دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اندیشه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این فایل منو دیوانه کرد. از صبح چند بار نگاهش کردم. هربار که تصاویر را استپ میکردم، ذهنم از اونها عکس می گرفت. خدای من، افراد فقط با تولید و عرضه یک محصول کسب و کار شون را اداره میکردند:
یکی فقط خیار می فروخت. یکی فقط بلوبری. یکی فقط ماکارونی در شکل ها و طعم های مختلف. یک تیم شیرینی پزی فقط پیراشکی درست میکردند. یکی کسب و کارش طعم دار کردن مرغ و ریختن سس های مختلف روی اونها بود.
هیچکس نمی گفت بذار محصول متعدد تولید کنم که مشتری های بیشتری جذب کنم. تمرکز هرکس روی کیفیت محصول خودش بود که همون یک نوع را به بهترین شکل ارائه بده. تمرکز هرکس روی داشتن رفتار مثبت بود که مهربانی را همراه محصولش بفروشه. واقعا ماها بدون اینکه متوجه باشیم، بهای مهربانی فروشندگان را میپردازیم و ترجیح میدیم از فروشنده عبوس چیزی نخریم.
لیاقت و عزت نفس هر کسی مهمترین سرمایه ایه که با محصولش میفروشه. سرمایه ای که تمام نمیشه و هرلحظه در وجود آدم لایق، تولید میشه ؛
در لابلای اینهمه کسب و کار تک محصولی، من فقط عشق و لیاقت را می دیدم که افراد با عشق کار میکردند و چقدر کارشون را ارزشمند می دونستند. هیچکس چشمش به دخل دیگری نبود، هیچکس برای ترغیب مشتری به سمت محصولش فریاد نمی زد. یک بازار پر از آرامش که افراد با باورهاشون ساخته بودند و کنار هم کار می کردند و بسیاری از محصولات، مکمل محصول غرفه های دیگر بودند، تنها چیزی که من ندیدم نگرانی نبودن مشتری و طمع بدست آوردن پول بیشتر بود ….
بقول استاد جهان اصلا تصمیمی برای انسان ها نمی گیره بلکه خواسته هاشون را وارد زندگی شون میکنه، و اونها با همین باور کار میکنند و این باور چقدر کمک کننده ست چرا که جلوی حرص و طمع و ترس از آینده را میگیره. زیرا انسان درک میکنه که جهان فارغ از تنوع محصولت یا متراژ مغازه ت یا مکان کسب و کارت، به وسعت خواسته هات جواب میده. من اینو فهمیدم.
این قسمت برای من در حکم فایل تصویری جلسه 8 دستیابی به رویاها بود که روی فندانسیون یک باور درست میشه بینهایت ارزش خلق کنیم. من امروز اصلا روی زمین نبودم. باور کنید روحم در آسمان بود و سرعت درک من انقدر زیاد شده بود که یقین دارم وقتی باورها درست بشند ما روح مون را کاملا احساس میکنیم. بزرگی روحمون را احساس میکنیم. قدرت روح را حس می کنیم. یعنی انقدر ذهن قدرت میگیره که براحتی جسم را هدایت میکنه ….
خدایا چه زیبا گفتی که ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم …. زنجیرها را پاره کنیم تا شاهد حضور خدایی باشیم که درون ماست.
و اما ایده ای که از دیدن این فایل و غرفه ها و میزهایی که فقط یک محصول می فروختند به ذهن من رسید این هست که در کار خودم تخصصی کار کنم. یعنی یک شاخه را که بیشتر بهش علاقه دارم انتخاب کنم و تمرکزم را روی همون موضوع بگذارم و مطالعه کنم تا در اون حوزه متخصص بشم. البته استاد اینو در دوره عزت نفس هم گفتند ولی ذهن من حالا تونست درکش کنه. به خودم گفتم اون آدم چه باورهای محکمی داره که تو آمریکا داره با فروش خیار ثروت درست میکنه، چقدر همون یک محصولش را خوشگل بسته بندی میکنه و براش ارزش قائله. به خودم گفتم شغل من به مراتب با ارزش تره و پتانسیل های بسیار زیادی برای حل مسائل و مشکلات مردم داره.
خانم شایسته تو قسمت های قبلی گُل کاشتی ولی این قسمت درخت کاشتی، دستت طلا، فدای اون دوربینت بشم که همین جور داره منو بیدار میکنه.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶208MB14 دقیقه
سلام
امیدوارم حالتون عالی باشه
خدا رو شکر به خاطر هدایت پروردگار که شما رو هدایت کرد به یک چنین بازار زیبایی و یک چنین راننده های اوبری که انقدر خوش برخوردن و به همون مقدار هم درآمد زیاد تری دارن به قول استاد دارن نون خوش خلقی شونو میخورن و همون قانون بی تغییر احساس بهتر اتفاقات بهتر رو دارن تجربه میکنن حالا چه با آگاهی از این قانون چه ناآگاهانه
و چقدر زیبا بود این بازار و آدمای توش که داشتن با کارشون عشق میکردن و کنار هم حالشون خوب بود
وپر از آدمایی بود که اومده بودن ارزش خلق کنن و فقط فکر پول اون کار نبودن آدمایی که داشتن از همون چیزی که داشتن استفاده میکردن و منتظر این نبودن که شرایط خود به خود تغییر کنه آدمایی که توی ناخود آگاهشون بود
پای در راه بنه هیچ مپرس خود راه گویدت که چون باید کرد
تون بازار پر بود از آدما با هر سن سالی آدمایی که سن شون رو بهونه نکرده بودن برای کار نکردن و با هر سنی اومده بودن تا از همونی که هست شروع کنن و حسرت چیزی که نیست رو نمیخوردن
بر خوردشون با مشتری عالی بود و همگی لبخند داشتن لبخندی که معلوم بود یه ماسک نیست لبخندی بود که عشق رو هدیه میداد
وای چقدر تنوع زیاد بود توی اون بازار پر از انواع گوشت توی هر اندازه ای و از هر بخش حیوان که میتونستی با آزادی هر چی بخوای رو انتخاب کنی
پر از گوشت های مرینیت شده با انواع طعم ها و سالاد های مختلف با رنگو طعم های متفاوت و پر از پنیر با انواع رنگ طعم و مزه که بهت این اجازه رو میده که تجربه های متفاوت رو داشته باشی و در بسته بندی های مختلف که بتونی به مقداری که نیاز داری برداری
و خدا رو شکر به خاطر اون گل های زیبا که انقدر قشنگ دسته بندی شده بود و کنار هم چیده شده بود چقدر تازه و زیبا بودن اون گل ها انگار که همین الان چیده شده بودن از زمین
و خدا رو شکر برای این ثروت بینهایت که توی جهان هست و داره به سمت هر کسی که اجازه ورودش رو با تغییر باوراش به زندگیش بده وارد میشه و بازاری به این بزرگی با این تنوع محصول و مغازه های زیاد بازم همشون شلوغ بودن و داشتن به اندازه ظرفشون از این دریا روزی شونو میگرفتن و خدا رو شاکرم به خاطر همه این زیبایی ها
و خدا شکر برای وجود خانم شایسته و استاد که دستان خدا وند شدن بر روی زمین تا همه این زیبایی ها رو به ما نشون بدن و باعث به وجود آوردن خواسته های بیشتر و رویاهای زیبا تر در ذهن و زندگی ما میشن
خدا رو شکر بابت تمام این زیبایی هایی که در دنیای مادی آفریدی تا ما بتونیم ازش لذت ببرم
خدا یا شکرت😍🥰