نوشتهی زیبا و تأثیرگذار الهه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این فایل پر از نکات مثبته. پر از زیباییه پر از عشقه پر از شادیه پر از شور و نشاطه پر از آزادیه پر از روابط عالیه. پر از سلامتیه. از اون عکس زیبای استاد عزیزم و مایک دوست داشتنی گرفته تا اون بازی های بچه ها و بزرگترها که چقدر با خودشون در صلح ن با لذت تمام دارن اب بازی میکنن.
چقدر عکس مایک و استاد زیبا بود راحت و ریلکس روی اون چمن های سرسبز و سرحال دراز کشیده بودن و داشتن با خیال راحت با تکنولوژی و موبایل های بسیار زیباشون یه رستوران بسیار خفن و آبشار فوق العاده زیبا رو سرچ میکردن.
خانم شایسته عزیزم چقدر من صدای ارامش بخش و زیبا تون رو که همراه با انرژی مثبته رو دوست دارم وقتی میگی سلام بچه های سفر به دور امریکا منم با عشق میگم سلام عشقم و یه انرژی فوق العاده ای بهم میده و این یعنی حال خوب و خدا روشکرمیکنم بابت شنیدن این صدای ارامش بخش.
چقدر ساختمون این رستوران زیبا بود و با یه نمای بسیار عالی و همه دور میز هاشون و زیر اون آلاچیق منتظر غذاشون بودن و کنار اون سرسبزی و گل ها و درختان سرسبز نشسته بودن و داشتن لذت میبردن. و چقدر صندلی هاشون با تکیه گاه های چوبی زیبا بود و من دوست داشتم.
چقدر شب زیبا بود استاد و مایک رو چمن ها راحت خوابیده بودن و اون چراغ های ساختمون چقدر شب رو زیبا تر کرده بود.
چقدر طراحی و دیزاین این فواره زیبا و فوق العاه بود. تحسین میکنم این طرح زیبا رو که کلی ادم داشتن لذت میبردن و اب بازی میکردن.
چقدر زیبا همه بچه ها با هم در کنار هم با انواع نژاد و فرهنگ ها و ملیت های متفاوت داشتن بازی میکردن و حتی ادم های بزرگتر با انواع پوشش کنار هم بودن و چقدر زیبا در این کشور همه دارن به هم احترام میزارن به پوشش هم به فرهنگ به اعتقادات همدیگه و این رفتارشون رو تحسین میکنم و این یعنی ازادی و با هم در صلح بودن و چقدر این کشور از همه نظر عالیه یه کشور بی نظیره و من دیدگاهم از زمین تا اسمون با دیدن همه ی فایل های زیبای این سفرنامه تغییر کرده. دیدم زیباتر شده و خدا روشکر میکنم بابت این همه تغییر مثبت و هر روز مدارم داره بالاتر میره.
چقدر زیبا بچه ها با حرکات زیبا داشتن آب بازی میکردن.
چقدر ساختمون های کنار این فواره، بزرگ و زیبا بودن و نمای بسیار زیبایی داشتن و این یعنی فراوانی و نعمت و ثروت و هر روز جهان در حال گسترش هست. چقدر این جمله زیبای مریم مهربونم رو دوست داشتم: ” اما جای نگرانی نیست چون قراره با کامنت های شما من بهتر متوجه بشم که ….”
این یعنی به تمام نظرات من و تمام دوستانم داره توجه میکنه و داره با عشق اونا رو میخونه و داره به خودمون و نوشته هامون احترام میزاره و من این رفتار زیبات رو تحسین میکنم و با تمام قلبم میگم عاشقتم.
چقدر پدر و مادرها داشتن از بازی کردن بچه هاشون لذت میبردن این یعنی عشق به همدیگه یعنی رابطه فوق العاده با هم. چقدر اون پسر بچه ی ناز داشت عشق میکرد و لذت میبرد قشنگ سرش رو برده بود زیر آب و داشت ذوق میکرد.
چقدر اون بچه ی کوچولو، باباش با لذت دستش گرفته بود و آب بازی میکرد و هر دوتاشون داشتن کلی ذوق میکردن و چقدر اون اهنگ زیبای بندری که رضا صادقی عزیز خونده بودن و خانم شایسته هم بسیار زیبا انتخاب کرده بودن و بعضی خانم ها هم با پوشش زیبای بندری بودن و این همزمانی تصاویر رو زیباتر کرده بود. چقدر اون دوتا خانم در ابتدای فایل با پوشش های متفاوت کنار هم داشتن راه میرفتن و این یعنی احترام به فرهنگ و اعتقادات هم و چقدر زیبا بود.
و آسمون هم مثل همیشه زیبا بود و رنگ آبی زیبایی داشت و چقدر درختان و گل ها زیبا بودن یه حس نابی داشت آدم رو سر ذوق میاره و لبخند اون خانم با حجاب که داشت با بچه ش اب بازی میکرد زیبا بود. و چقدر این آب زیباست که هر وقت من اب رو میبینم تجلی نور و روشنایی برام.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
«سفربه دور آمریکا، رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم». من این رابطه را با زبان و کلمات انسانی اینطور توصیف میکنم که:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم. ۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکانات آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برایممان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند،
بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد.
اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد.
به شخصه تلاش میکنم، خورهی جستجو در ۱۲ قدم و آگاهیهای خالص و نابش باشم. با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام میدهم،
به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق مشتاق بشوند برای همراهی با من و به دنبال من آمدن.
بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمیدانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که، امکانات جهان را به خدمتشان در میآورد، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین شروع است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۹169MB11 دقیقه
و او نزدیک است…
مشغول خوندنکامنت ها بودم..
و چقدر زیبا و زیبانگرانه نوشتن این پاره های نور…
و چقدر هدایت شدم
میدونید؟؟
بقول استاد تا بهم نگه نمیتونم بیام و حرفی بزنم…
مدتیه فقط کامنت ها رو میخونم..
فایلها روکه بروزرسانی شده میبینم، آهان نه!! گوش میکنم( که داستانشم بهتون میگم)..
و گاهی توی نُتِ گوشیم یا دفتر خوشگلم مینویسم…
اما توی سایت فقط میخونم و گوش میکنم…
فقط به تنها جایی که توی سایت هدایت میشدم برای نوشتن دفتر خاطراتم بود.. دلم حرف زدن با خدامو میخواست و هر لحظه میخواد…
انگار نیاز به توقف بود…
نیاز به حرف های دوتایی.. من و معبودم..
گفت:
وایسا، برگرد ببین راه اومده ات رو.. مرورش کن..
الان وقتِ مرور کردنه!
الان وقتِ تکرار و تثبیت کردنه این ۶ماهه..
درسهایی که گرفتی باید ملکهٔ ذهنت بشه..
باید بارها و بارها مرورش کنی….
آخ آخ چی بگم از این مدت که کامنت ننوشتم اما چه باشکوه هدایایی که خدا بهم داده…
میدونید چیه؟؟
تا ظرفمون پر میشه به این معنیه که باید بزرگترش کنیم…
من ظرفم پر شده بود و خدا گفت وایسا باید بزرگترش کنیم…
اگه با ظرفِ پر و کوچیک انقد شتابان جلو بری همونی هم که توی ظرفته میریزه و یهو میبینی ای دلِ غافل! خالیه!!!!! و تو حتی نفهمیدی!!!
چه به موقع معبودم حتی پاز میده بهمون…
Pause…. Just a minute!
صبر کن.. یه دیقه وایسا!
بیا… کارت دارم… بشین کنارم.. بیا یکم در سکوت غرقِ هم بشیم… غرقِ زیبایی ها… غرقِ سپاسگزاری… غرقه در خود بشیم و خلوت کنیم…
بیا که این لحظه سکون نیست بلکه به جنب و جوشت می اندازد نازنینم…
وقتشه نفسی تازه کنی، ظرف بزرگتری بهت بدم، حسابی شارژت کنم و حالا بگو بسم الله…
و من نشستم کنارش..
و در سکوت و خلوت ستودمش…
و در تنهایی هاییم سپاس ها گفتمش…
و توانم داد…
ظرفم را بزرگتر کرد…
و من فقط گوش کردم…
گوش کردم…
و داستانِ گوش کردنم:
یک سال پیش با یک سری فایلهای صوتی استاد، که یه دوست عزیز بهم هدیه داد، وارد بازی شدم و هر روز فایلها رو گوش میکردم.
۶ماه پیش شروع کردم به دانلود کردن فایلای رایگان تصویری با بهترین کیفیتشون و هر روز و شب با تلویزیون میدیدمشون.
و حالا باز همون فایلاها اما آپدیت شده، و با هدایت معبودم( که خودش قصه ای داره) دارم برای شاید صدمین بار فایلا رو گوش میکنم! و این بار فایل صوتیِ همون هایی که همه رو تصویری دیدم.
دیگه نمیگم باور میکنید یا نه! چون من هم دیگه به معجزات خدایم عادت کردم… هر فایلی که پلی میکنم جوری برام هر کلمه اش جدیده که به خواهرم میگم ما چجور اینو ندیده بودیم؟؟!!!! و آخر فایل میفهمم چرا باباااا این همونه که تصویریشم دیده بودم!
تکامل….
ظرفِ بزرگتر….
چشم و گوشِ گشوده تر…
هدایت….
و آرامش…
آرامشی که منو به خلوت و تنهایی میسپاره…
آرامشی که غرقِ دنیاها حرفه اما در سکوت باز پیله میبابه…
چون گاهی باید پیله ای تنهایی بر خود بتَنیم و باز پروانه شویم…
باورهایمان را محکم تر بپرورانیم…
بالهایمان را قدرتمند تر کنیم….
نفسمان را تازه تر کنیم…
چون اوج گرفتن هایمان از این جَو و آن کهکشان و آن کهکشانها فراتر خواهد رفت…
چون آنجا که خدا خانه دارد، پیمودنِ راهش قدرت میخواهد، نفس میخواهد، باور میخواهد، بالهای محکم میخواهد…
آنجا همه جسارت است، شجاعت میخواهد…
همه قدرت است، صلابت میخواهد…
همه نور است، نور میخواهد…
من ایستادم، اما این ایستادن پر از تکاپویی آرام و بی صدا بود…
و حالا باز در آستانهٔ پروانه شدنم…
ققنوس نیستم که باز از خاکستر همان برآید!
پروانه ام… که از پیله برون می آیم…
هر بار زیباتر…
هر بار درخشانتر….
یک ندا کافی بود که سر از پیله برون آرم.
و این ندا اینجا بود…
قسمت ۵۹ سفر به دور آمریکا!
نشانهٔ امروز من.
چندتایی کامنت خوندم
فایل رو ۲-۳ بار دیدم
و باز رفتم سراغ کامنتها…
هر چقدر بیشتر میخوندم بیشتر جذبِ خوندن میشدم…
چقدر نکته از یه فایل به ظاهر کوتاه…
خدایا شکرت، بینهایت شکرت
غرقِ آگاهی ها شده بودم…
اما یه چیزی مدام توی ذهنم زنگ میزد!
توی کامنتها خیلی نکته دیدم اما انگار چشمم دنبال اون چیزی بود که توی ذهنم زنگ میزد!
و کجا؟؟؟
مریم جان داشت جلو میرفت و یه ماشین در حالِ نزدیک شدن و…
وقتی ماشین عابر پیاده رو دید بلافاصله ایستاد. حق تقدم با عابر پیاده!
قانونی به ظاهر کوچک!
اما…
مسئله کوچیک و بزرگ بودنِ قانون نیست!
رعایتِ بی چون و چرای قانونه!
احترام به قانون!
پذیرش قانون و در کمال راحتی و عشق عمل به آن!
قانون…
چقدر حرف درونش فریاد میزنه…..
قانون….
یادِ یه معجزهٔ قانون از همین چند روز پیشِ خودم افتادم..
چند ماه پیش بخاطر بی قانونی گروه دوچرخه سواریم که خیلی هم دوستشون داشتم رو ترک کردم! از اونها نخواستم قانونمند بشن تا من بمونم! فقط دور شدم و از چیزی که دلخواهم نبود روی برگردوندم! و چند روز پیش از همون گروه باز دعوت شدم که به جمعشون بپیوندم.. اما اینبار با نهایتِ احترام و قانونمندی و نظم روبرو شدم…
من فقط دور شدم از ناخواسته ام و تمرکز کردم روی خواسته هام و اونها به سمتم اومدن…
حتی انگار باورها و رفتار های اون آدمها هم به من نزدیکتر شده…
قانون…
قوانینی که برای آرامش، راحتی، امنیت، سلامت، شادی و خوشبختیِ ما هستن…
درسته!
آدمی که انقدر در صلح و امنیت و راحتی و قاطعیت قانون رو پذیرفته شده در زندگیش داره و بهش عمل میکنه… مثل نفس کشیدن براشه، معلومه که نتیجه زندگیش اینهمه نعمت و فراوانیه…
وقتی در اوج صبر قانون رو در زندگیت با آرامش و قاطعیت اجرا میکنی، مگه چیزی غیر از بهترین نتیجه میبینی؟؟؟؟؟
و کلید واژه های نشانهٔ امروزم:
قانون
صبر
آرامش
اطمینان
لذت از مسیر
حرکت و در عین حال توقفِ بجا
و در زمان و مکانِ مناسب عبور خواهی کرد و به منزلگاه موعود میرسی…
سلام بر ما و بر بندگان صالح و شایستهٔ خدا
💖💖💖💖💖💖💖💖💖