دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
امروز که داشتم این قسمت رو می دیدم، با خودم گفتم: این سریال سفر به دور امریکا واقعاً نیاز بود برای همه بچه های سایت تا نحوه اجرای قانون در عمل رو ببینن.
من تازه فهمیدم چطوری باید زندگی کرد؛ چطوری باید به نکات مثبت توجه کرد؛ چطوری باید تحسین و سپاسگزاری کرد؛ چطوری باید احساس خوب سپاسگزارانه در خودمون ایجاد کنیم؛ چطوری احساس فراوانی رو ایجاد کرد؛ چطوری باید عشق ورزید؛ چطوری باید اعتماد به نفس داشت؛ چطوری با خودم و دنیای اطرافم در صلح باشم و…
این سفر به دور امریکا، داره اصول رو در تمام جنبه های زندگی با زبان تصاویر، بهمون آموزش می ده. دارم به این نتیجه می رسم که اگر توانایی تمرکز روی نکات مثبت رو در خودمون بسازیم، همین کافیه و واقعا هم این حرف درسته.
استاد و خانم شایسته دائما در حال توجه به زیبایی ها نکات مثبت و تحسین کردن هستند و این توانایی بزرگ و اساسی ای هست برای راضی بودن از زندگی.
واقعا چقدر موضوع مثبت در زندگی ما هست که می تونیم تحسینشون کنیم. فقط باید بینا بشیم و بهشون توجه کنیم. هر روز تجربه های جدید مثبت وارد زندگیمون می شه و کار ما اینه که بهشون توجه کنیم.
من خودم امروز کلی اتفاق خوب رو تجربه کردم و این به خاطر کنترل کردن کانون توجه ام هست. هر روز اتفاقات خوب بیشتری رو هم تجربه می کنم چون هر روز بیشتر زیبایی های زندگیم رو تحسین می کنم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۵163MB11 دقیقه
به نام خداوند رزاق و روزی دهنده
god blessing my life
قسمت 65
سلااام بر ماجراجویان عشق
رودخونه اوهایو واقعا زیباس .. ادم هایی که روی پل در حال اسکوتر سواری هستن و مادری که بچش رو به شکمش وصل کرده و دازه پیاده روی میکنه و لذت میبره ..
ایالت ها چقدر باحاا با یه خط ساده ساده از هم جدا شدن !!
ایالت کنتاکی من رو یاد سرهنگ ساندرس و مرغ سوخاری کنتاکی میندازه ..
شوخی های استاد عباس منش جذابیت فایل ها رو چند برابر میکنه .. مثل اینکه گفتن میخوان از ایالت کنتاکی پیاده برن به اوهایو و دیدیم که اوهایو اون ور پله و با یه خط ساده جدا شده از کنتاکی خخخخخ
عشق و علاقه خانم شایسته به فیلم گرقتن منجر میسه به اینکه جلوتر بدوئه و بره اون جلو و فیلم بگیره..
ارتباط استاد با غریبه ها همیشه خوبه و خیلی راحت میزن از اون خانم و اقا عکس میگیرن و خودشون دزخواست میکنن تا ازشون عکس بگیزن..
اون بازارچه محلی خیلی زیبا بود.. رودخونه پر از قایق و جت اسکیه … چقدر خوبه که زندگیت اینقدر روون بچرخه که هر چی رو میبینی همون لحظه بتونی تجربش کنی.. مثلا استاد گفتن خب بریم قایق سواری و کشتی سواری هم بکنیم !!
خونه های رنگی رنگی و خوشگل ..
اینکه استاد در همه حال دنبال ساده تر کزدن مسائل هستن مثلا به حای اینکه از اون پله ها بزن بالا مسیر صاف و راحت رو انتخاب میکنن… یا پیدا کردن مسیر پیاده روز از روی گوگل مپ ..
و همچنین لذت بزدن از زندکی و به تعویق ننداختن لذت بردن ها … اینکه اینقدر عاشق پیاده روی هستن.. من هر وقت میزم پیاده روی میکنم همش توی سر خودم میزنم کهههه عههه وقتم دارم هدر میدم و من الان باید یه کار دیگه بکنم !!! انگار مثلا همش توی ذهنم این باشه من فقط باید مطالعه کنم و اینا و بعد لذت های دیگه رو بزای خودم کوفت میکنم و خب مطالعه هم درست انجام نمیدم . اینقدر که توی ذهن خودم همه چی رو سخت و پیچیده کردم و توی ذهن خودم یک دنیای رقابتی سفت و سختی درست کردم !!!! که مثلا همش در حال رقابت با این اون باشم و اجازه نمیدم به خودم که وجودم زو تجربه کنم !!! و این باعث میشه اگر توی اون لحظه از یک موضوع دیگه حتی یه موضوع ساده مثل اب دادن باغچه باشم و یا در حال شستن ظرف ها باشم و یا در حال رانندکی باشم و یا در حال قدم زدن باشم احساس کنم وقتم رو دارم هدر میدم !!!
در صوزتی که زندگی همینه ،، لذت بردن از همه چیز !!! زندگی محدود کردن خودم و چسبیدن به ارزوها نیست … زندگی رقابت نیست… هنوزم با این قضیه مشکل دارم و این تفکر نچسبیدن و قفل نشدن رو نتونستم بزای خودم درست کنم توی ذهنم !!
کاری که استاد خیلی توش استاده لذت بزدن از لحظه هاس و ایسون هرگز به هیچ چیز هر چند خیلی زیبا نمیچسبه و همیشه رهاس و در هر لحظه از خدا هدایت میگیزه !!
یاد جمله ی خانم شایسته در قسمت اول سفر به دور امریکا افتادم ,, حالا دقیق جمله یادم نیست چطوری بودا :
(( که رها باشیم و به هیچ چیز نچسبیم چون قراره لذت های بیشتری تجربه کنیم ))
کلا قفل شدن چیزی خوبی نیست حتی اگر قفل عشقی باشه !!!
من خیلی با این قضیه نچسبیدن و رها بودن مشکل دازم.. سال هاست که مشکل دازم ومیدونم که یه باگ خیلی بزرگه و اگر بتونم درستش کنم خیلی از مشکلاتم خود به خود حل میشه ولی لامصب هر کاری میکنم نمیتونم درستش کنم !!! شاید دلیلش احساس عدم لیاقت باشه !! که راهکارش دوره ی احساس لیاقته !!!
یعنی احساس عدم لیاقت باعث میشه که اینقدر به ارزوها و خواسته هات بچسبی و خودت زو توی یک مسیر پر از زجر و تقلی از مدزک گرقتن ها ،، از مسابقه دادن ها ،، از تقلی کردن ها،، از شعاف کزدن ها ووووو قزار بدی و زندکی رو بزای خودت سخت کنی و تحربه های لذت بخش رو از خودت دور کنی تا خودت زو به بقیه ثابت کنی !!!
حالا البته نباید هی خودم سرزنش کنم بلکه باید زودتر راهی بزای این معضل چسبیدن به خواسته ها و عدم رهایی پیدا کنم !!
که البته واقعا نمیدونم چه کار کنم از بس توی درو دیوار رفتم به خاطر این قضیه !!
واقعا زندگی همینه .. لذت بزدن از لحظه ها و اجازه دادن به خودم برای تجربه ی خودم و تجربه ی چیزای جدید و تجربه ی ماجراهای جدید !!
زندگی صفحه ی رقابت با دیگران نیست !!!
اون پله بدبخت این قدز قفل بهش چسبوندن اخرش اومدن تابلو زدن .. اقاااااات جون مادرت قفل نزن … یهووو دیدی پل شکست افتاد پایین خخخخ !!!
اون خانم چقدز با دقت در حال فکز کنم ابرو برداری از مشتری بودن .. اینم یه شغل جالب !!! هنر تزیین ابرو و ابرو بزداری!!
اون عروسک ها واسباب بازی ها کاراکترهای استودیوی ماروا بودن…. من رو یاد دوره ی جهان بینی توحیدی درراون قسمت انداخت که سینما رفتیم و پوف فیل خوردیم !!!
اون دختزه توی پارک در حال موزیک زدن با همون چوبای ساده ی دستشه و داره لذت میبزه..
………………………………………………..
آهنگ… god country… blake shelton
عاشقتونم دمتون گرم
خدایا شکرت