سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۸

سلام استاد جانم

خیلی از این سفر رویایی گذشته

استاد چقدر من دوست دارم این زندگی همیشه در حال بهبود زندگی را. مسیله هایی را که حل میکنیم و بعد به خودمون هم پاداش میدیم، من دوست دارم این ساز و کار رنج و لذت را.

و اینکه همیشه بهبود وجود داره و نپذیر همین که هست را، خدایا شکرت .

نمی‌پذیریم که همین قدر کم نور میشه رانندگی کرد، چون نمی پذیریم برای همین هم میگردیم دنبال راه حل، یا راهی میسازم یا راهی می یابم. در هر صورت سود و سود و سود.

اصلا دنیا همینطور گسترش یافته، سازنده ی این لامپ ها با همین باور این لامپ را ساخته و چقدر ذهن ثروت سازش را تحسین میکنم ، و البته آمازون، و بعد تیم تحویل آمازون، چقدر شغل و چقدر فرصت ثروت سازی.

و این دید مریم جانم ، اینکه همیشه سعی می‌کنه دنیا را از دید افراد مختلف و اشیا مختلف ببینی و همین ویژگی به ایشان کمک کرده برای شغلش ، برای رابطه اش، برای سبک زندگی اش.

احسنت و احسنت.

خیلی وقت ها تو دلم مریم جون را تحسین میکنم، به عنوان شاگرد اول ترین، شاگرد استاد، این همه تعهد، این همه حال خوب، این همه قدرت کنترل ذهن، و این درک بی نظیر ایشان از قانون، از همه چیز لذت میبرن، از بچه ها وقتی دارن تو آب شنا میکنن، از پارک آبی وسط دریاچه، از پرش یه دختر بچه برای شکار یه موجود دریایی، از حل مسیله یرلامپ آر وی، از استاد، از مایک عزیز، از ترامپولین مایک، از کوتاه کردن موهای استاد، چقدر مریم جون با خودش در صلح هست. تحسینش میکنم، کشوری که زندگی میکنه، سبک زندگی اش، آزادی مالی اش، آزادی مکانی و زمانی شون، مسافرت هایی که رفتن، رابطه ای که دارند. مریم جان عزیزم نوش جاااانت‌.

استاد چقدر فرصت ثروت سازی زیاد هست. چقدر راحت و مثل آب خوردن میشه ثروت ساخت، اون ترامپولین نشانه ی فراوانی ایده، ثروت، مشتری، لذت، سادی، هیجان هست.

مثل آب خوردن میشه از ترکیب کش و فیزیک پول ساخت فرررررااااااوان و بی انتها، غیر قابل شمارش.

الهی شکر.

استاد خیلی تحسین میکنم شما را یه مرد توحیدی، قایل به فراوانی، آزادی ، بهبود مستمر، ثروتمند و غنی، همیشه در حال خنده و شادی و لذت و حال خوب و عشق و شادی.

استاد چقدر خوب شد بعد از دیدن شما می‌خوام وارد رابطه بشم.

الان می‌دونم که چی میخام و چقدر عالی که نمونه اش و الگوش هم هست.

همیشه میگفتم من یه شخصی مثل استاد را میخواهم برای همراهی، برای داشتن رابطه ای نزدیک و صمیمی و عاشقانه، بعد میگفتم استاد یه دونه اس مگر چند نفر مثل استاد هست؟

متوجه شدم که دارم باور کمبود را در خودم رواج میدم، بعد گفتم نه، ببین بهار تو سایت استاد چقدر مردهای توحیدی و آسنا به قانون و غنی و مجرد هست‌…

و همین منو هدایت کرد به مردهای این چنینی،

هفته ی پیش با آقایی برخورد کردم، دایی دوستم، اومده ترکیه برای تعطیلات و خانوادگی در حد چند ساعت رفتیم بیرون.

تمام مدت این مرد میخندید، از خوبی ها حرف میزد، خودش را به چالش میکشید، تو نیویورک یک آر وی داره و کلبه ای چوبی وسط جنگل در حومه ی نیویورک و یه جکوزی عین جکوزی شما.

من اومدم برای توجه به چیزهایی که میخام ماجرای این مرد و دیدار را برای دوستم تعریف کردم.

در تمام مدت تعریف کردنم میگفتم به دوستم که ببین مثل استاد همش در حال خنده مثل استاد همش ماجراهای جالبی را تعریف میکرد مثل استاد تو آمریکا زندگی میکرد مثل استاد قانون را استفاده میکرد، مثل استاد فلان، مثل استاد بیسار

و بعد دوستم گفت وای چقدر قانون دقیق کار میکنه، ما به استاد توجه کردیم افرادی مثل استاد با هامون رو در رو میشن.

و من دوزاری ام افتاد که بله یه مرد مثل استاد، چیزی که می‌خوام.

خدا را شکر برای قانون بدون تغییر