سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۰ - صفحه 7

سلام همراهان گرامی

خدا رو شکر میکنم که دیگر بار توفیق همسفری با شما عزیزان رو داشتم ، یه چیز که خیلی برام جالب بود و متوجه شدم که نه راستی راستی ، منم با شمام این بود که وقتی مریم عزیز از توی رستوران فیلم گرفتن بی اختیار گفتم ‌چه جالب ، این بغل فواره هاست یه جورایی انگاری واقعا همراه شدیم و فکر میکنم این نزدیکی فرکانسهاست که منو به این حال و روز برده

و

وای از عاشقانه ها یی که بین شما عزیزان رد وبدل میشه و اصلا تکراری نمیشه ، هر بار تازگی طراوت و حس بی نظیر خودش رو داره

من صبح سری اول توی اداره این فایل رو بیصدا دیدم و دقیقا جاییکه استاد به مریم جون می گفتن عاشقتم نفس ، من لب خوانی کردم و احساس کردم همه وجودم لبخند زد که در لبم خودش رو نشون داد

خدایا شکرت که عشق هست و انسانهایی که با به جریان درآوردن عشق درونشون، اونرو در همه فضا نشر میدن بطوریکه ما از هر جا میتونیم این فرکانسها و امواج رو دریافت کنیم

اینکه شما غذاهای جدید رو با اشتیاق تست میکنید و پیام لذت و شادی و شکرتون رو همزمان به کائنات ارسال میکنید هم فوق العاده ست

خدایا شکرت چقدر نعمت برکت فراوونی و تنوع

اون بندی که رقص اجرا میکردن هم برام از این لحاظ جذابیت داشتن که هر کدوم که میومد و رقصش رو اجرا میکرد ، سایرین بسیار با اشتیاق زایدالوصفی ، نگاه و تشویق و تحسینش میکردن ، نه کسی در پی تخریب فرد دیگه و نه حتی پوزخندی که نشان از برتری دیگری داشته باشه

واقعا از ته دلم شاد شدم که اینقدر حس رهایی ، تحسین و عدم قضاوت رو درشون میشد حتی از راه دور و به توسط لنز دوربین هم کاملا حس کرد .

و استاد عزیز که من عاشق این خودشون بودنشون هستم ، راحت ، در صلح و در عین حال احترام به دیگری

اینا همه مرزهایی داره که اگه مراقب نباشیم ممکنه باعث آزردگی دیگران بشه و استاد مثل یه کسی که با نرمی و روونی هر چه تمامتر یه ماشین اتومات رو میرونه، به همون شیوه قوانین رو هم در راستای اهدافش به پیش میبره

و دیگه ؛

با وجود اینکه استاد و مریم عزیز با هم هستن اما وابسته نیستن و به کنج هم احترام می ذارن و یه جورایی همدیگه رو به این وسیله ، نوازش مثبت میکنن

و اینکه لذت در خود مسیر و تمرکز بر زیباییهاست و هیچ عجله ای نیست

امروز با دیدن این فایل یه حس آرامشی در وجودم تزریق شد که ۱۰۰ تا آرامبخش نمیتونستن بهم این حس رو بدن و با خدای خودم زمزمه کردم ؛ راست میگی هیچ عجله ای نیست ، من یه دفعه نمیتونم از کلاس سوم برم کلاس ششم ، حق با توئه پدر ( من در خلوت و درونم به خدا ، پدر میگم )

یه آن حس کردم از یه سفرنامه ۱۱ دقیقه ای اینقدر چشمه ها در من جوشید اونوقت خدا که مرتب در حال به نمایش گذاشتن این جهان برای ماست ، من قادر به دیدن نبودم و واقعا تعبیر ” افلا تبصرون ” قرآن رو نسبت بخودم دریافت کردم ، اینکه قرآن برای همه زمانها ، مکانها و اشخاصه

خدایا سپاس بیکران که میشه از یه فایل ۱۱ دقیقه ای ، کتابها نوشت که همگی در عین جذابیت ، تکراری هم نیستن .

و شکرت که من اینجا هستم و بهم فرصتی داده شده تا از یه زاویه و نگاه نو ، مسائل بظاهر ساده رو ببینم و یاد بگیرم

باشه که در وقت امتحان خودم، بخوبی بلد باشم با این آگاهیهایی که فقط از دیدن سفرنامه کسب کردم برای زندگی خودم ، یه نمره خوب و قابل قبول بگیرم ؛آمین