سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۶ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

304 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 863 روز

    خدایااا شکرت که من را به سمت بهترین ها هدایت میکنی

    خدایا شکرت که من را لایق نعمت و ثروت آفریدی

    خدایاا شکرت که من لایقم

    خدایاا شکرت که من لایق دیدن زیبای های جهان هستم

    خدایاا شکرت که من لایق این زیبای ها هستم

    خدایاا شکرت که من را لایق و ارزشمند آفریدی

    خدایاا شکرت که من را قهرمان و برنده آفریدی

    خدایاا شکرت که خودت فقط خودت حمایتگر و هدایتگر زنده گی من هستی

    خدایاااا شکرت که من لایق عشق و احترام هستم

    خدایااا شکرت که قدرت خلق زنده گیم را دارم

    خدایااا شکرت که من شاهکار خلقت هستم

    خدایاا شکرت که من نظر کرده تو هستم

    خدایااا شکرت که من لایق سفر های عالی هستم

    خدایااا شکرت که من در مدار دیدن زیبای ها هستم

    خدایااا شکرت که من لایق رسیدن به هدف هایم را دارم

    خدایاا شکرت که من لایق رسیدن به موفقیت را دارم

    خدایاا شکرت که من لایق و شایسته فتح قله های موفقیت هستم

    خدایاااا شکرت شکرت که من خلیفه تو هستم

    خدایااا شکرت که زمین و آسمان مسخر من هست

    خدایا شکرت که جهان گوش به فرمان من هست

    خدایاا شکرت که آدم ها فرشته های تو هستن برای خدمت به من به عزیز دلت

    خدایاااا شکرت که همیشه حواست به من هست

    خدایاا شکرت که همیشه هوای من را داری

    خدایااا شکرت که خودت کار ها را برای من به شکل عالی انجام میدهی

    خدایااا شکرت که من را لایق تمام زیبایی ها آفریدی

    خدایاااا شکرت که بهترین ها را وارد زنده گی من میسازی

    خدایااا شکرت که من ارزشششششش دارم

    خدایاا شکرت که من تصویر تو هستم

    خدایاا تو روی من سرمایه گذاری کردی من سرمایه تو هستم از این چی چیزی با ارزش بوده می‌تواند من آنقدر ارزشمند هستم که خدا روی من سرمایه گذاری کرده خدایاااا شکرت

    خدایاااا کرورررر کروررررر شکرت

    چقدرررر زیبایی

    چقدررررررعشق

    چقدررر هماهنگی

    چقدررررر آزادی

    چقدرررر خود واقعی بودن در این فایل موج میزد

    استاد خیلییی تحسین تان میکنم میدانن شما باور من را در باره انسان های موفق تغییر دادین همیشه انسان های موفق در زهنم انسان جدی و خشک بود ولی این شوخی های شما باور های من را تکان داد که اینگونه نیست

    من عاشق این بازی های شما هستم

    عاشق خودت بودن تان هستم

    منم عاشق خودم هستم بی قیط و شرط خودم را بی نهایت دوست دارم و به خودم افتخار میکنم

    چقدررر خوب هستین

    چقدررر من شما را تحسین میکنم

    چقدررررر زیبا بود این ویدیو

    چقدرررر این موزه زیبا بود

    همه داشتن عشق میکردن

    چقدرررررر این بچه ها عالی بود چقدررر زیبا نواختن هرکس هر چی را دوست داشت نواخت کسی کسی را مسخره نمیکرد کسی نمیگفت صدای من خوبش هست من میخوانم بخدا درس داشت

    خدایااا شکرت چقدرر عالی بود

    چقدررر خوب هست که با خودت و جهان اطرافت در صلح باشی با دنیا در صلح باشی

    چقدررر خوب هست با درون خودت در صلح باشی با چیزی نجنگی

    قانون جهان هستی این هست

    احساس خوب مساوی هست با اتفاقات خوب

    احساس بد مساوی هست با اتفاقات بد

    کانون توجه ما زنده گی ما را میسازد

    به هر آنچه که توجه کنیم از جنس همان بیشتر. بیشتر وارد زنده گی ما میشود

    جهان به افکار ما پاسخ میدهد

    جهان به احساس ما پاسخ میدهد

    خداوند انرژی هست

    خداوند این جهان را فرکانسی هست کرده

    این جهان قانون دارد

    خداوند سیستم هست

    جهان به افکار باور ها و فرکانس های تو پاسخ میدهد

    هیچ عامل بیرونی در کار نیست

    زنده گی ات را فرکانس هایت میسازد

    زنده گی ات را باور هایت میسازد

    ما خالق شرایط خودمان هستیم

    مسوول فقط و فقط خودمان هستیم و بس

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    HOSSEIN TORKASHVAND گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار.

    از بابت تهیه این فایل زیبا و سایر فایل های سفر به دور آمریکا از شما عزیزان سپاسگزارم. در هر فایلی کلی نکات اموزنده و جدید وجود دارد که در هیچ یک از فایل ها حس تکراری بودن ایجاد نمی شود و بلکه ما را برای دیدن سایر فایل های جدید مشتاق تر می نماید. مطمئن هستم برای تهیه هر فایل و هدف و پیام آن ساعت ها تلاش می کنید و به همین دلیل است که این فایل های بی نظیر را آماده می کنید که قطعا سالهای سال به عنوان یک اثر ماندگار برای کسانی که قصد دارند سطح آگاهی خود را به جهان هستی و سایر کشورها به خصوص آمریکا افزایش دهند مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بازخورد مثبت این کار ارزشمند شما تا ابد به صورت سلامتی و خوشبختی و ثروت در زندگی شما جاری خواهد ماند و مانند بقیه کارهای شما ماندگار خواهد شد. به نظر خودم احتمالا این فایل ها حتی برای افرادی که سال های سال هم در امریکا حضور داشته اند جالب و جذاب خواهد بود چون اندیشه حاکم در طراحی و تولید ان خلاقانه و بدیع است. من دانشجوی دکتری کارآفرینی و در ایران روی مدل استارتاپ ها کار می کنم و بسیاری از فایل ها را از زاویه کسب و کار هم نگاه می کنم و مشاهده می کنم که چقدر می توان از ایده های اجرا شده در امریکا به عنوان فرصت های کارافرینی در ایران استفاده کرد و تقریبا در هر فایلی می توان از این ایده ها پیدا نمود و از این بابت می توان مجموعه سفرنامه را علاوه بر تمام جنبه هایی که همه عزیزان به آن واقف هستند یک مجموعه اموزشی عملی کارافرینی هم در نطر گرفت و البته زاویه دید در این برداشت بسیار مهم است. نتیجه ای که می توان گرفت اینکه به قول استاد عباس منش فرصت های خلق ثروت هر روز در حال گسترش است و قانون فراوانی را به عینه می توان دید. البته امیدوارم روزی سفر استاد عباس منش و خانم شایسته و مایک عزیز به ایالت سانفرانسیسکو و سیلیکون ولی برسد. سیلیکون ولی مهد استارتاپها و مرکز شرکت های پیشرو در تکنولوژی در دنیاست. از برنامه ها و اهداف خودم این است که در آینده به این منطقه سفر کنم و اهداف استارتاپی و کارآفرینی خودم را در سیلیکون ولی دنبال نمایم. ولی امیدوارم روزی فایلی را در سایت ببینیم که استاد عباس,منش در خیابان ها ی سیلیکون ولی در حال توضیح دلایل موفقیت این منطقه به عنوان موفقترین اکوسیستم کارافرینی جهان باشند و دوربین موبایل خانم شایسته اکوسیستم کارافرینی بتواند زوایایی را از این منطقه به ما نشان دهد که شوق و ذوق ما را برای حضور سریعتر در این منطقه مضاعف نماید. نمی دانم الان در کدام منطقه از آمریکا هستید ولی ایمان دارم که یک روزی این فایل به دست ما خواهد رسید. شاید در محتوی پیام من احساس کمتری مانند سایر دوستان مشاهده می شود و این نقص پیام من باشد ولی از صمیم قلب برای خانواده بزرگ عباس منش و هم فرکانسی های عزیز که امروز به وسعت همه جهان پراکنده هستند ارزوی سلامتی و ثروت و موفقیت دارم و خدا را شاکرم که در جمع این خانواده بزرگ مثبت اندیش هستم. از استاد عزیز و سایر عزیزان که رشد و پیشرفت خودم نقش بسیار مهمی داشته اند سپاسگزارم و قدر دان همه شما هستم. ایمان دارم ما با کمک هم می توانیم اول خودمان را رشد بدهیم و بعد خانواده و شهر و کشور و به در نهایت جهان بهتری را برای زندگی خلق کنیم. موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        HOSSEIN TORKASHVAND گفته:
        مدت عضویت: 2407 روز

        سلام و درود. خوشحالم که شما هم نسبت به این درخواست نگاه مثبتی داشتید. امیدوارم روزی در این سایت این فایل درخواستی را ببینیم و نمود عینی ظهور خواسته ها را شاهد باشیم تا باورهایمان هم محکم و استوارتر شود. موفق و پاینده باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3336 روز

    به به

    و باز به به

    از همه ی دوستانی که هر روز بر بهبود کیفی سایت اضافه میکنند بسیییییییییار بسییییییییار سپاسگزارم.

    هر روز داره امکانات سایت بیشتر و بیشتر میشه .

    هر روز داریم از این سایت بیشتر و بیشتر لذت میبریم .

    این عالیه و هر چی عالیه لطف خداست .

    من امروز صبح توو درخواستهام نوشتم که ؛ خدایا میخوام امروز باز وهاب بودنت رو بیشتر و بیشتر درک کنم .

    بره تو خونم -جونم -رگهام و تمام وجودم و روحم

    سایت رو که دیدم یه امکانات جدید گذاشتید:

    به من نشانه‌ای بده که مسیر را برایم واضح‌تر کند*با خودم گفتم که خوب من الان چی رو بخوام که برام وضوحش بیشتر بشه ،،،وضوح در مورد علاقه ام (ویلاها و کلبه های چوبی ) یا در مورد مسیر زندگیم ، یا ….

    یهو به خودم گفتم : من از روزی که وارد مسیر عباس منش شدم مسیرم رو که پیدا کردم …..خییییییییلی ذوق کردم و احساس عاااالی وجودمو فرا گرفت .

    گفتم خوب دکمه رو بزنم و زدم اومدم این فایل

    واااااااااااای چقدر وفور و فراوانی خدایا تو خییییییییلی وهابی خیییییییییلی

    عشق منی عزیزترین وجود هستی

    عشق خانواده عباس منش هستی این اشک شوق عااااااالیه ، خدایا ممنونیم و از اسباب عالی این کار یعنی گروه صمیمی عباس منش نیز سپاسگزارم

    این همه ثروت و فراوانی

    چقدر ثروتمند بودن عالیه

    میتونه خیییییلی ها رو شاد کنه

    میتونه به همه انگیزه بده که اونی که میخوان باشند

    میتونه به یه بچه ای که تا حالا دست به پیانو نزده شوق و ذوقی بده که در آینده یه موزیسین بزرگ بشه

    میتونه به یه جوون که توو تنهایی با خودش کار میکنه انگیزه و انرژی حضور در جمع رو بده و بعد موفقیتهای بیبشتر

    ثروت عالیه و فراوانی اون همیشه و همیشه داره چشمهامون رو نوازش میکنه

    البته از روزی که متعهدانه رووش کار میکنیم

    یعنی از خدا میخواییم که ما رو هدایت کنه .

    و این هدایته عااااااااالیه.

    فقط میخوام بنویسم ولی سرعت تایپم کمه ….. (شکلک خنده )

    چقدر مردم توو آرامش هستند

    از نگاهشون داره محبت و سادگی و یکتاپرستی و آرامش میریزه روو گونه هاشون و از اونجا وارد قلبهای من و ما و همه میشه .

    اون زن و مرد کناری چقدر با آرامش نشستند و دارن از موسیقی و خوندن ساده اون نوجوون لذت میبرند

    زندگی پره از زیبایی

    همه جا پر از محبت و آرامش و امنیت و نعمتهای بیشمار خدا

    همه جا پر هست از مهربانی خدا توو نگاه همشون آرامش و یکتاپرستی رو میتونستم حس کنم .

    استاد ممنونم

    به لطف رب جهانیان با شما خییییییییلی تغییر کردم .

    اون لحظه که بدون نگاه به قضاوت مردم واسه خودتون با گیتار داشتید حال میکردید خییییییلی عالی بود

    کاملا حستون میکردم .

    خانوم شایسته

    خانوم فرهادی

    مسئول فنی سایت که اسم زیباتون رو نمیدونم

    همه ی خانواده عباس منش از همه شما ممنونم

    در دنیا و آخرت شاد باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3297 روز

    با سلام به همگی

    امروز تو استوری واتس اپ این متن رو گذاشتم

    In GOD I trust

    و جالب اینکه بازم هم مداری و هدایت خدا باعث میشه هر گس فراخور درخواستش نشونه ببینه و امروز منم با زوم کردن خانم شایسته روی این عبارت پیام خدا رو گرفتم (:

    ممنون خانم شایسته به خاطر اینکه در لحظه به ندای قلبت گوش میدیو عمل میکنی

    اخه بر خلاف جریان مخالفی که در مقابل تصمیمم وجود داره، دارم با توجه به نشونه ها حرکت میکنم و زندگیم رو اونجوری که میخوام میسازم

    ولی چرا ک ن!!!!!!

    ترسم دارم، ترس ک ن، یجور حسی که اهل ایمان دارن. یعنی شاید دارن!!!!؟؟؟

    اینکه با وجود اینکه نمیبینن اما حرکت میکنن. با وجود اینکه علنا اون نتیجه نهایی نیست، کسی نیومده بهت رودر رو قول بده. اما این ایمان که منو هل میده، در کنار همه نجوی ها و میگه ببین نشونه ها هر بار دارن پربارتر میشن، پس ادامه بده

    رفقا میدونین چیو اینروزها بهتر درک کردم؟؟!!!

    فرق بین نجوی شیطان با حرفایی که برنامه ریزی ذهنم داره هی از رو تجربیات سالیان قبل بهم میزنه و همه اینا با ندای ارامش بخش قلبم (:

    یعنی تو هر موضوعی اول برنامه ریزی ذهنم طبق عادت هاش میاد نتیجه گیری میکنه که اینجا مثلا با کمی شانس میشه، اینجا نمیشه، اینجا اینجوری و اونجوری

    بعد اینها در هر صورت شیطان میان با نجوی هاش این آب رو گل الود تر میکنه تا ماهی بگیره

    یعنی حالا شاید در مورد من اینجوری بیشتر نمود پیدا میکنه اما این نجوی در هر صورت میاد تردید رو وارد معرکه میکنه

    و جالبه با هر تصمیمی خودش رو اونور قضیه میذاره و میگه بیا اینور /:

    یعنی اگر بخوام یجا ی کاری رو در راستای اهدافم انجام بدم میگه نرو که الکی وقتت رو تلف میکنه.

    بعد اگر بطور مثال نرم باز میاد میگه بیا اگه میرفتی موفق میشدیا. چرا نرفتی

    و این جای خوشحالی داره که دارم بهتر از قبل اینارو از هم تفکیک میکنم چون بهم کمک میکنه خوبی رو از بدی تبیین کنم (:

    واس همینه این روزا خیلی بیشتر دارم به مفهوم اعتماد به خدا فکر میکنم که مثلا منی که این تصمیم رو دارم چ چیزی به نفعمه.

    بعضی وقتا اون باورهای قدیمی میاد و میگه ببین نکنه اینکار رو انجام بدی ب صلاحت نباشه و بیا فکر کن بببین خدا چی برات میخواد

    بعد یکم این موضوع منو مشغول میکنه و دوباره با یاداوری اگاهی های دوره راهنمای عملی به خودم میگن ن بابا کار خدا فقط تایید خواسته های منه و هر چیزی رو ک بخوام خدا من رو ب اون سمت میبره.

    کلا نمد هولا و هولا

    و اصلا برای من تصمیمی نمیگیره که این راه برام بهتره یا اون راه……

    اون فقط میبینه من چیرو میخوام و بهترین حالتش رو هر بار با توجه به مدارم فراهم میکنه ک سریع تر و راحت تر و پر بازده تر به خواستم برسم.

    یبار قبلا گفتم ایمان به غیب یا همون اعتماد به خدا سه کلمش اما معناش به اندازه ی اقیانوسه که عمقش و وسعتش بی نهایته و اگر بتونیم تو هر جنبه ای از زندگیمون ذره ای به این اقیانوس وصل بشیم دیگه ظرف انرژی وجودیمون نشتی نخواهد داشت.

    شاد باشید (:

    خداوند برای من کافی ست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    زدکارتیست گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    دیشب خوابی دیدم؛ که تنها،

    جمله ی آخرَش ب یادم ماند…

    شاید که باید، همین جمله را به ذهن می سِپردم:

    ? ” تو همه ی راه رو اومدی… فقط فوت آخر مونده تا… ”

    .

    ۱. (ظرف خاصی بود! با یک شیار توخالی در تَهَش… صدایی هم مداوم میگفت: همه چیزو درست اومدی!!! فقط ب قدر یه فوت مونده تا همه چیز از این ظرف خارج بشه و تو به همه چی برسی…?)

    ،

    ۲. (ظرف خاصی بود! شاید ظرف یا محفظه ی ارتعاشی ام. همان ظرفی ک وقتی خواسته ای ب دلت میافتد،

    و تو فرکانسش را ب جهان هستی میفرستی، میرود و در ظرف می نشیند تا اگر در مسیر درست ادامه دادی و رهایش کردی، ب سمتت حرکت کند…)

    .

    ۳. ضمیر ناخودآگاه شما، شبها بیدار است و آنچه میکند، شما ب اسم خواب و رویا میبینید.

    ۴. خدایا شکرَت که از نشانه های در مسیر بودن، دیدن خوابهای هماهنگ با قوانین است.

    .

    زدکارتیست۹۸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      آذر کریمی گفته:
      مدت عضویت: 2544 روز

      چه خواب خوبی دیدی خانوم زدکارتیست عزیز . یعنی راهت درسته ادامه بده یعنی به هر آنچه میخواهی میرسی خوش به حالت ،نه به خاطر دست یافتن به هر آنچه میخواهی بخاطر اینکه ذهنت به کمال خودش رسیده ،عااالیه ،بهترینه ،چه لحظه باشکوهیه، بهترین لحظات زندگیم زمانهاییه که متوجه نگاه خدا حرف خدا میشم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3122 روز

      سلام دوست عزیز چقدر خوابت جالب بود دقیقا چند شب پیش بود خواب دیدم همینجور که دارم راه میرم سکه روی زمین پیدا میکنم و برمیدارم و تو خواب میگفتم خدایاشکرت چقدر پول هست اینجا یا قبلترش خواب دیدم شلنگ آب رو باز کردم و به جای اب پول از شلنگ میاد بیرون جالبه داشتم دنبال منبعش میگشتم که ببینم این همه پول از کجا میاد دیدگاهتون رو که خوندم دقیقا خوابها از جلو چشام رد شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    احسون گفته:
    مدت عضویت: 2975 روز

    سلام به همه ?

    وقتی گفتین کلیولند خب بحاطر اینکه یکی از دوستام ابتدای ورودش به آمریکا رفته بود به شهر کلیولند و دانشگاه اونجا موضوع برام جالب شد .

    شهر کلیولند برام از قبل یکی از شهرهای معروف بود چون توی اخبار ورزشی اسم تیم معروف بسکتبالشون (کلیولند کاوالیرز) رو زیاد می شنیدم که لبرون جمیز افسانه ای تا همین پارسال تو تیمشون می درخشید .

    ولی وقتی یادم میاد اون فرد هیچوقت از کلیولند راضی نبود تو دوران دانشجوییش و دائم می نالید از اون شهر و دوست داشت به شهر دیگه ای بره که در نهایت هم به شهر دیگه ای رفت .

    ? وقتی به تصاویر نگاه می کنم می بینم واقعا فرق داره که چه کسی و با چه دیدگاهی و تجربیات و خاطراتی از یک موضوع حرف می زنه و به قضیه نگاه می کنه .

    یا شاید واقعا فرق داشته باشه که فردی برای زندگی دانشجویی و با حداقل امکانات در یک شهر زندگی می کنه یا اینکه با فراغ بال و ثروت مناسب در اونجاهست و یا اینکه فقط سفری به اونجا داشته .

    خلاصه اینکه بخاطر اون سالها و تجربه ی اون دوست شهر کلیولند هم حسابی از چشم من افتاده بود و شهر زیاد جالبی نبود که چیز خاصی نداره وگرنه فردی که توش زندگی کرده ازش راضی نبود.

    اما شاید واقعا همه چی به این بستگی داره که تو چه نوع فعالیتی توی اون شهر داری و اینکه چقدر می تونی زندگی خوبی اونجا داشته باشی و نوع تجربیاتی که بسته به تفکرت و شرایطت از جایی داری می تونی روی دیدگاه کلیت از اونجا اثر بذاره .

    یکی خاطرات خوبی داره و میگه جای فوق العاده ای بود و اون یکی میگه اصلا بدردنخور بود. جالبه واقعا.

    ? خیلی برام قشنگ بود که استاد بدون اینکه خجالت بکشه یا نگران این باشه که الان دیگران چی میگن و چی فکر می کنن راجع به من ، به این نجواهای ذهنی بی محلی می کرد ؛ بدون اینکه اصلا بلد باشه این گیتار الکتریکی چطور کار می کنه ولی باهاش ور می رفت . واقعا خیلی مهمه که بجایی برسی که تا این حد که اصلا و ابدا نیاد تو ذهنت و برات مهم نباشه که تمسخرت می کنن یا چی فکر کنن و چی میگن و این خود آزادی و رهایی از نجواهای ذهن و از حرف و نظر مردمه.(البته اونجاهم این فرهنگ هست که کسی تمسخر نکنه به این راحتیا)

    ? نقطه دیگه اینکه این جهان در مقابل هر ایده جدیدی که ما داشته باشیم پذیراست و جا باز می کنه براش. همین سبک راک ان رول یه نمونشه که طرفدارای خودش رو داره.

    ? از بعضی آهنگ ها و گروه های راک و متال که آهنگ های خشن می زنن خوشم نمیاد ولی حالا دیگه به این درجه رسیدم که این دیدگاه منه و خب اونها حق دارن دیدگاه خودشون رو داشته باشن و لذت ببرن و دنیا رو همین تنوع هاش و تفاوت هاش جای جالبی برای زندگی کرده وگرنه جذابیتی نداشت.

    ? نوع موزه هم که واقعا جالب بود و می شد هرچیزی رو عملی امتحان کرد.

    برای منی که معماری خوندم و پروژه ی دوتا از طرح هام تو دانشگاه طراحی موزه و خانه موسیقی بوده خیلی جالب بود که ببینم می تونه موزه ای باشه که توش فرد فقط بازدید کننده نیست بلکه می تونه اون رو کامل تجربه کنه با تمام حواس دیگش . می تونه لمس کنه ، پلی کنه ، بشنوه ، حس کنه ، عطر اون فضا و اون دستگاه ها و ابزار رو استشمام کنه و حس مکان رو با تمام وجودش احساس کنه.

    ? اون آهنگ معروف “هتل کالیفرنیا” گروه ایگلز هم که یکی از معروف ترین آهنگ هاست که بمحض شروعش ذوق کردم که این آهنگه و خب چنین آهنگ معروفی رو خیلیا اونجا نواختنش رو تمرین کردن قبلا و حالا می تونن کنار هم یک تجربه مشترک و حرفی برای گفتن و نزدیک شدن به هم داشته باشن.

    ? نکته دیگه اینکه این خارجی ها واقعا خب همین چنین فضاهایی دارن که کار تیمی و تعامل با یکدیگر رو خوب و زود یاد می گیرن در حالی که چنین فضاهایی در ایران خیلی کم هستن و برای همین اکثرا تو کار تیمی و گروهی ضعف دارند .

    ? دیگه اینکه خود موسیقی که همیشه یک آهنگ آدم هایی که تو فرکانس اون آهنگ هستن و علاقه مندان اون سبک رو به هم نزدیک می کنه .

    ? هربار فایل های بیشتری از سفرنامه می بینم علاقم بیشتر میشه که زبانم رو بهتر کنم .

    ?سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2862 روز

    سلام به همگی….

    چقدر بی انتها ایده های عالی…منم بایکی از سازهای موسیقی زیاد کارکردم یعنی باموسیقی آشناهستم…وقتی استاد میگی فقط باید روی خودت کارکنی وباخودت هماهنگ باشی وقتی هم باخودت هماهنگ باشی اون آدمهایی که باخودشون هماهنگ هستن ومناسب باتو هستن وارد تجربه وزندگیت میشن…من درک میکنم چی میگی وقتی داری دراجرای موسیقی باتمام وجودت کارمیکنی دگه اصلا نمیتونی حتی به نزدیکترین آدمی که کنارته فکرکنی دگه تمام انرژیت داره صرف خودت واجرایت میشه….

    اینجاست که میفهمی موسیقی یکی از زبانهای زیبای خداونده که به تو می آموزه وتورو میبره دراعماق وجودت که بانواختن هماهنگی وعاشقانه میشه با هماهنگی هایی ازوجود خداوند حرف زد وارتباطی از جنس فرکانس رو آموخت ودرک کرد دیگر ربطی به سن،جنسیت،قیافه،رنگ پوست،ملیت نداره بلکه فقط فرکانس وهماهنگی رو داری برقرار میکنی وازاین طریق باوجود مقدست عبادت خداوند روبجامیاری اما متاسفانه درنگاه متعصبانه فرهنگ کشورما موسیقی رو لهب لعب میدون اما غافل ازاینکه موسیقی رسالت انبیاست…….

    چیزی ست که درخلق عالم و بواسطه بشر از زبان عاشقانه ازوجودی دلنشین استخراج شده است…..

    همین موسیقی روکه این چندتا پسر خوب دارن اجرامیکنن خیلی ساده میشه قوانین فرکانس وجهان رو ازش درک کرد که اینها برای اجرای زیبا وهماهنگی الان فقط تمرکزشون روی خودشونه وبا احساس خوب دارن عشق میفرستن به کائنات…..

    و استاد دریکی ازفایلها میگفتی مثل استیو جابز خیلی وقتها ما درزندگیمون کارهایی رو انجام میدیم به ظاهر بی ربط به اهدافمون هست اما این تبرها میرن توی کوله مون چندسال دیگه میشن کلیدهایی درمسیر هدفهامون…….

    میخوابم بگم آره همونطورکه گفتی واقعا زندگی یک پازله چون خودمن ورزشکارم تازه موسیقی رو رهاکردم وهدف اصلیم یه رشته ورزشی ست الان داره کم کم درهایی رو و الگوهای ذهنی رو برام میسازه که میفهمم خیلی ازاین چیزها چقدر آموزنده و مفید درزندگی ماهستن بنظر من این کلیدها کارهای خداوندن که اون موقع ها هرچقدرخداوند بخواد بهمون بفهمونه وبیاموزه میبینه ما باهاش مقاومت میکنیم وخداوند هم از درهای مختلف ومتنوع وارد تجربه زندگیمون میشه تا به اون کلید اصلی که قبلا اعتمادنمیکردیم بلکه بعدمدتها دسته کلیدی مفید وکارایی دردستمون باشه برای گشایش کارها واهداف…..

    اما مااینقدر خوش شانس وخوشبختیم که این چنین کلیدها وآموزه هارو میشناسیم خیلی ها اصلا همینارو نمیدونن……

    دوستان اینایی که گفتم فقط یه سری حرفهای قشنگ نیست بلکه واقعا درزندگیم تجربه شون کردم میفهمم وقتی یه نوازنده سازموسیقی باشی چقدرراحت با خواننده ها وموسیقی دانان راحت میتونی اجراکنی وارتباط برقرار کنی حالا هرچقدر حرفه ای ترباشی بهتر….

    چقدرمیشه ازاین الگو فرکانس وهماهنگی رو درک کرد

    من ازدیروز کار فوری برام پیش اومده بود نتونستم زود کامنت بذارم خدایا شکرت بااین هماهنگی انگار سایت درانتظار منه که هرچه زودتر نظرمو بگم ممنون ازاینکه وقت ارزشمند تون رومیذارید براخوندن این نظر

    امیدوارم همیشه مثل ساز کوک وهماهنگ درزندگیتون باشید همیشه نون تون گرم آب تون سرد وزندگیتون پراز سازهای حرفه ای وخوش نواز باشد…….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  8. -
    AmiR گفته:
    مدت عضویت: 2977 روز

    Hello my beautiful peeps :)

    First thing I noticed about this episode (and all of them in general) is the way that people drive, either on the roads or streets, arranged and calm and exactly between the lines :)

    And not to mention the architectural space of the city and also tall, beautiful buildings. Combined with both modern and classic architecture …

    ————

    even tho rock ’n’ roll music is not my favorite genre but in previous episodes when you crossed by that museum (Rock & Roll Hall of Fame) I really really wanted to visit there.

    Cuz the way that they created that museum was pretty fascinating, it was not just a regular building with a sign on it that says “Rock & Roll Museum” !!. The building itself was really interesting and beautiful

    The Pyramid shape, all windows and glass, and also I saw a man on top of those glasses who was cleaning windows (No wonder that building was shiny :))

    and then when you went in, and Seyed Hussein’s face when he was trying to figure out how to hold the guitar was freaking cute

    people were welcome to come and simply start playing with instruments and get in touch with rock and roll music which is is a great idea to create a great time for visitors and make them more interested, and I think it can be a business idea … and now that I think about it, it’s kind of like apple stores when they put all those products on the table for customers to test them.

    ————

    and the fact that people are so open to be filmed and recorded… Ms. Shayesteh was holding the camera in their faces ? (sorry) but they were totally fine with that
    And this also shows me Ms. Shayesteh believes towards people. arousing a particular side of their personality, cuz most of the times people got kinda encouraged when you were recording them (not upset and uncomfortable) (I saw this many times in different episodes)

    ————

    And you were right about different tastes and varieties in the world …

    We just have to see what we love

    It doesn’t have to be a popular, well-known thing. you loving it is all needed

    Now rock and roll is not just a type of music anymore, google it, you’ll see nowadays is a clothing style, lifestyle, …

    ————

    Those teenagers gathering up and starting to play was awesome … they didn’t know each other a minute ago but they selected an instrument and started to play. Thanks to the language of music

    I read on of the comments that connected that event to this website, its members, and the laws of the universe… it was really inspiring …

    ::: They didn’t need to know each other and the entire piece of music they wanted to perform, they just started to play, and the language of music harmonized them, they were just enjoying the music

    ::: We also don’t need to know the entire journey, Just figure out what you love, go in that direction, start and take steps and God will harmonize your life journey … you will be in the right place at the right time. Let God take care of that part … You don’t need to know how !! Just enjoy your life :)

    ————

    At the end I just wanna thank you Ms. Shayesteh for making these videos … you have no idea how helpful they are. They were literally the missing part.

    You said before that all of “Seyed’s teachings” and “living with him to absorb how he lives” is equally helpful and inspiring for you.

    until now only had the first half, Thanks to you now I have the other half too.

    My life is many times better since I started to watch these videos and act on them in my life

    my relationship with my family is wonderful, cuz I started to compliment them like you guys do, and now how they treat me is completely different than in the past

    and not just that. Im really trying to change my mindset on many levels, cuz now I can see how you guys do it in your daily life. Therefore Im living mush better than I used to, feeling a lot better that I used to …

    ————

    I wanted to thank CTO (Ebrahim) for taking my opinion to consideration and making left to right commenting possible. Thank You

    Love Y’all

    ——————————

    سلام خدمت تمام دوستان عزیز …

    خب اولین چیزی که توجهمو جلب کرد این بود که چقدر مردم منظم و آرام رانندگی میکنن، که البته این ویژگی رو چندین بار در قسمت های مختلف دیدم، چه تو جاده ها چه خیابان ها

    منظم و مرتب تو لاین

    و صد البته ماشین های رنگارنگ و گوناگون. یعنی من از هر رنگی ماشین های مختلفی تو آمریکا میبینم

    و معماری شهری واقعا عالی. مثلا وجود مسیر برای پیاده روی، مسیر دوچرخه و ماشین) در کنار دریاچه Erie. ساختمان های بلند و زیبا که اصلا یه نمای فوق العاده است

    ———

    با اینکه سبک rock and roll از سبک های مورد علاقم نیست اما تو قسمت های قبلی که از کنار اون موزه رد شدید خیلی خیلی دلم میخواست که برم ببینم داخلش چیه و چجوریه …

    بجای اینکه یه ساختمون معمولی باشه با یه تابلو که اینجا موزه راک اند رول هست، همچنین مجموعه و ساختمان قشنگی رو براش درست کردن که واقعا جذابه

    که همش شیشه ای بود (و من یه آقایی رو دیدم که وسطاش با طناب آویزون بود و داشت شیشه ها رو تمیز میکرد که نشانه اینه که چقدر میرسن به اینجور مکان ها)

    چهره سیدحسین هم واقعا بامزه شده بود وقتی داشت سعی میکرد که اون گیتاره رو بگیره و نمیدونست چجوری ?

    و اینکه انواع وسایل موسیقی رو گذاشته بودن که مردم بیان و یک ساز رو انتخاب کنن و بقول معروف try کنن ببینن چجوریه و با اون موسیقی ارتباط برقرار کنن

    این ایده خیلی جالبیه برای اینکه یه کاری کنی مردمی که میان، Active باشن و علاقه مندشون کنی و از اون تایمی که اونجا هستن واقعا لذت ببرن.

    تقریبا همون کاری که اپل انجام میده در فروشگاه هاش (که محصولاتشون رو میزارن رو میزها میزارن مردم بیان باشون کار کنن و تجربشون کنن)

    —————

    و البته مردم که چقدر راحت هستن که مثلا یه نفر گوشی گرفته سمتشون و داره فیلم میگیره

    که صد البته باورهای خانوم شایسته رو هم نشون میده که چجوری یک وجه خاصی از مردم رو برانگیخته میکنه

    چون بارها در قسمت های متخلف دیدم، که بجای اینکه ناراحت و معذب بشن بجاش تشویق میشن و انرژی میگیرند.

    —————

    و کاملا درست میگفتید که جهان همیشه آدمایی رو حمایت میکنه که کاری رو انجام میدن که عاشقش هستند.

    نباید ببینیم چه شغلی ! باید ببینیم به چی علاقه داریم (که اصلا ممکنه شغل خاصی نباشه)

    الان راک اند رول نه تنها یک سبک موسیقی هست بلکه یه نوع سبک لباس پوشیدن در دنیای مد شده، یه سبک زندگی شده

    حتی تبدیل به یه اصطلاح مثبت انگلیسی شده (let’s rock and roll)

    ————

    اون نوجوون ها هم که جمع شدند و هر کدوم یه ساز رو برداشتند و شروع کردن و نواختن و خوندن هم واقعا زیبا بود

    شاید اصلا هم رو نمیشناختن اما وقتی همشون به یه زبان مینوازن اونجوری به هماهنگی رسیدند و یه قطعه خیلی زیبا رو اجرا کردند

    بقول یکی از دوستان در کامنت ها و خانم شایسته زندگی هم همینجوریه …

    ::: اونا نیازی نداشتند که همدیگر رو بشناسن یا اینکه از اولش بدونن قرار دقیقا چطوری اون آهنگ رو اجرا کنند. فقط هر کدوم یه ساز رو انتخاب کردن و شروع کردن طبق نوت هایی که جلوشون بود نواختن، و خود موسیقی هماهنگشون کرد، اونا فقط از اون نواختن لذت میبردن.

    ::: زندگی هم همینه. نیازی نیست که کل مسیر رو ببینی، نیازی نیست بدونی چگونه ! فقط ببین در مسیر علایقت حرکت کن و قدم بردار، و بسپارش به خدا، خدا هدایتت میکنه که در زمان درست در مکان درست باشی، هماهنگی کار اونه نه تو، تو فقط از مسیر زندگی لذت ببر :)

    ————

    در نهایت هم میخوام از خانم شایسته تشکر کنم بابت تهیه این فایل ها. اصلا این فایل ها بینهایت کمک کننده هستند. قبلا خودتون گفتید که من از زندگی کردن و مشاهده استاد در زندگی به همون اندازه درس میگیرم که در محصولاتشون درس میگیرم.

    این فایل ها همون مشاهده عینی زندگی به روش این باورها و آموزشهاست … به معنای واقعی نیمه گمشده شون بود.

    بسیار سپاسگزارم

    از وقتی که شروع کردم به دیدن این سریال، خیای راحت تر شده برام عمل به قوانین در مسیر خواسته هام و خب باخطر همین هم اتفاقات خیلی خوبی همینجوری برام بوجود میاد

    رابطم با خانودم که اصن زمین تا آسمون فرق کرده. از بس که من همینجوری تو خونه راه میرم و تعریف و تحسینشون میکنم

    و در پیش بردن کارهام و برنامه هام که میسپارمش به خدا و به طرز عالی همه چی پبش میره

    نحوه برخورد با مشکلات در تمام ابعاد زنگیم و …

    و در نهایت احساس خوب که از همه چی برام با ارزش تره.

    و ده ها چیز دیگه که بیان کردنشون خودش یه کتاب میشه

    واقعا از شما ممنونم مریم خانوم بخاطر این اینکه وقت میزارید و با عشق این فایل ها رو تهیه میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      سلام دوست عزیزم.چقد عالی نوشتید.من بیشتر بخاطر اینکه در ابتدا انگلیسی نوشتید خیلی خوشحال شدم.کلی خوشحال شدم ک یادآوری شد بهم ک چقد در زبان قوی هستم و نباید رها شده بذارمش ک به فراموشی سپرده بشه.خیلیییی ثلیییث انگلیسی رو نوشتید من متوجه اکثر مطالبتون شد و برام لذت مطالب رو صد چندان کرد.فک کنم تصمیم خوبی باشه ک منم ازین ب بعد خودم رو مقید کنم ک هم بیشتر کامنت بذارم هم خداقل مقداری از صحبتام رو ب انگلیسی تایپ کنم.ب یادآوری و تمرین همچنین افزایش اعتماد ب نفسمم کمک میکنه.بازم ممنون از خدای عزیزم و شما و آقای عباسمنش و خانم شایسته ی عزیز بخاطر فراهم کردن این شرایط.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسن کفاش دوست گفته:
      مدت عضویت: 2957 روز

      Hi my friend

      Thank you so much

      You remember to me that I am not bad to reading and writing English.

      And thanks from my God that I come to this group and thanks from Mr abasmanesh and Mrs shayesteh and all of my friends.

      ????????????????

      ?️?️?️?️?️?️?️?️

      ?️?️?️?️?️?️?️?️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فائزه رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 3097 روز

    به نام خدایی که اجازه داد خودمون خالق زندگیمون باشیم چون همون موقعی هم که خودش ما رو خلق کرد لذت برد و به خودش گفت فتبارک الله احسن الخالقین

    واسه همینم میخواد ما خودمون خالق زندگیامون باشیم تا ما هم به خودمون احسنت بگیم????

    من خود فائزه هستمممم?‍?‍

    وقتی این فایل رو دیدم نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. الانم موقع نوشتن اینقدر دستام از شدت اشتیاق و احساسی که واقعا نمیدونم باید چه اسمی بذارم روش، میلرزه…

    یاد اون لحظاتی افتادم که استاد میگفت فقط یه وقتایی گریه میکردم و به خاک میفتادم به پای پروردگارم????

    چقدر زیبا بود لحظاتی که اون افراد که حتی ثانیه ای قبل همدیگه رو نمی شناختن اینقدر با عشق در کنار هم شروع کردن به نواختن.

    من از این هماهنگی درسی گرفتم که اشک شوووق توی چشمام حلقه زد و همزمان با تماشای این قسمت گریه کردم.

    افرادی که همشون داشتن از قوانین ثابت نت‌ها و موسیقی استفاده میکردن و تونسته بودن باهم تا این حد هماهنگ بشن که آهنگی به این زیبایی رو بنوازن. البته تصاویر گویای این بود که اونها تلاش نمیکردن که با هم هماهنگ بشن بلکه اونا با عشششششششق قوانین رو اجرا میکردن و اون موسیقی نواخته میشد.

    درست مثل همه ی ما که توی این سایت هستیم و همگی از این قوانین ثابت جهان آگاهی داریم و هر کسی به اندازه ی ظرفیتش و به اندازه ای که یاد گرفته همون قوانین رو به کار میگیره

    موقع نواختن اون موسیقی بی نظیر حتی اگر یه نفرشون هم جایی رو اشتباه میزد هیچکس اعتراضی نمیکرد و طبق گفته ی مریم جون اونها حین نواختن همدیگه رو میشناختن و انگار که سالهاست با هم تمرین کردن.

    لحظه لحظه تماشای این فایل منو یاد حال و هوای این روزای خودمون توی سایت انداخت. همه ما هم که به عنوان هم فرکانسی در کنار هم قرار گرفتیم داریم از همین قوانین ثابت استفاده می کنیم و با عشششششق اونا رو توی زندگی اجرا میکنیم و حتما اگر با دقت بیشتری گوش کنیم این موسیقی آرامش بخش رو توی زندگیامون میشنویم. دست خدا رو توی زندگیامون می بینیم که چطور کمکمون می کنه گوش نوازترین موسیقی رو برای زندگی بنوازیم.??

    من حسسسسسسس کردم . با تمااااااااام وجووووووودم حس کردم… به خدا حس کررررررردم… حس کردم اون هم فرکانسی رو بین آدمای اون گروه . اونا همشون با عشق می نواختن و چقدر با خودشون در صلح بودن و چقدر با همدیگه در صلح بودن که اینقدر بهم احترام میذاشتن. واااااااااای خدای من ????

    همشون کم سن و سال بودن که هم گروهی شده بودن و اینقدر باهم در صلح بودن که دعوا نمی کردن که نه من این ساز رو نمیخوام اونو میخوام. یا من میخوام بخونم چرا تو داری میخونی صدای من قشنگتره و هزار مسئله ای که ممکن بود بین اونا پیش بیاد

    و همین در صلح بودنشون بود که باعث شده بود باهم هماهنگ بزنن و این در صلح بودن باعث شده بود تا همه ی مردم با عشق اونجا بایستن و تماشا کنن.

    مریم جون نمیدونم چطور ازت تشکر کنم بابت ضبط این فایل از سفرنامه که بدجوری احساس من رو درگیر کرد و عجیب منو به اعماق وجودم برد.

    من در صلح بودن رو عملی توی این فایل دیدم. بچه ها من دیدمممممممممممممم ????

    دلم میخوادددددد از ذووووق فریاااااااد بزنم و بگم که توروخدا این فایل رو با تموم قلبتون نگاه کنین. هر چند که میدونم هر کسی توی هر مداری که باشه همونقدر از آگاهی های این فایلها استفاده میکنه

    مریم جونم با تموم وجودم دووووووستت داااارم و یه دنیا ازت سپاسگزارم که ما رو شریک این لحظات بی نظیر میکنی(هیچ کلمه‌ای نمیتونه الان حس و حالم رو بیان کنه و من همراه این پیام فرکانس حال خووووو وبم رو برات میفرستم که بدووونی چقدر حالم رو عجیب کردی و اگر بودی اینقدر توی آغوشم محکم بغلت میکردم که بتونم این فرکانس رو منتقل کنم???????? )

    الهی که تمووووم لحظاتت پر از زیبایی و حال خوب تر بشه که ما رو هم شریک کنی… میبووووسمت عزیزدلمممم???

    خدااااااااااااااااااااااااااای من شکررررررررررررررررت

    یه دنیااااا عاشقتونم بچه‌ها?‍?‍?‍ و یادمون باشه

    اونجوری زندگیمون رو خلق کنیم که به خودمون بگیم احسنت به خودم بخاطر این خلقم??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      علی ربیعی گفته:
      مدت عضویت: 2303 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      دیدگاه زیبا و لطیف شما،دریچه ای دیگر از تمرکزبرنکات مثبت را به رویم گشود،که به یک اتفاق به نظر اون موقع من ساده،طوری نگاه کردید که احساسی خوب داشتید و اگاهی هایی جرقه خورد و این طرز تمرکز حرفه ای تر را من درخواست کرده بودم که توی این تک کامنت لایک شده زیبای شما ،خداوند جوابم رو داد( انرژی پاسخ داد و امروز برای بار سوم یل بشتر هست که انرژی الله پاسخ میدهد ،نشانه می اید،هدایت هو می ایند،اتفاقات خوب هدایت اند،افکار خوب،مطالب خوب،جا های خوب،مسبر هد،افراد،تعاملات خوب همه هدایت و هدایت خدا نشانست و فرد با ایمان را قوی تر وراسخ تر میکند در صراط مستقیمش

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سید اصغر باغبان گفته:
        مدت عضویت: 2139 روز

        بعضی وقتها /من خودم رو مثال میزنم و به خودم میگم فک میکنم و ذهنیتم از هدایت اینه که یه دفه خدا تو رو ببره توی یه مسیر که درجا ازش کلی پول بسازی قبل از اینکه تکاملم رو طی کرده باشم/یه دفه انسانهایی رو در مسیر من قرار بده که به ارتقای رشد شخصیتی من کمک کنن قبل از اینکه با خودم به صلح رسیده باشم/خیلی خوب مثال زدید یه اتفاق خوب هدایته،پیدا کردن یه باور غلط هدایته/اینکه هر روز از خواب زنده بیدار میشم هدایته/زندم موندم چون قرار هست به هدایتهای بیشتر هدایت بشوم/به قول استاد که میگه ما هر لحظه در حال هدایت هستیم همینه/اصغر فکر میکنه هدایت اونجوریه/نه هدایت همینه که این اتفاقات کوچیک رو تایید کنی/تمرکز کنی روشون که بزرگتر توی زندگیت بیاد/که به سمت بزرگترین اتفاق زندگی هر انسانی هدایت بشی /هدایت به سمت حضور هر لحظه خداوند در کنارت/خدایا طعم اعتماد به خودت رو به من بچشون/طعم حس کردنت رو بهم بچشون/پر از هدایت و اگاهی و نشانه های خداوند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فائزه رحمانی گفته:
        مدت عضویت: 3097 روز

        سلااااام به شما هم فرکانسی عزیز

        خیییلی خوشحالم کامنتی که فقط توسط من نوشته شده بود و مطالبش از طرف خدا بود، برای شما آگاهی هایی رو به همراه داشته و خدای بزرگ از این طریق جوابتون رو داده.

        خیلی براتون خوشحالم که نشونه های زیادی رو دریافت کردید و اتفاقات خوبی براتون رقم خورده

        و

        ممنووووووونم که حال خوبتون رو با من به اشتراک گذاشتین تا انرژی من هم با خوندن پیام شما چند برابر بشه

        از خدا براتون همیشه حال خوب و نشونه های عالی و اتفاقات بی نظیر خواستارم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فائزه رحمانی گفته:
        مدت عضویت: 3097 روز

        سلام آذر عزیزم

        مرررررررررررسی بخاطر پیام انرژی بخش‌ات…

        من با تمام عشق و احساس اون کامنت رو نوشتم و این قانون دیگه بهم ثابت شده هر زمانی که با عشششششق کامنت میذارم، اون کامنت لایک میشه

        و اینبار موقع نوشتن یه حسی فراتر از اون عشششششق توی وجودم بود و میدونستم که به عنوان متن سفرنامه انتخاب میشه

        و این برای من یعنی خلق … حتی همین لایک گرفتن ها هم خودشون باید برای ما یه درس باشه از این که هروقت با احساس خوب مینویسیم لایک میگیریم پس به صورت عملی میفهمیم که احساس خوب = اتفاقات خوب

        تو آغوش خدا باشی دوست مهربونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ندا رامی گفته:
      مدت عضویت: 3407 روز

      سلام فائزه ی عزیز

      ممنون از حس خوبی که از طریق نوشته هات به ما منتقل کردی عزیزم.

      نگاهت به این موضوع واقعا زیباست و هماهنگی در اون آدمها کاملا هویدا بود .

      از اینکه احساساتت رو اینقدر زیبا بیان کردی خوشحالم و من هم حس و حال تورو داشتم .اینقدر دیدن این ویدیو منو به فکر فرو برد و ذهن منو خانه تکانی کرد که هنوز در شک ام و دوست دارم از این قبیل اتفاقات رو وارد زندگیم کنم

      برای وجود دوستانی مثل تو خدارو سپاسگذارم و برات آرزوی موفقیت و تندرستی در تمام مراحل زندگیت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2915 روز

    سلام استاد عزیزم. سلام خانم شایسته دوست داشتنی. ممنون بابت این فایل زیبا. دیروز یه تجربه ای داشتم که بهش میتونم بگم «کارگاه عملی استفاده از قانون» و دوست دارم اینجا در موردش بنویسم تا این آگاهی ها رو برای خودم مرور کنم.

    من چند وقت پیش در مورد گرفتن پذیرش از یه دانشگاه اروپایی با کمک قانون نوشتم و بعد هم تو کامنتی که تو دوره 12 قدم گذاشتم توضیح دادم که وقتی برای درخواست ویزا به سفارت ایمیل دادم اونها گفتن که خدمات بخش ویزای سفارت برای مدت نامعلومی به حالت تعلیق دراومده. من هم با استفاده از آموزش های شما سعی کردم که ذهنم رو کنترل کنم و به برنامه ریزی خداوند اعتماد کنم. این رو هم گفتم که چند وقت پیش خدمات ویزای سفارت از طریق یه مرکز دیگه از سر گرفته شد.

    حالا میخوام ادامه ماجرا رو براتون تعریف کنم. وقتی بهم اطلاع داده شد که میتونم درخواست ویزام رو ارائه بدم، اولش خیلی خوشحال شدم. اما چند روز که گذشت یه تردید برای درخواست ویزا سراغم اومد… چیزی که شاید برای اولین بار تو زندگیم تجربش کردم… چیزی که استاد تو دوره «عزت نفس» بهش گفتن «ترس از موفقیت»… ترسیدم که نکنه خارج شدن از comfort zone یا همون حیطه آسایشم آرامش فعلیم رو بهم بزنه و چالش های جدیدی رو برام ایجاد کنه که نتونم از پسشون بربیام.

    یه دلیل دیگه این تردید هم احساس عدم لیاقت بود که هنوز که هنوزه پاشنه آشیلم هست. یه لحظه خودم رو لایق زندگی تو اروپا ندیدم.

    برای همین تصمیم گرفتم که برای ویزا درخواست ندم و اینجوری تصمیمم رو توجیه کردم که اگه من الان درخواست بدم ممکنه ویزام برای شروع سال تحصیلی جور نشه و چند هفته از ترم اول بگذره و بعد من باید دو برابر تلاش کنم تا خودم رو با شرایط جدید منطبق کنم و خودم رو به بقیه همکلاسی هام برسونم. ریشه این فکر هم کامل گرایی بیش از حد من هست که همیشه به من ضربه زده.

    این رو هم باید بگم که دانشگاه به من گفته بود که به خاطر تعلیق خدمات ویزای سفارت جای من رو برای سال آینده محفوظ نگه میدارن. برای همین گفتم که شاید بهتر باشه که دست نگه دارم و سال آینده درخواست بدم.

    اما یه کم نشستم با خودم فکر کردم و دیدم که من با خودم رو راست نیستم. دیدم که این تصمیم من به خاطر همون «ترس از موفقیت» و «عدم احساس لیاقت» هست و مهمتر از همه اینکه من هنوز خودم رو خالق زندگیم نمیدونم و منتظرم که اول شرایط ایده آل (مثل امکان شروع سال تحصیلی از همون هفته اول) کاملا برای من فراهم باشه تا من اقدام کنم.

    اما همونطور که شما بهتر از من میدونید، آدم هیچ وقت نمیتونه سر خودش رو کلاه بزاره و هر چقدر که با خودمون صادق تر باشیم، زودتر به مسیر درست هدایت میشیم. برای همین تصمیم گرفتم به جای اینکه سطح انتظارات و خواسته ها و اهدافم رو بیارم پایین تر، باورهام رو بزرگ تر کنم و اون باورهای اشتباه و پاشنه های آشیل و ترمزهام رو کمرنگ تر کنم. مرور یه سری فایل های استاد مخصوصا در مورد عزت نفس و فواید مهاجرت و خلق شرایط ایده آل به جای منتظر شرایط ایده آل موندن خیلی بهم تو این زمینه کمک کرد.

    خلاصه بعد از یک هفته تاخیر به خاطر این شک و دودلی شروع کردم به آماده کردن مدارکم و هفته پیش برای ارائه مدارکم درخواست appointment کردم که تایید شد. اما یک روز قبل از وقت ملاقات تعیین شده بهم ایمیل دادن و گفتن که طبق اطلاعیه سفارت وقت ملاقات شما کنسل شده و باید دوباره برای گرفتن وقت جدید درخواست بدید. هیچ دلیلی هم تو ایمیل برای این کنسلی ذکر نشده بود.

    اگر الهام قدیم بودم، حتما یه ایمیل تند و تیز براشون مینوشتم که چند ماهه که بخش ویزای سفارت تعطیله و حالا که باز شده و سال تحصیلی داره شروع میشه شما بدون هیچ دلیلی وقت ملاقات من رو کنسل کردید و …

    اما خدا رو شکر که الان دنیا رو بهتر از قبل میبینم. گفتم که این حتما یه «تاخیر الهی» هست و حتی اگه مجددا بخش ویزای سفارت تعطیل شده باشه قطعا یه خیری توش هست و اینجوری سعی کردم به احساس بهتر برسم.

    وقتی حسم بهتر شد، دوباره ایمیل زدم و برای پس فردای اون روز تعیین شده درخواست وقت جدید کردم که تایید شد.

    شاید باورتون نشه ولی تو اون یه روز وقفه ای که ایجاد شد، من یه دفعه یادم افتاد که من نامه پذیرش اصلی رو از دانشگاه نگرفتم!!!! یعنی مهمترین مدرک برای درخواست ویزای تحصیلی!!! قبلا برام ایمیل فرستاده بودن و پذیرشم رو تو متن ایمیل تایید کرده بودن و من هم همون رو توی مدارکم گذاشته بودم اما بعدا یادم افتاد که من باید نامه پذیرش مهر شده و امضا شده توسط دانشگاه رو میگرفتم.

    دانشگاه هم دو هفته تعطیل بود و دقیقاااااااااا همون روز باز میشد. برای همین من بهشون سریع ایمیل دادم و گفتم که من فردا صبح وقت ملاقات دارم برای ارائه مدارکم و تازه الان متوجه شدم که نامه پذیرش اصلی رو از شما نگرفتم و ممنون میشم اگه این نامه رو امروز برای من بفرستید. اهمال کاری خودم رو هم تو این قضیه پذیرفتم.

    اما اون روز نامه به دست من نرسید و من باید صبح میرفتم دفتر ویزا. به خاطر اختلاف ساعت اون کشور با ایران هم محال بود که دیگه اون نامه صبح به دست من برسه.

    حالا دوباره وقت این بود که ببینم چند مرده حلاجم و میتونم ذهنم رو تو این موقعیت کنترل کنم یا نه. برای همین شروع کردم به مرور کردن نحوه جور شدن ویزای آمریکای استاد از طریق سفارت فرانسه. استاد تو یه فایلی گفته بودن که سری اول فرم ها رو اشتباه پر کرده بودن و به خاطر همین باید دوباره یه روز دیگه میرفتن برای تحویل دادن مدارک و به صورت خیلی معجزه وار سری دوم یه خانم غیرایرانی تو سفارت بودن که فارسی میدونستن و راحت در عرض چند دقیقه کارهاشون رو راه انداختن.

    قبلا هم از استاد شنیده بودم که وقتی به انرژی منبع وصل بشی دیگه یه سری اتفاقات خوب خاص برات میفته. مثلا استاد بعضا بدون مجوز میتونستن سمینار برگزار کنن و بدون مدرک دانشگاهی یا گواهینامه خاص تو حوزه روانشناسی تونستن به این همه موفقیت تو حوزه کاری خودشون برسن.

    یادآوری این دو مورد خیلی به من کمک کرد که بتونم ذهنم رو کنترل کنم. گفتم اگه من تو مسیر درست باشم اصلا به اون نامه پذیرش مهر شده احتیاج پیدا نمیکنم یا حتی اگه فردا بهم بگن مدارکم ناقصه و برو یه روز دیگه بیا حتما یه خیری توش هست.

    (راستی این رو هم تو پرانتز بگم که چند روز قبلش وقتی برای گذاشتن دلارهام تو بانک از طریق باز کردن یه حساب ارزی و گرفتن تمکن مالی به بانک مراجعه کرده بودم، گفتن که مسئول بخش ارزی امروز نیست و باید یه روز دیگه بیاین. چند روز بعد که رفتم گفتن که باید 24 ساعت بگذره تا تراکنش امروز هم تو گواهی ذکر بشه. وقتی روز بعدش رفتم یکی از کارمندان محترم بانک کارم رو انجام داد و گواهی رو برام صادر کرد اما چون من گواهی حساب ریالیم رو هم میخواستم گفتن برای ذکر تراکنش های امروز برای حساب ریالی هم باید 24 ساعت بگذره، چیزی که من نمیدونستم. برای همین بدون هیچ دلیلی گواهی حساب ارزی رو هم ازم گرفت و گفت فردا که اومدی هر دو تاش رو با هم بهتون میدم. من هم اصرار نکردم چون اون روز بهش احتیاجی نداشتم. روز بعد که رفتم شمارم برای یه باجه دیگه خونده شد و من رفتم و برای گواهی تمکن هر دو حساب درخواست دادم. وقتی گواهی ها به من داده شد دیدم چقدر با گواهی صادر شده دیروز فرق میکنه و چقدر رسمی تره. تازه متوجه شدم که اون کارمند دیروزی یه گواهی غیررسمی برام صادر کرده بودن. اونجا متوجه شدم که همه کارمندان با روند صدور این گواهی آشنایی کامل ندارن. خدا شاهده من تو تمام این تاخیرها و این چند بار مراجعه به بانک حتی یه بار هم خم به ابرو نیاوردم و به برنامه خدا اعتماد کردم و نتیجش این شد که کارم به بهترین نحو انجام شد.)

    صبح روزی که میخواستم برای ارائه مدارک و درخواست ویزام برم، تو تمرین ستاره قطبیم از خدا درخواست کردم که طبق وعده‌ی خودش یعنی «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى» آسان بشم برای آسانی‌ها. ازش خواستم که قدم به قدم هدایتم کنه.

    صبح ساعت 9/30 رسیدم دفتر ویزا. چند نفر جلوی من بودن و کار هر کدومشون تو حدود 20 دقیقه راه میفتاد. آخر سر فقط سه نفر تو اون صف انتظار مونده بودیم که مسئول اون کانتر بهمون گفت که سیستم قطع شده و متاسفانه کار شما با تاخیر انجام میشه. من هم تو این فاصله شروع کردم به خوندن کتاب «چگونه فکر خدا رو بخوانیم» که تو گوشیم داشتم و اون قسمتش رو چند بار تو ذهنم مرور کردم که «آرامش پایه همه موفقیت هاست». ساعت 2 اون روز جای دیگه کار واجب داشتم اما گفتم باید آرامش خودم رو حفظ کنم. به قول استاد ما از خداییم. مگه خدا نگران میشه؟

    حدود 100 نفر تو اون دفتر ویزا بودن که میخواستن به کشورهای مختلف اروپایی سفر کنن. شروع کردم به تحسین کردن اونها و این همه ثروت و نعمت و فراوانی. شروع کردم به تحسین کردن اینکه بعضی از اون افراد با خانواده هاشون و حتی نوزادشون اومده بودن تا کارهای مهاجرت یا سفر تفریحیشون رو پیگیری کنن.

    با چند نفر که از استان های دیگه اومده بودن آشنا شدم و شروع کردم به تحسین اینکه چقدر انسان های موفق و ثروتمند تو شهرهای دیگه غیر از تهران هستن و یادآوری اینکه ما تو شهرهای مختلف زندگی نمیکنیم، ما تو مدارهای مختلف زندگی میکنیم. شروع کردم به تحسین کردن اعتماد به نفس این افراد. شروع کردم به تحسین کردن برخورد خوب این آدمها با همدیگه و با من و شکایت نکردنشون به خاطر منتظر موندن تو صف.

    شروع کردم به تحسین کردن آراستگی ظاهری این افراد و اینکه چقدر بعضی هاشون بی خیال بودن نسبت به این موضوع که مدارکشون ممکنه تکمیل نباشه و در کل شروع کردم به اجرای «صدق بالحسنی» در عمل تا خدا من رو آسان کنه بر آسانی ها.

    موندن بیشتر تو اون فضا باورهای من نسبت به ثروت و فراوانی رو هم تقویت کرد و مهاجرت به اروپا رو خیلی برام باورپذیرتر کرد. علاوه بر این، یکی دیگه از ترمزهای من یعنی وابستگی عاطفی به خانواده رو کمرنگ تر کرد چون دیدم که خیلی از این افراد دارن به واسطه دعوت نامه های آشناهاشون میرن خارج از کشور و گفتم که من هم اگه به یه موقعیت بهتر برسم همه تجربه خوبی رو برای خودم رقم میزنم هم میتونم دستی از دستان خدا بشم برای بقیه عزیزانم برای کسب تجربه های بهتر… حالا چه از طریق فرستادن دعوت نامه چه از طریق الگو شدن و تقویت باورهای اونها.

    بعد از ساعت ها انتظار برای وصل شدن سیستم، ساعت 1/30 نوبت من شد. وقتی رفتم مدارکم رو تحویل بدم مسئول اون کانتر گفت که فرم ویزام رو نباید پشت و رو پرینت میگرفتم و باید صفحاتش یه رو باشه. گفت برو درستش کن و بیارش.

    تو طبقه پایین همون مرکز پرینت میگرفتن اما به من گفتن که از فلش نمیتونیم پرینت بگیریم و باید روی تلگرام یا واتساپ بفرستید اما من اون فایل رو فقط تو فلش داشتم. باز هم یه تاخیر دیگه! باز هم ناراحت نشدم و رفتم یه مغازه ای رو پیدا کردم که تازه با قیمت پایین تر پرینت میگرفت. وقتی منتظر پرینت بودم دیدم یه نفر داره از خارج از کشور بهم زنگ میزنه. جواب دادم و متوجه شدم که از دانشگاه باهام تماس گرفتن.

    مسئول بخش دانشجویی دانشگاه ازم کلی عذرخواهی کرد و گفت که دیروز به خاطر یه مسئله ای نتونستن اون نامه رو برام آماده کنن و اگه هنوز وقت دارم میتونن تا 10 دقیقه دیگه نامه پذیرش مهر و امضا شده رو به دستم برسونن!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    واااااااااااااااااااااااای خدای من!!!!!!!!!!!! تک تک اون تاخیرها از شک و دودلی گرفته تا این پرینت، همه و همه به خاطر این بوده که اون نامه درست به موقع به دست من برسه و تو این مسیر ایمان من هم به صورت عملی تقویت بشه و نقطه ضعف هام رو برطرف کنم.

    من هم خوشحال و خندان نامه رو از ایمیلم دانلود کردم و همونجا پرینت گرفتم و رفتم مدارکم رو تحویل دادم.

    این رو هم بگم که من واقعا دیگه به اون نامه فکر نمیکردم و اصلا ساعت از دستم در رفته بود و یادم نبود که الان دانشگاه باز شده و برم ایمیلم رو چک کنم شاید فرستاده باشنش. یعنی حتی اگه ایمیل میکردن اما اون تماس رو دریافت نمیکردم باز هم متوجه اون نامه نمیشدم. اون تماس حقیقتا از طرف خدا برنامه ریزی شده بود وگرنه اصلا دانشگاه مسئولیتی در این مورد نداشت.

    اگه یه نفر چند سال پیش همین داستان رو برام تعریف میکردم حتما بهش میخندیدم و بهش میگفتم که مجموعه «داستان های باورنکردنی» رو زیاد نگاه میکنه. اما الان میفهمم که وقتی استاد میگن هر روزشون پر از این معجزات و همزمانی هاست یعنی چی. حالا میفهمم قرار گرفتن در بهترین مکان در بهترین زمان یعنی چی. یعنی انقدر برای آدم عادی میشه که اصلا دیگه براش «باورنکردنی» نیست و به عنوان یه روال عادی زندگی میپذیرتش و از چنین اتفاقاتی سورپرایز نمیشه. به نظر من این همون آسان شدن بر آسانی هاست.

    چند تا نکته رو هم دوست دارم به صورت تیتروار اینجا مطرح کنم.

    1- وقتی با کار کردن روی خودمون مدارمون میره بالاتر اصلا انگار کل جهان هستی دست به دست هم میدن که ما رو بالا بکشن و به مدار بالاتر و شرایط بهتر هدایت کنن. من این مدت قشنگ حس کردم که با یه آهنربای مغناطیسی خیلی قوی دارم به مدارهای بالاتر کشیده میشم. یعنی انگار خدا داره هلت میده به اون سمت. انگار داری از جایی که هستی کَنده میشی. به قول خودش «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ».

    2- اگه در مسیر درست باشیم، تمام تاخیرها و تضادها برای رشد ما و واضح تر شدن خواسته هامون و هدایت ما به اتفاقات بهتر ایجاد میشن نه برای عذاب ما.

    3- انسان های ثروتمند واقعا انسان های شریفی هستن. من تو اون مدتی که تو اون مرکز ویزا بودم خدا شاهده چیزی جز احترام و برخورد خوب از افرادی که اونجا تو صف انتظار بودن ندیدم. قطعا این آرامش تا حدود زیادی ریشه در نداشتن دغدغه مالی داره. علاوه بر این، ثروت میتونه باعث بشه ما بتونیم این آیه رو به معنی واقعی زندگی کنیم:

    «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»

    آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.

    4- من قبلا تجربه چند سال کار تو یه کشور آسیایی رو داشتم. اما اونجا به خاطر پیش داوری هام هیچ وقت حس خوبی نسبت به غربی ها نداشتم و به خاطر همین موضوع هیچ وقت هم انتظار احترام از طرف اونها نسبت به ایرانی ها رو نداشتم. همون موضوعی که استاد تو توضیحات مربوط به آمیش ها توضیح دادن.

    به خاطر همین باورهای اشتباه هم اکثر غربی هایی که سر راهم قرار میگرفتن آدم های مناسبی نبودن و من غافل از این بودم که باورهای بیمار من هست که این افراد رو به زندگیم جذب کرده. اما وقتی قضاوت ها و تعصباتم رو کنار گذاشتم با چند تا اروپایی بی نظیر آشنا شدم که دید من رو خیلی بهتر کرد و قطعا به خاطر همین موضوع دارم به افراد این چنینی بیشتری هدایت میشم.

    5- حتی یکی از اعضای خانواده ما خارج از کشور زندگی نمیکنه و وضع خانواده ما متوسط هست. من دارم روی باورهام در مورد ثروت کار میکنم اما این نکته رو میگم تا بدونید که برای مهاجرت میشه به جای دیگران و عوامل بیرونی فقط و فقط روی ایمان خودمون حساب کنیم و فکر نکنیم که فقط اگه یه شرایط خاصی رو داشته باشیم یا یه نفر رو خارج از کشور داشته باشیم که کمکمون کنه میتونیم مهاجرت کنیم. به قول استاد بعضی درها سنسوردار هستن و با اینکه دستگیره ای روشون نمیبینیم و به ظاهر بسته ان وقتی میریم سمتشون خود به خود باز میشن.

    6- صدها نفری که من فقط تو یه بازه چند ساعته اون هم تو یه روز تو اون مرکز ویزا دیدم و اینکه اکثرشون سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشتن نشون میده که مرزها و محدودیت ها فقط ساخته ذهن ماست و یه واقعیت ثابت وجود نداره. برای کسی که توانایی هاش رو باور کنه هیچ مرزی وجود نداره.

    7- یه جا یه مطلبی رو خوندم با عنوان “Just Do Something” principle. یعنی اصلِ «فقط یه کاری بکن». توضیحش هم این بود که حتی اگه قدم های بعدی برات خیلی واضح نیست، یه قدم تو مسیری که میخوای بردار تا راه برات واضح تر بشه. استاد هم بارها همین نکته رو گفتن که اگه قدم اول رو برداری ادامه مسیر بهت گفته میشه.

    8- اگه موقعیت برامون پیش میاد و ایده ای بهمون الهام میشه باید right away یعنی بلافاصله انجامش بدیم و منتظر شرایط ایده آل نباشیم. اگه من تصمیم میگرفتم سال دیگه اقدام کنم، ماه ها این موضوع درخواست ندادن برای ویزا تو ذهنم میموند و نمیزاشت که به چیزهای دیگه فکر کنم.

    اما حالا حتی اگه ویزام جور شد و شروع به تحصیل کردم و به هر دلیلی از این تجربه خوشم نیومد، خیلی سریع تر میتونم سکان کشتی رو بچرخونم و به سمت اهداف دیگم برم. هر قدم صرفنظر از نتیجش ما رو به یه انسان متفاوتی تبدیل میکنه. من بعد از بیرون اومدن از مرکز ویزا به یکی از دوستانم پیام دادم و گفتم احساس میکنم نسبت به صبح امروز آدم متفاوتی شدم.

    9- من همیشه تو درک مرزبندی تمرکز روی خواسته ها و رها بودن نسبت به خواسته ها و انجام کار عملی و توکل و اعتماد به برنامه ریزی خدا مشکل داشتم.

    اما الان در حد درک خودم میتونم بگم که تمرکز روی خواسته یعنی انجام دادن هر آنچه برای رسیدن به خواسته نیاز هست. مثلا در مورد من آماده کردن مدارک و ارسال درخواستم به دانشگاه و بعد مرکز ویزا بود. اما دیگه بعدش به اون خواسته نچسبیدم و گفتم که من فقط یه تجربه بهتر از زندگی و لذت بیشتر رو میخوام. چه از طریق ادامه تحصیل تو این کشور خاص چه یه تجربه دیگه تو یه مکان دیگه. همین موضوع هم من به کمک کرده که الان حتی یک درصد هم نگران نتیجه درخواست ویزام نباشم.

    مرز بندی تمرکز روی خواسته و رهایی رو هم حس ما تعیین میکنه. آماده کردن مدارک هیچ حس بدی رو در من ایجاد نکرد و یه روال مشخص بود. اما بعد از اینکه مدارکم آماد شده کم کم حسم داشت بد میشد چون داشتم به اون خواسته میچسبیدم. پس اونجا بود که فهمیدم باید دیگه رهاش کنم چون هر کاری که لازم بود رو انجام دادم.

    در مورد کار عملی و توکل هم همینطوره. به نظرم ما هر کار عملی ای که میدونیم با باورهای درستمون منطبقه و بهمون الهام میشه و از سر عجله و فرار نیست رو باید انجام بدیم. اما نیازی به دست و پا زدن بیخود و بی هدف نیست.

    مثلا تو مورد من اصلا نیاز نبود که من هر روز برم پاشنه در سفارت رو از جا دربیارم تا مثلا حقم رو بگیرم و اصرار کنم که باید بخش ویزای سفارت رو باز کنن. به قول استاد اگه روی خودمون کار کنیم حتی قوانینی که نیاز هست تصویب میشن تا ما به خواسته خودمون برسیم. این همون مرز زور فیزیکی الکی و توکل هست که باز هم معیارش احساس ما هست.

    10- موضوع دیگه تفاوت مرزبندی کمک خواستن از دیگران به عنوان دستان خدا روی زمین و عزت نفس داشتن و حساب نکردن روی دیگران هست که من تو درکش خیلی مشکل داشتم. اما الان بهتر درکش میکنم چون تو این مسیر چند بار تجربش کردم.

    من تو این پروسه به مسئول دانشگاه ایمیل زدم و درخواست پذیرش کردم و از طریق مسئول بخش ویزای سفارت کارهای مربوط به ویزا رو پیگیری کردم چون میدونستم که خدا کارهاش رو از طریق دست هاش روی زمین انجام میده.

    اما اگر پذیرش نمیگرفتم هیچ وقت به اون شخص التماس نمیکردم که درخواست من رو مجددا بررسی کنه. الان هم اگه ویزام صادر نشه به سفارت التماس نمیکنم که برام ویزا صادر کنن. هر پروسه ای که لازم باشه رو انجام میدم تا از طرف خودم اهمال کاری نکرده باشم اما طبق همون اصل رهایی روی یه خواسته و روی یه دست خدا اصرار نمیکنم و میگم که خدا بی نهایت راه و دست داره که پیش پای من بزاره.

    یه مثال دیگه این بود که وقتی داشتم مدارکم رو برای ویزا تحویل میدادم، اون خانم گفتن که تو عکست نوک ابروهات کامل مشخص نیست و رفته زیر مقنعه و باید دوباره عکس بندازی. من قبلا به عکاس مشخصات عکس درخواستی سفارت رو داده بودم و اون هم گفته بود که سفارت این عکس رو حتما تایید میکنه.

    برای همین به اون خانم گفتم که میشه خواهش کنم این عکس رو از من قبول کنید؟ گفتم خود عکاس بهم گفته که سفارت قبولش میکنه و اگه یه درصد اونها بعدا ایراد گرفتن من حتما دوباره یه عکس جدید براتون میارم. اون خانم هم قبول کرد و گفت باشه همین رو میفرستم!

    این درخواست ساده من از یکی از دستان خدا بود اما به خداوندی خدا قسم اگه میگفت نه من اصرار و التماس نمیکردم و میرفتم عکس جدید میگرفتم و میگفتم حتما تو این تاخیر هم یه خیری هست. به نظرم این مرز کمک خواستن از یه نفر و حساب نکردن روی کمک دیگران هست که باز هم حسمون تفاوتش رو بهمون میگه.

    11- نکته دیگه ای که تو این چند روزه خیلی برام ملموس شد این بود که اگه به برنامه ریزی خداوند اعتقاد داریم باید از سر راهش کنار بریم. به نظرم از سر راه خدا کنار رفتن یعنی عجله نکردن و اصرار نداشتن روی اینکه همه چیز باید همونجوری که من میخوام و طبق زمان بندی من پیش بره. یعنی مداخله نکردن تو روند طبیعی امور.

    تو مثال من، اون روزی که اون مسئول بانک گواهی تمکن حساب ارزی من رو بدون دلیل ازم پس گرفت، من هیچ چی نگفتم و اصرار و عجله الکی برای داشتن اون گواهی نداشتم.

    اگه تو مسیر درست باشیم، همه چیز خود به خود در زمان مناسب انجام میشه. به من ثابت شده که وقتی ما آگاهانه انسان بهتری میشیم خدا کلمات و تصمیمات مناسب رو به ما الهام میکنه. حتی سکوت در زمان مناسب رو هم به ما الهام میکنه.

    استاد عزیزم… خانم شایسته عزیز… دوستان خوبم… یک دنیا از خداوند سپاسگزارم که داره با کمک شما پازل های ذهنی من رو به بهترین شکل تکمیل میکنه. میدونم که همیشه باورهای بهتر و درس های بیشتری برای یاد گرفتن هست و قطعا با تعهد و سپاسگزاری این مسیر رو ادامه میدم.

    در آخر دوست دارم بگم که خداوند به من تو همین مدت کوتاه ثابت کرده که وقتی ما ترمزهای ذهنیمون رو ضعیف تر و ضعیف تر میکنیم به یه نقطه ای میرسیم که دیگه ترمز میبُریم و با نهایت شتاب و سرعت تو سرازیری نعمت ها و برکت ها میفتیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 200 رای:
    • -
      مرتضی لطفی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 3561 روز

      با درود و احترام

      دیدگاه شما را که خواندم به صورت ناخودآگاه شما رو با خودم مقایسه کردم و تازه فهمیدم با اینکه مدت هاست استاد رو دنبال میکنم و پیشرفت های خوبی در حد خودم گرفتم اما هنوز نزدیک به صفر میل میکنم و یاد داستانی که دو هفته پیش برایم رخ داد افتادم

      حدود دو هفته پیش من در تهران برای ابطال یکی از مدارکم و گرفتن یک مدرک جدید به یک دفتر پیشخوان دولتی مراجعه کردم و آنها به من گفتند برای ابطال آن باید به شهر خودت (بوشهر) برگردی و آن را باطل کنی و بعد به اینجا مراجعه کنی تا ما مدرک جدید را برای تو صادر کنیم

      در عصری که همه چیز غیرحضوری اتفاق می افتد این پاسخ واقعا برای من غیر منطقی بود و با اینکه می دانستم باید ذهنم را کنترل کنم ولی واقعا سخت بود و ذهن من شروع به مقصر دانستن همه افرادی کرد که مسئول مستقیم آن مدرک بودند و چون نتوانستم ذهنم را کنترل کنم به هر کس مراجعه می کردم کار من راه نمی افتاد

      شاید اگر همان ابتدا توانسته بودم ذهنم را کنترل کنم و آن را به خدا سپرده بودم خدواند راه بهتری پیش پای من قرار می داد و در همین شهر هم کار من راه می افتاد ولی متاسفانه از پس آن بر نیامدم و در نهایت بعد از چند روز که از آن ماجرا گذشت و پیگیری هایی که کردم تصمیم گرفتم که مدارک را به شهر خودم پست کنم تا خانواده ام پیگیر ابطال آن مدرک شوند

      واقعا امروز با خودم فکر کردم دلیل اینکه بعضی از ما خانواده عباسمنش به خوبی نتیجه می گیریم و بعضی خیر

      یا بعضی سرعت نتایجشان به مراتب بیشتر از دیگر عزیزان هست در همین رعایت نکات کوچک است

      در نهایت از شما بابت اشتراک این تجربه زیبا سپاسگذاری میکنم

      انشالله بعد از مهاجرت هم بتونیم تجربه های زیباتون رو بخونیم

      با آروزی موفقیت روز افزون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حمید دهقانی گفته:
      مدت عضویت: 3826 روز

      سلام الهام خانوم عزیز . این کامنتتون دقیقا برای من بود و شدین دست خدا برای من . چون من چند مدتی هست دارم روی یه موضوعی که کار میکنم که دقیقا با حرفای شما تونستم راهمو بهتر بشناسم . بزار واضح تر بگم من یه زمین دارم که میخوام بفرومش که این تصمیم از ۴ ماهه پیش شروع شد که جالبیش اینه همینطور که شما از تاخیر تو کار گفتین برای این زمین هم همین اتفاق افتاد و هی شرایط به سمتی رفت که به صورت طبیعی اتفاقاتی میفتاد که جلوی فروششو میگرفت و اینکه این جلوگیری از فروش از روز اول تا الان خیلی به نفعم شد چون الان هم ارزشش بهتر شده و مبلغ بالاتری شده و هم داره راحتتر شرایط پیش میره و میتونم بگم تا حدود زیادی هم همین توکل به خدا رو داشتم و همش میگفتم یه خیری هست که نمیشه و تایید میکردم که اره ببین اینجا خیر شد پس توکل بخدا میدونم درست میشه و … با کامنتت فهمیدم که بهتر و قوی تر آزادو رها بشم از فروشش و بزارم خدا کارشو بکنه و از سر راه خدا برم کنار و بزارم اون به بهترین نحو ممکن کاری ازش خواستمو بکنه و فقط من کارایی که حسم بهم میگه رو انجام بدم و حسمو تو تک تک لحظاتش آزادو رها کنم تا خدا برام به بهترین نحو ممکن خیر کنه همون طور که تا الان ۳۰درصد به ارزشش اضافه شد و … میدونم خدا خیرمو میخواد و میزارم اون از این طریق یا حتی طریقای دیگه پولی که میخوامو برام جور کنه … ممنون از شما دوست عزیزم و استاد عزیز و خدای بی نهایت وهاب و هدایتگرم . شادو در آرامش باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      امید حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2555 روز

      سلام خانم محمدی،

      بارک اللە بە این همە همت و قدرت کنترل ذهن وتمرکز وتوجە برنکات مثبت،

      واقعا دستمریزا داری،ایول، بقول خدتون دمت گرم ،خدا قوت دوست توحیدی و (مصدق الحسنی ) کە قوانین هم با بی نقصیشون دارن همە یسری هارو برات میسر میکنن شما خیلی عالی کد پروگرامینت و زیرکانە و با صبر وحلم تایپ میکنی آن بالایی هم انترشو برات میزند و بە آسونی رن میشود انشاء اللە، فرکانسات ترمز بریدە شون ، وهمینطور رو بە بالا در پیشرفت باشی و ما هم با شور وشوق لذت اخبار موفقیتهات و دنبال کنیم و بخونیم .

      بچەها آدم این دانشجویان موفق و جدی میبینە حسودیش میشە ،حسودی شاید معنی درستش نباشە اما یە جورای روح رقابت یا کامپیتیشن ،درست ترش اونی کە قران میفرماید (ختامە مسک وفی ذالک فلیتافس المتنافسون) دریش بوجود میاد .

      نە حسادت مادی چون من بە لطف خدا انگلیس زندگی میکنم و اون دغدغەی سفر از کشورم وندارم اما دغدە من سفر از دهات شرک گرفتەی درونم بە شهر آباد و توحیدی همان درونم هست ( بە معنی قریە و مدینە ی قرانیش )کە تا آن انجام نشود هرجای دنیا زندگی کنیم همان آش و همان کاسە، کە مطمئنن خانم محمدی و دوستان توحیدی سایت هم همین دغدغەی اصلیشونە، اون سفری بدن مادیشون هم برای خدمت بە همون دغدغە اصیلە است تا بتوانن بهتر و راحت تر بە ادامەی اون سفر اصیەشان برسن.

      آشنای من با استاد؛ ابراهیم آسا ،همە اون باورهای کج وکولەی کە داشتم، وهمە اون بتهای کە ساختەبودم در مورد آدمای صالح و لایق بە الهام الهی، کە باید یە آدمهای خاصی باشن کە ترک دنیا کردە و یەجورای بدرد هیچی نخور؛ اونوقط لیاقت الهامات الهی پیدا میکنن را درهم شکست و منقلبم کرد ،بە قول استاد عباس منش (منطقی شد برام) و ایمان آوردم کە آدم میشە شاد و خرم وثروت مند و بدرد همە چی خرد ( بخندت ،برقصد لذت ببرد از این زندگی کە براش با این دنیای مادی آمدە) باشد و الهامات الهی هم دریافت کند؛ بهتر هم هست،اتفاقن تنها راهشم همینە.

      رفتە رفتە دارم این باور ومیسازم ، وقطی کە الهامات بە همە میشود،چرا من اون ثروت مندو بدرد خرە نباشم کە بلطف الهی بە ثروت رسیدە و بهشتش و تو همین دنیا ساختە کە آمادەی اون بهشت اصلیە هم داشتە باشد ، راهش هم همینە من ظرفم و وبزرگ کنم و ظرفیتتو ببرم بالا تا درخواست بهتر داشتە باشم و خدم لایق بە دریافتش بدانم تو هر شرایطی، تا وقطی بە اون قدرت اصلیە اون عزیز جون جونی شرک نورزیدم و بالاترین وداناترین و دلسوزترین ونزدیکترین وپر قدرتترین قدرت کائناتش دانستم دیگە تمامە .

      اما بە مرور زمان شیتان یا همان نجواهای درونی هم ویرژنشون میرە بالا و همانطور کە ما قوی میشویم آنها هم آپدیت میشن ولی با دیدن دوستان و عزیزان مثل شما خانم محمدی همان ( تعالو ساعە نئمن ) اصاب پیامر رخ میدە ؛ آدم دوبارە جون میگیرە و نفسی تازە میکندو آنتی ویروسش آپدیت میشە .

      خدا قوت ،

      یا هو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احسون گفته:
      مدت عضویت: 2975 روز

      سلام الهام عزیز

      از اینکه این کامنت رو اینقدر با جزییات گذاشتی ازت ممنونم . چقدر مصداق خوبی بود از قوانین . چقدر پیام ها در خودش داشت . مخصوصا قضیه ی صبور بودن و خیر دیدن تضادها و نشدن ها و پدیده ی همزمانی . خیلی سخته که چیزی برات خیلی مهم باشه و از نظر ذهن تو باید طبق مسیر خاصی پیش بره و اگر نشه تو عقب می افتی ولی بتونی همه ی اون نشدن ها و عقب افتادن ها رو خیر ببینی. بتونی با خودت بگی که حتما این اتفاقات لازمه و قطعاتی از اون پازل نهاییه تا من در بهترین زمان و مکان درست قرار بگیرم . خیلی سخته گاهی بتونی با اینکه تمام شواهد از نشدن و عقب افتادن و بیچاره شدن و شکست خوردن و بد شانس بودنه ولی تو اعتماد و خوش بینی خودت و نگاه خیر به اتفاقات رو با صبوری زیاد حفظ کنی . خیلی پر از آگاهی بود. من هم یک زمانی خیلی اصرار داشتم اپلای کنم و هرچی بیشتر گیر می دادم بیشتر نمی شد .الان هم نمی دونم برم یا نه . میشه برم یا نه . ارزشش رو داره یا نه . تصمیم درستی هست یا نه . ولی خودم رو آرومتر کردم و سعی می کنم به اون هدف وابسته نباشم و میگم خدایا تو بهتر میدونی خیر من کجاست و دیگه گیر به خواسته نمی دم . شاید هنوز زمان و مکان درستش نرسیده . شاید همینجا برام بهتر باشه لااقل فعلا. خلاصه امیدوارم خدا هدایتم کنه به مسیر درستش. ممنون بخاطر این تجربه پر از آگاهیت ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2915 روز

        سلام آقا احسون عزیز… دوست خوبم… بی نهایت ممنون بابت کامنت زیباتون و نظر لطفتون.

        پیگیر نظرات فوق العادتون تو سایت هستم و کلی ازتون درس یاد میگیرم. ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.

        وقتی کامنتتون رو خوندم بهم الهام شد که بهتون پیشنهاد کنم این فایل استاد رو مرور کنید که توش در مورد مهاجرت هم صحبت کردن. احساس میکنم جواب بخشی از سوالاتتون رو توش پیدا میکنید. اسم فایل این هست: باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود.

        علاوه بر این، این جمله هم بهم گفته شد که براتون بنویسم: وقتی باید تغییر کنیم که همه چیز عالی هست. توضیحاتش تو فایل “تغییر باور را از کی شروع کنیم” و چند تا فایل دیگه اومده.

        براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2911 روز

      سلام و درود الهام عزیز?

      «کارگاه عملی استفاده از قانون» خیلی عالی بود داستان را به طور کامل خواندم.

      آفرین به این صبرت، آفرین به این ایمانت و آفرین به کنترل ذهنت که توانستی با کمک خداوند و عمل به دانسته هات اونو در راستای اهدافت به کار ببری و اجرایی اش کنی.

      بسیار لذت بردم و بهت تبریک میگم .

      از اینکه هدایت و نشونه های خداوند رو جدی گرفتی.

      با اون تیکه ای که گفتی وقتی که وارد مداربالاتر هدایت میشی انگار که تو کنده میشی از همینجایی هستی و دقیقا موافقم که آنچنان شور و عشقی ما رو میبره به سمت جلو که ما متوجه نمیشیم که خودمون هستیم یا کسی داره ما رو هل میده که همین حسو من هم تجربه کردم.

      احساس خوب=اتفاقات خوب

      برات از خداوند بزرگ بهترینها رو میخوام و در اوج بدرخشی.

      سپاسگزارم از اینکه تجربه ی زیبایت را با ما به اشتراک گذاشتی.???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      طاهره حجتی گفته:
      مدت عضویت: 989 روز

      سلام عزیزم

      خیلی خوشحالمم ک مدارم ایقدی امده بالا،من امروز تمام حرف های ک الان با چشم خودم در کامنت شما میبینم داشتم به خودم میگفتم از ارامشی ک پایه تمام موفقیت های این مدتم هست،از تضادهای ک فقط وفقط برای واضح شدن خواسته هام بودن،از اینکه خودش بهم میگه الان این مسله داری حلش کن بعد ک حلش کردم منو با بزرگترین ترس عمرم در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار داده از تاخیری ک تو اجابت خواسته هام بود فقط برای این بوده ک ظرفم بزرگتر کنه ک الان به کمتر از اون چیزی ک میخام قانع نیستم،از اینکه میترسیدم بگم چی میخام ولی خودش در زمان مناسب بهم گفت ایا به ابرها نمینگری ک چگونه حرکت میکنند ما اونهارو هدایت میکنیم توروهم هدایت میکنیم امروز به این فکر میکردم ک از زمانی ک من با این مباحث اشنا شدم روزی نبوده کاری نبوده ک الکی باشه هرکاری من انجام دادم خودمسیر بوده وخداوند میگفت این کارها انجام بده شاید اون موقع نمیفهمیدم میگفتم ای بابا وقتم تلف شد ولی بعد یه مدت خیلی کمی فهمیدم همونم مسیر بوده ومن باید انجامش میدام اونم تکه ای از پازلی بوده ک خدا داره میچینه،با خودم میگفتم چقدر من ارام تر شدم وصبورتر نسبت به اتفاقات نسبت به افراد خداشاهده دیشب ذهنم میگفت تو اوضاعت خیلی بده ولی خود خدا بهم میگفت تو شرایطط از استاد ک تو اتاق سیمانی بود ک دیگه بدتر نیست چطور استاد تونست توهم میتونی واین حرفا چقدر بهم کمک کرد و چقدر راحت از اون نجوا ها گذشتم ک حتی اتفاق دیشبم یادم رفت،چقدر رهاتر شدم امروز به خودم میگفتم بابا همه چی به طور طعبیی اتفاق میفته نیاز نیست دست و پابزنی از سرراهش برو کنار منم دیگه اون خواسته زیاد برام مهم نیست چون دارم لذت میبرم وهمه چی سپردم به خودش،خیلی از حرفای امروز خودمو تو کامنت شما دیدمم اینم درزمان مناسب در مکان مناسب قرار گزفتن بود ک کامنت شما خوندم وگرنه اولش رد شدم ازش نمیدونم چی شد برگشتم خوندم وبازهممممم خودش بود

      خدایا سپاسگزارم ک هرلحظه مرا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میدهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2139 روز

      سلام الهام عزیزم

      بارها و بارها به کامنت ها و آگاهى هاى الهیت تو سایت برخوردم و بارها تحسین کردم و اشک شوق ریختم و سپاسگذارى کردم

      و اما امشب نمیدونم چطور ازت سپاسگذارى کنم براى جارى کردن این تجربیات الهى که دقیقا تاخیر الهى رو واسم یه کلید واژه کردى و چیزى بود که انگار دقیقا خدا بهم گفت

      تک تک کلماتى که با دستهاى اززشمند و الهیت نوشتى هدایتى بود که فقط خدا میدونه چه نتیجه عالى براى من داره و دقیقا همون هدایت خدا بود براى من

      خدارو شکر میکنم براى موفقیتت براى مهاجرتت به بهترین شکل

      براى تو نازنین بهشتى بهترین ها رو ارزومندم که تو لایق بهترین ها هستى 💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ستایش قوام گفته:
      مدت عضویت: 2544 روز

      سلام الهام عزیزم ❤❤❤واقعا خوشحال و سپاس گزار هستم که به کامنت شما هدایت شدم من این کامنت را چند بار خوندم و هر بار شما را تحسین کردم که چقدر عالی تونستید ذهن تون رو کنترل کنید 👌👌

      چون برای خودم هم شبیه این اتفاقات افتاده بود و من عکس العملی کاملا متفاوت رو داشتم😅 بهتر تونستم حسی رو که شما با هر یک از اتفاقات به ظاهر ناخوشایند داشتید رو حس کنم ولی شما ذهن و افکارتون رو خیلی خیلی عالی کنترل کردید و توجه تون رو از نا خواسته ها به خواسته ها و احساس خوب تغییر دادید واقعا از ته قلبم شما رو تحسین میکنم که چقدر عالی آموزه هاتون رو عملی کردید

      با اینکه چند بار این کامنت فوق العاده رو خوندم ولی میخوام بار ها و بارها این کامنت رو بخونم و به نکنه هایش عمل کنم 😊

      خدایا صد هزار مرتبه شکر

      ممنون الهام عزیز که این کامنت رو گذاشتید

      برای شما و تمام اعضای سایت و استاد و مریم عزیزم آرزوی بهترین ها رو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سینا براری گفته:
      مدت عضویت: 2071 روز

      تو فیزیک یه تعریفی هست که بهش اصطکاک ایستایی میگن یعنی وقتی یه جسم ثابته برای به حرکت در آوردنش یه نیرویی به جسم وارد بشه

      وقتی این اصطکاک ایستایی به حداکثر میرسه یعنی بیشترین نیرو به جسم ثابت وارد شده و جسم در آستانه ی حرکت هست

      و پس از این نیرو هر چقدر نیرو چ کم چ زیاد بهش وارد بشه باعث حرکت کردن جسم ثابت میشه

      دوست عزیزم خانم محمدی من دقیقا بیشترین نیرو را تو این مدت به خودم وارد کردم که در آستانه ی حرکت قرار بگیرم و بعدش با وارد شدن یه نیرو به مدار جدیدی وارد بشم

      و یه دنیای جدیدو تجربه کنم به خداوندی خدا قسم این نیرویی که باعث شد به حرکت در بیام این کامنت شما و دیدن این هماهنگی و برنامه ریزی خدا در این قسمت از سفر بود

      احساس میکنم از بین دیدگاه هایی که تا حالا دیدم اونی که نزدیک ترین فرکانس رو نسبت به فرکانس ارسالی استاد به جهان میفرسته شمایی

      شکرگذار پروردگارمم که به این قسمت سفر و این دیدگاه شما هدایتم کرد

      حالا منم در زمان مناسب در مکان مناسب را درک میکنم

      مثل اون قسمتی که اسم شما تو فایل سفر بود و نوشتید به جنون رسیدید

      منم همچین حس زیبایی رو دارم

      ممنونم از شما و از استاد و خانم شایسته که خدا از طریق شما این تیکه از پازل ذهن من رو هم تکمیل کرد

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2915 روز

        دوست خوبم… سینای عزیز… بی نهایت از خوندن پیامت خوشحال شدم. سپاسگزار خداوندم و خوشحالم که تونستم دستی از دستان خدا بشم برای تقویت باورهای همسفر خوبی مثل شما. ممنون که احساستون رو با من به اشتراک گذاشتید. امیدوارم زندگیتون پر از همزمانی های شگفت انگیز باشه. در پناه خدا.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد نیک پور گفته:
      مدت عضویت: 2632 روز

      یعنی واقعا نمیدونم در مورد این کامنت بی نظیر چی بگم الهام جان این جور کامنت ها جنسشون خاصه و پرا از آگاهی نابه طوری که موقعی شروع به خوندنشون میکنی دیگه نمیشه وایساد دیگه نگاه نمیکنی که چنئد صفحه است و فقط میخونی از خداوند بزرگ و مهربان و عزیزم برایت هر روز سلامتی بیشتر ، روابط بهتر ، ثروت افزون تر ، توحید راسخ تر طلب دارم واقعا لذت بردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اعظم پوراکبر (یکتا پرست) گفته:
      مدت عضویت: 3596 روز

      سلام الهام عزیزم خیلییییییییییی متشکرم از به اشتراک گذاشتن این همه اگاهی و قوانین مهمی که این چند وقت عملی انجام دادی و اینقدر به اگاهی هات عمل کردی

      همه این پیامت مثل همین سفر به دور امریکا برامون نمود عملی درک و اجرای قوانین بود مرسیییی که این همه وقت گذاشتی و این همه اگاهی ها و تجربیات ناب رو به ما گفتی دستتتت طلا

      بابت پیام پر از اگاهی و نکته های مهمت هم که دیروز بام فرستادی خیلییی متشکرم . از صبح نشستم و دارم روی هر بخشش کار میکنم و هر فایلی که فرمودین رو دانلود کردم که بشینم ببینم و نکته برداری و کم کم عمل گرایی مثل شما.

      راستی منم خواسته رفتن به خارج از کشور در من از موقع سفر به دور امریکا خیلییی ایجاد شده

      و همش هم نشانه های زیادی از خارج از کشور و زندگی در خارج و … برام میاد از جمله همین پیام شما که همه اش در مورد خارج از کشور بود

      ممنون میشم اگه هر وقت کاری نداشتی و وقت داشتی بهم بگی چه کار کنم که زبان انگلسیم خوب بشه واسه خارج از کشور چون از ارزوهام شده که تجربه خارج از کشور و تجربه زندگی در خارج از کشور رو داشته باشم.

      من کلاسهای زبان و پکیج های اموزشی زبان زیادی داشتم و دارم ولی عمل نکردم

      بازم بابت همه چیز و همه وقتی که برای همه ما گذاشتی از ته قلبم متشکرم دوستتت داریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2915 روز

        سلام دوست خوبم، اعظم خانم عزیز. امیدوارم بتونم در حد خودم در مورد یادگیری زبان انگلیسی راهنماییتون کنم.

        من به هر کسی که میخواد یادگیری زبان انگلیسی رو شروع کنه پیشنهاد میکنم که با 3000 لغت پرکاربرد زبان انگلیسی شروع کنه.

        لیست های مختلفی تو اینترنت پیدا میکنید. اپلیکیشن های مختلفی هم تو این زمینه هست. اکثرشون هم با ترجمه و مثال هستن.

        اما من به شما پیشنهاد میکنم که تو اینترنت سرچ کنید Oxford 3000 PDF تا لیست پیشنهادی آکسفورد رو براتون بیاره.

        بهترین کار اینه که اصلا به لیست های فارسی کاری نداشته باشید و خودتون بشینید دونه دونه معنی این لغت ها رو از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی در بیارید. اشکالی نداره معانی فارسیش رو هم از دیکشنری دربیارید و جلوش بنویسید. برای هر کدوم هم یکی دو تا مثال برای خودتون تو یه دفتر یادداشت کنید. میتونید لغت ها رو هم همراه با معانیش رو فلش کارت یا همون برگه یادداشت های کوچیک بنویسید و روزانه چند تاش رو مرور کنید.

        من به شما قول میدم اگه این کار رو درست و با حوصله انجام بدید و فیلم و کارتون هم به انگلیسی کنارش ببینید، به راحتی بعد از چند ماه میتونید 80 درصد متون، مکالمات یا فایل های صوتی-تصویری ای که به زبان انگلیسی هستن رو درک کنید. خوندن کتاب داستان به زبان انگلیسی هم میتونه خیلی مفید باشه.

        اگر عبارت «گرامر دو زبانه» رو هم تو گوگل سرچ کنید یه سری کتاب الکترونیکی و سایت براتون میاره که میتونید برای تقویت گرامرتون ازش استفاده کنید.

        فقط به عنوان شخصی که سالهاست زبان میخونه بهتون پیشنهاد میکنم اصلا سراغ سایت ها و اپلیکیشن ها و کتاب ها و کلاس هایی که ادعا میکنن به صورت فشرده یا بدون نیاز به گرامر میتونن به شما زبان یاد بدن و کاری کنن که تو چند ماه به انگلیسی مکالمه کنید نرید. اینها مثل همون قرص و شربت لاغری میمونه که عوارض جانبیش بیشتر از فوایدشه.

        یادگیری زبان هم مثل هر چیز دیگه ای تو این جهان نیاز به تکامل داره. برای همین عجله نکنید و به خودتون زبان بدید.

        به قول یکی از استادان خوبم، زبان مثل ظرفی میمونه که تا با لغت و گرامر پر نشه سرریز نمیکنه. برای همین شما تا لغت و گرامر به اندازه کافی بلد نباشید نمیتونید به زبان انگلیسی مکالمه کنید و به یه موفقیت پایدار تو این زمینه برسید.

        روزی 10 یا 20 تا لغت رو طبق زمانی که دارید به همون شیوه بالا کاملِ کاملِ کامل یاد بگیرید. کلی هم دیکشنری به صورت آنلاین یا سیدی هست که میتونید برای تلفظ ازش استفاده کنید. من خودم از سیدی دیکشنری Longman (انگلیسی به انگلیسی) و نارسیس (انگلیسی به فارسی/فارسی به انگلیسی/انگلیسی به انگلیسی) استفاده میکنم.

        بعد از اینکه این 3000 لغت رو به معنی واقعی یاد گرفتید، پیشنهاد میکنم روی کتاب های آیلتس کمبریج که تو بازار موجود هست سرمایه گذاری کنید چون هر چهار مهارت زبانی رو همزمان با هم تقویت میکنه. علاوه بر این، هر وقت به قصد مهاجرت و … به امتحان آیلتس نیاز داشتید راحت تر میتونید از پس این آزمون بر بیاین. اکثر کشورها هم مدرک آیلتس رو قبول میکنن.

        امیدوارم این توضیحات براتون مفید باشه. با آرزوی موفقیت برای شما دوست نازنینم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اعظم جم نژاد گفته:
      مدت عضویت: 2639 روز

      سلام به الهام نازنینم ????بیستی دختر، ماشالله، چقدر درسهای این یکی دانشگاه هم با این استاد نازنینت عالی یاد گرفتی و عالی عملیش کردی. کامنتت چه نکته ها و چه درس ها که نداشت، امیدوارم که اونجا نعمت ها و زیبایی های بسیار بیشتری رو تجربه کنی و روز به روز موفق تر باشی و زیبا بدرخشی. در پناه خدا باشی??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سونیاموسوي گفته:
      مدت عضویت: 2493 روز

      سلام الهام جان

      چقدر واضح همه چیز رو توضیح دادی به خدا لذت بردم

      و استفاده کردم

      ممنونم عزیزم از این همه دسته بندیهای بهتر و واضح توضیح دادنت در هر مورد

      خدایا شکر ت هدایتمون میکنی با دوستان واستاد عزیزمون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدجواد یعقوبی گفته:
      مدت عضویت: 385 روز

      سلام الهام محمدی.

      امروز 29شهریور 1403هست ومن امروز به سمت این کامنت هدایت شدم.خیلی دلم میخواد بدونم الان تو کشوریی که میخواستی هستی؟؟

      واین که تو حین خوندن کامنت شما ،به قدری فرکانسم اومد بالا که هر پاراگراف به پراگراف این کامنت رو تحسین میکردم.از دختریی که اینجوریی خودشو به خدا سپرده.دمت گرم دختریی شما امروز ایمان منو باور منو نسبت به خیلی چیزا لول آپ کردی.نسبت به این که هرخواسته ای که میخوای سعی نکن با زور بخوای اگر قرار باشه به من داده بشه داده میشه فقط کافیه من ترمزهایی که دارمو بخوابمونم.امروز من خیلی خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و از خدا میخوام حال خوب الان منو باشما شریک کنه و هرلحظه شاهد خوندن اتفاقات معجزه اسای شما و بقیه هم فرکانسیام باشم.

      سپاسگزارم از استاد عباسمنش که یک روزهایی هزاران دلیل برای ضعیف بودن ضعیف موندن داشتن اما توجه ای نکردن و ادامه دادن و الان شدن یکی از برترین موجودات زمینی که میلیون ها ادم از بودنش از خدا سپاسگزاری میکنن و درس میگیرن و بچه هایی که تواین مسیر هستن میخوام که ادامه بدن و ادامه بدن و ادامه بدن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      یونس پریرو گفته:
      مدت عضویت: 3584 روز

      سلام به دوست عزیزم

      واقعا لذت بردم از خوندن نتایجت واقعا عالی و تحسینت میکنم‌که اینقدر عالی به انچه که اموختی داری عمل میکنی ، واقعا تحسین برانگیزه ، واقعا سپاسگذارم که اینقدر به زبان خیلی ساده سلیس مسیری که طی کردی رو بیان کردی و به اشتراک گذاشتی ممنونم

      هر کجا هستی شاد و پیروز سربلند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه طاهری گفته:
      مدت عضویت: 1911 روز

      به نام تنهاقدرت هردوجهان

      سلام سلام به استادعزیزم ودوستان هم فرکانسی،الهام عزیزم چقدرزیباقوانین روتوضیح دادیدچه خوب ترمزهاونقاط ضعفتون روشناختید،من چندروزواقعاتضادهایی داشتم وامشب اوجش بودکه ازخداوندهدایت خواستم وبه کامنت شمارسیدم وخدای مهربانم راسپاسگزارم که من وبه این کامنت هدایت کردواقعاآروم شدم،امیدوارم بتونم ازاین مطالب مفیددرزندگیم استفاده کنم وازخدامیخوام کمکم کنه تابتونم بهشون عمل کنم،ازشمادوست عزیزم سپاسگزارم وامیدوارم همواره راههای پیشرفت درتمام جنبه های زندگی برایتان هموارشود

      درپناه خداشادباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سیدمحمد لایق گفته:
      مدت عضویت: 2294 روز

      سلام دوست عزیزم خداقوت ،من از خداوند هدایتی خواستم و این فایل واسم اومد بعد خداوند هدایتم کرد ب کامنت های لایک شده چ بعد ب خوندن کامنت شما و من سپاسگزارم ازت که با نوشتن این داستان ب من کمک کردی تا پاسخ سوال هایی که داشتم و بگیرم خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهشاد میم گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      این یکی از بهترین کامنتهایی بود که من تا حالا خونده بودم و سرشار از آگاهی بود.

      من همین الان هدایت شدم به دیدن این قسمت سفرنامه و این کامنت سر راه من قرار گرفت.

      میخوام بگم اگر به خدا اعتماد کنیم خدا در هر لحظه به هر طریقی که شده صداش را به ما میرسونه.

      میخوام بگم اگر هزاران ساعت سمینار و فایل آموزشی داشته باشیم اگر در آن فرکانس نباشیم آن تاثیر و آگاهی عمیقی که باید را نداره و بهترین راه نه تنها برای جذب ثروت بلکه برای یادگیری و جذب آگاهی هم توحید و اعتماد به خداوند است فقط به خداوند.

      و اگر داریم صرفا به یک فایل یا یک نفر برای یادگیری و دریافت آگاهی نگاه میکنیم،شرک می ورزیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ندا رامی گفته:
      مدت عضویت: 3407 روز

      سلام دوست خوبم الهام جان

      ممنون از توضیحات خوبنپت و تجربه ی بی نظیرت در مورد دانشگاه و تحصیل در خارج از کشور خیلی عالی بود واقعا دقایق فوق العاده ای صرف خوندن نظر تو شد و ذهنم و زیرو رو کرد واقعا چند تا نکته رو یاداوری کردی در مورد رسیدن و دنبال کردن خواسته ها با اینکه قدم بعدی رو نمیدونیم واقعا برام قابل تحسین بود دیدگاه تو و زاویه دید خوبت به این قضیه و یادآوری آیه های زیبای قران در مورد همین مسئله.

      از تجربه ت در دفتر ویزا عالی بود و اینکه تونستی ذهنت رو در اون شرایط که شرایط خوبی نبود کنترل کنی و اتفاقات خوب رو خلق کنی آفرین میگم بهت و تحسین میکنم تواناییتو در منترل ذهن.هنوز هم ذهنم در مود گفته هات دگرگونه و واقعا لذت بردن از نظر زیبات برات آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آذر گفته:
      مدت عضویت: 2419 روز

      سلام الهام عزیز

      خیلی زیبا با تک تک جزئیات این مرحله از زندگیت ، قوانین رو توضیح دادی

      منم به یاری خدا قصد مهاجرت به شهر دیگری رو دارم

      و واقعا متن شما خیلی به من تجربه داد

      هدایت الله عزیزم بود

      سپاس?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حنانه آ گفته:
      مدت عضویت: 4034 روز

      الهام عزیز سلام.

      من هم مثل سایر دوستان بسیااااار از خوندن کامنت شما و اینکه انقدرررر عالی از قانون به صورت عملی استفاده کردی و ذهنت رو هر لحظه کنترل کردی و از درس هایی که از این یک تجربه ی زندگیت در عرض چند ساعت، گرفتی واقعا لذت بردم و از ته دلم تحسینت کردم.

      برات بهترین هارو آرزو دارم.

      ممنونم که تجاربت رو با ما به اشتراک گذاشتی.???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهرداد نوری کوچی گفته:
      مدت عضویت: 2349 روز

      الهام خانم سلام !

      بهت تبریک میگم بابت این همه باورهای عالی خیلی خوب بود خیلی .. ،شده بودی زبان خدا برا حرف زدن با ما خیلی با این کامنت اشک شوق ریختم .برات آرزوی بهترین ها رو دارم .???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم قربانی گفته:
      مدت عضویت: 2656 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر برام لذتبخش بود خوندن کامنت شما

      درس هایی که یادگرفتین رو انقدر بصورت عملی زیبا پس دادین و چقدر زیباتر برای ما توضیح دادین

      عاشق افرادی هستم که عمل میکنن به آگاهی هایی که داریم هممون دریافت میکنیم و کمک کننده است برای من که دلم میخواد توحید عملی رو تجربه کنم

      ممنونم از به اشتراک گذاشتن کامنتتون حتی تو این قسمت از سفرنامه

      امیدوارم به همه خواسته هاتون به زودی زود برسین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      روح الله سپهری گفته:
      مدت عضویت: 2941 روز

      سلام دوست موفقم خانم محمدی کامنتم شما به اندازه چند کتاب برام الهام بخش و آگاهی بخش بود چقدر قشنگ و با حوصله توضیح دادین بینهایت سپاسگذارم از شما

      همواره شاد و آرام باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهـــرا گفته:
      مدت عضویت: 2733 روز

      خیلی ممنون از کامنتتون خانم محمدی، خیلی نکات کاربردیی داشت. ممنون که وقت میذارید و مینویسید

      من یه سوالی برام پیش اومده، اونجا که هی تاخیر پیش میومد از کجا متوجه شدید بخاطر فرکانسهای خوبتونه و در واقع تاخیر الهیه، یا ترمزی دارید و این تاخیرها بخاطر باورهای اشتباهی مثل کارهای من گره میخوره و… اس؟؟؟

      صدالبته که هرکدوم که باشه وظیفه ما احساس خوب داشتنه. ولی در مورد دوم، باید علاوه بر اون ترمزه رو هم برطرف کنیم.

      شما چطور متوجه شدید که تو کدوم دسته هستید؟؟؟

      تاخیر الهی و اینکه اینا در واقع برنامه ریزی خداوند بخاطر فرکانسهای خوبم بوده؟؟؟ ترمز دارم و باید برطرفش کنم؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2915 روز

        سلام دوست خوبم. ممنون از پیامتون و سوال تامل برانگیزی که مطرح کردید. امیدوارم بتونم در حد درک خودم از قانون راهنماییتون کنم.

        طبق چیزی که من از استاد یاد گرفتم، هیچ اتفاقی به خودی خود خوب یا بد نیست. یعنی هیچ اتفاقی به خودی خود معنای خاصی نداره و این ما هستیم که با طرز فکر و باورهامون به اون اتفاق برچسب خوب یا بد رو میچسبونیم.

        مثلا در مورد من تاخیرهای پیش اومده به خودی خود اصلا معنی خاصی نداشتن اما چون من به قانون احساس خوب = اتفاقات خوب ایمان دارم، سعی کردم با چسبوندن برچسب «الهی» به این تاخیرها حس خودم رو خوب نگه دارم چون همونطور که خودتون گفتید تنها وظیفه ما کنترل ذهن و رسیدن به احساس بهتر در هر شرایطی هست. همونطور که استاد میگن، جهان اصلا به دلایل و توجیهات ما برای داشتن حس بد کاری نداره و فقط و فقط به فرکانس های ما واکنش نشون میده.

        علاوه بر این، خداوند هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای برای ما نداره و صلاح و غیرصلاحی وجود نداره و اتفاقات آینده ما فقط و فقط به واسطه فرکانس هایی که در همین لحظه میفرستیم رقم میخورن.

        برای همین اگه یه تاخیری توی کار ما پیش بیاد و ما با استفاده از هر شیوه ای که بلدیم بتونیم به احساس بهتر برسیم، قطعا اون تاخیر به یه تاخیر الهی تبدیل میشه چون قانون احساس خوب = اتفاقات خوب وعده خداونده، همون نیروی برتری که طبق آیه «انا علینا للهدی» هدایت رو وظیفه خودش و نظامش دونسته.

        اما اگه نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و برچسبی به اون تاخیر بچسبونیم که احساسمون رو بد میکنه، صد در صد نتیجه ای که رقم میخوره نتیجه مناسبی نخواهد بود.

        من خودم وقتی به یه تضادی برمیخورم سعی میکنم با یادآوری یه تجربه، یه نقل قول، یه جمله یا یه آیه امیدبخش احساسم رو خوب کنم، مخصوصا این آیه فوق العاده:

        وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُون

        پس تا زمانی که در مسیر درست باشیم و احساسمون رو خوب نگه داریم، هر تجربه ای، چه خوشایند چه ناخوشایند، به رشد بیشتر ما و واضح شدن خواسته های ما کمک خواهد کرد. من حتی به شک و تردیدهام هم برچسب «فرصتی برای تعقل و رشد بیشتر» رو میزنم تا حالم رو خوب کنم.

        اما یه نکته ای رو هم باید اینجا در نظر داشته باشیم و اون پاشنه های آشیل و ترمزهای ما هستن. طبق چیزی که من تا الان از قانون درک کردم، اگه یه الگوی ثابت (تاکید میکنم یه الگوی ثابت نه یه اتفاق ثابت) تو زندگی ما داره هر چند وقت یه بار تکرار میشه اون دیگه نشون دهنده ترمزها و پاشنه های آشیل ماست. برای همین وقتی به یه تضاد برمیخوریم، باید ببینیم که رد پای اون ترمزها (یا بهتر بگم خط ترمزی) تو اون اتفاق میبینیم یا نه.

        مثلا پاشنه آشیل من «عدم احساس لیاقت» هست و بارها و بارها به خاطر این موضوع تو زندگیم با ناخواسته های زیادی مواجه شدم، چه تو بحث روابط، چه تو مسائل کاری، چه تو بحث ثروت و …

        مثلا بارها پیش اومده که یه کاری رو برای یه نفر انجام دادم اما اون طرف حق الزحمه اون کار رو پرداخت نکرده و من هم اغلب به خاطر همین پاشنه آشیل و کمبود عزت نفس روم نشده که این موضوع رو پیگیری کنم. یا مثلا قبلا افراد زیادی سر راهم قرار میگرفتن که بهم احترام نمیزاشتن چون من خودم اون احترام رو اول به خودم بدهکار بودم. این همون الگوی ثابتی هست که خودش رو به اشکال مختلف تو زندگی ما نشون میده.

        برای همین وقتی که تصمیم گرفتم برای ویزا درخواست ندم، پاشنه آشیل خودم رو به خودم یادآوری کردم تا ببینیم آیا باز دارم از همون جا ضربه میخورم یا نه. وقتی که دیدم بله مشکل همینجاست، دیگه مصمم تر شدم که این ترمز و پاشنه آشیل رو کمرنگ تر کنم.

        اما یه اتفاقاتی هست که سالی یک بار ممکنه برای شما بیفته و الگوی ثابتی تو زندگی شما نداره. مثلا من از وقتی که قانون رو بهتر درک کردم و سعی کردم بهش عمل کنم، تقریبا تو هیچ اداره یا بانکی کارم به تاخیر نخورده.

        برای همین وقتی برای گرفتن تمکن مالی یا درخواست ویزا رفتم و کارم تو چند مورد به تاخیر خورد، میدونستم که این ریشه در پاشنه آشیل من نداره و سعی کردم با چسبوندن برچسب «برنامه ریزی خدا» حسم رو خوب نگه دارم و خیلی بیش از حد ذهنم رو درگیرش نکردم که حالا وای چرا این اتفاق برای من افتاد! در واقع به چشم یه اتفاق گذرا بهش نگاه کردم.

        جالبی قانون هم اینه که حتی پیدا کردن و برطرف کردن ترمز هم نیاز به حس خوب و آرامش داره. ذهن شلوغ هیچ وقت نمیتونه اصل رو از فرع تشخیص بده. اما اگه آرامش داشته باشیم بهتر و سریعتر میفهمیم ایراد کار از کجاست.

        علاوه بر این، اگه من ترمزم رو پیدا کنم اما یه سره به خاطرش خودم رو سرزنش کنم و دوباره احساسم بد بشه، هیچ وقت نمیتونم اون مشکل رو رفع کنم.

        پس یعنی ایجاد حس خوب (یا به بیان دیگه یه قدم یه قدم بهتر کردن احساسمون) و برداشتن ترمزها باید به صورت موازی دنبال بشن. از اونجایی هم که پایه همه موفقیت ها آرامش هست، باید اول به آرامش و حس خوب برسیم. بعد خود اون حس خوب به برداشتن ترمزها و کمرنگ تر کردن پاشنه های آشیل ما هم کمک میکنه.

        امیدوارم این توضیحات براتون مفید بوده باشه. با آرزوی بهترین ها برای شما و همه دوستان خوبم در این سایت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          زهـــرا گفته:
          مدت عضویت: 2733 روز

          چقدر عالی توضیح دادید، سپاسگزارم ازتون. مخصوصا اونجا که گفتید پیدا کردن ترمزها هم خودش ارامش میخواد و حس خوب.

          ارزوی موفقیتهای بیشتر و بیشتر رو براتون دارم و بازم ممنون از کامنتتون. کامتتهایی که با مثالهای اینطور از زندگی شخصی هستن خیلی کاربردی هستن???

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2915 روز

        راستی این توضیح رو هم در حد درک خودم اضافه کنم که منظور از “برنامه ریزی” خداوند همون هدایت قدم به قدمی هست که در چارچوب قوانین نظام هستی از جمله قانون فرکانس به ما وعده داده شده. وگرنه همونطور که گفتم برنامه از پیش تعیین شده ای وجود نداره.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرامش دریا گفته:
      مدت عضویت: 2729 روز

      سلام الهام خانم عزیز

      اول بهت تبریک میگم بابت درک این همه اگاهی که بین شنیدن اگاهی درک کردن و عمل کردن خیلی تفاوته و الان شما انسانی بسیار عملگرا و موفق هستین

      آفرین به این همه ادراک عالی

      نکات عالی و بسیار ناب در کامنت شما بسیار راهگشاست

      امیدوارم هر انچه که بهترین است برایت رقم بخورد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3122 روز

      سلام دوست خوبم الهام خانم چقدرررررررررررر این کامنت عالی بود چقدر موضوع رهایی رو عالی توضیح دادین که پاشنه اشیل من هم هست و دارم روش کار میکنم صبح که از خواب پا شدم اولین کامنتی که خوندم همین بود حال اومدم چشام باز شد حالا میفهمم استاد براچی صبح که بیدار میشه اولین کاری که میکنه کامنت میخونه چون اینقدر که این بچها اگاهی و تجاربشونو به زیبایی به اشترک میزارن نمیشه ازشون گذشت منم چند وقتیه صبح که از خواب پا میشم کامنتارو میخونم بخدا مطمئنم با همین فرمون که بریم ?به بهترین مسیرها هدایت میشیم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد4 صداقت گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      سلام ووقت بخیر ممنون از اینکه تجربتون رو همراه با درسهاییکه از اون گرفتید رو در اختیار ما قرار دادید براتون آرزوی بهترین شتابها وپرشها درزندگیتون رودارم خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: