خیلی جالب بود اون موقع که دقیقا همون اول صبح بعد از بیداری در ادامه گفتگو با خدایم .. این تجسم را بهم داد که توی سفر بودم و ماشین زیبایی پارک شده بود و منم نزدیک این ماشین زیبای آبی لاجورری شکل مخصوص سفر و کمپ، هوا آفتابی بود و خنک و من عینک هم زده بودم روی چشمام .. دوستی اومد و این ماشین را دید و داشت تحسین میکرد که چقدر قشنگه بعد من که نزدیک این ماشین بودم رو کرد به من و گفت: سلام وواوو این ماشین چقدر خوبه، ببخشید مالِ شماست؟

    من لبخند زدم و با دل و زبان گفتم، من فقط ازش استفاده میکنم … صاحبش یکی دیگه است …

    خیلی حال داد خیلی خیلی .. hoo hoo خدای من چقدر شگفت انگیز این دنیا

    خب اما درک دیگری که خیلی این روزهااا واقعاا خداروشکر میکنم به خاطرش چون خیلی خیلی باعث شده که به صلح بیشتری با خودم برسم:

    واونم چیزی نیست جز پذیرفتن عمیق تر تفاوت ها به عنوان ویژگی از این دنیای فیزیکی ما

    الان که دارم نگاه میکنم، که پدرم حتی میتونه یک جوری باشه با یک سری عقاید خاص خودش، مادرم همینطور، خواهرهای من همینطور، برادرهای من همینطور همسایه های من همینطور، دوست های من همینطور، شهر من همینطور، استانی که توشم همینطور، کشور ایران همینطور، این قاره همینطور، آدم های کلِ دنیا همینطور … خیلی خیلییی داره بهم احساس خوب تری میده که اصلا بابا این ویژگی این دنیاست این همین زیبایی بیشتر این دنیا شده این تفاوت ها و چقدر بیشتر باعث شده که من در صلح بیشتری با خودم قرار بگیرم خداروشکر، وقتی دارم نگاه میکنم به این داستان وقتی این را درک کردم مثلا خود کشور بینظیر و ثروتمند آمریکا

    که شاید مهم ترین ویژگی اش همین آزادی داشتنش هست که منم برای آزادی این کشور را انتخاب کردم که باشم و زندگی کنم در این کشور به همراه عزیز دل هم فرکانسم.

    حالا داستان اینه که وقتی تو تفاوت ها را میپذیری و به جای اینکه بیای دیگران را بخوای تغییر بدی بابا کل انرژیت را بذاری روی خودت روی هدفت روی کسب و کار خودت روی مهم ترین رابطه ات با خداوند یکتا که همیشه و همه جا همراهته .. در واقع با خوب بودن خودت با در صلح رسیدن خودت با خودت و پذیرفتن این تفاوت ها تو کم کم هدایت میشی از جایی که هستی به جاهای بهتر، به شرایط بهتر به آدم هایی که بیشتر با خودشون در صلح هستند، بیشتر سپاس گزار هستند، بیشتر کانون توجه اشون روی زیبایی هاست، دنیای بیرون تو بازتابی کامل از دنیای درون توست، میخوام بگم که این تفاوت را پذیرفتن چقدر نه تنها که باعث گرفتن انرژی تو میشه بلکه میتونه با تغییر زاویه ی نگاهت چقدر کمــــــکت کنه که رشد کنی اتفاقا.

    همه نمیخوان آقا ثروتمند باشن باید فقیر هم داشته باشیم، همه نمیخوان به دور دنیا سفر کنن چون خیلی ها هستند که میخوان ثابت باشند و اصلا لازمه که خیلی هم ثابت باشند توی این دنیا همه چی هست همه چی هم تضادش هست .. بالا و پایین .. چپ و راست .. پولدار و بی پول ..

    و خداوند حق انتخاب بهت داده و واسه حق انتخابت آدمی نمیتونه یقه ی شما را بگیره و بارها گفته شده توی قران که هر کسی مسئول 100% تمام شرایط و اتفاقات زندگیش هست ( حتی همین قطعی اینترنت و وصل شدنش برای من) حالا وقتی اصل را درک کنی، تو میای با سبک شخصی خودت زندگی میکنی، و همونطوری که برای خودت برای انتخابت که با تحقیق بهش رسیدی ارزش و احترام قائلی، اعتماد داری بهش به خودباوری رسیدی میای و برای نگاه و تفاوت ها و سبک های دیگران هر چند 100% مخالف شما باشند، بازممممم ارزش و احترام قائلی و وقتی هم برمیخوری به همچین میای در مورد مسائلی که با هم اشتراک دارید صحبت میکنید نه چیزی دیگه و چقدر میتونه این نگاه زندگی را رویایی کنه .. و بله همچین نگاهی میشه کشوری مثل USA

    و من چقدر این کشور را تحسین میکنم حالا واقعا بیشتر دوست دارم و باورپذیرتر شده که منم قدم قدم هدایت میشم به اونجا.

    واقعا صبـــــر و استمرار و توکل نیازه

    اما درک دیگه ای که بدست آوردم مربوط به خودِ قرآن کریم میشه.

    الان یادم نمیاد دیروز داشتم کدوم سوره را میخواندم ولی یک جایی بود که خداوند خیلی از کلمه ی بحر استفاده کرده بود .. دیدم این بحر میتونه خیلی معنی داشته باشه یعنی من کار خاصی راستش نکردم فقط خدا این را بهم گفت انگار که اگر به جای کلمه دریا، هر مسئله، تضاد را بذاری معنی اون جمله کامل تر میشه. بذارید یک مثال بزنم از خود قرآن تا بیشتر متوجه بشیم: قبلش بگم که خیلـــی دوستون دارم .. خداروشکر

    اوکی

    آیه ی 67 و 68 اسراء

    من میخوام دو شکل معنایی اش را بنویسم تا بیشتر درکش کنیم و مقایسه کنیم تا اینجوری بیشتر درکش کنیم و به مسئله ی تضاد و مسئله بیشتر پی ببریم.

    معنی قرآنی:

    و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی می‌خوانید از یاد شما بروند، و آن‌گاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی می‌گردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.

    آیا پس از نجات از دریا باز ایمنید که زمین شما را فرو برد یا …

    حالا معنی قرآنی اصلاح شده با این درک:

    و چون در برخورد به هر مسئله‌ای، تضادی به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی می‌خوانید از یاد شما بروند، و آن‌گاه که خدا شما را به راه حل مسئله رسانید باز از خدا روی می‌گردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.

    آیا پس از نجات از مسئله هاتون باز ایمنید که زمین شما را فرو برد یا

    من که این مورد دوم بهم بیشتر فکر خدا را میرسونه چیزی که اصلِ، شما را نمیدونم و نمیتونم به جاتون تصمیم بگیرم ولی در هر صورت قابل احترام و ارزش هست.

    همین)) لبخند …

    {چند ساعت بعد}

    سلام دوباره، راستش الان که دارم مینویسم ساعت 05:10 بعد از ظهر هست، و تا این وقت هر دو نوشته ی قسمت 46 و 47 را با هم جلو بردم که اینم برای اولین باره در نوشتن هام دارم تجربه میکنم و خب خودم را تحسین میکنم و خدای خودم را تحسین میکنم چون من چیزی از خودم ندارم من فقط دارم ادامه میدم همین.

    تا الان متن 47 را که اول نوشتم و بهترین نوشته ای بوده که تا حالا درکش کردم و نوشتم و همینطور تا این قسمت از همین لبخندی که در این قسمت نوشتم اووم وقتی تا همین لبخنده نوشتم احساس کردم که دوباره انرژیم داره از مقدار ظرفیتم بیشتر میشه و در نتیجه من از صلحِ کامل بودن با خودم خارج شدم و واقعا نمیتونستم به اون صورتی که همیشه در صلح و آرامش هست بشینم در ادامه ی نوشته به دیدن زیبایی های فایل و نوشتن و تحسین و سپاس گزاری به خاطرشون … اینجا بود که به خودم اجازه دادم که کامیپوتر را خاموش کنم و برم دوباره کاری را بکنم که فرکانس من را تنظیم میکنه و اونم در بیشتر مواقع قرآن خواندن هست، امروز رسیده بودم به سوره ی طه .. نمیتونم تک تک لحظاتی که برای من اتفاق افتاد و اشک هایی که جاری شد درخواست هایی که از خدای خودم داشتم تجسم هایی که از جهنم و آینده به من داده شده … میتونم به جرئت بگم آره آره، میتونم بگم من بعد از اون نوشته به دیدن یک فیلم نشستم اونم با محوریت خدای محمد در قرآن کریم

    همون اوایل بود که فرکانسم تنظیم شد و دوباره به صلح کامل رسیدم احساس کردم که میتونم حالا دوباره بیام و شروع کنم به ادامه ی نوشتن ولی دوست داشتم این حس پایدارتر و عمیق تر بشه، آره ادامه دادم … ادامه دادم تا اینکه احساس شادی و شعف درونیم واقعا میتونستم احساس کنم و خب من چقدر خوشبختم که خدا را میتونم باهاش حرف بزنم و درکش کنم.

    و الان اینجا اومدم دوباره تا کاری که باید انجام بدم را با احساس خوب و در صلحِ کامل بودن انجامش بدم. اگر محمد گذشته بود نمیدونم چند ماه و یا چند سالِ گذشته ی محمد قطعا این کار را نمیکرد به این کیفیت ولی الان خوشحالم که برام کاری که میخوام بکنم مهمه، این کار این نوشته این موسیقی این .. هر کاری که میخوام بکنم باید بهترینِ خودم باشه و نه کمتر. اینجوری میتونم لذت ببرم واقعا از بازی کردن. خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    واین خبر خوبیه که چقدر من میتونم توی کارم، کسب و کارم عشق و علاقه ام ثروتمند و موفق بشم و چقدر میتونم ارزش ایجاد کنم خداروشکر.

    پس بزن بریم ..

    خداروشکر میکنم به خاطر شما استاد جان عجب لباس زیبایی پوشیدید واقعا، خوشحالم که شما را دوباره میبینم خوشحالم که دوباره صدای زیبای شما را میشنوم، خوشحالم که عاشق تجربه کردن هستید و من چقدر شما را تحسین میکنم این سرسبزی پشت شما این چمن ها این درخت ها خداروشکر واقعا، من تحسین میکنم این ماشین این آر وی را این نیمکت چوبی را خداروشکر خداروشکر میکنم چه آفتاب زیبایی داره میزنه، اینجا که شما میگی کلیولند چقدر میتونه جذاب باشه واقعا خداروشکر به خاطر این کشور خارق العاده خداروشکر به خاطر اینکه مریم جان شما رفتی به سمت IN GOD WE TRUST

    خداروشکر میکنم به خاطر شما مریم جان چقدر شما را دوست دارم چقدر شما را تحسین میکنم عزیز دلم، چقدر رابطه ی شما با استاد جان را تحسین میکنم یک رابطه ی الهی بدون وابستگی و دل بستگی و عاشقانه و زیبا و سرتاسر از شکوه و اعتماد و آزادی خداروشکر خداروشکر الهی که همیشه رابطه اتون با خدا بهتر بشه و خب به همین میزانم با هم رابطه اتون بهتر و بهتر میشه خداروشکر خداروشکر خداروشکر.

    یکی از ویژگی های آدم ثروتمند اینه که عاشقِ تجربه های جدید هستند

    منممم عاشق شماام

    وای عجب شهری پسر، عجب هوایی عجب ابرهایی واوو این آسمان خراش‌ها را ببین، چقدر ماشین واوو این چراغ راهنماها را ببین، چقدر این شهر تمییزه خدای من چه ارتفاعی این ساختمون خفن داره واوو ماشاا.. از خودم باید سوال بپرسم که چقدر هزینه شده این آسمان خراش ساخته بشه؟ چند نفر بهشون همون موقع ساخت روزی داده شده؟ به چند نفر به طور مستقیم و غیر مستقیم واقعا؟ چند میلیون و بیلون دلار هزینه شده واقعا؟ چقدر امید را بیشتر کرده در دل آدما؟ چقدر رویاها را ایجاد کرده در دلِ آدما؟ چند نفر راستی همین الان توی این ساختمان دارن زندگی میکنند دارند پول خلق میکنند و چند تا زوج هست که دارند عاشقانه در کنار زندگی میکنند؟ اصلا همین هایی که ثروت خلق میکنند چند نفرشون مولد ثروت شدند؟ چقدر ایده هاا از اون بالا که داشتی کل شهر را نگاه میکردی بهت داده شده؟ چقدر همونجا به این پی بردی که واقعا کی هستی؟ … و بی نهایت سوال دیگه که باید از خودم بپرسم چون مهمه چون مهمه آره برای الان محمد مهمه، چون اگر اون افراد تونستند که تونستند محمد هم میتونه همچین برج و برج هایی داشته باشه برای محمد مهمه چون باید متوجه بشه که چه ثروتی توی این دنیا هست، باید باور کنه که باران رحمت الهی در هر لحظه در حالِ بارش، از همه مهم تر بایددد و اصلا همه ی این کارها برای اینه که باید برای ایشون باورپذیر بشه که میشه میشه آره میشه میلیونر بود میشه بیلیونر بود و کار سختی نیست چیزی که کاملا لیاقتش را دارم و به خوبی واقفم بهش.. ایمان میخواد و عمل صالح … خدای من هر روز تعداد این ساختمان هاآسمان خراش ها داره بیشتر میشه، و این نمادِ واضحِ فرااوانی هست واقعا خداروشکر.

    ای جانم به این موززه مثل لوور خدای من چقدر آدم اینجاست چقدر عکس و آدم های شاد خداورشکر، یکی ااون بالا داره شیشه ها را پاک میکنه… واو این آقائه چقدر فوق العاده است و دوست داشتنی چقدر شاده و خندان خدای من چقدر رستواران هست عه استاد داره از پله بالا میره سلاممم واو عجب جایی ست چقدر خوشحالم که میبینم شما استاد جان و مریم جان وقتی مثلا میرید جایی حتما قرار نیست که بهم بچسبید اصلاااااا و این واقعا تحسین برانگیز، این رهایی شما واقعا تحسین برانگیز، عاشقتمم استاد که دست چپی هااا دمت گرم ها باریکلا به این موزه که آموزش تصویری هم گذاشته چقدر فوق العاده است، چه ذوق و شوقی هم داری پدر ای ول به این گیتار کسایی که دست چپ هستند فرقش اینه که اون سیم ها برعکسن ولی چون اکثرا دست راست هستند مثل خودم بیشتر هم دست راست میسازند، استاد جانم اعتماد به نفس و عزت نفس شما و این همه دوستان و هم پاره های عزیزم این همه بچه های کوشیک و بزرگ و دختر و پسر واقعا تحسین برانگیز خداروشکر خداروشکر خداروشکر، پیانو .. درام .. گیتار .. و کلی ساز دیگه این موزه واقعا ثروت آفرین هست واقعا داره با عشق جلو میره و من براش بهترین ها را آرزو میکنم این کشور را تحسین میکنم بچه های اینجا را تحسین میکنم خداایا شکرت، ممنونم که منم همراه خودتون کردید با این قسمت به اینجا، آره موسیقی بینظیره و یک زبان .. یادمه یک روزی توی تهران سال 96 خونه ی دوستم رفته بودم و همون موقع بود که دوست بینظیر و شجاع من دوستی مهمون او بود مهمون هایی خارجی که همیشه میتونستی توی خونه ی پرمهر رضای عزیزم این افراد را ببینی و با یک سلام و یک دروازه ی آشنایی را حس کنی .. میتونم کاملا حس کنم و درک کنم که آره واقعا موسیقی یک زبان و ملیت و .. نمیشناسه کافیه تو به خودت متصل باشی وصل باشی اون وقت هر چیزی که اونم وصله بهت متصل میشه ..

    اون روز شب بود ساعت 3 شب دوستمون برونوی عزیز از کرواسی داشت گیتار میزد و منم داشتم کتاب میخواندم از یک جایی به بعد در حالی که برونو داشت فقط ملودی میزد من شروع کردم باهاش به خواندن در حالی که اصلا نمیدونستم قراره چی بزنه .. اما این معجزه ی اتصال بود ..

    بی نهایت مثال دارم

    من سال 89 بود که شهریور این سال بود که یک ماه رفتم تئوری موسیقی و با زبان موسیقی آشنا شدم همون یک ماه استادی که داشتیم هر روز یک ساز را می آورد و میزد تا بتونیم انتخاب کنیم که بعد از کلاس تئوری کدوم را بریم .. اتفاقی که افتاد من همون موقع گیتار را انتخاب کردم .. گیتاری که همین الانم جفتم هست … و خیلی دوستش دارم گیتاری که با خودم سفرها بردمش .. توی جنگل .. جزیره .. خیلی جاها .. گیتاری که باهاش واسه دوستام اجرا کردم گیتاری که خودم را به اشک و شوق وا داشته گیتاری که منو بارها به رقص وا داشته .. و همه ی این ها وقتی بوده که من با خودم وصل بودم یادمه فکر کنم که همین چند قسمت پیش در مورد گیتار زدنم هم گفتم و نوشتم .. اما اون روز اون روزه و امروز امروز .. آره مریم جان عزیزم این عاشقتونمی که گفتی جنسش با تمام عاشقتم هایی که به ما اعضای گرم و صمیمی خانواده ات گفتی فرق داشت … چون حتی خودت هم متصل تر بودی ..

    جالبه که همین دیروز هم بود وقتی داشتم گیتار میزدم و در مورد قانون و خدا میخواندم ( سبک من، بداهه نوازی هست و بیشتر تو مایه های کانتری هست استفاده از ملودی و آرپژ و ریتم .. من آدمی نیستم که بتونم تقلید کنم از کسی باید باید خودم حتما نتش را بسازم و بخوانم شعر و همه چیزش از خودم باشه که اینم برمیگرده به خالق بودنم خداروشکر، یک روزی اون موقع این را درک نمیکردم خب من بعد از کلاس تئوری 6 ماه هم عملی رفتم اما اون موقع رشدی نداشتم! و تماممم رشدم میتونم بگم بعد از همون موقع بود که دیگه کلاس نرفتم و گفتم خودم میخوام یاد بگیرم و همین هم شد که من همه ی ریتم ها را یاد گرفتم و آرپژها را آکوردها را و … خداروشکر ))

    اما این بچه ها این موفرفری چقدر خوب میتونه مدیریت کنه آفرین بهش، افرین به درامر بینظیر عاشقتم پسر، آفرین به این کیبورد زن عزیزم آفرین به گیتاریست های عزیزم آفرین به این هماهنگی بچه ها خداروشکر، چقدر دوستان زیادی اومدند و نشستند و دارند از این هماهنگی ویدیو میگیرند به این زیبایی آفرین … ایول به این شیکر .. خداروشکر آفرین به این خواننده .. یادمه وقتی اولین جلسه وقتی رفتم گیتار همون روزی که بهم استادم گفت بخون و هم بزن .. اصلا نمیتونستم واقعا سخت بود .. و هاها جالبه همین را با اون روزهایی که قانون را تازه بااهاش آشنا شدم چقدر شباهت داره . اون روز که نتونستم بخوانم ناامید نشدم و خودم ادامه دادم … یک روزی هم بهمن 93 هدایت میشم به بهترین سایت موفقیت دنیا و توسط استادی دستی که خداجون بهمون منت نهاد که قوانین را آموزش بده قوانینی که خودش اول مسلط شده و نتیجه دستشه … اون روزم با اینکه هیچی متوجه نمیشدم ولی ناامید نشدم ادامه دادم .. و همین ادامه دادن ها ادامه داشته سختی بوده ناراحتی بوده شادی بوده همه چیز بوده .. بالا و پایینی بوده .. هر بار یک درس .. تا به امروز، امروزی که یک پادشاه مارکو ساخته شده و به رویاش ایمان داره به خداش ایمان داره خدایی که خدای آسمان ها و زمین هست خدایی که خدای پیشینیان و آیندگان هست خدایی که گفته من را بخوان و از من بخواه و مرا یگانه بدان و باور کن هر چیزی میخوای از فضل من بخواه منم هدایت کننده تو به سمت خواسته های ارزشمند و مقدست منم که بهت روزی بی حساب میدم … آره و هر روز داره این پادشاه از درون قوی تر میشه …

    امروز و این لحظه هم تصمیم دارم که این نوشته را شکوهمندانه تموم کنم مثل یک پادشاه متعهد

    من، مسیری که شروع کردم را به لطف و امید خدایم ادامه میدم، محکم تر از همیشه، و از شما هم میخوام که از صابران باشید و استوار باشید و ادامه بدید و امید و انگیزه اتون را حفظ کنید و با ایمان ادامه بدید کافیه که به خدا ایمان داشته باشید کافیه که همیشه خدا را به یاد داشته باشید کافیه که از خودش بخوای اون خداست .. و تو بنده .. تو بندگی کن و او خدایی.

    یا حق

    دوستدار شما پادشاه ارزشمند و لایق بهترین های خداوند یکتا بر روی زمین که همه چیز و همه جونش به خداوند یکتا وابسته و دل بسته اس و از خودش هیچی نداره .. هر خیری بهش میرسه از جانب خدایش هست و هر ستمی میبینه خودشه که به خودش بد کرده.

    بگو: اى پروردگار من، مرا به راستى و نیکویى داخل کن و به راستى و نیکویى بیرون بر، و مرا از جانب خود پیروزى و یارى عطا کن. آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3843 روز

    سلام و درود خداوند به همه ی اعضای خانواده ی بینظیرم

    دوستوننن دارمم

    وای خدای من وای

    خب احساس خیلی خوبی بهم داد از همون موقعی که ” تعهد جدی تری به خودم دادم تا واقعا اون گره گاه ها را مثل همیشه به کمک الله یکتا پیدا کنم تا با شتاب و سرعت فراوان در مسیر عظیم جریان رود باشم.

    و همونجوری که بارش رحمت الهی در هر لحظه میباره این من باشم که ظرف دریافتم را بزرگتر کنم به کمک خداوند یکتا

    ( خدا جون من عاشقتمممم )

    موقعی که میخواستم که نظر قبلیم را بذارم خدا بهم ایده ی علاوه بر دیدن فایل های سفرنامه که از شما مریم جان شایسته واقعا ممنونم به خاطر زحمت و تلاش بینظرتون، خداروشکر

    اینکه نظرات را هم بیشتر و بیشتر بخوانم و حداقل نظرات لایک شده را بخوانم و هر ان چیزی که قرار باشه توسط من گفته بشه تا هم ردپایی برای من بشه و بیشتر از همیشه توی همین مسیر توحیدی باشم و هم نشانه ای برای دوستای هم فرکانسی عزیزم، پاره هایی مقدس و ارزشمند

    موفقیت بها میخواد، بهای زمانی مالی و در عین اینکه خیلی کارها را باید همیشه انجام بدی همزمانم خیلی کارها را باید ترک کرد.

    خُب برم سر کامنت های لایک شده

    و اولین کامنت وای خدای من نظر زیبا و موشکافانه الهامم جانن، چقدر خوب قانون را درک کردی الهام جان، چقدر خوب عمل کردی، چقدر ” تقوا ” آفرین آفرین آفرین ای جانم

    خواندن این کامنت استاد جان برای من خیلی چیزها را در من wake up کرد

    و اولین چیز اینکه قراره همه ی کارهای ما به آسونی و در لذت بخش ترین و ساده ترین شکل توسط ” خداوند یکتا” انجام بشه و نه خود ما!

    و چقدر واضح دیدم وقتی خودت با خودت اوکی باشی

    به عبارتی بدونی چند چندی با خودت!

    و حالا اون خواسته ات را ببینی و باورهای هم راستا را با اون بسازی ( به صورت همزمان و نشانه ی امروزم فایل ارزشمند ” نحوه شکل گیری آرزوها قسمت دوم ” شده ) که مهر تاییدی خداروشکر در مسیر بودنم هست

    اووم واقعیتش واقعا باید خداروشکر کنم چون الان به خوبی همین کلمه ی به خوبی متوجه دلیل دیر انجام شدن یا تاخیر داشتن و یا اصلا نشدن خیلییی از کارهام را فهمیدم

    چرا؟!

    چون خودم هنوز که هنوزه برای خیلی هاشون تصمیم نگرفتم. خواسته ام هنوز واضح و مشخص نیست

    هنوز ننشستم تا دقیقا ببینم قراره که چکار کنم

    چه هدفی برای من در اولویت هست و وای خدای من خدای من شکرتت به خدااا شکرت

    چرا این شکر؟ دلیلش اینه که وقتی ساعت 6 صبح امروز فایل نشانه ی امروزم را باز کردم و شروع به خواندنش کردم توی همون بند اول متوجه شدم که اولویت و انرژی گذاشتن برای چه کاری ارجحیت داره

    خواسته هایی که از نزدیک لمسشون کردم و حالا که بذر اون خواسته مقدس و ارزشمند مثل همه ی خواسته های دیگه امون، ( وای خدای من همین الان که اسم بذر را گفتم یک آهنگ توی ساندکلودم به صورت رندوم، آهنگی به همین اسم Seeds از Tony Anderson داره پخش میشه، واوو جی زز )

    در ذهنمون کاشته شده ادامه ی رشد اون بذر ” ساختن باورهای هم راستای ” اون هست.

    که استاد جان توی این فایل مثال خلق اولین ماشین دنده اتوماتیکی که گرفتند یک النترا که از رفتن به شمال و تجربه ی جنسیس بوده.

    و چند مثال ارزشمند دیگه.

    +

    Hey Welcome to The Kaaba

    وقتی داشتم این قسمت را نگاه میکردم با قلبم که بازتره از همیشه اس نگاه میکردم، احساس خوب احساس خوب وای خدای من عاشقتممم خدایا شکرت

    یک لبخند تا بنا گوش باز از روی احساس سپاس گزاری و این همه زیبایی و هماهنگی واوو

    چقدررر بچه هااا زیبا مینواختند و میخواندند برای اولین بار اونم ایول، آفرین

    من یادمه 15 سالم که بود ( سال 89 ) برادرم گیتار خرید یک گیتار آریا مدل Ak-20

    اون روزها برادرم یک نفر از دوستاش را دعوت میکرد و میاورد خونه تا بهش آموزش بده وقتی صدای ساز را از نزدیک شنیدم فقط شنیدم و نه دیدم! انگار همون شنیدن برام به معنای رسیدن بود و تمام!

    چند روز بعد و چند بار بعد از تکرار صدای این ساز دیگه ول کن نبود و مدام توی گوشم داشتم میشنیدم، و خب مشخصه چه اتفاقی افتاد

    من علاقه مند شدم

    پولش جور شد و از همون موقع هم یادمه فروشگاه مواد غذایی میرفتم و یک شیفتی کار میکردم

    حال مونده بود یک آموزشگاه خوب پیدا کنم خب راستش توی این شهر کویچک 60 هزار نفری شوش کار خیلی سختی نبود از اون جایی ام که 2 تا آموزشگاه بود و یکی کامل تر بود

    رفتم ثبت نام کردم یک ماه تئوری و بعد 6 ماه پشت سرش عملی و … دیگه نرفتم کلاس

    چرا که همون موقع من فهمیدم که به سبک پاپ علاقه ندارم

    و به سبک کانتری و اونم گیتار آکوسیتک علاقه وافر دارم

    و اون زمانم JB خواننده و نوازنده محبوب من بود

    آها بذارید اینو بگم خیلی هیجانی و خاطره انگیز برام شده خدای من ( اول برم موسیقی های قدیمشو پخش کنم و بعد کمی در مورد اون و نگاه خودم در اون سن بگم )

    +++

    Justin bieber

    یک شاه پسری که یک زمانی محبوب شدنش شد ایده ی محبوبیت من!

    همون زمان که شروع کردم به نواختن و آموزش خب یادمه آهنگ هاشو دانلود میکردم و با عشق و حتی یک زمان 2 ساله ای توی اولین سایت فن پیچ ایرانی این فرد بودم و اتفاقا همه هم دیگه را میشناختیم

    همه امون در موردش حرف میزدیم در مورد لباس پوشیدن جالبش و رنگارنگش، در مورد آهنگ هاش، و …

    چیزی که یادمه را مینویسم

    مادرِ جی بعد از جدایی با همسرش توی 2 سالگی به جاستین چند ساز مثل درام و گیتار و پیانو .. را یاد میده و از همون استعادش را میبینه که چقدر تواناست در نواختن و حتی خواندن و فیلم میگیره ازش و ثبت میکنه اون لحظات را

    تا اینکه توی سن 12 سالگی ( 10 سال بعد: این خودش نکته اس : تکامل : دادن اعتماد به نفس و عزت نفس به فرزند به اینکه مسیری که میخواد را انتخاب کنه و جلوشو نگیری و بذاری فقط انجامش بده: همین ) خب توی یک مسابقه محلی شرکت میکنه جاستین و دوم میشه و خب همون موقع ( در زمان و مکان مناسب ) یک ستاره به دنیا معرفی میشه که خیلی از رکوردها را توی همون سن نوجوانی میزنه و میشه الگوی خیلییی از آدم های روی کره ی زمین به این پهناور در ثروت و نعمت )

    مادر ایشون میاد و فیلم اون مسابقه را میذاره توی نعمتی شگفت انگیز به اسم اینترنت – یوتیوب ( خدایا شکرت به خاطر اینترنت و دسترسی داشتن در سرعت بالا و در همه جا تنکیوو سو ماچ ) و میبینه که چقدر مردم علاقه دارن به این ویدیو و چقدر فیدبک عالی و یکی یکی همون ویدیوهایی که یک روز براشون هیچ ایده ای نداشت را آپلود کردن و با مردم دنیا به اشتراک گذاشتن

    و کم کم بازید ویدوهاش به 10 میلیون رسید! واو

    و سال 2008، یکی از همون ویدیوها به دست یک آدم معروف و موفق در عرصه ی موسیقی میرسه و بعدشم که تماس و .. ادامه دادن

    حالا ریواردهایی که توی ذهنش مطمئنا ساخته بوده و توی مادی هم بهش رسیده

    توی سن 16 سالگی، آلبومی که میده بیرون میشه رتبه 1 بیلبورد دنیا

    یک سال بعد فیلم سه بعدی که میده بیرون به پرفروش‌ترین فیلم مستند، موزیکال و کنسرتی تاریخ آمریکا میرسه و همون سالم دوباره دومین آلبوم استودیی اش میشه نامبر وان بیلبورد

    و اینجارو حالا، توی سن 17 سالگی میشه دومین فرد ثروتمند زیر 30 سال که طی دو سال طبق ارائه ی مجله فوربس درآمدی بالغ بر 108000000 میلیون دلار بدست آورده

    و همینطور رتبه سوم فهرست 100 شخصیت مشهور قدرتمند سال 2012 میشه و خیلی از مقام ها و رتبه های دیگه را بدست میاره ( خب حتما در خودش دیده که رسیده، حتی همین الانم بعد از مدت هاااا که دارم در موردش میگم، ” احساس لیاقت ” این فرد را از این فاصله دور احساس میکنم )

    و از یک زمانی به بعد دچار حاشیه میشه وقتی که دیگه میبینه به همه چیز رسیده به همه ی هدف هاش تورهایی جهانی و واقعا خلاقانه و .. هر آنچه که میخواد را بدست میاره و حالا دیگه خواسته های بزرگتر نداره!، یاد فایل المپیک ریو میفتم که استاد جون در مورد اینکه قبل از اینکه به هدفت برسی بایستی هدف بزرگتری را انتخاب کنی که از حرکت باز نمونی چون دنبایی که براساس حرکت استواره توقف نه تنها یعنی حرکت نکردن بلکه یعنی به عقب رفتن.

    و اگر این ادامه پیدا کنه خب مثل یک مرداب گندیده میشه آدم قطعا

    و باید ادامه داد حتی اگه نمیدونی به چی علاقه داری و وقتی داری اون کار را انجام میدی به تضادهایی که برمیخوری حداقل میدونی میخوای ادامه اش بدی یا نه ولی با توقف و نبودن و احساس نکردن هیچی درست نمیشه

    ( من براش بهترین ها را آرزو میکنم و یک روزی توی از سفرهای هیجان انگیز و ماجراجویانه ام به دنیا از نزدیک منو میبینه و باعث افتخار هر دوی ماست و کلی لذت میبریم و میخوانیم و میزنیم و میرقصیم Yeah ) خدایا شکرت

    خدایااااا شکرتتت

    اصلا فکرشو نیمکردم یک روزی بخوام در مورد جاستین و اون روزهام بگم، الان اصلا با این فایل و موسیقی که الان از این خواننده وقتی که 12 سالشه پخشه ! واقعا تمام اون حس هام و اون خاطره ها برام زنده شد

    ازتونن ممنونم مریم جان شایسته دوست مهربون و فوق العاده ی من میدونی توی این قسمت احساس کردم خیلیی عمیق تر داری با ما صحبت میکنی. ازت ممنونم واقعا خدایا شکرت خدایا شکرت

    آها

    خب معروف شدن جاستین به این سبک شد الگوی من و منم دوست داشتم ازش تقلید کنم و اینجوری معروف بشم

    و هیچ وقت این اتفاق نیافتاد چون مشخصه! ولی خیلیی بهترش رخ داد

    احساسم میگه که اینم بنویسم استاد جان

    اون روزها دقیقا روزهایی بود که من بسکتبال هم میرفتم و ورزش مورد علاقه ی من بود الان احساس میکنم که شما را دارم توی یک ورزشگاه پر از جمعیت میبینم که دارید با ذوق و شوق یک بازی بسکتبال از بازهای NBA تماشا میکنید و دارید برای ما فیلم تهیه میکنید

    و دارید درمورد یک تجربه ی جدید و هیجان انگیز میگید.

    Wow, Great

    چقدر خدای درونم حرف داشت عزیزززمممم لپاتو بکشمم قربونت ( خنده )

    +

    استاد جان، مریم جان

    نمیدونیدد شایدم دارید احساسسم میکنید اینکه بعد از چندد ساللل 9 سال الان انگار 15 سالمه و اون روزها که میرفتم فروشگاه و بسکتبال و جاستین شده بودند دنیای زیبای من

    دقیقه هااستت که هیچی نمینویسم و فقط دارم به موسیقی NEVER SAY NEVER که همون نامبر 1 بیلبورد شده ( یکی از اون ها ) گوش میدم و فقط خاطراتش یکی یکی داره مرور میشه

    وای خدای مننن

    هااااهااا خدای من شکرتتت

    دقیقا همینه دقیقا همین!

    سجاد جان درست گفته

    ” چقدر بی انتها ایده های عالی…منم بایکی از سازهای موسیقی زیاد کارکردم یعنی باموسیقی آشناهستم…وقتی استاد میگی فقط باید روی خودت کارکنی وباخودت هماهنگ باشی وقتی هم باخودت هماهنگ باشی اون آدمهایی که باخودشون هماهنگ هستن ومناسب باتو هستن وارد تجربه وزندگیت میشن…من درک میکنم چی میگی وقتی داری دراجرای موسیقی باتمام وجودت کارمیکنی دگه اصلا نمیتونی حتی به نزدیکترین آدمی که کنارته فکرکنی دگه تمام انرژیت داره صرف خودت واجرایت میشه…. ”

    ” اینجاست که میفهمی موسیقی یکی از زبانهای زیبای خداونده که به تو می آموزه وتورو میبره دراعماق وجودت که بانواختن هماهنگی وعاشقانه میشه با هماهنگی هایی ازوجود خداوند حرف زد وارتباطی از جنس فرکانس رو آموخت ودرک کرد دیگر ربطی به سن،جنسیت،قیافه،رنگ پوست،ملیت نداره بلکه فقط فرکانس وهماهنگی رو داری برقرار میکنی وازاین طریق باوجود مقدست عبادت خداوند روبجامیاری . ”

    توی این سال ها چقدرر فایل ظبط کردم و حتی توی اینستاگرامم گذاشتم سال های قبل

    و چقدرر وقتی که دقیقا وصبل بودم و ظبط کردم چه تاثیر بی نهایت مثبتی روی آدم ها گذاشته و چقدر تجسین و تمجید و لبخند و احساس سپاس گزاری فارغ از زمان و مکان برای من به ارمغان آورده. وای خدای من شکرت

    کاری که چند وقت پیش وقتی متوجه شدم بایستی بیشتر روی خدای درونم کار کنم

    اینکه فقط دیگه راضی نبودم به این سطح ارتباط با خدا که فقط موقع الهامات و خواب در این چیزهای مهم درکش کنم احساسش کنم

    و خداوند توسط یک دست بینظیرش بهم گفت که باید نه تنها توی حس ششم بلکه توی تمام حس های دیگه ام هم احساسش کنم

    بیشتر استشمامش کنم .. با عر عطری

    بیشتر بشنومش .. با هر موسیقی طبیعی و ساختگی

    بیشتر ببینمش .. با هر زیبایی

    بیشتر به زبان بیارمش .. با هر کلامی

    بیشتر پدیدارش کنم … با هر نوشتاری

    و، بیشتر احساسش کنم .. با هر احساس خوبی

    خدایا شکرت که این اتفاق افتاده. آره آره همینطوره

    خداروباید شکر کرد

    دارم به این فکر میکنم احتمالا چند وقت دیگه به جای مارکوپولوی ثروتمند، مارکوپولوی سپاس گزار و. ثروتمند را باید با کمال میل بنویسم

    خدایا شکرت خدایا سپاس گزارم خدایا ممنونم

    +

    و به قول خدای درون توحید علی جانی

    ” زندگی پره از زیبایی

    همه جا پر از محبت و آرامش و امنیت و نعمتهای بیشمار خدا

    همه جا پر هست از مهربانی خدا ”

    عاشقتونمم دوستون دارم ای پاره هایی مقدس و ارزشمند من

    امیدوارمم که ساز دلتون دل خوش قلبتون دل مهربونتون دل با صفاتون دل شجاعتون همیشهههه خدا کوکِ کوک باشه و وصل باشی و بنوازی و بخوانی

    بلند بگووو خدایا شکرررتتتت

    ( این نوشته 6 ساعت مداوم من را از اطرافم جدا کرد،

    آقا بلنددد میگممم خدایااااا شکرتتت )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: