دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
از کجای این زیبایی ها براتون بگم …. از این حسن سلیقه مریم جان در انتخاب این آهنگ که انسان رو بهشتی میکنه یا از دیدن و فهمیدن این همه حیات، این همه جریان جاری زندگی، این همه لمس حقیقی نعمت و ثروت و لذت، این همه فهمیدن خودم.
الان دقت کردم دیدم قبلا این آهنگ رو اینقدر زیبا نمیشنیدم، همونطورکه قبلا این نعمتها و ثروت ها و حال های خوب رو نمیدیدم. زیبایی این پل رو اگر قبلا میدیدم میگفتم چیه خب، یه پل هست دیگه! مگه چهارتا آهن زیبایی داره؟! اما الان که به این مناظر نگاه می کنم، میبینم واقعا زیباست. توی روز یه جور زیباست و توی شب و نورپردازی ها یه جور دیگه. وقتی متوجه این تفاوت در نگاهم به زیبایی های اطرافم می شم، لذت می برم و این یعنی رشد کردم.
حدود ۵ماه پیش یه یادداشت نوشته بودم برای سفر به کانادا و دیدن نیاگارا. امروز وقتی یادداشتمو دیدم به خدا لذت بردم و به خودم گفتم: من با استاد و مریم رفتم نیاگارا و اصلا یادم هم نبود. عمرا اگر با یه تور مسافرتی معمولی به این سفر می رفتم اینقدر زیبایی های نیاگارا رو درک و لمس می کردم. خدایا شکرت که چقدر با بودن در این سفر، بهشت رو لمس کردم و یاد گرفتم که با شکرگزاری به خاطر نعمت های خداوند، ظرف وجودی ام را برای دریافت نعمت ها، بزرگتر کنم.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 67154MB10 دقیقه
درود براستاد عزیزم وخانم شایسته و دوستان هم فرکانسم…
خداروشکر میکنم بابت اینهمه زیبایی توی این فایل و این شب قشنگ و این منظره های عالی که استاد ازشون عکس گرفتن..
چندوقتی مسافرت بودم با اینکه کشوری بودم که خیلی پیشرفته نبود ولی مسافرتی عالی و خوب بود چون من توی هرجایی سعی کردم به زیبایی ها توجه کنم…
و جدا مناطقی که رفتم برامن خیلی زیبا بود چون از استادعزیزم یاد گرفتم همه جا میشه زیبایی ها رو دید اگه من کانون توجهم به زیبایی ها باشه…
خدارو سپاسگزارم که تونستم باخانوادم مسافرت برم هم لذت ببرم..
خدایا ازت سپاسگزارم که امسال تونستم تصمیمات بزرگی بگیرم و عملی کنم…
چندوقت یادم رفته بود دوره احساس لیاقت رو خریدم و کار کرده بودم چون داشتم مقایسه میکردم امروز با کسی که خودمو باهاش مقایسه میکردم روبرو شدم شدید باهام احوالپرسی گرمی کرد و بهم گفت تو چقد بجا تصمیم میگیری و انجامش میدی (از نظر اون من خیلی عالی ام) و گفت چقد خوب کردی خودتو جدا کردی از این شغل افتضاح که ما یک روز آروم و قرار نداریم و راستم میگفت چون من ده سال هرکاری کردم از زاویه ی بهتری بهش نگاه کنم اینقد استرس و فشار داشت که من تحمل نکردم و بخودم گفتم اگه قراره خدا رزق و روزی منو خانوادم رو بدد پس من نیاز نیست اینهمه فشار رو تحمل کنم و بوسیدم گذاشتمش کنار…
مقایسم با اون بود که توی دردهای گذشته مونده بود و من یادم رفته بودم چقد اونجا سختی کشیده بودم و داشتم خودمومقایسه میکردم باهاش …ولی وقتی گفت تازه یادم اومد که بابا اونجا همش درد بود من چون اون درد رو میشناختم میخاستمش درد آشنا بود..
و خداروشکر که از عید سال 403 که شروع به خرید دوره و کار کردن روی خودم رو شروع کردم خیلی آرومم خیلی راحتم درآمد کمتری دارم ولی راضی ام چون اینجا راحت تر پول درمیارم به قیمت جونم نیست …
اعتبارش رو اول بخدا و بعد استاد عزیزم و درآخر انجام تصمیماتم میدونم…
خدایا ازت سپاسگزارم
عاشقتونم