سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۵

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجید عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

باید گفت که خانم شایسته، استاد به تصویر کشیدن زیبایها هستن و به نظر من رها بودن و توکل و تسلیم در مقابل نیروی هدایت‌ هست که‌، اینهمه زیبایی‌ها رو مقابل این دوربین خلق می‌کنه. بانوی گرامی- که کاملا باورهای زیبای شما دارن به کمک‌ هدایت خداوند و تسلیم بودن‌تون در برابر این هدایت‌، به تصویر کشیده میشن- باید بگم حق با استاد عباس‌منش هست که توی فایل پاسخ به مسابقه سفرنامه گفتند:

«عظمت این رسالت شما برای ضبط و تولید این سفرنامه‌، در آینده تازه پدیدار میشه و خدا فقط میدونه چه تأثیرات زیبایی در زندگی افراد خواهد داشت»

اینجا انگار یه حسی بهم گفت کلمات رو همراه با شکر گزاری بنویس و تسلیم جریانی باش که این گفتار رو خلق می‌کنه:

بنام خالق هستی بخش که هر چه داریم از اوست. خدایا ای خوبی کامل‌، ای بینهات دست نیافتنی‌، از تو ممنونم که من را در مسیر هدایت قرار دادی و بیشتر ازده سال است که در مسیر رشد و تکامل و هدایت به مدارهای زیبا، دست مرا گرفتی‌، خودت را به من معرفی کردی و از بین بردی خدای دروغینی که‌، سالها به ارث برده بودم.

خدایا این خودت بودی که به وسیله دستان پاکت، مربی‌ام شدی‌، نوشته شدی در کتابها و نوشته‌هایی که قلبم را به پرواز درآورد و امیدهایم را زنده کرد.

صدا و تصویر شدی در آموزشهای بهترین و پاکترین انسانهای روی زمین که دستان تو‌اند. با اینکه حجت تمام کردی و قرآن نازل کردی‌، اما بازهم جریان هدایت را قطع نکردی؛

گفتی منم الله یکتا‌، تنها فرمانروای روی زمین.  گفتی ما هستیم تنها سیستم هدایت کننده‌، گفتی هیچ قدرت و نیرویی به غیر از من نیست، گفتی هدایت تنها از مسیر من ممکن هست و تمامی مسیرها سراب و شرک و از دست رفتنی هستند. گفتی که ما راه را از بیراهه نشان داده‌ایم. این دیگر باخودتان است که شکرگزارباشید یا ناسپاس.

پس فهمیدم سپاس تنها مخصوص پروردگاری است که قدرتمند و صاحب کل عالم هستی است و این قدرت، بخشنده و مهربان است و بر پایه این بخشندگی و مهربانی مالک کل عالم هستی میباشد، پس تنها به تو اطمینان داریم و تنها از تو یاری میخواهیم، از راههای مستقیم و بدون سختی و پر پیج و خم مرا هدایت کن، پروردگارم به راههای انسانهایی که در نعمت های تو و در فراوانی قرار دارند هدایت کن، از مسیر انسانهایی که در شرک و غرور قرار دارند هدایت نکن و حتی از مسیر انسانهایی که خود را در پیچ و خم زندگی به سختی انداخته اند و به تو اعتماد و توکل نکرده اند و گم شده اند قرار نده.

خداوندرا سپاس میگویم که من و خانواده صمیمی استاد عباسمنشی را هدایت کرد و وسیله ای گردید بنام استاد سید حسین عباسمنش و مریم شایسته گرامی و مایک دوست داشتنی و هدایت و آموزشی جدید و وصف نشدنی را به زبان تصویرکشید با نام سفر به دور آمریکا تا حجت را برای آنان که در مدار قرار دارند تمام کند و بگوید:

تنها قوانین هستند که هدایتگر شما بوده و خواهند بود و این شما هستید که با کانون توجه خود و ارسال فرکانسها، خداگونه زندگی خود را به واسطه قوانین رقم میزنید. شما را در جبر قرار نداده ام و موجودی با اختیار آفریدم تا اندیشه کند، ببیند، خوب و بد را تشخیص دهد و انتخاب کند هر آنچه میخواهد و در این مسیر تکامل پیدا کند…

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۵
    209MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

394 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عادله» در این صفحه: 1
  1. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2480 روز

    ?باران تو که از پیش خدا می آیی?

    ?توضیح بده عاقل و دیوانه یکی ست?

    ?نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی?

    چقدر اول این فایل برای من دوست داشتنی بود.خدایا مگه داریم از موسیقی طبیعت قشنگتر.نمیدونم خدا چرا بیشتر زیبایی های خودشو گذاشته تو سپیده دم.شاید خواسته بگه اگه یکم سختی بکشی و از خوابت بزنی من یه همچین پاداشی بهت میدم.شاید خواسته بگه سیاهی شب تموم شدن زندگی نیست درست بعدش یه همچین نوید زندگی پشتشه.خلاصه نمیدونم حکمتش چیه.انگار خدا همه طبیعت و مامور کرده که بچه ها برید به همه اعلام کنید که صبح شده.چقدر احساس خوبی میده صدای دریا و صدای پرنده ها.وای آدم دوست داره زمان و نگه داره و ساعتها تو این تایم طبیعت ثابت بمونه تا کاملا اشباع بشه.

    آدم دوست داره دقایق اول این فیلم و کات کنه و هزاربار ببینه.

    وای آهو توی اون جاده.چقدر دوست داشتنیه این حیوون.چقدر معصومِ.

    اون جاده انگار نقاشیه.انگار فتوشاپه.خیلی خاصه.

    رقص پسرها هم خیلی دیدنی بود و جالبه اطرافیانش داشتن تحسین و تشویقش میکردن.انصافا قشنگ میرقصید و یاد مایکل جکسون افتادم که به زمان خودش تک بود. وقتی این آدم این حرکتهارو انجام داد برای آدم ها باورپذیر شد که شدنیه و الان کلی بهتر از مایکل جکسون وجود داره.از آدم های اینچنینی باید تشکر کرد به خاطر اینکه ظرف ذهنی دیگران و بزرگ میکنن با باور کردن خواسته های بزرگ خودشون و با رسیدن به خواسته های خودشون،باور دیگران و هم تقویت میکنند.

    غذا دادن به حیوونا که خیلی کار لذت بخشیه.زرافه خیلی خوشگل و شیرین و دوست داشتنیه.آدم احساس میکنه خیلیییی تمیزه.طرح پوستش این حس و به آدم میده.?از اون دسته حیووناست که بیاد تو خونه هم آدم بدش نمیاد.?مرتب و تمیزه.

    چقدر جای خوبیه که حیوونا رو میتونی از نزدیک لمس کنی و اینکه توی قفس نیستن خیلی خوبه.یعنی هم ادم ها هم حیوونا آزادن و میتونن لحظاتی کنار هم باشن.

    چقدر خوبه توی کشوری که میونه خوبی با ایران نداره پرچم ایران و مثل کشورهای دیگه توی کشورش به نمایش میگذاره و اگر بخواد کاری رو انجام بده خصومت هارو کنار میگذاره و فرهنگ و در نظر میگیره و احترام گذاشتنش به همه یکسانه.خیلی قابل ستایشه این نگاه.

    و اون غار مرموز که نمیدونم کجا بود.آدم و میبرد به دوره کارتون های بچگی که یک غار ناشناخته که کلی چیزهای کشف شدنی توش هست.غارها تو ذهن من همونقدر که میتونن مخوف باشن میتونن پر از گنج هم باشن.البته این باور و کارتون های بچگی مون بهم دادن.??

    و در آخر جاده ای که رانندگی میکردین.من یه سوال دارم اونجا تابستون نداره؟همش شبیه بهاره و بارونهاش هست.چقدر میتونه خدا به شما حال بده آخه.?

    و نکته مهم برای خودم اینه خیلی خوشحالم که مقاومت هام در مقابل دیدن زیبایی ها داره برداشته میشه و اینو از توی نوشته های خودم دارم میفهمم و واقعا وقتی همت میکنم بنویسم و دلم میگه کامنت بنویس و من شروع میکنم خودش میاد.

    تو پای در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    ذهنی که فکر میکردم افسار زندگی من و گرفته دستش، من دارم مهار میکنم و به خدمت خودم دراوردم و بهش میگم برو سمت چیزهایی که من دوست دارم برم.دارم وقتشو با خواسته های خودم پر میکنم تا فرصتی برای فکر کردن به ناخواسته ها نداشته باشه.

    خودم خیلی دوست دارم این اتفاق و???

    چون باور اینکه میتونم زندگی مو در اختیار بگیرم داره تقویت میشه.واقعا خداروشکر میکنم که انقدر دوستم داره.????

    بارها دل طلب جام جم از ما میکرد

    آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

    سلام ندادم چون شعرهایی که از توی فایل نوشتم جبران هزار سلامه?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: