سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۱ - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

این بار نکات زیادی برای یادآوری دارم و همچنین سپاسگزاری بیشتری.

احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب

احساس بد مساویست با احساس بد.

من به دلیلی احساسم در چند روز پیش بد شد اما احساسم را به سمت خوب و بهتر تغییر دادم.

دیدم که وقتی احساسم بد بود موبایلم شارژ نمی شد

اما الان به راحتی شارژ می شود .

همچنین توانایی تغییر احساس بد به احساس خوب نیز را در خودم پرورش می دم.

هر بار تجربیات جدید و راه حل های جدید را پیدا میکنم.

و می گویم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد.

یعنی همه چیز در قدرت من قرار داد و زندگی ام تماما در کنترل من قرار دارد.

کافی است کمی آرامش داشته باشم کافی است سعی کنم که احساسم را خوب نگه دارم

و برای بهتر شدن آن تلاش کنم. کافی است کمی سپاسگزار تر باشم.

کافی است کمی هماهنگ تر باشم.

کافی است کمی رهاتر باشم و خداگونه تر بشوم.

رهایی و آزادی نیز نکته ی دیگری است که بسیار جلب توجه می کند.

زمانی که می چسبم به چیزی وجودم درد میگیرد اما زمانی که رها و ازاد تر می شوم

وجودم گشوده می شود. قلبم باز تر می شود.

یادگرفتم مانند آب باشم و به هیچ چیز نچسبم و کاملا آزاد و رها باشم و از مسیر لذت ببرم.

مهاجرت نیز بسیار بسیار موثر است. و دارم در جهتش قدم بر می دارم.

و می خواهم و بسیار علاقه دارم که به جایی که می خواهم مهاجرت کنم.

زیرا می دانم که بسیار می توانم با آنجا هماهنگ شوم و پیشرفت کنم.

و آنجا همانجایی است که به آن تعلق دارم.

و می تواند استعداد ها و توانایی هایم را خیلی بیشتر به کار گیرد

و مرا رشد دهد. می خواهم مهاجرت می کنم تا بیشتر پیشرفت کنم و زندگی ام را خلق می کنم.

از همان اول پایه ها را بنابر توحید بنا می کنم.

تا دیگر هیچ چیز دیگری نتواند آنرا فرو بریزد.

نکته ی دیگر فراوانی ثروت و نعمت است .

چقدر نعمت و ثروت فراوان است و چقدر فرصت ها برای خلق ثروت وجود دارد.

چقدر افرادی هستند که به راحتی پول در می آورند و همه چیز دارند .

چقدر فرصت ها وجود دارند برای خلق ثروت

چقدر شرایط برای خلق ثروت آسانتر شده است.

اتفاقا همین دیشب که به فراوانی توجه کردم نشانه ی امروزم در مورد فروانی است.

نکته ی دیگری که باید استفاده کنم این است باید همیشه به آن چیزی که میخواهم توجه کنم.

زیرا در این جهان هم قطب مثبت هست و هم منفی.

هم شرایط دلخواه است و هم نادلخواه.

کار من این است که بیایم و به چیز هایی که می خواهم توجه کنم و آنهارا تحسین کنم.

و همین کار را در مورد محل مهاجرتم دارم انجام میدهم.

نکته ی دیگر این است که باید ارتباطات را کنترل کرد.

و دور و اطراف خود را پر کرد از انسان های پرانرژی و حداقل کسانی که بیشتر از من پیشرفت کرده اند.

نکته ی دیگر این است که همه چیز در زمان مناسبش اتفاق می افتد و من نیز به خاطر فشار تضاد هارا باید با ایمان طی کنم.

نکته ی دیگر این است که ما نیز وقتی سفر می رویم مانند استاد شده ایم .

یعنی خیلی بیشتر به زیبایی ها توجه می کنم و سپاسگزار تر هستم و هدایت می شوم به لطف خدای مهربان.

مثلا هدایت می شوم که دستی از دستان خدا تکه ای از لباسم که از شلوارم بیرون زده را به من گوشزد می کند.

یا حتی بدون دلیلی به من لبخند می زنند.

یا دقیقا همان چیز هایی را می بینم که می خواهم و دوست دارم.

جدیدا با محل مهاجرتم بسیار هماهنگ تر شده ام و حسی دارم که جایم آنجاست.

نمی دانم حس عجیبی است حس جذب است .

نکته ی دیگر این است که باید ناگهانی به ترس ها حمله کرد و آنهارا با آتش ایمان سوزاند.

خدایا هزاران هزاران مرتبه شکرت بابت تمام نعمت هایت .

هیچ قدرتی جز تو وجود ندارد. هیچ معبودی جز تو نیست.

از خداوند می خواهم مرا به مسیری هدایت کند که توانایی هایم را تا سرحد مرگ بیدار کند.

زیرا بسیار دوست دارم از توانایی هایم هر روز بیشتر و بیشتر استفاده کنم.

و نکته ی پایه و اساسی این است برای مهاجرتم تنها بر روی رب حساب کردم.

و نه روی هیچ کس دیگری . البته سعی می کنم و هرگز ادعا نمی کنم.

در سفر هایم می بینم خداوند را که به اشکال گوناگون در می آید و به من کمک می کند.

و من سعی میکنم که آنهارا ببینم و سپاسگزار باشم و تایید کنم و تحسین کنم.

و نکته ی دیگری که آموختم این بود که پول دراودن بسیار اسان و لذت بخش می تواند باشد.

و از انجا که من اگر راه اسانتر و لذت بخشی را پیدا کنم به سمتش مسیر کج می کنم

می خواهم همینطور باشم. نکته ی دیگر الگو ها هستند.

من الگو هایی را می خواهم که از لحاظ مالی و کاری بسیار مطرح هستند اما از نزدیک نیز آنهارا بشناسم و ببینم.

زندگی یعنی عشق بازی با خداوند . من زندگی را مانند یک بازی استراتژی می بینم با قوانین ثابت.

که می توانم با استفاده از آنها زندگی ام را هر طور که می خواهم بسازم.

و ما با تجربه کردن داریم زندگی میکنیم و هر بار من آگاهانه میخواهم چیز های جدید رو تجربه کنم.

خداوند مرا در رسیدن به خواسته ام حمایت می کند و همین برایم کافی است.

و من نیز می توانم هر چیزی را بدست بیاورم.

چقدر لذت بخش تر است که این اصل ها را در عمل اجرا می کنی.

چه مدل ها و مانکن های زیبایی .

انسان از هر توانایی ایش می تونه کار بکشه و پیشرفت کنه.

آدم دوست داره بشینه به این صدای برخورد قطرات باران به سینگ

چه تصویر زیبایی از زیر پل پیداست.

خداوند دست به نظافت زده و دارد خیابان ها و معابر را می شورد و گیاهان را سیراب می کند.

چه موبایلی که این دوربین رو داره این فراوانیه ثروت نعمته راحتیه.

من همیشه تکنولوژی رو تحسین میکنم.

استاد خوب یادگرفته که از زندگیش و لحظه به لحظه هاش لذت ببره .

هر چقدر بیشتر میگذره من هم تجربه ام بیشتر میشه مهارتم بیشتر میشه در این زمینه.

افرین استاد عجب عکسایی میگیری دسخوش.

مهمترین نکته ای که این پارت برام داشت این بود که به خودم

گفتم ای کاش بیشتر لذت می بردم از چند روز پیشم.

یعنی لذت بردن از هر لحظه .

و درونم میگه که خب از همین الانت لذت ببر.

چه رعدی زد. این قدرت خداوند است این نشانه ای است برای من تا بار دیگر تایید کنم

که هیچ قدرتی جز او نیست. این آواز خوندن های استاد برای من حداقل درس های زیادی دارد.

یعنی اگر فکر کردید که ثانیه ای از این سفر بیهوده است سخت در اشتباهید.

من هم عاشقتم استاد.