سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۳

سلام

اون هارمونی رنگی که توی تصویر مایک بود خیلی خوشگل بود

چه کیفیت تصویری داشت توی شب گوشیتون خیلی خفنه استاد

چقدر این تنوع رنگ روی برجا جالب و قشنگ بود میدونی خیلی فان بود رنگای شاد بود مثل بنفش و سبز و آبی فیروزه ای و خیلی خوب بود و مخصوصا اون زیر پل ها که معرکه بود

صادی جیجیرک ها و اون سکوت پس زمینشو که عالی بود خیلی چسبید

آبجی مریم اینکه روی تصویر بک گرندتون عکس ویوی برج تمپا رو گذاشتید خیلی برام جالب بود چون من حد اقل این کار رو نمی کنم و نمیام ویوی پنجره ی خونمون رو بذارم روی بک گراند مانیتورم و انی خودش یه جور سپاسگزاریه و باعث میشه که به خونه های قشنگ تر هدایت بشید و به احساس ارزشمندیو لیاقت هم بر میکرده و الان که فکرش رو میکنم میگم برای چی باید بیام ویوی پنجرمون رو بذارم روی بک گراند مانیتورم چون ارزشی نداره این ویو و خیلی چیز جالبی نیست و در واقع یعنی اینکه اون جایی که من توش هستم جای ارزشمندی نیست

اون تکیه گاه چرمی پشت سر استاد رو خیلی دوست دارم و کلا بااین جور وسایل چرمی و اون بوی چرم خیلی خیلی حال میکنم و خیلی حس خوبی بهم میده و اون گوشی های تمام صفحه رو خیلی دوست دارم

اون برق رو دماغ استاد خیلی باحال بود

چقدر این مکالمه ساده، راحت و خفن و پر از عشق و صمیمت بود وااای اون عزیزمی اخر مکالمه ی مایک اصلا قند رو تو دلم آب کرد

چقدر عکس پروفایل مایک تو گوشی استاد ساده بود

اون رنگ سبز مشخص کننده ی مسیر پیاده روی گوگل هم خیلی خوشگل بود

چقدر اون خانم راننده خوشگل و جذاب بود و چقدر البخنشون دل نشین بود

چقدر موقع حرف زدن قشنگ لباشون رو تکون میدادند و کامل تلفظ میکردند کلمات رو

رنگ موهاشون خیلی خیلی قشنگ بود تازه موقعی که نور هم میخورد توش که دیگه عالی میشد خیلی قشنگ میشد

ناخن هاشون هم عالی بود خیلی قشنگ بود

مایک چقدر خوب حرف میزنه

چه لباس راحتی پوشیده بودند اون خانم راننده و خیلی اوکی بودند

رنگ دسته ی عینک مایک خیلی خوشگله مشکی و قرمز

جالبیش اینه که ماشین هایی که اونجا افراد رو جابجا میکنند و مسافر کشی میکنند ، خیلی شیک و ماشین های خوبی هستند و این خیلی به چهره ی شهر کمک میکنه تا زیباتر بشه و ارزش قائل هستند اول برای خودشون چون توی ماشین های خوب میشینند و دوم برای اون مسافر که توی ماشی درست درمون بشینه

اخ اخ اون نور خورشید که توی دریاچه می تابید خیلی خوشگل بود و چقدر خلوت بود اولاش :))

خیلی شبیه به پارادایس بود اون صحنه ی دریاچه

استاد این حرفی که زدید که گفتید این راهی بود که من دنبالش بودم ؛ حسی که نسبت به فایل آیا من خوش شانس هستم؟ داشتم رو توم زنده کرد و اون حرفابرام مرور شد خیلی خوب بود

خیلی جاده ی زیبایی بود اون رنگ سبز پر رنگکی که غعالب بود رو خیلی خیلی دوست داشتم و اون جاده ی هموار و رویایی نشون از بودن در مسیر درست داره

بنج شنبه بود که داشتم میرفتم کلاس و هر وقت که کلاس میرم از کنار یک پارکی رد میشم و دیدم که کنار پیاده روی پارک نزدیک بالای ده پونزده کیلو علف هرز رو کندن و ذیخته بودن کنار جوب و بوی پونه ی تندی هم میداد بعد حسم سریع گفت که ببین تو هم داری این کار رو میکنیا

صدای جیرجیرک بود یا پرنده بود نفهمیدم درست :))) ولی خیلی قشنگ بود

این جادهه خیلی حرف داره که مسیری که قشنگ باشه آخرش به نور میرسه و آخرش به چنین جایی میرسه و وقتی هم که میخوای برسی به اونجا باید از این زیبایی ها بگذری و وقتی هم که میرسی به اونجا می بینی که اونجا هم فقط یه زیبایی دیگس و این زیبایی همینطور ادامه داره

اصلاً اون بوش رو که تجسم میکنما دیوانه میشم خیلی خفنه

نمک استاد و مایک هم این صحنه رو خیلی خوش مزه تر کرد

رنگ کتونی های مایک خیلی خوشگله من خیلی این رنگ آبی رو دوست دارم

ببین چقدر راحت گرفتند و چقدر ساده گرفتندو به فکر بودن که برای این مسیر هموار هم نیمکت گذاشتند و کنارش هم یه سطل زبالی که اگه تو راه چیزی خوردیم بندازیم توی اونجا و فضا تمیز بمونه بخدا این مسیر هم به این راحتی و سادگیه خدایا شکرت

اون نوری که خورده بود توی برگا و یه فضای سایه روشن رو ایجاد کرده بود خیلی قشنگ بود و اون برگای فسفری خیلی خوشگل شه بودند

ممنونم آبجی مریم و استاد و مایک عزیزم

خدا رو شکر