سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۰

سلام به همه عزیزان

چی بگم از حسم در مورد این فایل.

اولین نکته ای که همین الان اومد به ذهنم اینه که چقدر واقعا میشه از کوچکترین چیزها لذت برد.مثلا همین لیوان های آبشار نیاگارا که به نظر خیلی سادس ولی جوری بهش نگاه کنیم و از خوردن چایی توش لذت ببریم که انگار کل گنجهای عالم رو بهمون دادن.دقیقا این حس رو به آدم میداد این تصاویر و صحبت ها .قشنگ حس بینظیر لذت بردن از این لیوان و کیک های خوشمزه دوست عزیزمون رو حس کردم.من الان دارم این پیامو بازنویسی میکنم و دیروز وقتی از نرم افزار نوت گوشی آمدم بیرون و خواستم فایل رو دوباره ببینم و کامنت دقیق تری بزارم ، دیگه وارد نوت نمیشد و یه نشونه دیدمش که فعلا باید دست نگه دارم.الان فهمیدم که خیلی داشتم وسواس گونه عمل میکردم و میخواستم هرچی نکته از فایله بکشم بیرون ولی الان گفتم میام و خدا هدایت میکنه و هرچی اومد رو مینویسم.البته تا یه قسمت زیادی نوشتم دیروز ولی الان اومدم تا کاملش کنم.یه تجربه جالب که داشتم دیشب بعد دیدن فایل قسمت ۵۰ این بود که رفتیم بیرون و انقدر هوا خوب بود و خیابونا قشنگ که واقعا داشتم با تمام وجودم لذت میبردم و یه حس لذتی رو داشتم تجربه میکردم که کاملا جدید و نو بود برام.شده بودم مثل یه بچه که میخواست سرشو از پنجره بیرون بیاره.یه حس سرخوشی بی دلیل داشتم که دیدن قسمت ۵۰ خیلی خوب یادم داد.

من عشقی که دوست عزیزمون داره نثار استاد و خانوادش میکنه رو هم حس کردم.

نکته جالب دیگه وابسته نبودن استاد هست که همیشه براشون همه اتفاقات خوب رو بوجود میاره.این بی قید و شرط عشق دادن بقیه به استاد نشون از اینه که چقدر استاد خودش همینطوره و رهاست و خودشو لایق میدونه و لذت میبره که اینطور خداوند پاداشش رو میده.اینطور یه نفر رو میفرسته تا عاشقانه نه با اجبار و زور نه به خاطر گرفتن تایید یا چیزای شبیه این ، بهش خیر برسونه.

الحق که استاد و خانم شایسته هم چه خوب تشکر و تعریف میکنن از ایشون و داشتم فکر میکردم که این تشویق ها و توجه به نکات مثبت ، چه ها میکنه تو روابط بین آدما مخصوصا کسایی که بهشون نزدیک تری.چقدر زندگی رو شیرین و راحت میکنه.

نکته جالب دیگه در مورد پیراهن استاده.من از وقتی این پیراهن های آرمی رو دیدم عاشقشون شدم و گفتم منم میخوام از اینا.دیروز بعد از ظهر رفتیم بازار و دنبال تیشرت که میگشتم یهو یاد آرمی افتادم و هی که دنبالش میگشتم هی توجهم بیشتر به این طرح جلب میشد.حتی یه جاهایی مغازه رو دیده بودم ولی چون هدفم از نوع تیشرت مشخص نبود ، اصلا ندیده بودم تیشرت های آرمیش رو.بعد که یه جایی گرفتم مدل آرمی و طرحی که دوس داشتم رو ، وای خدای من ، سرمو برمیگردوندم میدیدم آرمی آویزونه.انگار تا چند دقیقه قبلش اصلا آرمی موجود نبوده تو اون بازار.از بازار هم که داشتیم میامدیم بیرون بازم اولین نفری که دیدم آرمی پوشیده بود.امروزم که استاد آرمی پوشیده.یعنی اصلا چی بگم دیگه از قانون و از کانون توجه.

من الان در حال سفر هستم و خدا میدونه که چقدر این توجه به زیبایی ها و نکات مثبت و لذت بردن از هرلحظه منو هدایت کرده به زیبایی بیشتر.یه نمونش دیدن شکل ابرا که واقعا عاشقشون هستم که هردفعه از دفعه قبل خوشگل تر میشدن و توی این فایل که دیگه محشر بود و تلفیقش با محیط عالی.دیدن حیوون های خوشگل باغ پرندگان و آکواریوم اصفهان و قشنگی های زاینده رود و هزاران زیبایی دیگه.یه تجربه ای که دوست داشتم بگم این بود که ما تو یه مدرسه ای رفتیم برای اقامت و من طبق عادتم رفتم تو محوطه بزرگ اون مدرسه و از هواش و محیطش و همه چیش لذت بردم.بعد یهو یه گربه دیدم.تو دلم گفتم خیلی دوست دارم بیاد بشینه کنارم.گفتم و بیخیالش شدم.تمرکز کردم روی نظر یکی از دوستان که داشت بهم لذت و آگاهی میداد و اون محیط خنک و فضای باز بینظیری که داشت.نظر هم تمام شد و من رفتم تو اتاقمون و دوباره که برگشتم ، نشستم تو ماشین چون هوا سرد بود.بعد یه مدت یهو دیدم یه خارپشت خوشگل ناز داره اونور راه میره.ردشو گرفتم تا بالاخره پیداش کردم.خدای من چقدر خوشگل بود.من میخواستم گربه ببینم خدا منو به یه حیوون زیباتر و جدیدتر هدایت کرد.هروقت عکس این خارپشت رو میبینم یاد این میافتم که اگه وابسته به چیزی نباشم و از سر راه خدا کنار برم و بزارم خدا ، هدایت که وظیفه خودش دونسته رو انجام بده ، حتی به بهتر از چیزایی که میخواستم هدایت میشم.

یه نکته دیگه این فایل این بود که چقدر فرصت ها و موقعیت ها برای کسب ثروت زیاده و هرروز هم داره بیشتر و راحتتر و سریع تر میشه.نمونش افرادی هستن که دارن با ساده ترین امکانات ممکن از جنگل و کویر و … پول میسازن.که اینم خودش نشون میده چقدر ثروتمندشدن سادس و چقدرم معنویه که به این همه آدم لذت بودن توی اون ارتفاع و فضا و هیجان رو میدی.مثل کشورهای حاشیه خلیج فارس مثل قطر و امارات که از همین کویر دارن کلی پول میسازن.

در مورد آهنگ باید بگم خیلی حسش عمیق بود برای من.حس خوب این خواننده به منم منتقل شد و چقدر این آهنگ با اتفاقات اول فایل هم هماهنگ بود که باید به خانم شایسته عزیز تبریک بگم که انقدر با خودشون در صلح و هماهنگی هستن که همچین فایلهای فوق العاده ای درست میکنن.البته بهتره بگم ممنون از هردوی شما عزیزان چون هردو عالی هستید.عاشقتونم.

خیلی زیبایی تو این فایل بود.از اون ابرای زیبا و محیط زیبای پایینش تا آبشار نیاگارا تا قسمتی از محیط اون ساختمون زیبا که با طبیعت تلفیق شده بود تا اون پروانه ووواااوو تا عزت نفس مایک و احساس لیاقتش و رفتار قشنگ استاد تا اون بچه های خوشگل اون خانم و خودش که چه حس خوبی داشت تا ساختمون های زیبا که یه جاهایی حواسم از آهنگ رو پرت میکرد و تلفیق اون مجسمه های قشنگ که زیبایی رو دوچندان کرده بود.راستی اون پرنده آخر فایل هم خیلی قشنگ بود.من خودم خیلی دوست دارم که اگه جایی همچین پرنده ای یا حیوون جدیدی ببینم برم نزدیک و ازش فیلم بگیرم و بهش دست بزنم و آروم آروم میرم جلو تا اون حیوون احساس خطر نکنه ولی خب یه جاهایی میپره دیگه ولی از همونم میشه لذت برد.

یه نکته دیگه رسیدگی به شهرهای امریکا هست که از برکت همون ثروتمندانی هست که دارن مالیات بیشتری میدن با بیشتر ثروتمند شدنشون و اینطور فضاهای سبز زیبا مجسمه های قشنگ و حتی اون ساختمون های مرتفع و شیشه ای و زیبا که نماد این شهر شدن و یه خلاقیت باحال که اسم شهر رو گذاشتن اونجا در جایی که بشه ویوی شهر رو داشت و چقدر زیباست این طراحی.به دل من که خیلی نشست.

اینم آخرین تجربم بعد دیدن فایل قسمت ۵۰ در روز دوم هست که رفتیم شاندیز مشهد و وای خدای من از اینهمه زیبایی.اون ویوی دره از بالا و عظمت اون محیط و رود زیبا درختان سبز و خوشرنگ.کاشکی میشد یه ویدئو درست کرد که میشد تمام حال و هوای اونجا و خودم رو توش ضبط کنم.یعنی دقیقا رودخونه ها و جنگل و زیبایی های این فایل منو هدایت کرد به اون مکان زیبا چون فقط من رفتم و تو یه مسیر زیادی پیاده رفتم و لذت بردم و عکس و فیلم گرفتم.قبل اینکه برسیم به جایی تو جاده که باید انتخاب کنیم شاندیز بریم یا نه، مادرم ازمون پرسید کجا بریم و من حسم میگفت شاندیز و رفتیم و واقعا جای خانواده صمیمی خودم تو این سایت ،خالی.

انشاءالله همگی همو تو فلوریدا پیش استاد ببینیم.

فلوریدا آمریکا

عاشقتونم افتضاح

?????