سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۹

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگذار الهه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این فایل پر از نکات مثبته. پر از زیباییه پر از عشقه پر از شادیه پر از شور و نشاطه پر از آزادیه پر از روابط عالیه. پر از سلامتیه. از اون عکس زیبای استاد عزیزم و مایک دوست داشتنی گرفته تا اون بازی های بچه ها و بزرگترها که چقدر با خودشون در صلح ن با لذت تمام دارن اب بازی میکنن.

چقدر عکس مایک و استاد زیبا بود راحت و ریلکس روی اون چمن های سرسبز و سرحال دراز کشیده بودن و داشتن با خیال راحت با تکنولوژی و موبایل های بسیار زیباشون یه رستوران بسیار خفن و آبشار فوق العاده زیبا رو سرچ میکردن.

خانم شایسته عزیزم چقدر من صدای ارامش بخش و زیبا تون رو که همراه با انرژی مثبته رو دوست دارم وقتی میگی سلام بچه های سفر به دور امریکا منم با عشق میگم سلام عشقم و یه انرژی فوق العاده ای بهم میده و این یعنی حال خوب و خدا روشکرمیکنم بابت شنیدن این صدای ارامش بخش.

چقدر ساختمون این رستوران زیبا بود و با یه نمای بسیار عالی و همه دور میز هاشون و زیر اون آلاچیق منتظر غذاشون بودن و کنار اون سرسبزی و گل ها و درختان سرسبز نشسته بودن و داشتن لذت میبردن. و چقدر صندلی هاشون با تکیه گاه های چوبی زیبا بود و من دوست داشتم.

چقدر شب زیبا بود استاد و مایک رو چمن ها راحت خوابیده بودن و اون چراغ های ساختمون چقدر شب رو زیبا تر کرده بود.

چقدر طراحی و دیزاین این فواره زیبا و فوق العاه بود. تحسین میکنم این طرح زیبا رو که کلی ادم داشتن لذت میبردن و اب بازی میکردن.

چقدر زیبا همه بچه ها با هم در کنار هم با انواع نژاد و فرهنگ ها و ملیت های متفاوت داشتن بازی میکردن و حتی ادم های بزرگتر با انواع پوشش کنار هم بودن و چقدر زیبا در این کشور همه دارن به هم احترام میزارن به پوشش هم به فرهنگ به اعتقادات همدیگه و این رفتارشون رو تحسین میکنم و این یعنی ازادی و با هم در صلح بودن و چقدر این کشور از همه نظر عالیه یه کشور بی نظیره و من دیدگاهم از زمین  تا اسمون با دیدن همه ی فایل های زیبای این سفرنامه تغییر کرده. دیدم زیباتر شده و خدا روشکر میکنم بابت این همه تغییر مثبت و هر روز مدارم داره بالاتر میره.

چقدر زیبا بچه ها با حرکات زیبا داشتن آب بازی میکردن.

چقدر ساختمون های کنار این فواره، بزرگ و زیبا بودن و نمای بسیار زیبایی داشتن و این یعنی فراوانی و نعمت و ثروت و هر روز جهان در حال گسترش هست. چقدر این جمله زیبای مریم مهربونم رو دوست داشتم: ” اما جای نگرانی نیست چون قراره با کامنت های شما من بهتر متوجه بشم که ….”

این یعنی به تمام نظرات من و تمام دوستانم داره توجه میکنه و داره با عشق اونا رو میخونه و داره به خودمون و نوشته هامون احترام میزاره و من این رفتار زیبات رو تحسین میکنم و با تمام قلبم میگم عاشقتم.

چقدر پدر و مادرها داشتن از بازی کردن بچه هاشون لذت میبردن این یعنی عشق به همدیگه یعنی رابطه فوق العاده با هم. چقدر اون پسر بچه ی ناز داشت عشق میکرد و لذت میبرد قشنگ سرش رو برده بود زیر آب و داشت ذوق میکرد.

چقدر اون بچه ی کوچولو، باباش با لذت دستش گرفته بود و آب بازی میکرد و هر دوتاشون داشتن کلی ذوق میکردن و چقدر اون اهنگ زیبای بندری که رضا صادقی عزیز خونده بودن و خانم شایسته هم بسیار زیبا انتخاب کرده بودن و بعضی خانم ها هم با پوشش زیبای بندری بودن و این همزمانی تصاویر رو زیباتر کرده بود. چقدر اون دوتا خانم در ابتدای فایل با پوشش های متفاوت کنار هم داشتن راه میرفتن و این یعنی احترام به فرهنگ و اعتقادات هم و چقدر زیبا بود.

و آسمون هم مثل همیشه زیبا بود و رنگ آبی زیبایی داشت و چقدر درختان و گل ها زیبا بودن یه حس نابی داشت آدم رو سر ذوق میاره و لبخند اون خانم با حجاب که داشت با بچه ش اب بازی میکرد زیبا بود. و چقدر این آب زیباست که هر وقت من اب رو میبینم تجلی نور و روشنایی برام.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

 


«سفربه دور آمریکا‌، رابطه‌ای به هم‌پیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم».  من این رابطه را با زبان و کلمات انسانی‌ اینطور توصیف می‌کنم که:

۱۲ قدم‌، حکم همان دفترچه‌ی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی‌، به ما داده شده تا خودمان‌، اصل‌مان و آگاهی‌هایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانه‌‌ی آنها وارد این تجربه‌ی جسمانی شده‌ایم. ۱۲ قدم‌، یک دفترچه‌ی راهنماست از‌:  توانایی‌هایی که داریم‌، امکانات جهان‌مان و شیوه‌ی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچه‌ی راهنمایی که هر وسیله‌ای مثل موبایل‌، جاروبرقی‌‌، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوه‌ی استفاده از امکانات آن وسیله را توضیح می‌دهد)  

و برنامه‌ی سفر به دور آمریکا نیز‌، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برایم‌مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوه‌‌ای صحیح و بدون خطا‌ و با لذت‌، آن امکانات را به خدمت بگیریم.

بعضی‌ها هرگز از این دفترچه خبردار نمی‌شوند‌،

بعضی‌ها با اینکه دفترچه را می‌بینند‌، اما آنقدر به شیوه‌های قبلی چسبیده‌اند‌ و آنقدر از انجام کارها به شیوه‌ی جدید می‌ترسند که‌، هرگز آن دفترچه را نمی‌خوانند‌. در نتیجه بهره‌ای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی می‌برند که آن وسیله می‌توانست در اختیارشان قرار دهد.

اما بعضی‌ها خوره‌ی جستجو‌، امتحان شیوه‌های جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط می‌خوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمی‌آورند. جهان پاداش‌ها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی می‌دارد.

به شخصه تلاش می‌کنم‌، خوره‌ی جستجو در ۱۲ قدم و آگاهی‌های خالص و نابش باشم. با دوربین سفر به دور آمریکا‌، تمرینات ستاره‌ی قطبی‌ام را انجام می‌دهم‌،

به وسیله‌ی درک آگاهی‌ها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»‌، ‌ آگاهانه تلاش می‌کنم به وسیله‌ی «صدق بالحسنی»‌، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا‌، طبق وعده‌ی «فسنیسره للیسری» خداوند‌، آسان بشوم برای آسانی‌ها. تا ثروت‌، برکت‌، سلامتی‌ و عشق مشتاق بشوند برای همراهی با من و به دنبال من آمدن.

بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمی‌دانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که‌، امکانات جهان را به خدمت‌شان در می‌آورد‌، به نظر من‌، قدم اول دوره ۱۲ قدم‌، بهترین شروع است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۹
    169MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

386 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سلیمه» در این صفحه: 1
  1. -
    سلیمه گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    بنام الله

    درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گل گلاب

    مریم گلی قربون دل مهربونت که هرجا میری ما رو هم با خودت می‌بری این کامنتم برا تو هست و تشکر از خودت بیا بشین کنارم تا بهت بگم منو با این فایلت کجا بردی و چه لذتی بردم بخدا که هرچه ازت تشکر کنم کمه محکم بغلت میکنم و میبوسمت عزیزدلم

    قضیه از این قراره که سه روز پیش منو خواهرزادم رفته بودیم ساحل (بوشهر)همین طور که قدم می‌زدیم رسیدیم به فواره های تقریبا مثل همین فواره های توی فایل فقط کوچیکتر خیلی خوشم اومد به خواهرزادم گفتم بیاماهم بریم بازی کنیم گفت خاله این مال بچه‌هاست و ماهم لباس نیاوردیم که اگه خیس بشیم لباسمونو عوض کنیم

    خلاصه منم اعتراف میکنم که بخاطر حرف مردم نرفتم که الان میگن زن گنده بازیش گرفته و ازین حرفا خلاصه مریم جون وقتی این فایل رو دیدم انگاری گفتی سورپرایزززززز

    ببین کجا آوردمت یا خدا نیشم تا بناگوش باز کردم گفتم سلیمه الان وقتشه برو واسه خودت حال کن و به بچه درونت ی صفایی بده موهامو بالا بستمو رفتم خوب اولش خجالت کشیدم چکار کنم چکار نکنم ..

    رفتم به اون آقا که داشت به بچه خوشگلش راه رفتن یاد میداد ی هلو گفتم و بهش پیشنهاد دادم که بده من بچتو بازی بدم اونم از خداش بود بچه رو بردم تا وسط فواره ها وای چه کیفی میداد بیشتر از بچه حال کردم و خیس خیس شدم وقتی دیدم دور و برم همه برا خودشون حال می‌کنن و کسی کارم نداره و اینکه زن گنده هستم یا نیستم اصلا به اونا چه (جرات پیدا کردم)رفتم بچه رو تحویل باباش دادم و خودم بدو بدو برگشتم زیر فواره آره بابا همینه سلیمه جان بخند بازی کن شاد باش

    با آهنگ بندری میرقصیدم آخرش خوب افتاده س

    اون خانم تپله رو منو دید اونم چرخید و رقصید (من بهش یاد دادم چه جوری برقصه) بهش گفتم اهنگو اون خانم گذاشته مریم جان ،تو رو اشاره کردم وسط اون دایره بزرگ کم کم همه جمع شدن و میرقصیدن اون خانم که دست به سینه بود چه جراتی پیدا کرد چه قری میداد

    اون پسره که موهاش بور بودو ببین داد زدم بیا کنار کله ت سوراخ شد خالو

    وای لیز خوردم همونجا که لیز خوردم دراز کشیدم نگام ب آسمون افتادچه ابرهای قشنگی ازته دل شکر کردم بخاطر این همه لذت و این همه صحنه های قشنگ حتی اون ساختمونا شکر شکر شکر

    بلند شدم دیدم اون خانم سیا پوست لباس سبزه داره نگام می‌کنه بهش لبخند زدم و گفتم میای باهم مسابقه بدیم اونم قبول کرد اگه گفتی مریم جون کی برنده شد؟

    وای خدا اون دختر مونارنجی هم اومد اینقدر به ما خوش گذشت که نفهمیدم داشتی صدام میزدی که گفتی بیا بیرون سلیمه جان به آخر فایل رسیدیم گفتم باشه بدو بدو رفتم دختر کوچولو که واسه خودش ترانه میخوند رو بلند کردم و ماچ محکم بندری به گونه‌ هاش زدم راستی مریم جون می‌دونی چه تصمیمی گرفتم ؟اینکه اگه رفتم ساحل حتما اون فواره رو امتحان کنم چون اینجا ترسام ریخت دیگه پررو شدم

    خیلی خوب بود خیلی خوب یکم هم سردم شده بود ولی بخودم نیاوردم که مریم گلی دوباره منو هم بیاره

    دوست خوبم دوباره منو سورپرایز کن باشه

    میبوسمت زنده و پایدار باشی سلام منو به استادم برسون

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: