سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۸

سلام به همگی

خانم شایسته عزیزم من عاششششقتم , بی نهایت ازت سپاسگزارم , مرسی که اینقدر جسارت داشتی و حرف دلت و گوش کردی و البته که استاد هم با خودت همراه کردی برای انجام دادن این سفرنامه , من عاشششقتم

استاد جونم , وقتی میبینم چطوری تو عمل , داری به حرفات عمل میکنی , و چطوری به ایمان به غیب عمل میکنی , چطوری به اینکه بارها ازت شنیدم, هدایت میکنه, بارها گفتی , بابا به خدا این نیرو هدایت میکنه, تمام وجودم میشه, شور و شوق هزار برابر برای عمل بیشتر به دوره ها , تمام وجودم میشم, انرژی که ته دلم قنج میره, برای رفتن به سمت کارهایی که همه مسخرم میکنند, ولی خودم وقتی بهشون فکر میکنم, ته دلم ضعف میره, من عاشقتم , که این مسیر و استارت زدی و هستی , خدای خدای من

خانم شایسته عاشق, اونجا که گفتی این از مزایا کوچولو بودنه, فقط اگر پیشم بودی , میگرفتمت بقل یک عالمه بوست میکردم, خانم شایسته من هم کوچولو, وقتی شما داشتید میگفتید , این مزایا کوچولو بودن, ناخوآگاه شروع کردم قربون , صدقه خودم رفتن, من عاشقتم خیلی , همش تو فیلم ها , تا یک جایی عکست میفته تو شیشه وایمیسم , و قشنگ نگات میکنم, خوب دیگه اینجوریاس, 2 یا 3 بار افتاده , کلا خواستنی هستین , مرسی هستی , واسه همه پیگیریات مرسی . وای وای نمیدونی چه تجسماتی میکنم, برای پرادایس که همه با هم اونجا داریم میترکونیم .عاشششقتونم

میدونید , این سفر و اقعا بروشور تصویری طریقه استفاده از دوره ها ست , اینکه تو میبینی , حرف های عشق و مودت , که استاد میگه , رابطه ای که توش هستم, همه چیز خود به خود , و تو این و میبینی , وقتی حرف هایی که تو عزت نفس زده, رو میبنی , جسارت و شجاعت و ایمان و رفتن تو دل کار و میبینی , نمیدونم من اگر توی اون موزه موزیک بودم, اصلا اون گیتار و میگرفتم دستم و چیزی که هیچی نمیدونم ازش و امتحان میکردم, یا فقط نگاش میکردم, و ازش رد میشدم, واقعا اون گیتار که دستتون گرفتین استاد, و دنبال این بودید که ما دست چپ ها چه طوری باید بزنیم , برام باور اینکه تو برو تو دل کار و حتی وقتی چیزی نمیدونی , بهت گفته میشه رو عملی تر کرد برام ذهنم , یا همین لامپ عوض کردن, یا اون چوبی که برای جلوی در rv ساختین, یا اون روز که search کردین برای موندن بیشتر و دیدین جا خالی شده, وقتی ایمان به غیب و که صد ها بار ازتون شدن , و هدایت شدن , وقتی تو عمل میبینم , نمیدونید دلم چه ضعفی میره , برای ادامه این مسیر

این سفرنامه مثل قدم 1 که گرفتم , و هنوز وارد قدم های بعدی نشدم, بهم داره یاد میده, عمل کردن به باورها یعنی چی , اینکه هر جمله ای که میشنوی از استاد , اگر میخواهی به این نتایج برسی , عمل کنی , از کجا میفهمم , که دارم به باورها , عمل میکنم, از حسم, چون تا وقتی که عمل نکنی , باور رو حسش نمیکنی , حسی که میخواهد تو رو از زمین بکنه , و مثل یک جت میخواهی بری به آسمان, حالا این باور یمخواهد در هر زمینه ای باشه , عمل به باور یک حس .

عاشقتونمممممممممممممممممم

خدای من خدای من , عاشششقتم