سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۱

یادمه از بچگی بابام عاشق دیدن زیبایی ها بود حالا چه یه منظره قشنگ باشه چه یه خانم زیبا،همیشه برامون عادی بود اگر میدیدیم بابام داره زیباییو میبینه،همیشه همه به مامانم میگفتن ناراحت نمیشی شوهرت به خانم زیبایی نگاه میکنه و مامانم جواب میداد نه!

اون فقط داره از زیبایی لذت میبره براش فرقی نداره اصلا و منظور و قصدی تو نگاهش نیست

و حتی بارها میدیدم اگر خانم زیبایی مامانم میدید به بابام نشون میداد و میگفت ببین چقدر این زن زیباست و این برای من عادی بود که آدم آزاد تا لذت ببره از دیدن زیبایی ها،

بابای من همیشه همیشه به آزادی مامانم من و خواهرم احترام میگذاره هیچوقت هیچگونه حد و مرزی که آزار دهنده باشه برامون تایین نکرد،

حتی تو دورانی که تمام دوستای من یواشکی با پسرها معاشرت میکردند و میترسیدن خانواده متوجه بشه بابای من بهمون میگفت شما آزادین که تجربه کنید و حتی با هر کسی که فکر میکنید آدم مناسبی هست زندگی کنید

هیچوقت حتی اگر ما را با کسی میدید مثلا تو خیابان حرفی نمیزد،

بعد از ازدواجم همسرم دقیقا به آزادی من احترام میگذاشت و از اون مردایی نیست که بخواد بگه اینو بپوش اینجا برو نرو یا چرا این بهت نگاه کرد و غیره و غیره

من تا قبل از آشنایی با استاد بابام و همسرم را بی غیرت خطاب میکردم چون از جامعه شنیده بودم مرد با غیرت یعنی اینکه اگر کسی بهت نگاه بد کرد بره دعوا کنه و چون بابام هیچوقت اینجوری نبود همیشه میگفتم حتما همسر آیندم مرد با غیرتی

اما اون هم مثل بابام بود و این خیلی آزارم داد و چندین بار سر همین مساله با هم بحث کردیم.

تا زمانی که با استاد آشنا شدم گفتم ای وای که اونها راهشون درست بود اونا عقیده داشتن آدم ها آزادن و باید احترام‌ گذاشت بهشون.

حتی زمانهایی که مامانم نگران ما میشد بابام میگفت چرا نگرانی چرا اینجوری خودت و بچه ها را آزار میدی حالا میفهمم که بابام چقدر آدم با ایمانی هست

همینطور همسرم

تا حالا نشده بگه من نگرانتم یا آزادی منو بگیره.وقتی این فایل استادا دیدم یاد اونا افتادم که نا خود آگاه راه درست را میرفتن و خودم که چقدر کور کورانه حرفهای جامعه را پذیرفته بودم.اما از استاد یاد گرفتم باید به آزادی هم احترام گذاشت و بعد از اون احساس خیلی خوبی داشتم دیگه مثل بقیه خانم ها نبودم که یا از واکنش همسرشون میترسین و یا منتظر غیرتی بازی بودن و این را افتخار و یا نکته مثبت یه رابطه میدونستن.

استاد شما خیلی به من کمک کردین و ازتون بینهایت سپاسگزارم که با این آگاهی هایی که بیان میکنین و خانم شایسته ی عزیزززم به تصویر میکشن

و مطمئنم کمک بزرگی به تمام خانم ها میکنه تا اون باورهای پوچ و بیهوده را از بین ببرن.

مریم عزیزم،خانم شایسته که این فامیل واقعا برازنده ی شماست ممنون و سپاسگزارتونم برای تهیه این فایل ها همین طور سریال زندگی در بهشت ممنونم که اینقدر با عشق وقت میگذارید و این فایلهای گرانبها واقعا گرانبها را تهیه میکنید.

مورد بعدی اینکه همیشه ما فقط میخواهیم برسیم به مقصد و یادمون میره هدف ما لذت بردن از مسیر هست من نمونه بارز کسی هستم که بارها بارها به خواستهام رسیدم و بعدش گفتم خوب که چی؟

چون من هرگز از مسیر لذت نمیبردم!

اما از شما دو عزیز یاد گرفتم که زندگی یک مسیر که باید ازش لذت برد و فقط رسیدن به اون خواسته و آرزوی مشخص نیست.

بارها شده مثلا با همسرم میخواهیم جایی بریم من همش حواسم بود کی میرسیم و هموم موقع یاد حرفهای شما میوفتم و به خودم میگم شادی از مسیر لذت ببر ، به مقصدم میرسی نگران نباش،اینجوری هم از مسیرت لذت بردی و هم وقتی به مقصد رسیدی احساس خیلی خوبی داری و مثل قبل نمیگی خوب رسیدم حالا که چی؟!