دیدگاه زیبا و تأثیرگذار نیکو عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد حتی از map هم به راحتی نمیگذره و این برام درس داشت تا به نجواهای ذهنم که مدام ازم ایراد میگیره و میگه: چرا وقتتو مثلا با جستوجو کردن تو نرم افزارها تلف میکنی! بشین یه کار مفید انجام بده”، یه منطق خوب بدم.
حالا کار مفید از نظر جناب ذهن چیه؟! فقط فقط درس خوندن!
حتی تا مدتها کمک کردن به مامانم هم وقت تلف کردن حساب می شد. حتی کارهای اتاقم و تمیزکاری. حالا هر وقت که این فکرا بیاد سراغم، سعی میکنم یادم بیاد که نخیر اتفاقا کار مفید میتونه هرچیزی باشه؛ هرچی که به گسترش خودم کمک کنه؛ هرچی که باعث بشه احساس بهتری داشته باشم؛
و اینکه زندگی خیلی زیباتر از اونیه که تو فکر میکنی ای ذهن محدود من. پس اینقدر محدود نباش و رها باش.
ما اومدیم به یه مسافرت تفریحی تو این دنیای زیبا. نه اینکه صبح تا شب همه چیو به خودم زهر کنم چون کار مفید از نظر تو اینه که مثلا بشی یه مهندس. یه مهندسی که هیچی حالیش نیس جز کتابایی که خونده و نمی دونه چطور در عمل ازشون استفاده کنه. از زندگی هیچی نمیدونه جز چهارتا فرمول. نه عشق میدونه، نه وقت گذاشتن برای عزیزان و لذت بردن از حضور اونا رو بلده؛ نه بلده به دلش یه حالی بده؛ حتی بلد نیست بشینه تو طبیعتِ زیبایی که خدا بهش هدیه داده، چون اینا رو وقت تلف کردن میدونه. چون فکر میکنه از اتاق که درمیاد باید بره یه جای مفید مثه دانشگاه. خنده داره نه؟!
ولی اینا واقعا تو اعماق ذهن من میچرخه و میچرخه و میچرخه. جوری که فکر می کنم اگر یه روز درس نخونم، اون روزم مفید نیست. درحالی که میتونه خیلیم مفید باشه وقتی یه جمله زندگی ساز از استاد یادبگیرم. وقتی مامان بابامو که در سلامتی اند ببینم و شکرگزار این نعمت باشم و حضور اونا رو تجربه کنم. مادر و پدری که خیلیا درحسرتِ داشتنش هستند و با مهندس شدن یا پولدار شدن نمیشه خریدشون.
وقتی چشمات سالمه، انگشتات سالمه و میتونی بیای تو سایت استاد و کامنت بنویسی و بر زیبایی ها تمرکز کنی. وقتی اشتیاق داری که زندگیتو زیبا کنی. اینا همشون چیزاییه که خیلیا حسرتشو دارن اما من همه اینا رو دارم تجربه می کنم. پس چرا ذهنم میگه روزت مفید نبود چون تو درس نخوندی.
خدایا شکرت که الان دارم این نعمت هات رو شکر میکنم و شکرگزارشون می شم. همین شکرگزار بودن ها واقعا با ارزشه، چرا که خیلی وقتها یادم میره اینهمه هدایای گران قیمتی که عاشقانه و بی هیچ گونه توقعی بهم میدی.
استاد قشنگم از همین راه های پیاده روی رو map توی این قسمت، خدا اینمه درس بهم اموخت. یادگرفتم حتی جستجو کردن تو نرم افزارها هم خیلی خوب و مفیده. چون باعث میشه کارها راحتتر و لذت بخش تر بشن و در یکلام به گسترش خودم کمک میکنه و با گسترش خودم به گسترش جهان کمک میکنم.
حتی جستجو در نرم افزار هم وقتی که با حس خوب باشه، میتونه ظرفمو بزرگ کنه برای دریافت نعمتها.
پس چرا با حس خوب نشینم پای نرم افزارها.پای کارهای جدیدِ غیر درسی؟!
خانم شایسته عزیزم ممنونم. میلیونها بار ممنونم که حتی از map استاد هم فیلم میگیرین. تو خوابمم نمیدیدم اینهمه خدا بهم درس بیاموزه.
راستی اینم بگم که وقتی اون الهامات خدارو نوشتم، تصمیم گرفتم که بیام و از طبیعت خدا لذت ببرم و همون موقع بارون گرفت. تو بالکن الان نشستم و دارم کامنت مینویسم.به این میگن ایمانی که عمل اورد.
and last but not least
ذهنم همیشه دنبال یه فرمول میگرده. فرمولی که مثلا چیکار کنم که کامنت خوب بنویسم یا چیکار کنم که هر روز صبح با انگیزه بیدار شم یا خیلی چیزای دیگه. فرمول دریافت الهامات الهی امروزم این بود. خدایا خودت بینام کن، که تو منشا همه چیزی. خوشحالم که این درسها رو یادگرفتم از این فایل زیبا. چون اگر به خودم بود هیچی نمیفهمیدم ولی خدا کمکم کرد و بهم الهام کرد تا درسهامو یاد بگیرم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۳162MB11 دقیقه
?سلام به خوشبخت ترین خانواده دنیا?
این سفر نامه،به نظر من میتونه الگوی کامل ما در زندگی باشه ،رفتار استاد با همسرشون و پسرشون ،شکر گذاری لحظه ای استاد از تمام زندگی که هرروز با حال خوب استاد ساخته میشه ،من دارم یاد میگیرم و به این باور میرسم که هرروز باید (جی پی اس)زندگیم رو به خدا بسپرم فقط مقصد رو به خدا بگم و بقیه با خدا ،خدا رو شکر که هرکسی با استاد آشنا شده هدایت میشه ،اتفاق خوبی که برای زندگی من افتاد من و همسرم هم تصمیم گرفتیم با ماشین شخصی خودمون به سمت غرب و شمال غرب رفتیم و از کلی شهرها و روستاهای خوب کشورمون گذشتیم به جاهایی هدایت شدیم که اصلا اسم آن جاها رو ما نمی دونستیم ،جالب اینجاست که در راه کلی انسانها از طرف خدا به ما کمک میکردن و من فقط میتونستم بگویم فقط خدا رو شکر الان میفهمم که وقتی همه چی رو به خدا بسپاری اصلا همه چی تغیر میکنه ،یه شب در چادر در دل جنگل بودیم و با خیال آسوده توکل به خدا به راحتی شب خوابیدیم در راه رفتن به جنگل اسالم به خلخال که فوق العاده زیباست ما صحنه ای رو دیدیم که تا حالا ندیده بودیم ما شب رسیدیم به اون جاده و انگار باید اون موقع می رسیدم (به قول استاد همزمانی )که رو جنگل رو کلا ابر گرفته بود و ابرها کل اون دره ای که جنگل در آن بود رو گرفته بود و ما چون از بالا به پایین میامدیم این همه ابرواقعا عرفانی و خدایی بودن و مثل فرشته ها بودن که دست هم رو گرفته بودن و ماه و ستاره ها در بالای ابرها بودن و نور ماه تمام این دره پر از ابر رو روشن کرده بود و من واقعا یاد حرف خانوم شایسته افتادم که واقع نمیشه صحنهای زیبا رو در غالب فیلم و عکس نشون داد و بعد همین طور که جنگل رو آمدیم به سمت پایین یک آقایی کنار جاده بود به اسم آقا سیروس که بلال می فروخت و چایی هیزمی و اش دوغ و پیاده شدیم و شبنم خیلی زیبایی در آسمان به خاطر اون ابرها می بارید و بلال هیزمی خوردیم که خدا شاهده من و همسرم در زندگی مون تا حالا بلال به این خوشمزه ای نخورده بودیم که بعد ازش پرسیدیم گفت برای باغ خودم هست و خودم کاشتم و بعد من ازش پرسیدم که هوای جنگل همیشه شب این طوری میشه ،آقا سیروس گفت نه الان دو شبه این طوری شده ومن واقعا خدا رو شاکرم که این همه زیبایی رو به ما نشون داد و بعد چایی خوشمزه و اش هم خوردیم و اقعا لذت بردیم وبا آقا سیروس کلی حرف زدیم که خیلی جالب بود که اون هم توجه کردن به زیبایی و مثبت اندیشی رو که اگه بهش توجه کنیم به سمت ما میاد رو می دونست ،وفقط زیبایی در شهرهای که میرفتیم دیدیم و خیار شورهای خوشمزه که در زمین خیار درست میکردن ،فطیری خوردیم که من و همسرم قراره به خاطر اون فطیر یک باردیگه به اون شهر کوچک بریم برای خوردن آن فطیرها ،در راه به هیزم نیاز داشتیم برای موندن در جنگل و به جایی هدایت شدیم که مرکز چوب بود و آن مرد مهربان یک گونی چوب خشک به ما داد و بدون هیچ هزینه ای و گفت شما مهمان ما در این شهر هستین و در جاده که می رفتیم سمت ارومیه بودیم که یک شهاب سنگ فوق العاده بزرگ و نورانی درست از روبروی ما رد شد و من خیلی خوشحال شدم چون من همیشه آسمان و ستارها و رو خیلی دوست دارم رفتیم به سمت بالای اردبیل یک دریاچه در آنجا بود که فوق العاده زیبا و بکرو شب هم در آنجا در چادر موندیم و من باعلاقه ای که به آسمان شب دارم دوست داشتم آسمان رو پر از ستاره ببینم ولی ماه در آسمان بود و نور ماه اجازه نمی داد تا ستارها خیلی معلوم باشن به خاطر همین از خدا خواستم شهاب و ستارهها رو به من نشون بده ،بعد رفتیم خوابیدیم که یک دفعه نزدیک اذان صبح انگار کسی ما رو بیدار کرد نا خود آگاه رفتیم از چادربیرون و یک دفعه آسمانی رو دیدیم که اشک شوق در چشمان حلقه زد حتی کهکشان راه شیری بالای سر ما بود کلی شهاب در آسمان دیدیم و من خیلی خوشحال شدم چون ماه رفته بود و خیلی آسمان پر از ستاره شده بود خدا رو شکر که خدا ما رو بیدار کرد و من رو به آرزویم رساند واقعا این طور خدا همه چی رو درست میکنه و من رو به خواسته ام رساند هنوز که یادم میافته که چه قدر ستاره دیدم درونم به وجد میاد خدا رو شکر و خیلی اتفاق های خوب دیگه … من و همسرم تصمیم گرفتیم که فقط لذت ببریم از همه چی و یه اصطلاحی برای خودمون ساختیم که وقتی یه چیزی خیلی عالی باشه به هم میگیم (چه بهشتییییه???)و همین طور همه چی برای ما بهشت بود، باکمترین هزینه ما به یک سفر عالی رفتیم ،تقریبا یک هفته ای میشد و از خانوم شایسته ممنونم که انگیزه این سفر در عین سادگی ولی فوق العاده لذت بخش رو در وجودمون ایجاد کردین که میشه با همین امکاناتی که داریم و هر مقدار پول ،میشه لذت برد و شاد بود خدا رو همه جوره حس کرد ،فقط باید به خدا اعتماد کرد خدا رو شکر خدا رو شکر????????????????دوستتون دارم به امید دیدار در امریکا?????????????
سلام دوست عزیز ،من واقعا خیلی خوشحال شدم که احساس خوب من در سفری که رفتم از طریق کامنتم به شما منتقل شده ،و خیلی خوشحال شدم که شما هم به خدا اعتماد کردین وزدین بیرون و کلی اتفاقات جالب و عالی رو تجربه کردین و خیلی خوب قوانین رو بارها برای خودتون تکرار کردین و نشانه هارو دیدین خیلی جالب بود که تمام دختر و پسرها لباس ارتشی پوشیده بودن ،و چمن ها رو کوتاه میکردن ،..این اتفاقات و همزمانی به ما نشون میده که به هرچی توجه میکنیم همون رو در دنیای خودمون میبینیم و خیلی خوبه که کانون توجه ما استاد و قوانینی که به ما یاد میدهن باشه از صمیم قلب از تنها قدرت جهان برای شما دوست عزیز موفقیت های بیشتر و شادی و آرامش و ثروت بینهایت رو خواستارم ،بسیار سپاسگزارم از لطف و محبت شما ،در پناه حق