سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۳

با سلام خدمت استاد عزیز و بانو مریم عزیزتراز جانم

نمیدونم چطور تشکر کنم از این همه زیبایی این فایل من هفته ی پیش عمل جراحی سختی داشتم که خداروشاکرم از همون شبی که بیماری م مشخص شد خدا وند دست منو گرفت و به اینجا و این سایت هدایت کرد یادم نمیشه اون شبی که داشتم با خدا رازو نیاز میکردم نصفه شب بود فایل خوش امد گویی استاد رو باز کردم و استاد گفتن تو بی دلیل اینجا هدایت نشدی تو همین چند روز اخیر حتما درخواست میکردی از پروردگارت تا به تو کمک کنه واینجا هستی الان با همین جمله بود که کلی گریه کردم وایمان اوروم به این اموزه ها و الان بعد ده ماه خداروشکر که منی که اینقدر ترس داشتم از عمل جراحی اینقدر ترس از بیماری ترس از اینده غم گذشته افسرده و بی هدف بودم این همه تغییر کردم

و خداروشکر میکنم که تو این مدت علت تمام بیماریها ترس ها و ناموفق بودن ها و عجله ها و همه و همه رو خود من خود من متوجه همه ی انها شدم بدون کمک شخصی از بیرون وفقط وفقط با کمک این اموزه های استاد تونستم بفهمم کجاهای کارم ایراد داره و ریشه ی همه ی مشکلاتمو در بیارم و ازین به بعد در جهت درست کردن و بهبود اوضاع خودم باشم خدایا شکرت

این یک هفته که از عملم میگذره ویا حتی روزهای نزدیک به عمل که با اینکه همه چیز رو رها و توکل کامل به خدا کرده بودم خداروشاکرم برای همزمانی فایلهای سفرنامه با تاریخ عملم که این همه راهنمایی میشدم به این زیباییها و این فایلها حال دلمو با تمام دردی که داشتم کلا فراموش میکردم و کاملا حضور پیدا میکردم داخل فایلها و کلا دردهارو فراموش میکردم

ممنون مریم جان مخصوصا برای این فایل 63که دیگه اخر زیبایی و اهنگ بود کلی حال کردم و لذت بردم چون با هدفون گوش میکردم کلا غرق زیبایی هاشدم که اول که درختان کنار جاده رو نشون میدادید نا خوداگاه دستم رو داخل درخت ها بردم و شاخه ها رو کاملا حس کردم و بعد هم باز کردن پنجره باز دوباره دستم رو دراز کردم وقطره های باران رو حس کردم روی دستم و با شما زیر باران خیس شدم و کلی حال دلم خوب شد

من از روزی که شروع به کار شدم برای حل بیماری ده ماه کامل تلاش کردم و با هدایت خداوند راه های زیادی رو تجربه کردم شاید درظاهر نتونستم بیماری رو از بین ببرم ومنجر به عمل جراحی شد ولی کوله بارم انقدر پر از امید و تجربه و شکر گذاری و حس خوب شد که فکر کنم بار زندگیم رو تا اخر عمرم بستم که با توجه به من قدیمی که با وجود یک سرما خوردگی همه ی امیدم رو از دست میدادم به چه انسانی تبدیل شدم که عمل جراحی به این سختی رو راحت و با امید بسیار کنار اومدم و کاملا منتظر روزهای خوب اینده ام چون میدانم پروردگار کیهان و اسمان ازین به بعد کنار و همگام من هست و لحظه ای من را تنها نخواهد گذاشت

همیانطور که تو این ده ماه اینقدر امید داشتم که همش این کلمه توی سرم تکرار میشد ومیگفت ناامید نباش به مو میرسه ولی پاره نمیشه ووقتی که روی تخت جراحی دراز کشیدم قبل بیهوشی گفتم خدایا چرا ده ماه توسرم پس تکرار میکردی به مو میرسه ولی پاره نمیشه و از هوش رفتم

و موقعی که به هوش اومدم دیدم همه دارن تبریک میگن که تو مادر طبیعت که در درون بدن توبودرو از دست ندادی با اینکه چند دکتر قطعی گفته بودند نمیتونی داشته باشی بعد از عمل و دکترت کاملا راضی بود اونجا انگار خدا اینبار به من گفت دیدی به مو رسید ولی پاره نشد چون به من سپردی بنده ام

واین رسیدن به این بهترین دکتر هم نتیجه همون تکامل و ایمان و صبری بود که از اموزه های رایگان استاد یاد گرفتم

هیچگاه نمنوشتم چون فکر میکردم خوب نوشتن رو بلد نیستم اونقدر که همه تو این سایت عالی و با احساس مینویسن

ولی امروز بادیدن این فایل زیبا نتونستم جلوی خودمو بگیرم چون کاملا بعداز چندین روز خستگی و استراحت وبیمارستان وخونه واقعا حس کردم اونجا هستم کنارتون گفتم باید بنویسم تا تشکر کنم از شما عزیزان که با این سفرزیباتون تو شرایط سخت کنارم بودین و دل منو شاد کردین که مطمئن هستم این لطف خدابود که منو در شرایط سخت تنها نزاره

متشکرم ازت خداجون متشکرم ازتون استاد و مریم عزیز و مهربان دوستتون دارم??