سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۹

دیدگاه زیبا و تأثیرگدار عاطفه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این برادران رایت با ایمانشون چه غوغایی در جهان ایجاد کردند و هنوزم هر روز داره تکاملش طی میشه. خوش به حال رایت ها، انیشتین ها، ادیسون ها، سید حسین عباس منش ها که با باورهاشون منشا خیر بودند. البته استاد جان اثر شما و دستیار نابغه تون برای ما بیشتر داره لمس میشه چون معاصر مایید و تمام جنبه های زندگیمونو در بر میگیره.

حق با شماست! با تقویت توانایی مون در کنترل ذهن، به آرامش میرسیم. توی این تصاویر، واکنش آقای آروم و صبور پس از سقوط هلی کوپتر این قانون رو به من یادآوری کرد. چه وقتهایی که بخاطر مسایل بیهوده و پیش پا افتاده، احساسمون رو الکی بد کردیم اما بعدا فهمیدیم چقدر در اشتباه بودیم. به عنوان مثال خود من:

من یک پسر دارم که وزنه بردار هست. ۴ سال پیش وقتی پسرم دانشجو بود از طرف نیروی زمینی ارتش بهش پیشنهاد دادند که اگر با ما قرارداد ببندی و بمدت ۲ سال برامون توی مسابقات وزنه بزنی، بدون سربازی بهت پایان خدمت میدیم. اون زمان با توجه به باورهام، این ماجرا برام ضربه سنگینی بود و نمی خواستم پسرم این کار رو قبول کنه. به پسرم می گفتم اگر از دانشگاه انصراف بدی، من به مردم چی بگم؟!

وقتی پسرم این کار رو انجام داد، بهش گفتم اصلا حق نداری با لباس سربازی عکسی توی فضای مجازی بذاری چون من سرافکنده میشم اگر دیگران بفهمن تو از دانشگاه انصراف دادی برای سربازی و چقدر الکی احساسم رو به خاطر نگاه مردم بد کردم و به خودم استرس دادم.

غافل از اینکه چقدر این قرار داد به نفع پسرم شد. پسرم با عقد اون قرارداد رکوردهاش بالا رفت و برای اردوی تیم ملی انتخاب شد و بعدش در مسابقات آسیایی جوانان در ژاپن مدال گرفت. الان که 4 سال از اون ماجرا گذشته و نتیجه مسیر معلوم شده، با خودم می گم: خدایا چه خوب شد که کار خودتو انجام دادی و گوش به نجوای ذهن بیمار من ندادی. این ماجرا بهم درس داد که به این راحتی اجازه ندم ذهنم بر من مسلط بشه و احساسم بد بشه.

مریم گلی حق با مامان شماست. یک جفت چشم سالم برای دیدن صورت زیبای فرزندم، برای دیدن زیبایی های جهان، برای تماشای آسمون زیبای فایل قبل، قیمتش چنده؟!

یک جفت گوش سالم برای شنیدن اون سمفونی صبحگاهی پرندگان استیت پارک قیمتش چنده؟!

زبان با اون توانایی تکلم و حساسیت چشایی( برای چشیدن اون قورمه سبزی خوشمزه )

حس بویایی با اون ظرافت در تشخیص بوها، معده با آنزیم های هیولاش، قلب و مغز با اون کارآیی پیچیده ای که در هر لحظه داره بدون اینکه ما خبر دار بشیم، قیمتش چنده؟!

اصلا توی بازار آزاد پیدا میشه؟!

فقط چون مفت و بی منت در اختیارمون قرار گرفته قدرشو نمیدونیم و در جهت نگهداریش تعهدی نداریم. به نظرم بهتره به پاس تشکر از نعمت قلب سالم، ازش در جهت احساس خوبمون استفاده کنیم نه حرص و نگرانی بیهوده.

توی این تصاویر دیدم که آمریکایی ها چه خوب از داشته هاشو،ن حتی چیزهای قدیمی دارند لذت میبرند و پول میسازند. همه اینها نکات مثبتی هست که توجه هر انسان زیبا بین رو جلب میکنه. اونا از داشته هاشون لذت میبرند، جهان نعمت ها رو به سمت اونا روانه می کنه. به قول استادمون این قانون تغییر ناپذیر جهانه.

خدایا شکرت چه روزهای نابی رو دارم پشت سر میذارم. چقدر این روزها حالم بهتر و بهتر داره میشه. هر روز یه عالمه نشونه که داره بهم میگه در مسیر درست قرار گرفتی. فقط لذت ببر و احساست خوب باشه. بقیه با فرمانروای کل هستیه.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۹
    259MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

191 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام محمدی» در این صفحه: 3
  1. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2905 روز

    Once again we took a ride on the rollercoaster of emotions along with Ms. Shayesteh

    یک بار دیگه همراه با خانم شایسته سوار ترن هوایی احساسات شدیم.

    It’s really difficult for me to describe the feelings I experienced while watching this video

    واقعا برام سخته احساساتی که موقع دیدن این ویدیو تجربه کردم رو توصیف کنم.

    I can just say that I saw power, courage, pride, and glory

    فقط میتونم بگم که من قدرت، شجاعت، حس غرور و شکوه رو دیدم.

    I saw the manifestation of God’s words that say: And He has subjected to you whatever is in the heavens and whatever is on the earth – all from Him

    من تجلی سخنان خداوند رو دیدم که میگه: و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است همه را مسخر شما گردانید و اینها همه از سوی اوست.

    I saw the many dreams that had come true

    من رویاهای بسیاری رو دیدم که به حقیقت پیوسته بودن.

    I saw the absurdity of war

    من پوچی جنگ رو دیدم.

    I saw the beauty of peace

    من زیبایی صلح رو دیدم.

    I saw hope in the midst of tragedy

    من امید در میان تراژدی رو دیدم.

    I traveled in time

    من در زمان سفر کردم.

    I saw the past, present and future at the same time in a single frame

    من گذشته، حال و آینده رو همزمان در یک قاب دیدم.

    I heard the voices of the past, present, and future in this museum

    من تو این موزه صدای گذشته، حال و آینده رو شنیدم.

    I saw that nothing is impossible for people who believe in themselves

    من دیدم که هیچ چیز برای افرادی که به خودشون ایمان دارن غیرممکن نیست.

    I saw that we will all leave a legacy behind, but we may not be aware of it. I asked myself: What legacy do I want to leave and how do I want to be remembered after I die

    من دیدم که همه ما میراثی از خودمون به جا خواهیم گذاشت اما ممکنه ازش بی خبر باشیم. از خودم پرسیدم: من میخوام چه میراثی از خودم باقی بزارم و میخوام بعد از مرگم چطور ازم یاد بشه؟

    I saw respect for fallen soldiers who fought for their countries and their beliefs

    من احترام نسبت به سربازان کشته شده ای رو دیدم که برای کشورهاشون و اعتقاداتشون جنگیدن.

    I saw different reactions to the same situation

    من واکنش‌ های مختلف به یه موقعیت یکسان رو دیدم.

    I saw a lady who was trying to take a lesson out of the history book and explain it to us

    من بانویی رو دیدم که داشت سعی میکرد از کتاب تاریخ درس بگیره و اون رو برای ما توضیح بده.

    I saw that life is too short to live with regrets, hatred, grudges, fears, and negativity

    من دیدم که زندگی کوتاه تر از اونه که بخوایم با حسرت، نفرت، کینه، ترس و منفی نگری زندگی کنیم.

    I saw that the world would be filled with peace if all of us were in peace with ourselves and the outside world

    من دیدم که جهان پر از صلح میشد اگه همه با خودمون و دنیای بیرون در صلح قرار میگرفتیم.

    I felt the presence of Ms. Shayesteh’s mother who always says: Our body is a gift from God, and we should take care of it by staying calm

    من حضور مادر خانم شایسته رو احساس کردم که همیشه میگن: جسم ما هدیه ای از طرف خداوند هست و باید با حفظ کردن آرامشمون ازش مراقبت کنیم.

    I realized the importance of reining in our mind

    من اهمیت کشیدن افسار ذهنمون رو درک کردم.

    I saw a lady with a warm voice who is in peace with herself

    من یه بانو با یه صدای گرم رو دیدم که با خودش در صلحه.

    I now better understand the quote that says: Those who leave everything in God’s hands will eventually see God’s hand in everything

    من حالا بهتر معنی این نقل قول رو میفهمم که میگه: افرادی که همه چیز رو به دست خدا میسپارن، در نهایت دست خدا رو تو همه چیز خواهند دید.

    I learned that not acting on what I know is like not turning the key in the lock

    من یاد گرفتم که عمل نکردن به دانسته هام مثل نچرخوندن کلید تو قفل میمونه.

    I saw the determination and legacy of the Wright brothers

    من عزم و میراث برادران رایت رو دیدم.

    I saw the power of imagination

    من قدرت تخیل رو دیدم.

    I saw how the Wright brothers inspired others by achieving their dream

    من دیدم که برادران رایت چطور با رسیدن به رویاشون الهام بخش دیگران شدن.

    I realized that I need to evolve through the path rather than being in a hurry

    من درک کردم که به جای عجله کردن باید تکاملم رو تو مسیر طی کنم.

    I got to know Jacqueline Cochran, the first woman to break the sound barrier in 1953

    من با ژاکلین کاکرن، اولین زنی که در سال 1953 دیوار صوتی رو شکست، آشنا شدم.

    I saw kids who felt like real pilots and heroes

    من بچه هایی رو دیدم که احساس میکردن خلبان ها و قهرمان های واقعی هستن.

    I saw a hero dog who flew 131 missions with his owner and had his own parachute

    من سگ قهرمانی رو دیدم که همراه با صاحبش تو 131 ماموریت پرواز کرد و چتر نجات مخصوص خودش رو داشت.

    I realized how grateful I should be for the blessing of peace

    من درک کردم که چقدر باید قدردان نعمت صلح باشم.

    Thank you for reminding me that I have a limited time on earth and should use it in the best way possible

    ممنون که بهم یادآوری کردید که زمان من روی کره زمین محدوده و باید ازش به بهترین شکل ممکن استفاده کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2905 روز

    دوست خوبم… فائزه خانم عزیز… خیلی از خوندن کامنت زیباتون در مورد تحسین کردن دیگران لذت بردم و از این به بعد سعی میکنم که تو زندگیم بیشتر بهش توجه کنم. به قول شما این کار یه بازی بُرد-بُرد هست. حالا که صحبت از تحسین و انگیزه دادنه دوست دارم به خاطر آگاهی های خوبتون و تلاشتون برای به اشتراک گذاشتنشون با دیگران تحسینتون کنم. امیدوارم در نهایت سلامتی و آرامش به هر آنچه دوست دارید برسید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2905 روز

    سلام نیکو خانم عزیز. ممنون از پیام زیباتون. خواستم ازتون تشکر کنم که نظرتون رو با من در میون گذاشتید چون قطعا انگیزه ای خواهد شد برای ادامه این روال. پیگیر کامنت های خوب شما هم هستم و خوشحالم که به دوستان خوب و آگاهی مثل شما هدایت شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: