سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار آوا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

من توی این فایل چند تا موضوع رو فهمیدم و آگاهی های تازه پیدا کردم. پس یکی از خواسته های امروزم توی تمرین ستاره قطبی که دستیابی به آگاهی تازه و یادگیری، تیک خورد. من نکات مثبت از دید خودم رو براتون لیست می‌کنم و بی صبرانه منتظرم تا نکات مثبت از دید شما رو هم بدونم. چون دوستانی که توی مدار بالاتر هستند‌، طرز نگاهشون متفاوت تره و چشم آدم رو به چیزهای تازه تری باز میکنه و این برای من جذابه و باعث میشه دنیا رو از زاویه تازه تر و مدارهای متفاوت‌تر هم ببینم و به این شیوه‌، همه‌مون آماده صعود به مدارهای بالاتر بشیم

۱. اول از همه این تصاویر‌،  ثروت و فراوانی و ایده و خلاقیت رو به یاد من آورد و منو امیدوار کرد و باور قدرتمند‌کننده‌ای که  برام ساخت این بود که: جنگ جهانی دوم مربوط به سال ۱۹۳۹ بوده و این زیر دریایی برای اون سال ها بوده. یعنی یک آدم خلاقی با باورها و ایده های خوب همچین وسیله ای با این تکنولوژی ساخته‌، مطمئنا به ذهن یک آدم اومده و بعد به صورت تیمی به اجرا در اومده.

یکم دقت کردم دیدم ما تو گذشته آدمهایی داشتیم که خیلی باورهای درستی داشتند و ناخودآگاه فکرم رفت سمت منار جنبان اصفهان. چقدر خلاق بودن آدم هایی که این ایده ها به ذهنشون اومده،اونم توی زمانی که دنیا به اندازه امروز پیشرفت نکرده بود، این آثار رو از خودشون به جا گذاشتند و چقدر درس بزرگیه برای من که شرایط و عوامل بیرونی هیچ تاثیری توی زندگی من ندارن اگر واقعا از ته دلم بخوام کاری رو انجام بدم.

۲. برام جالب بود که آدم هایی که توی این زیر دریایی بودن با اینکه تو جنگ بودن ولی عکس گرفتن از خودشون اونم با لبخند و لذتهای کوچیکشون رو داشتند. یعنی اینجوری نبوده که بگن: بابا بیخیال توی این اوضاع جنگ عکس چه صیغه ایه.

۳. با دیدن فایلهای سفرنامه من یادگرفتم که‌ کلید دعوت لذتها و زیبایی های بیشتر به زندگی، لذت بردن از هرچیز کوچیک و ساده ست و هرچند تکراری.این راز خوشبختی در همه ابعاد هست. ولی گاهی توی بعضی فایل ها وقتی میدیدم که از اتفاقاتی دارن لذت میبرن که‌ برای من اصلا جالب نمیاد‌، از خودم ایراد میگرفتم و میگفتم حتما مشکل از منه. ولی امروز با جمله ای که استاد گفتن که اون زیر احساس خفگی داشتن و من هم اینطور بودم، فهمیدم بابا این آدمم از یک چیزایی یا یک شرایطی ممکنه لذتی نبره و این طبیعیه.

یاد حرف ایشون توی کشف قوانین افتادم که میگفت: من از اول هرکاری رو که مجبور باشم انجام بدم به شکلی انجام میدم که ازش لذت ببرم. درسی که من امروز گرفتم اینه که:

دلیل نمیشه ادم از همه چیز لذت ببره و قرار نیست هرچیزی که بقیه ازش لذت میبرن تو هم به زور خودتو شبیه اونها کنی و بگی منم دارم لذت میبرم. روحیه آدم ها با هم متفاوته و اصلا این تفاوته که باعث پیشرفت جهان میشه. اگر این تفاوت توی آدم ها نبود که دنیا کلا یک شکل میموند چون همه احساس رضایت داشتن. قرار نیست من مثلا شبیه استاد باشم تا بشم آدم موفق.

من میتونم فرمول و اصل و اساسی که از ایشون یاد گرفتم رو تو مسیر خواسته های خودم به کار بگیرم تا آدم موفقی بشم. بنابراین هرچند که خواسته‌ها و علائق متفاوتی دارم‌، اما موفق و خوشحال هستم. چون احساس خوب‌، تعیین کننده است نه شباهت داشتن علائق و خواسته‌های تو به علائق و خواسته‌های آدمهای موفق. این یعنی زندگی به سبک شخصی. قرار نیست اگر ایشون با گفتنِ عزیز دلم احساسشو ابراز میکنه‌، منم احساسمو به عزیزانم با این کلمه ابراز کنم. این ادم با این کلمه حس خوبی داره شاید من با کلمه دیگه ای حس خوبی داشته باشم. 

یاد گرفتم که‌، ما حق انتخاب داریم و خوبه که توهر زمینه ای تجربه پیدا کنیم‌، ولی این دلیل نمیشه وقتی یک جایی رو تجربه کردیم و لذتی که باید رو نبردیم دوباره انتخابش کنیم. بلکه ما تجربه می‌کنیم و می‌گذریم و ظرف وجودمون بزرگتر می‌شه و آماده‌ی برداشتن قدم‌های بعدی.

دلیل نمیشه من خودمو شبیه دیگرانی کنم که موفق هستن. من باید توی باورهای قدرتمندکننده از دیگران تقلید کنم نه توی علائق و سلیقه ها. قرار نیست اگر از کسی چیزی یاد میگیریم ازش بت درست کنیم. من هیچوقت دوست ندارم شبیه کسی باشم و واقعا دوست دارم سبک زندگی خودمو داشته باشم و الان فهمیدم این کاملا درسته. پس من میتونم چیزی که دوست ندارم رو انتخاب نکنم ، ولی اگر مجبور به انجام کاری هستم سعی کنم اون و با حس خوب همراهش کنم که از اون لحظه لذت ببرم برای دعوت لذت های بیشتر.

وقتی که خانم شایسته از پله ها اومد بالا و رنگ آسمون و دیدم یه نفس عمیق کشیدم و حالم عوض شد. انگار من اونجا بودم وفهمیدم بابا تو رو هرکاری بکنن عاشق طبیعتی و جاهایی که آزادی کامل داری و دوست داری با زیبایی هایی که توسط خدا خلق شده زندگی کنی، تا اینکه با دست سازه های انسان ها، و این اصلا اشکال نیست و شخصیت هرکسی متفاوته.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹
    224MB
    15 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

259 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیامک آقایی» در این صفحه: 1
  1. -
    سیامک آقایی گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    سلام و درود فراوان بر جناب استاد عباس منش،سرکار خانم ستایش و تمامی دوستان گرامی

    سپاسگزار زحمتی که کشیدید و شکرگزار خداوند از این همه نعمت،از این همه هدایت،شاید برای من بعد از دیدن ۵۰ قسمت از سریال سفر به دور آمریکا هر قسمت (که اوایل به شکل یک فیلم ساده از آشنایی با قسمتهای مختلف این کشور بنظر می رسد)،الان به جرات متوجه شده ام که هر قسمت درسهای بیشماری در خود نهفته دارد که وقتی کامنت های دوستان را مطالعه میکنم ،هزاران بار خداوند را شکر میکنم از این آفرینش منحصر بفرد،هر انسانی واقعا یک ابر کامپیوتر هست و یک موضوع را در همین سایت و بین اعضا با اشاره به هزاران نکته ریز می شود دیدکه واقعا باعث حیرت انسان می شود، در کنار این خانواده احساس میکنم هر لحظه اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتری پیدا میکنم،واقعا سپاسگزارم و صمیمانه همه را دوست دارم.

    جناب استاد عباس منش،من هم کاملا با نظر شما در باره جنگ موافقم(و از آنجا که مدت کوتاهی در جنگ ایران و عراق حاضر بودم)،واقعا معتقدم درگیری بین دو نفر،دوگروه،قبیله یا کشور،فرقی ندارد،نتیجه ای جز بازنده بودن دوطرف ندارد،اما این تضاد بخشی از زندگی ماست و ناچارا (لااقل در این مقطع باید بپذیریم)،ولی نکته ای که من از آموزه های شما فرا گرفتم،سعی بر دیدن و تمرکز روی نکات مثبت هر پدیده ای است که در این مورد خاص همانطور که دوستان به مواردی مثل عکس های یادگاری خدمه،پذیرش اون شرایط سخت،امید به آینده،تکنولوژی پیشرفته زیر دریایی در زمان خودش و غیره اشاره نمودند،بنظر من از جنبه دیگر توانایی فوق العاده انسان در تطابق با سخت ترین و نامید کننده ترین شرایط را نشان میدهد و این واقعیت که اگر این شرایط پیش نمی آمد(منظورم جنگ است)،خوب شاید هیچ زمان وسیله ای مانند زیر دریایی ساخته نمیشد و قبل از آن تصور اینکه انسان هایی بتوانددر چنین شرایطی در کمال خونسردی هر لحظه برای بقا تلاش کنند و در عین حال به آینده امیدوار بوده و سعی کنند زندگی عادی را دنبال کنند،شاید برای بسیاری از ما غیر قابل باور بنظر می رسید،ولی شما جناب آقای عباس منش بهتر از هر کس دیگری میدانید با درک درست قوانین و شجاعت مبتنی بر ایمان،میتوان کارهایی را انجام داد که تصورش لااقل در زمان حال برای بسیاری از مردم،غیر قابل باور باشد و بسته به سرعت و حجم پیشرفت اشخاصی چون شما،ممکن است در دهه های بعد با تکامل بیشتر افرادی چون شما این مسایل عادی شودو واقعا شاید این افراد و ارتش آمریکا در آن زمان بنا به ماهیت جنگ و اجبار تن به ساخت چنین وسیله ای داده و با تمامی آموزش های نظامی هم امیدی به موفقیت کامل در استفاده از آن نبوده ولی این وسیله و بسیاری تجهیزات دیگر(فضاپیما ها،قدم زدن در فضا،پروژه مریخ و…) روزبروز ابعاد جدیدی به خود می گیرند و مرا به فکر وامیدارد که آیا برای توانایی های جسمی و فکری انسان حد و مرزی وجود دارد؟انسانی که در اوج ظرافت با گرفتگی یک مویرگ یا با کوچکترین ضربه و عوامل دیگر از بین میرود و در عین حال میتواند کارهایی را انجام دهد و تجهیزاتی را در این رابطه بکار گیرد که عظمت آنها انسان را وادار میکند در برابر پروردگاری که چنین شاهکاری را آفریده سر تعظیم فرود آورد و برای من تفکر در این باره باعث تقویت هر چه بیشتر باور های توحیدی و شناخت هر چه بیشتر خداوندشده است.

    بنظرم استاد درک این مسایل ،سوای از دست آوردهای فیزیکی که قطعا در زندگی افرادی که آنرا اجرا کنند رخ خواهد داد و باعث بوجود آمدن زندگی شاد و با سعادتی خواهد شد،نتیجه زیبای دیگری هم دارد و آن،آرامشی است که تمام سلول های بدنت را فرا می گیرد،چیزی که قبلا آنرا تجربه نکرده بودیم و میدانیم جنسش با همه احساس های قبلی فرق دارد و کم کم حالتی در تو پدید میآورد که به دنیای پیرامونت،به دغدغه های روزمره زندگی از نظر دیگران،بی تفاوت میشوی و برای من حداقل میتوانم به جرات بگویم از زیباترین لحضات زندگی این روز های من،رفتن به اتاقم در سکوت و تنهایی و گوش دادن به حرفهای شما و فکر کردن در مورد آنهاست که هر لحظه افق جدیدی در این راه گشوده میشود و کم کم دارم متوجه میشوم که حال خوب به معنای واقعی چیست.

    سپاسگزارم و از صمیم قلب دوستتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: