سفر به دور آمریکا | قسمت 67

?بنام نامی دوست که هر چه داریم ونداریم از اوست?

سلام وصبح بخیری دیگر به استاد ومریم عزیزم و دوستان مهربانم

سپاس میگویم خداوندی را که امروز هم مرا به دیدن زیبایی های بیشتری هدایت کرد??

خدایا تو را در گلهای زیبایی دیدم که عطرشان مرا به سر شوق می آورد

مریم جان انگار ذهنم هر روز برای دیدن زیبایی های خداوند برنامه ریزی شده است، واین را مدیون شما عزیزان هستم که خدا را در دلم زنده کردید…

احساس خوب را در دوچرخه سوارانی دیدم که از کنار شما رد شدند

وخدا را دروجود تک تک آنهایی میبینم که در دل خاک بازی میکنند ولذت میبرند ….

استاد واقعا نگاه کردن به این بچه ها از نزدیک ودیدن بازی وخوشحالیشان ، حال آدم را دو چندان میکند ?

این تیکه اول شعرو خیلی دوست دارم،مرسیییییی??

توکه چشمات خیلی قشنگه، رنگ چشمات خیلی عجیبه

توکه این همه نگاهت، واسه چشمام گرم و نجیبه

میدونستی که چشات شکل یه نقاشی که توی بچگی میشه کشید

میدونستی یا نه ، میدونستی که تو چشای تو رنگین کمونو میشه دید????

چه خوب بود که ایران ما هم از این بازی ها میداشت وچه زیباتر میشد اگر آدمها بدور از تعصب زندگی میکردند?

خدااااای من تازه فهمیدم این بنده هاتو خلق کردی که خلقت وزیبایی تو را ببینند و نگران چیزی نباشند…

اون آدمهای روی پل چه زیبا به تماشای رودخانه ایستاده اند، وبزرگی وعظمتت را درک میکنند،، چه سنگهای زیبایی در کنار رودخانه دیدم،،انگار آنها هم به تماشای زیبایی های خداوند نشسته اند چه درختان زیبایی،،خدایا شکرت….

مریم جان چه پیاده روی زیبایی ،چه همراه دلنشینی ??

وباز هدایتی دیگر به یک رستوران شیک وزیبا، چه نمای جالبی داشت

چه صحنه زیبایی از آسمون خدا گرفتی، و به استاد هم نشون دادی

وباز هم چه گلهای زیبایی ورودیش داشت،،چه زیبا بود شمع داخل شیشه….

وباز هم صدای زیبای سیاوش با این تصاویر چقدر هماهنگ شده است

چه رستوران پر از نعمتی، چقدر فراوانی خدا زیاده خدایا بینهایت سپاس

اون آدمای داخل کشتی چه لذتی میبرند که وسط اون همه آب هستن، ?

وبااااااااااز شب زیبای خداوند،،عااااااااشقشم?

سکوت شب آرامش عجیبی دارد انگار الهامات را بهتر میفهمی

ودوربین استاد که چه عکسای هیولایی گرفته،چقدر همه جا پر از نوره،چه نورهای رنگارنگی ….

خدای من یه کشتی توی شب داخل رودخونه ست چه حس خوبی

خدایا سپاس که امروز هم وجودت را درک کردم???