سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۱ - صفحه 9

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نادیا گفته:
    مدت عضویت: 2550 روز

    سلام.

    در این فایل زیبای بارون و بقیه چیزها رو دیدم.

    ولی عکس گرفتن استاد از اون دو تا خانم،

    با آیه قران

    قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ

    در تضاد.

    شنیدن آهنگ صدای یک خانم؟؟؟

    برای کسی که قران خونده همش سوال برام ایجاد میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    پریسا کرد گفته:
    مدت عضویت: 3288 روز

    نمیدونم چرا بادیدن چهره استاد وقتی داشت اهنگ میخوند اشکام جاری شد.یه حس خیلی پاک ومعصوم وخداگونه رو احساس کردم بینتون. یه عشق خالص بدون هیچ گونه دلبستگی و حس بد.حس دوست داشتن واقعی با ازادی رو.واقعا خیلی بهتون افتخارمیکنم وعشقتون همیشه پایدار باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    jalil Tamjid گفته:
    مدت عضویت: 2201 روز

    خدمت استاد عزیزم و سرکار خانم واقعاً شایسته! ومایک عزیز وخانواده صمیمی عباس منش سلام عرض میکنم.با اینکه قسمت ۶۲ سفرنامه هم روی سایت گذاشته شده دلم نیومد قسمت ۶۱ رو رها کنم.منم مثل همه با اشتیاق قسمت ها رو دنبال میکنم.جالب اینکه من همیشه آرزو داشتم امریکا رو از نزدیک ودر زمان حال ببینم.از استاد عزیزم وخانم شایسته خیلی خیلی ممنونم.نکته مثبت اول کودک درون شاد وسرزنده استاد هست که آزاد و رها وپر از شادی است که شادی رو با ولتاژ بسیار بالا به مخاطبین منتقل میکند! واستاد اصلا تلاش نمیکنند که نقش بازی کنند و همیشه خودشان هستند واین با توجه به اطلاعات من که سرکی در کتابهای روانشناسی کشیده ام علامت سالم بودن شخصیت فرد هست.نکته دوم تصاویر حیرت انگیز و زیبای غروب هست که قشنگ حس ماورایی بودن انسان رو نشان میدهند.کاملا مشخص هست که عالم زیبا و رویایی فقط همین چیزهایی نیست که با چشم سر میبینیم و پر از رمز و راز است.نکته بعدی باران است که به نظرم زیباترین ارتباط عالم بالا با زمین است و برای من همیشه باران با حس تازگی و طراوت و عاشقانه بوده است وجالب اینکه زمانی که همه برای فرار از باران ورسیدن به زیر پل میدوند استاد عباس منش و خانم شایسته به آرامی حرکت میکنند انگار هیچ عجله ای برای فرار از باران ندارند واین بسیار زیباست.نکته بعدی زیبایی مدل هاست که حس خوب سلامت وشادابی رو منتقل میکنند چقدر خوبه که به بدنمون برسیم و اون رو به زیباترین حالتی که قابلیتش رو داره برسونیم.برای همه تون آرزوی بهترین ها رو دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2453 روز

    چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

    چترها را باید بست زیر باران باید رفت

    فکر را خاطره را زیر باران باید برد

    با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

    دوست را زیر باران باید دید

    عشق را زیر باران باید جست

    هر کجا هستم باشم آسمان مال من است?

    پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

    ?

    هر کجا هستم باشم آسمان مال من است

    پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

    چقدر ریلکس چقدر راحت با مسایل روبرو میشیدو از لحظه لحظه هاتون لذت میبرید از همه زیباتر وقتی بود که هردو همزمان جلب اون خانمای مدل شدند و جالبتر اینکه خانم شایسته برخلاف خانمای دیگه بدون هیچگونه حسادت عکسای استاد از اون مدلای بدنسازی رو دیدن و تحسین کردن (البته من خودم به شخصه این عادت رو ندارم ولی زیاد میبینم اینجور خانمارو )؛چرا ؟ چون از عشق استاد به خودش مطمعنه و واکنشی بسیار زیبا از خودشون نشون میدن و طبق همیشه با بیان ،”من عاشقتتتتتتم” اینو ثابت میکنه ????احسنتتتتتت???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Beyond گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام

    خب من از بچگی تو گوشم خونده شده تا میتونی پرهیز کن.یا اگر یه مردی به خانوما نگاه میکرد میشد هیز . کسی که اصلا نگاه نمیکرد میشد چشم پاک.ولی خب من همیشه ته دلم تعادل رو دوست داشتم . ترجیح میدم مثلا با نامحرم بدون فکر بد ارتباط برقرار کنم تا اینکه بگم الا و بلا حرام است?شاید از نظر خیلیا خنده دار باشه حرفم ولی خب من تو خانواده مذهبی بزرگ شدم و هنوزم این باورها باهامه.وقتی خانم شایسته از خانم ها فیلم میگرفت واسم خیلی جالب شد.اینهمه درصلح بودن و قضاوت نکردن.و جالبتر وقتی بود که دیدم استاد هم داره ازشون عکس میگیره.کلی خندم گرفت از خودم چون لحظه ای قبل با خودم گفتم استاد عمرا نگاشون کنه?ولی دیدم نتنها کاملا اوکی نگاه میکنه بلکه عکس هم میگیره.البته من حس کردم استاد یجورایی داره با عکاس رقابت میکنه.نه رقابت.نمیدونم اسمشو چی بذارم.کلا که خیلی واسم جالب بود.قبل از اشنایی با استاد و سایت اصلا ساحل دلم نمیخواست برم چون راحت نبودم همه لختند.ولی الان کاملا اوکی شدم.چون بنظرم هنر این نیست که منزوی بشم.هنر اینکه بین مردم باشم و یاد خدا باشم.هنر اینکه کنترل ذهن داشته باشم.درواقع مهم نیست اطرافم چطوریه.مهم اینکه درون من چطور میگذره.

    بعد که با ساحل رفتن میان انواع اقسام پوشش ها اوکی شدم،بازم معتقد بودم که نباید نگاه کنم.اما دیدم خانم شایسته هر پوششی رو فیلم میگیره.هر نقاشی رو عکس میگیره و یا حتی یبار یه اهنگی گذاشتند که تا مدتها از پسرها میشنیدم که مفهوم جالبی نداره.من اوایل واسم خیلی عجیب بود.خب تو کشوری بزرگ شدم که ساده ترین اهنگها و تصاویر رو سانسور میکنند.اما تو سفرنامه اینجوری نیست.اتفاقا زوم میشه?

    چون این نکته مهم رو میخواد یادم بده.

    چشمهارو باید شست

    جور دیگر باید دید

    قبلا ادای ادمایی که قضاوت نمیکنند رو درمیاوردم.ولی مگه میشه ادمی که در درون مدام خودشو قضاوت و سرزنش میکنه،بقیه رو قضاوت نکنه؟!

    بنظرم الان به معنای واقعی تری میتونم دیگران رو قضاوت نکنم

    نه اینکه خیلی خوب شده باشم.اما یجورایی ناخوداگاه شده.قبلا تقلا میکردم.اما الان اگاه ترم.

    و خیلی جالبببتر از همه تعریفهای بچه ها تو کامنتها بود

    چیزی که من سالیان سال روش حساس بودم

    واقعا این دنیا غیر از تعابیر ماست؟از اتفاقات و واژه ها.از همه چیز.

    استتتتتادددددددد

    خانم شاییییسسسته

    دمممممممممممتون گرممممممممممم

    با احترام البته

    ???

    واقعا تحسین برانگیزه اینهمه درصلح بودن با خود و خدا

    اینهمه زیبا بینی

    اینهمه متفاوت بینی

    بنظرم افکار ما اخرش تاثیر میذارند رو رفتار و گفتارمون.استاد بعد از عکس گرفتن از اون خانومهای خوش هیکل،هم چنان با غزیزدلشون همونطور زیبا حرف میزدند و همون طور رفتارشون مثه قبل زیبا بود.خانم شایسته هم همینطور.با حس خوب حرف میزدند نه با حسادت و…

    واقعا ممنونم

    میشه دید و زیبایی رو دید

    میشه با هرچیزی روح خودمون رو جلا بدیم

    میشه باهرچیزی به وجد بیایم و هدایت خدا بدونیم

    مثه لحظاتی که زیبر پل کنسرت داشتین و ازون لحظات ،لحظات ناب ساختین

    نه حس اینکه ای بابا بارون اومد.ای بابا چطوری برگردیم.نه

    از خودتون پرسیدین چطوری بیشتر لذت ببریم؟

    چطوری این لحظه رو ناب لذت ببریم؟

    و هم میشه از زیباترین چیزها و داراییامون لذت نبریم

    در هر لحظه انتخاب باماست

    چطوری از چیزی که الان هست بیشتر لذت ببرم؟?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مهناز کوهساری گفته:
    مدت عضویت: 2474 روز

    سلام به استادعزیزومریم شایسته عزیزم دیدن این فایل مثل تمامی فایلهادیدنش لذت بخش بوداینکه بهترین ابزاربرای لذت بردن اززندگی برای لحظه زندگی کردن ولذت بردن ازاون لحظات هست تمرکزروی چیزهایی که حالمون خوب میکنه وبه مااحساس خوب میده این انتخاب باخودماهست به چی توجه میکنیم لذت بردن ازبارونی که موقع پیاده روی کردن می یاداگرچه ساعتهازیریک پل بشینیم اهنگ بخونیم ولذت ببریم یاگله وشکایت ازاینکه چرابارون اومدپیاده رویمون متوقف شد و…..درهرلحظه یادبگیریم ذهنمون وافکارمون روکنترل کنیم تالحظات خوبی روبرای خودمون رقم بزنیم یادبگیریم زندگی روزیبازندگی کنیم لحظاتی که میره ودیگه برنمیگرده خداروشکرمیکنم برای اشناشدنم باشماوفایلهای ارزشمندتون که اگاهی من چندین برابرکردودارم سعی میکنم اونهاروتوی زندگیم بکارببرم وبه مرحله عمل برسونم متشکرم استادعباس منش عزیزم وراهنمای خوب مریم شایسته عزیزباارسال فایلهای سفربه دورامریکاکه بینظیرهست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    هه تاو حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته

    چیزای جالبی که در این فایل توجه منو جلب کرد اینها بودن:

    1-وقتی استاد از اون خانم مانکن زیبا عکس گرفت واکنش خانم شایسته برای من خیلی جالب بود،حسودی نکرد،ناراحت نشد از این کار استاد،چون من خودم اگه توی همچین شرایطی باشم حسودی می کنم و ناراحت می شم! و من از خانم شایسته خیلی چیزا دارم یاد می گیرم.اینکه روی اعتماد به نفس ام کار کنم.شاید حتی خانم شایسته هم از این موضوع زیاد خوششون نیاد ولی من دقت کردم که در این مواقع بی توجهی می کنن و مشخصه که براشون مهم نیست. چون برای خودشون خیلی ارزش و احترام قائل هستن.

    2-در عین پولداری ساده بودن و خاکی بودن استاد و خانم شایسته خیلی نکته مهمیه

    3- آزاد گذاشتن همدیگه،مثلا خانم شایسته داره فیلم می گیره و استاد دراز کشیده و داره موبایل اش رو چک می کنه.

    4-در لحظه زندگی کردن و با وجود شرایط نادلخواه(باریدن بارون) لذت بردن از زندگی و اکنون.

    مرسی.واقعا این فایل ها برای من کلی نکته آموزنده داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3136 روز

    همه رفتن خدایا مهربان یارم تو بودی تو بودی تو بودی

    روشنی بخش شب تارم تو بودی تو بودی تو بودی

    تو بودی آن که در صبح زندگی رخ به من نمودی

    تو بودی آن که در پای عاشقی بر رخم گشودی

    فروقی روی جانان بهاران در بهاران نپاید زندگی بی تو

    که در جسم جهان جانی اگر از نظر نهانی نهان از نظر نمانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    با سلامی به بوی خوش باران

    زیبایی‌های که من دراین برگ سفرنامه دیدم وآگاهی های نابی که برایم مرور شد….

    خدای من، چقدرررررر این خانمها زیبا وخوش اندام هستند ومن با دیدن زیبایی اندام وسلامتی شون، از خداوند سپاسگزارم بخاطر سلامتی وزیبایی اندام خودم چون وقتی جسم سلامت وروحیه ی بالا وزیبایی وتناسب اندام این زیبارویان رو دیدم به یاد نعمت سلامتی وزیبایی که خداوند به من داده، افتادم، خداجون شکرت که من هم در سلامتی واندام زیبا قرار دارم، البته من ورزش نمیکنم که با دیدن اندام خوش فرم این بانوان زیبا، این انگیزه در من بوجود اومد که حتماً ورزش کنم.

    ونکته ی بسیار مهم اینه که اعتماد به نفس بالایی دارند واینگونه راحت بدون توجه به نظر ونگاه مردم، تمام تمرکزشون روی کارشون هست واین اعتماد به نفس فرکانسی رو به جهان ارسال میکنه که نتیجه ی اون هم این میشه که خداوند هم اونها روبه نقطه ی جغرافیایی هدایت میکنه که به راحتی وبدون توجه ونگاه وقضاوت مردم، دارن کارو برنامشون رو اجرا میکنن واصلا نظر دیگران براشون مهم نیست واینقدر خودشون رو با ارزش میدونن وخودشون رو دوست دارند که دنبال تایید وتحسین دیگران نیستن وباور خود ارزشمندی وعزت نفس موجب ارسال چنین فرکانس وبوجود اومدن چنین نتایجی رو براشون داره که یک شخص خوش اندام مثل مریم جان به تحسین وتایید اونها میپردازه ویک خدای عزت نفس واعتماد به نفسی مثل استاد میشینه روی چمن وازشون عکس میگیره ومن چه خوب جنس فرکانسهاشون رو با دیدن نتایج در پیرامونشون درک کردم وفقط همین چند ثانیه مرور قانون باورها وفرکانس ها بود برای من، وبه درستی این قانون باور بیشتری پیدا کردم.

    چون این قانون همیشه وهمیشه درست جواب میده.

    اونها احساسشون رو بخاطر نگاه‌های احتمالی دیگران درگیر نمی‌کنند تمام تمرکز وتوجه شون به فیزیک بدن وروحیه ی بالا وهمچنین نحوه ی اجراشونه وجهان هم داره به فرکانسهاشون پاسخ میده.

    ???استاد!!!

    یعنی من عاشقتونم که چقدر با خودتون در صلح هستین.

    واقعا ثانیه به ثانیه ی زندگی که من از شما دارم میبینم، برای من پراز درس وآگاهیه، ببین چه خوشگل وراحت روی چمنها نشستین واز اون خانمها عکس وفیلم میگیرید، اینجا هم قانون فرکانسها داره خودشو بهم نشون میده وبهم اثبات میشه واین باور در من قدرت میگیره که وقتی تو با خودت در صلح وآرامش باشیوبا احساس خوب در هر لحظه زندگی کنی واحساس ارزشمندی وعزت نفس داشته باشی، واز همه مهمتر توجه وتحسین زیباییها وباور هدایت خداوند در هر لحظه از زندگی رو خودت بپرورونی، جهان هم چاره ای جز هماهنگی با تو نداره، وقتی تو به منبع متصل باشی وحتی نزدیک باشی، خداوند همه چیز وهمه کس رو با تو هم ساز وهم نوازو هم قدم وهماهنگ میکنه که هم خیلی راحت بشینی روی زمین واز دیدن زیباییش ن لذت ببری وهم ازشون عکس بگیری.

    خداوند من، سپاسگزارم بخاطر قوانین قشنگت.

    _چقدر این طلاییه آسمون، زیبا وخیره کنندست، من به اندازه چهل سال، هرروز این رنگ رو در آسمون دیدم وچه قدر بی تفاوت وبدون هیچ حسی از کنارش رد شدم ولی توی همین سفرنامه با تمرکز بر نکات مثبت وزیبای اطرافم، این شده یه عادت که اکثراً هنگام طلوع و غروب خورشید کناره پنجره بایستم واسمون رو نگاه کنم وشگفتی این پدیده رو با عمق وجودم ببینم وخداوند رو تحسین کنم وبخاطر این حد از زیبایی وشکوه در خلقت آسمانها وزمین از خداوند سپاسگزاری کنم، طوری که احساس کنم خداوند به من خیلی نزدیکه واشک توی چشمام حلقه بزنه وچقدر بارها وبارها این تجربه ی شیرین رو توی این چند ماه اخیر چشیدم ولذت بردم.

    ????استاد جانم ومریم جانم چه قدر زیبا وواضح نتایج عمل به قوانین رو در روابط شما، در این سفرنامه بارها وبارها دیدم ودرک کردم وسعی کردم در زندگی شخصیم انجام بدم وچه نتایج بزرگ وزیبایی گرفتم و هر روزم با توجه به روابط شما وآگاهی هایی که استاد در ١٢قدم به ما میدن باورهام در زمینه روابط داره قوی‌تر میشه واحساسم در زندگیم قشنگتره ونتایج بزرگتر وپر رنگتراز قبل میشه.

    بارها دیدم که مریم جانم بدون هیچ محدودیتو وابستگی وبا آزادی واستقلال، با آرامش وبدون نگرانی از استاد جدا میشن وبه هر طرف که بخوان میرن وبا مردم صحبت می‌کنند وارتباط برقرار می‌کنند وحتی از اونها عکس وفیلم تهیه میکنند واین دقیقا نقطه ی مقابل رابطه ی من وهمسرم، قبل از آشنایی با استاد وقوانین بود وهمیشه پای من در قل وزنجیر محدودیت‌ها وخط قرمزهای بی منطق بود که قبلاً همسرم رو عامل میدونستم وبعد با درک تدریجی قانون پذیرفتم که این نتیجه ی ناخواسته حاصل فرکانس‌های خودمه وکم کم با تغییر باورهام وزندگی به سبک عمل به قوانین، زندگیه الان من هیچ ربطی در زمینه ی روابطم، با قبل نداره، چون از یه جایی همسرم رو یک فرد آزاد ومستقل پذیرفتم که زندگی به سبک شخصیه خودش و در مسیر قوانین داشته باشه، بدون هیچ حصر و وابستگی، چیزی که توی این برگ سفرنامه نمونه ی عینی وعملیشو دیدم که این آزادی ورهایی از بند محدودیت یک رابطه ی دو طرفست وباید اینطوری باشه واصلا این طبیعی هستش، دیدم که استاد چقد راحت از اون خانمهای خوش هیکل وزیبا عکس گرفتن وبه مریم جان نشون میدن.

    ومن هم از وقتی همسرم رو یک انسان رها ومستقل باور کردم هیچ وابستگی نسبت به ایشون ندارم با وجود عشق فراوانی که بینمون هست، این آزادی ورهایی رو به خودم هدیه کردم وپاهای خودمو از بند محدودیت وابستگی رها کردم وپذیرفتم که هرکدوم از ما جهان مجزایی داریم که در اون جهان باید به شیوه ای که طبق قانون درست خداونده زندگی کنیم، وجودمون رو دوست داشته باشیم وبه اون ارزش بنهیم وسعی کنیم با باورهای درست وهماهنگ با خداوند وقوانین با خودمون در صلح باشیم، خودمون رو دوست داشته باشیم و وری زندگی کنیم که احساسمون خوب باشه، حالا این احساس خوب از کجا میاد!! ؟از اونجا که دیگه همسرم کنترل نکنم، بزارم راحت ورها زندگی کنه به هر شیو ه ای که دوست داره زندگی کنه، با احساس خوب زندگی کنه، چون این حقه اونه، ومن نباید ونمیتونم این حقو ازش بگیرم وفقط باعث ایجاد مقاومت وترمزی میشم که خودمو از لذت بردن باز میداره، وهمون طور این حق من هم هست وخدا میدونه منی که تا سر کوچه نمیتونستم برم وهمیشه در بند بودم با تغییر باورهام، چه سفرهایی که نرفتم وچه لذتهایی که از مسافرت با دوستانم با پسر شش سالم، نبردم بدون همسرم، وچه جاهایی که با همسرم رفتم وبا هم لذت بردیم وهر کدوم در دنیای خودمون ودر جهان خودمون زندگی می‌کنیم در دنیا وجهان هایی که خیلی بهم وصله، خیلی نزدیکتر از قبل، چون دیگه میله های قفسی بین ما نیست وهر دو آزاد ورها همیشه در حال پرواز هستیم مثل دو کبوتر عاشق میریم وپرواز میکنیم وزیبییهای جهان رو می‌بینیم وتجربه میکنیم گاهی باهم وگاهی جدا، وبعد روی یک شاخه زیر بارون کنارهم مینشینیم

    درست مثل استاد ومریم عزیز که توی بارون زیر اون پل قشنگ که یه نور زیبای بنفش داره خودنمایی میکنه، عاشقانه از وجود هم واز قشنگی ولطافت بارون، لذت می‌برند واواز میخونند دقیقا مثل پرنده های عاشق

    خدای من شکررررررررررت که. قطرات بارون شدی، بوی بارون شدی، عشق شدی، ثروت شدی، زیبایی درختان بارون خورده شدی، ودر جهان پراکنده گشتی، اون خورشید طلایی که از آسمون به رود پلی از طلا زده وتو ای خدای من روی این پل طلا می‌رقصیدی برای من،

    وتو ای خدای من که لذت عکاسی شدی برای استادم با این گوشی فوق‌العاده، که نشانی از فراوانی ثروت بی انتهای توست همین گوشیه مدرن

    مردمی که زیر پل بودند بدون عجله، با احساس خوب باهم حرف می‌زدند ولذت می‌بردند، بدون اخم و غرزدن که این بارون کی قطع میشه،! در لحظه شاد بودند.

    وخدای من من هربار با دیدن بارون تورو به یادم میارم وحس میکنم کنارم هستی، الانم خودمو زیر اون پل حس کردم واینقدر این حس قشنگه که اشک تو چشام حلقه زده، یه حسی مثل حس عاشقی.

    استاد خوش صدای من،با چه احساس قشنگی اون ترانه های زیبارو میخونین با درختان پشت سرتون که آب بارون ازشون می‌چکید ودیوانه کننده بود این فضا واین خیابونی که آب بارون اونرو مثل یه آیینه کرده بود که نور ساختمان‌ها وخیابان وماشینها توش منعکس شده

    عاشقتونم که عاشق خدا وزندگی کردید منو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: