دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
امروز که داشتم این قسمت رو می دیدم، با خودم گفتم: این سریال سفر به دور امریکا واقعاً نیاز بود برای همه بچه های سایت تا نحوه اجرای قانون در عمل رو ببینن.
من تازه فهمیدم چطوری باید زندگی کرد؛ چطوری باید به نکات مثبت توجه کرد؛ چطوری باید تحسین و سپاسگزاری کرد؛ چطوری باید احساس خوب سپاسگزارانه در خودمون ایجاد کنیم؛ چطوری احساس فراوانی رو ایجاد کرد؛ چطوری باید عشق ورزید؛ چطوری باید اعتماد به نفس داشت؛ چطوری با خودم و دنیای اطرافم در صلح باشم و…
این سفر به دور امریکا، داره اصول رو در تمام جنبه های زندگی با زبان تصاویر، بهمون آموزش می ده. دارم به این نتیجه می رسم که اگر توانایی تمرکز روی نکات مثبت رو در خودمون بسازیم، همین کافیه و واقعا هم این حرف درسته.
استاد و خانم شایسته دائما در حال توجه به زیبایی ها نکات مثبت و تحسین کردن هستند و این توانایی بزرگ و اساسی ای هست برای راضی بودن از زندگی.
واقعا چقدر موضوع مثبت در زندگی ما هست که می تونیم تحسینشون کنیم. فقط باید بینا بشیم و بهشون توجه کنیم. هر روز تجربه های جدید مثبت وارد زندگیمون می شه و کار ما اینه که بهشون توجه کنیم.
من خودم امروز کلی اتفاق خوب رو تجربه کردم و این به خاطر کنترل کردن کانون توجه ام هست. هر روز اتفاقات خوب بیشتری رو هم تجربه می کنم چون هر روز بیشتر زیبایی های زندگیم رو تحسین می کنم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۵163MB11 دقیقه
راستی من چند وقت پیش یه مطلبی خوندم که به مناسبت روز جهانی بتمن نوشته شده بود و وقتی خانوم شایسته جان داشت از اون عروسک های ابرقهرمان فیلم میگرفت یادش افتادم.
خب من اصلا اهل اینجور فیلم ها نیستم و تماشا نمیکنم و خبر نداشتم که روز جهانی بتمن داریم و خیلی برام جالب بود که یک روز رو به یک شخصیت تخیلی اختصاص دادن. تو این مطلب توضیح داده بود که چرا محبوب ترین شخصیت دنیای کمیک بتمنه و همه مردم عاشقش هستن منم چون کنجکاو بودم که چرا انقدر بتمن به محبوبیت رسیده این مطلب رو خوندم و کلی ازش نکات ارزشمند پیدا کردم که با قانون هماهنگی داره.
یکی از دلایلی که نوشته بود اینه که بتمن وقتی بچه بوده مادر و پدرش توسط چندتا خلافکار کشته میشن و همین تضادی که باهاش روبرو میشه این انگیزه رو ایجاد میکنه که وقتی بزرگ شد برای کمک به دیگران و نجات مردم تلاش کنه. در واقع از دل یک تضاد و ناخواسته به خواسته خودش پی میبره یعنی همون چیزی که در قانون میگیم و تاکید داریم که تضادها اومدن تا ما به خواسته خودمون پی ببریم و بفهمیم که چی میخواهیم و کم کم به مسیرش هدایت بشیم
وقتی بتمن این هدف رو انتخاب میکنه شروع میکنه به کار کردن روی خودش برای اینکه اماده بشه ورزش های مختلف انجام میده و نیروی بدنیش رو بالا میبره و عضلاتش رو قوی تر میکنه و هنرهای رزمی رو یاد میگیره و … و برای رسیدن به هدفش بها میپردازه و کار میکنه در واقع بتمن یک انسان معمولی مثل همه است و چیزی بیشتر از بقیه نداره که بگیم بخاطر اون نیرو و قدرت خاصش میتونه به هدفش برسه و مثل هر ادم دیگه ای باید تلاش کنه تا به چیزی که میخواد برسه
برخلاف سوپرمن که اصن معلوم نیس از کجا اومده و چرا به مردم کمک میکنه و هدفش چیه. نیرویی هم که داره بطور ذاتی بوده و براش زحمتی نکشیده هیچ بهایی نداده و از اول این قدرت رو داشته یا اسپایدرمن که بخاطر نیش یک عنکبوت یه شبه میشه ابرقهرمان
بتمن مثل همه ما انسان ها در برابر تضادها آسیب پذیره یعنی وقتی با یک دشمنی مبارزه میکنه زخمی میشه و آسیب میبینه اما کم نمیاره و ناامید نمیشه و ادامه میده تا راهش رو پیدا کنه و به پیروزی برسه. برخلاف سوپرمن که انگار یک انسان کامل هست و هیچ وقت زخمی نمیشه. همین موضوع باعث شده مردم با بتمن خیلی بیشتر همذات پنداری کنند و بتونن ازش بهتر الگو بگیرن تو زندگی خودشون در مواجهه با مسائل مختلف تا کسی که انگار آسیب ناپذیره و هیچ نقطه ضعفی نداره.
بتمن وقتی به تضاد میخوره و یتیم میشه زانوی غم بغل نمیکنه و نمیگه من بدبخت شدم دیگه زندگیم سیاه شد و از این حرفا. بلکه تلاش میکنه روحیه خودش رو حفظ کنه و قوی باشه و بجای اینکه تضاد اونو زمین بزنه، سعی میکنه از مشکلش بزرگتر بشه و بهش غلبه کنه و به راحتی حلش کنه و ازش پله ای بسازه برای رشد و پیشرفت.
همه این موارد که با قانون و حرفای استاد عزیزمون هماهنگی داره باعث شده که بتمن محبوب ترین ابرقهرمان جهان باشه.
قانون خداوند در همه حال داره اجرا میشه و همه چیز براساس اون اتفاق میفته اگر بینا باشیم و خوب فکر کنیم میتونیم در هر اتفاقی ردپای قانون رو پیدا کنیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلاااااااااااام سلام سلام به همه عزیزان دلم
چدتا موضوع خیلی جالب تو این فایل دیدم که دوست دارم درموردشون صحبت کنم تا برای خودم این نکات ارزشمند مرور بشه و بهتر تو ذهنم تثبیت بشه
اول از همه اینکه چقدر ساده میشه به مردم عشق بدی حتی به ادم هایی که انهارو نمیشناسی. یه تیکه فایل که یک زوج بودن داشتن با اون مجسمه عکس مینداختن استاد به اون اقا پیشنهاد داد که من میتونم از شما دو نفر عکس بگیرم و همین حرکت ساده دل انهارو شاد کرد و خوشحالشون کرد. استادم خیلی با حوصله چندتا عکس از زاویه های مختلف از انها گرفت. واقعا که عشق و محبت و مهربونی هیچ حد و مرزی نمیشناسه و انسان وقتی با خودش در صلحه میتونه نسبت به همه حس محبت و مهربونی داشته باشه حتی افرادی که هم زبان و هم وطن و هم عقیده اش نیستند.
نکته بعدی درمورد مرز اوهایو و کنتاکی بود. من خیلی وقتا به این فکر میکنم مقرراتی که ما ادما برای خودمون گذاشتیم هیچ پایه و اساسی نداره و فقط یک سری توافقات هست که بین ما انجام شده و از نظر منبع انرژی این مرزها و مقررات کاملا بی معنی هستند و هیچ محدودیتی برای خدا ایجاد نمیکنند. اصلا برای خدا چه معنی داره که از این طرف خط میشه اوهایو و از اون طرف میشه کنتاکی؟ یا مثلا فلان رودخونه مال این ایالت هست و فلان جنگل مال اون یکی ایالت؟ همه اینها در نظر خدا بی معنی هست و فقط برای ما ادما معنا و مفهوم پیدا کرده و خیلی وقتا همین مقررات باعث ایجاد سقف ذهنی برای ما میشه که مثلا ایرانی ها نمیتونن برن امریکا یا مردم فلان جا خسیسن و … خیلی از این چیزا باورهایی هست که خودمون برای خودمون ساختیم و شده یک مانع بزرگ سر راه خیلی از خواسته ها و ارزوهامون وگرنه که هیچ کدوم از این نمیتونه کوچک ترین تاثیری بر قدرت و توانایی خدا داشته باشه همانطور که بارها در قرآن به این نکته مهم اشاره شده:
? إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(فاطر 1، عنکبوت 30،بقره 106 و 148،طلاق 12،نحل 70)
?وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (روم 50، حدید 2)
?وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ (مائده 40)
? فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدُیرٌ ﴿انعام ۱۷﴾
?إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (عمران 26)
???یقیناً خدا بر هر کاری تواناست.???
با توجه به این همین تکراااااااااار، خدا در هر شرایطی در هر جایی در هر موقعیتی در هر زمانی در هر فضایی بر هرانچه که هست و نیست کاملا مسلطه و از پس هر کاری برمیاد و هرچیزی که اراده کنه میتونه انجام بده و تمام این حد و حدودها و مرزبندی ها و مقرراتی که از نظر ما میتونند مانع بشن فقط برای خودمون تعریف شده اس و تو ذهن ما بعنوان یک سد خیلی بزرگ شکل گرفته پس هر وقت که این موانع رو بتونیم کنار بزنیم و ترمزهای ذهنی رو برداریم، قطعا اون موانع دیگه نمیتونن کوچکترین تاثیری بر زندگی ما بگذارن و همه چیز به راحتی در زندگی ما اتفاق میفته.
دقیقا مثل اون حرف خانم شایسته که گفت من وقتی میخواستم بیام امریکا به خودم گفتم که «یه روزی من انتخاب کردم که در ایران متولد بشم و زندگی کنم و این اتفاق افتاد، حالا انتخاب میکنم که در امریکا زندگی کنم اینم میتونه به راحتی اتفاق بیفته و منم که انتخاب میکنم.» با چنین طرز فکری ایشون هیچ مقاومتی نداشت در برابر ورود به خاک امریکا و زندگی کردن در اون. به همین دلیل هم همه کارها براشون راحت پیش رفت و به آسونی تونستن اقامت بگیرن. اما خیلیارو میبینیم که بسیار پولدارن خیلیم تلاش میکنن که برن یه کشوری اقامت بگیرن و هربار به در بسته میخورن. تنها دلیلش اینه که اون افراد از مقرراتی که هست برای خودشون مانع ذهنی تراشیدن و همین اجازه نمیده که خواستشون محقق بشه.
وقتی با این دیدگاه به مسائل مختلف زندگی نگاه کنیم میفهمیم خیلی از اداب و رسوم ها و عقیده هایی که داریم واقعا پوچ و مسخرس و با پایبند بودن به انها فقط دست و پامون رو بستیم و خودمونو محدود کردیم و کنار گذاشتن انها هیچ ضربه ای بهمون نمیزنه.
همه ما ازاد خلق شدیم و میتونیم ازادانه هر زندگی خواستیم برای خودمون خلق کنیم و تنها مانعی که میتونه سر راهمون باشه، ترمزهای ذهنی خودمونه.
خدا جونم، خالق مهربونم، پررودگار بزرگوارم، روزی رسان بی حسابم، صاحب اختیارم هزاران بار ازت سپاسگزارم که چنین جهان بینی زیبا و توحیدی بهم دادی و کمکم کردی چشم دلم روشن بشه و به اگاهی برسم و خودم و جهانی که در اون زندگی میکنم درست بشناسم و بفهمم.
موضوع جالب بعدی هم قفل هایی بود که افراد به پل زده بودن برای اینکه طرف مقابل بهشون قفل بشه و همیشه کنارشون بمونه که در واقع داشت وابستگی رو نشون میداد. وابستگی که مثل زنجیر دست و پای ادم رو میبنده و نمیگذاره از زندگیش لذت ببره چون اسیر شده. اسیر یک ادم یا یک شغل خاص یا یک محل زندگی خاص… و این اسارت اجازه نمیده که انسان از نعمت ازادی که داره استفاده کنه و همیشه پابند باشه. این اسارت ادمو مجبور میکنه برای از دست ندادن چیزی که بهش وابسته شده خیلی کارها انجام بده. از خواسته هاش بگذره، ارزش خودشو پایین بیاره، علایق خودشو نادیده بگیره، فداکاری و جانفشانی های بیش از حد کنه، در شرایط مختلف خودشو قربانی کنه، شادی و صلح درونیش رو از دست بده و خیلی اتفاقات بد دیگه.
دقیقا مثل همین قفل هایی که روی پل بسته بودن، وابستگی های تبدیل میشه به قفل های ذهنی ما.
قفل هایی که ذهن مارو میبنده و اجازه نمیده بتونیم دیدگاه های خیلی وسیع تر و بزرگتر داشته باشیم و به چیزی فراتر از انچه که الان داریم فکر کنیم و مارو تو همون سطحی که هستیم تا ابد نگه میداره.
مثل ادمی که با همسرش هماهنگ نیست اما بخاطر وابستگی نمیتونه رابطه رو رها کنه. یا ادمی که شغلش رو دوست نداره اما بخاطر وابستگی به اون حقوقی که میگیره نمیتونه سراغ کار موردعلاقش بره. یا کسی که محل زندگیشو دوست نداره اما بخاطر وابستگی به شهرش و اطرافیانش نمیتونه مهاجرت کنه.
خدایا به خودت پناه میبرم از شر شیطان رانده شده… از شر وابستگی های بیهوده… خدایا کمک کن وابستگی ها رو کنار بگذاریم و همون ذات ازاد و رهایی باشیم که مارو بر اساس اون خلق کردی.
سپاسگزارم خانوم شایسته جان که این فایل هارو تهیه میکنید.
عاشقتونم
وای اقای عطار روشن این کامنت شما معرکه بود یعنی من یکی از بهترین و منطقی ترین جواب هارو در برابر یکی از پاشنه اشیل های خودم (عدم رهایی و نگران بودن) پیدا کردم اونم با این حرف شما:
«گسترش کسب و کار داره انجام میشه و اونم یکی از این همه نظم حاکم بر جهانه و همونطور که نیاز نیست من به طلوع و غروب و وزش بادها و بارش باران و هزاران فرایند الهی دیگه فکر کنم نیاز نیست که به چگونه بزرگ شدن کسب و کارم فکر کنم و بخوام من اونو بزرگ کنم»
البته قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم اما این مثال شما و نحوه بیانتون باعث شد خیلی بیشتر درکش کنم و انگار اگاهی که قبلا سطحی بود به عمق جانم نشست و بهتر متوجهش شدم.
امشب خدا از زبون شما با من حرف زد… یک دنیا سپاسگزارم
خدای شکررررررررررررررت