دیدگاه زیبا و تأثیرگدار عاطفه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این برادران رایت با ایمانشون چه غوغایی در جهان ایجاد کردند و هنوزم هر روز داره تکاملش طی میشه. خوش به حال رایت ها، انیشتین ها، ادیسون ها، سید حسین عباس منش ها که با باورهاشون منشا خیر بودند. البته استاد جان اثر شما و دستیار نابغه تون برای ما بیشتر داره لمس میشه چون معاصر مایید و تمام جنبه های زندگیمونو در بر میگیره.
حق با شماست! با تقویت توانایی مون در کنترل ذهن، به آرامش میرسیم. توی این تصاویر، واکنش آقای آروم و صبور پس از سقوط هلی کوپتر این قانون رو به من یادآوری کرد. چه وقتهایی که بخاطر مسایل بیهوده و پیش پا افتاده، احساسمون رو الکی بد کردیم اما بعدا فهمیدیم چقدر در اشتباه بودیم. به عنوان مثال خود من:
من یک پسر دارم که وزنه بردار هست. ۴ سال پیش وقتی پسرم دانشجو بود از طرف نیروی زمینی ارتش بهش پیشنهاد دادند که اگر با ما قرارداد ببندی و بمدت ۲ سال برامون توی مسابقات وزنه بزنی، بدون سربازی بهت پایان خدمت میدیم. اون زمان با توجه به باورهام، این ماجرا برام ضربه سنگینی بود و نمی خواستم پسرم این کار رو قبول کنه. به پسرم می گفتم اگر از دانشگاه انصراف بدی، من به مردم چی بگم؟!
وقتی پسرم این کار رو انجام داد، بهش گفتم اصلا حق نداری با لباس سربازی عکسی توی فضای مجازی بذاری چون من سرافکنده میشم اگر دیگران بفهمن تو از دانشگاه انصراف دادی برای سربازی و چقدر الکی احساسم رو به خاطر نگاه مردم بد کردم و به خودم استرس دادم.
غافل از اینکه چقدر این قرار داد به نفع پسرم شد. پسرم با عقد اون قرارداد رکوردهاش بالا رفت و برای اردوی تیم ملی انتخاب شد و بعدش در مسابقات آسیایی جوانان در ژاپن مدال گرفت. الان که 4 سال از اون ماجرا گذشته و نتیجه مسیر معلوم شده، با خودم می گم: خدایا چه خوب شد که کار خودتو انجام دادی و گوش به نجوای ذهن بیمار من ندادی. این ماجرا بهم درس داد که به این راحتی اجازه ندم ذهنم بر من مسلط بشه و احساسم بد بشه.
مریم گلی حق با مامان شماست. یک جفت چشم سالم برای دیدن صورت زیبای فرزندم، برای دیدن زیبایی های جهان، برای تماشای آسمون زیبای فایل قبل، قیمتش چنده؟!
یک جفت گوش سالم برای شنیدن اون سمفونی صبحگاهی پرندگان استیت پارک قیمتش چنده؟!
زبان با اون توانایی تکلم و حساسیت چشایی( برای چشیدن اون قورمه سبزی خوشمزه )
حس بویایی با اون ظرافت در تشخیص بوها، معده با آنزیم های هیولاش، قلب و مغز با اون کارآیی پیچیده ای که در هر لحظه داره بدون اینکه ما خبر دار بشیم، قیمتش چنده؟!
اصلا توی بازار آزاد پیدا میشه؟!
فقط چون مفت و بی منت در اختیارمون قرار گرفته قدرشو نمیدونیم و در جهت نگهداریش تعهدی نداریم. به نظرم بهتره به پاس تشکر از نعمت قلب سالم، ازش در جهت احساس خوبمون استفاده کنیم نه حرص و نگرانی بیهوده.
توی این تصاویر دیدم که آمریکایی ها چه خوب از داشته هاشو،ن حتی چیزهای قدیمی دارند لذت میبرند و پول میسازند. همه اینها نکات مثبتی هست که توجه هر انسان زیبا بین رو جلب میکنه. اونا از داشته هاشون لذت میبرند، جهان نعمت ها رو به سمت اونا روانه می کنه. به قول استادمون این قانون تغییر ناپذیر جهانه.
خدایا شکرت چه روزهای نابی رو دارم پشت سر میذارم. چقدر این روزها حالم بهتر و بهتر داره میشه. هر روز یه عالمه نشونه که داره بهم میگه در مسیر درست قرار گرفتی. فقط لذت ببر و احساست خوب باشه. بقیه با فرمانروای کل هستیه.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۹259MB17 دقیقه
سلام خدمت استاد گرامی دوستان عزیز و خانم شایسته ی عزیزم
چند روزی هست به تضاد سختی برخورد کردم تضادی که میتونه نقطه ی عطف زندگیم بشه که البته کنترلش آسون نیست، داشتیم من و همسرم با هم صحبت میکردیم و توضیح میدادیم به هم که حضرت موسی وقتی به دریا نزدیک میشه و پشت سرش لشکر فرعون هستن و جلوش دریا، همراهانش میگن حالا گرفتار شدیم (۶۱ شعرا) و حضرت موسی میفرماید: نه پروردگار من با من است و مرا هدایت میکند (۶۲ شعرا)، موسی در حالی منتظر هدایت پروردگارش بوده که زندگیش در لبه ی پرتگاه بوده، در حالتی که هر انسانی مضطرب میشه، اما اون آروم بوده و منتظر هدایت خداوند و نگفته یالا خدا زود باش الانه که بهمون برسن، اون ایمان داشته که خداوند هرگز دیر نمیکنه، اون ایمان داشته که همیشه به خداوند وصله و میتونه ازش کمک دریافت کنه حتی در لحظات بسیار حساس که نیاز به کنترل ذهن زیادی هست و اون با این باورها تونسته آروم باشه، و نتیجه ی توکل ایمان و کنترل ذهن موسی ع هم مشخص هست، به همسرم میگفتم ما تحت فشار هستیم اما تضادمون به مراتب از حضرت موسی سبکتره که پشت سرش دشمن و جلوش هم مانع، لحظات واقعا دشواری بوده، و بعد از اینکه دریا شکافته هم شد خیلی دل و جرات میخواد که یه جماعتی رو بفرستی وسط آب و مطمئن باشی اتفاقی براشون نمیوفته، گفتم اگر اون تونسته پس ما هم میتونیم، هدفم از ارائه ی این توضیحات این بود که بگم بعد از این صحبت ها با همسرم بود که احساس آرامش کردم و همونطور که طبق قانون نشانه ها و هدایت ها در زمان آرامش به انسان میرسه همینطور هم شد، بهم الهام شد که بیام فایل جدید سفر به دور امریکا که اومده روی سایت رو نگاه کنم، در حالی که با خودم میگفتم آخه توی سفر به دور آمریکا چه چیزی میتونم ببینم و یا بشنوم که برای من باشه در این موقعیت واقعا؟ اما شک رو گذاشتم کنار و اومدم فایل رو دانلود کرد و دیدم که خداااااای من تو همونطور که از جایی که فکر نمیکنم رزق میدی از جایی که فکر نمیکنم هم هدایت میکنی.
با اینکه استاد بارها در مورد کنترل ذهن در شرایط سخت در محصولاتشون و فایلای رایگان صحبت کردن اما واقعا این صحبت دو دقیقه ای خانم شایسته تو این موقعیت عجیب به دلم نشست، اینکه کنار اون هواپیمای سقوط کرده یکیشون آروم بود و واقعا فارغ از اینکه شرایط در بیرون به چه شکله اگر بتونیم ارباب ذهنمون بشیم و به احساس خوب برسیم نتیجه هر چی باشه به نفع ما میشه.
در حالی که اشک میریختم این قسمت رو فرستادم توی ویدئو کراپ و کراپش کردم تا بارها و بارها گوشش کنم.
خانم شایسته ی عزیز ممنونم که دستی از دستان خدا شدید و خداوند کلام خودش را بر زبان شما جاری کرد تا من رو باز هم دلگرم کنه و بگه حواسم بهت هست همینطور آروم با همین فرمون برو جلو و تلاشتو بکن که آروم باشی.، جا نزن نترس، من باهاتم.
با اینکه شرایط مساعد نبود ولی کنترل ذهن کردم و گفتم در هر شرایطی باید عادی و نرمال رفتار کنم و باید برم و کامنت بزارم و از خانم شایسته به خاطر صحبتاشون و کمکی که به آروم کردن من کردن تشکر کنم این کمترین کاریه که میتونیم بکنم.
سلام نفیسه ی عزیز، این کامنت رو یک من یک سال و نیم دوسال پیش نوشتم خیلی به ذهنم فشار آوردم که بدونم دقیقا از کدوم تضاد سخت دارم صحبت میکنم، بعدش که یادم اومد گفتم خدای من، اینقدر این تضاد ساده و آسان حل شد که حتی یادمم نمونده، انگار خداوند با پاسخ شما میخواست یه بار دیگه من رو به کامنت خودم و اون روزا هدایت کنه و بگه دیدی کنترلذهنگردی جقدر زیبا برات حل شد، در واقع اون تضاد و بالطبع کنترل ذهنی که داشتم باعث شد من به یکی از خواسته های بزرگم برسم و الان در حال تجربه ی اون خواسته هستمو بسیار ایمان پیدا کردم که کنترل ذهن در هر شرایطی معجزه میکنه و اصلا مهم نیست که شرایط چقدر به هم ریخته یا پیچیده هست زمانی که وسط اینتضاد بودم هیچ راه حلی نمیدیدم اما الان که حل شده میبینم که چقدر خدا ساده حلش کرد و خدا خیلی زیبا مانند موسی ع هدایتم کرد و درواقع اون تضاد پاسخی به خواسته های خودم و عبور و رفتن به یه مرحله بالاتر بود.
و این روزا با خیال آسوده نشستم و دور دوم سفر به دور آمریکا رو میبینم چون همین مجموعه برنامه و تمرکز بر زیبایی ها بود که من رو از اون حالت اضطرار خارج ساخت