سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۴

سلام

خیلی لذت بردم از اینکه دیدم همه خودشون هستند و هر کسی دوست داره میرقصه و هر کسی که دوست نداره نمیرقصه خیلی عالی بود و هر کسی هر چقدرکه دوست داشت میرقصید با همون شدتی که دلش میخواست عالی بود.

استاد یه چیزی بگم خیلی خیلی احساس رهایی و آزادی کردم وقتی که اون شعر کربلا کربلا رو خوندید شاید اگه از زبون کس دیگه ای بود حالم گرفته میشد اما اون جنس رهایی شما فوق العادست معرکس

آبجی مریم جوراباتون خیلی ناز و گوگولی بود.

رنگ کتونی تون هم خیلی خوشگله دقیقا همون رنگی هست که دخترهای نوجوون انتخاب میکنند.

اون سازه ی فلزی خیلی جالب بود خیلی جالب بود چون همه ی قوس های داخلی سازه توی خود سازه هست اما این بیرون بود خیلی جالب بود.

چقدر آسفالت های بزرگراه تمیز و سالم بود رنگشون خیلی خوبه چشم رو اصلا خسته نمیکنه اگه سیاه باشه یا اگه تیره باشه چشم رو اذیت میکنه و خسته میکنه چشم رو اما این رنگ خاکستری روشن عالیه و جالبی اش هم اینه که تمیز هست چون رنگ روشنه و بخاطر لاستیک ها و ترمز ها و دود ماشین ها سیاه میشه و کدر میشه به مرور اما این خیلی تمیز بود اون کنتراست رنگ بین آسفالت کنار جاده با اون آسفالت اصلی خیلی خیلی خیلی خیلی هوشمندانه بود و خیلی عالی بود.

رنگ اون ماشین زرده خوشگل بود.

چقدر اون چمنا مرتب بودند و اون شمشاده نمیدونم چیه اسمش خیلی مرتب بود و عالی بود.

استاد اون بادی که توی موهاتون رفت فهمیدم که عجب هوائیه.

اون فضای باز اون حیاطتون عالی بود آبجی خیلی حال کردم با این توصیف تون عالی بود عالی بود عالی بود بی نظیر بود.

اون چادری که زده بودند و اون فضای اون جشن رو رست کرده بودند خیلی جالب بود تا بحال دقت نکرده بودم بهشون.

چقدر موهای بلوند اون خانم ها خوشگل بود من خیلی موی بلوند رو دوست دارم و خیلی خیلی احساس خوبی دارم نسبت به این مدل مو خیلی دوستش دارم.

الان خواهرم گفت که داداش ساعتت رو یک ساعت برگردون به عقب.

خیلی رفتم توی فکر گفتم واقعا فرق الان ساعت چهار چیه با ساعت سه.

چه فرقی تو درک من از الان داره همون احساسی که تو ساعت چهار داشتم رو تو ساعت سه دارم ، همش همین الانه.

بعد الان یاد اون موقعی افتادم که ما هیچ فاصله ای بین موقعی که استاد توقف کردند با اون موقعی که از rv پیاده شدند ندیدیم در حالی که استاد یک ساعت این بین خوابیدند … خیلی رفتم تو فکر

خدا رو شکر

استاد نمیدونید که چقدر من دوست دارم که میبینم پرچم های کشوره کنار همدیگه جمع میشه اصلا مهم نیست کدوم کشور باشه ایران و امریکا یا انگلیس و امریکا…فرقی نداره… خیلی خیلی خیلی احساس عجیبی دارم هم احساس قدرته هم آرامشه هم وحدته خیلی عمیقه خدا روشکر

اون منظره ی اطراف واقعا بی نظیره مخصوصا اسمون مخصوصا اسمون من خیلی اسمون رو دوست دارم و خیلی توجه ام رو جلب میکنه مخصوصا ابرها خیلی برام پر رمز و راز هستند و گاهی اوقات باهاشون حرف میزنم

اونام عین ابر همینطوری سرشون رو میندازن پائین دارن میرن انگار نه انگار که خب دارم حرف میزنم:)))))

جالبیش میدونی چیه؟ یکی رو خوشت میاد و میری که باهاش حرف بزنی و اونجایی که فکر میکنی وایساده داره گوش میده وقتی میری تو حس خودت، یه ابر دیگه میزنه رو شونت میگه داداش… با کی کار داری؟!!!! :)))))) =)))))) =OOOOOOOO))))

واگیعاً شی (واقعا که) هیچلین (هیکلون) چوهدی(چوخدو) بهارین (بخارون) یوخدی (یوخدو) نمیدونستم درستش چیه واسه همین دو تا نوشتم ، ترکی نوشتم یعنی اینکه هیکل خیلی خوبه اما بخار نداره حالا داداشمون همش بخاره ها :))))

استاد هر چی که دارم جلوتر میرم بیشتر دارم یاد میگیرم که کمتر شبیه شما باید باشم و بیشتر باید شبیه خودم باشم و اونطوری باید خودم رو عرضه کنم که خودم دوست دارم اونطوری باشم و خودم دوست دارم خودم رو اونطوری تجربه کنم و احساس رهایی و خیلی خوبی به من میده، فارق از اینکه بقیه خوششون میاد یا نه، من دوست دارم خودم رو اینطوری تجربه کنم.

کاری ندارم که شما یا هر کس دیگه ای از من یا حرفام خوشتون میاد یانه من کار خودم رو میکنم همینطوری که هستم هستم.

کمتر باید از سبک زندگی شما الگو بگیرم و باید سبک خودم رو بسازم با قوانین. از زندگی شما باید قوانین رو در بیارم نه مثل شما باشم مثل قران میمونه که باید از دل اون داستانا قانون و اصل رو بکشی بیرون نه اینکه برم مثل اون ۱۴۰۰ سال پیش یا حتی قبل تر از اونا زندگی کنم و سبک زندگی مون رو مثل اونا کنیم این امکان نداره

قرآن واقعا به معنای حقیقی کلمه یک کتاب داستان معمولی ۱۴۰۰ سال پیش نیست.

خیلی سادست خیلی سادست خدا روشکر

پریشب بود یا پس پریشب دقیقا یادم نیست یه خواب دیدم بعد فهمیدم که باید دَیَنَ رو تو قران سرچ کنم بعد رفتم این کار رو کردم و اینقدر برام روشن شد که نگو که منظور اون سبک شخصی هست اون سبکی که بهش رسیدی و احساس خوبی بهت میده اون روشی که توحید و احساس خوب و اطمینان توشه نه اون روشی که توش شرک و کفر و احساس ترس و تردید و احساس دور شدن از قلبم هست این ریشه ی فسق خیلی خیلی برام جالب بود کسایی که از قلبشون فاصله گرفتند رو فاسق به معنیه دور شدن از یک وسط یا اصل هست که برای اون افرادی هم بود که تو زمان ها مختلف بر خلاف میلشون (احساس خوب) به فرمان های زور بالاسرشون و فرمانرواهاشون گوش میدادند و قران میگه اینا فاسقین هستند خیلی برام جالب بود کسایی که بر خلاف میلشون عمل میکنند و به زور دستورات رو انجام میدادند بخدا اصلا یه احساس های عجیبی بهم دست میده موهای تنم سیخ میشه وقتی که این ها رو تو قران خدا بهم میگه من که خودم با ذهنم عمرا ۱۰۰۰۰ سال بتونم اینا رو بفهمم، خدا پرده رو از جلوی چشمام میزنه کنار و یهو آره همینه.

آبجی مریم دستتون درد نکنه خیلی ممنونم ازتون

آبجی مریم و استاد نازنینم خیلی دوستتون دارم و خیلی بهتون افتخار می کنم واقعا از ته قلبم میگم خیلی دوستتون دارم