https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-25.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-29 06:31:072024-09-03 11:56:37سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۹
191نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر همچیز درست میشه بدون اینکه ما کاری کنیم همه حرفهای استاد درست و باور دارم و هر دفعه ک فایلهای رایگان استاد را گوش میدم هر روز و هرروز ب اگاهی بیشتر و بیشتری میرسم و حرفهای استاد برام ب واقعیت تبدیل میشه
دیشب داشتم فکر میکردم ک حالا ک ماشینمونو فروختیم و جایی نمیتونیم بریم چکار کنم ی لحظه اومد تو ذهنم ک دیگه نمیتونم لذت ببرم و باید منتظر فامیلهام باشم تا بما بگن تا بریم با اونها بیرون.سریع ب خودم گفتم این یک فکر و باور اشتباه هست من باید ببینم الان چطور میتونم خودم بدون نیاز ب وجود کسی از زندگیم لذت ببرم و خوشحال باشم ی دفعه گفتم ی دوچرخه بخرم و با دخترمو همسرم شبها بریم دوچرخه سواری و خودمون لذت ببریم و برای سلامتیمونم بهتره.صبح ب محض اینکه چشممو باز کردم گفتم خدایا هدایتم کن و وارد سایت شدم و روی نشانه امروز من زدم و این فایل برای من امد اولین چیزی ک نشان داده شد دوچرخه بود خیلی عالیه و درسته خدایا شکرت
دیروز ی فایل از استاد داشتم گوش میدادم ک میگفتن نگید چ کاری پول میسازه بگید چه کاریو دوست دارم .من از بچگی ب خوانندگی و موسیقی علاقه زیادی دارم دوست دارم همش شاد باشم بزنم و برقصم و لذت ببرم
من دوسال بود ک کلاس ویولن میرفتم و الان یک ماه هست ک دیگه نمیرم ۲ تا دلیل داره اولین دلیل ک فقط میخواستم روی خودم کار کنم و تمرکزم روی چیز دیگه ای نباشه و فقط روی خودم کار کنم چون زیاد تمرین نمیکردم و همش با خودم میگفتم پولم داره هدر میره( ی باور محدود کننده )چون تمرین نمیکردم و این ذهن منو مشغول میکرد و دلیل دوم اینکه بخاطر خرید ی آپارتمان باعث شد ک ماشینمونو بفروشیم و قرض کنم از ی نفر و گفتم اگه کلاس نرم و پولشو پس انداز کنم زودتر قرضهایم را میدهم (اینم ی باور محدود کننده دیگه )
دیروز ک فایل استادو گوش میدادم بخودم گفتم خدایا من موسیقی رو دوست دارم چکار کنم یعنی خودم تو خونه تمرین کنم یا کلاسمو ادامه بدم واقعا با این شرایط چکار کنم تا اینکه امروز بین این همه هواپیما و بالگرد و هلی کوپتر و لباسهای جنگی یک دفعه ی ویولن نشان داده میشه خدایا عاشقتم اینا همش نشانه هست برای من اخه من عاشقتم خداجونم تو چقدر بزرگی و بی انتها
من نمیدونم این فایل برای چند سال پیش هست ک ضبط شده ولی اون موقع خداوند ب دل مریم جون میندازه ک از این ویولن هم فیلم بگیره تا بعد این همه سال ی روزی من هدایت بشم ب این سایت و من روز قبل از خدا بخوام ک هدایتم کنه و خدا هنوز ۲۴ ساعت نگذشته این چیزهارو بمن نشون بده از طریق شما و از این راه دور اینا همش کار خداست اینا همش معجزه هست اینا همش هماهنگی هست و اینکه دیروز تو فایل استاد ک گفتن من با پسرم دارم میرم خلبانی رو تجربه کنم و پسرم فیلم میگیره همون لحظه گفتم کاش منم میتونستم و تجربه میکردم و امروز تو این فایل این همه هواپیما نشون داده شد خیلی جالبه خیلی تحسین برانگیزه خیلی عالیه و حس خیلی خوبی داره و اینکه من ده روز هست ک خیلی محکمتر و جدی تر دارم رو تمرکز برنکات مثبت هرچیزی توجه میکنم و با خودم میگم حال خوب = اتفاقات خوب و اینکه من باید در هر شرایطی ذهنمو آگاهانه بتونم کنترل کنم و باز امروز این حرفو از زبان مریم جون شنیدم و تمامی اینها برایم درسهای بزرگی است خدایا بابت همه چیز ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
خداجونم بابت این همه آگاهی این همه امکانات این هم فرکانسی و این همه هماهنگی ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
عاشقتم خداجونم و عاشق دستان خداوندم ک ( استاد عزیزم و مریم جانم )هستن هستم .
خداجونم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خداجونم هر لحظه هدایتم کن وبا رهنمودی مشخص راه را نشانم بده.
چقدر صحبت های اول فایل تون رو دوست داشتم و چقدر بهم آرامش داد مهم نیست اتفاق بیرون از ما تا چه اندازه بد باشه مهم اینه که ما بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و به آرامش دعواتش کنیم چون اگر تونستیم این کار رو انجام بدید هرچقدررر هم اون اتفاق باب میل ما نباشه قطعا نتیجه به نفع ما میشهچرا؟چون این قانونهههه😍😍
ارباب ذهنت باش💫
خدایا شکرت برای قوانین ثابتت🤍
این فایل برای من با اون فضاهای بسته و ماسک های تنفسی خاک و هواپیماهای جنگی اولین درسش نعمت صلح و نفس کشیدن ازادانه بود یه جوری تذکر هست که قدردان باش برای اینکه میتونی آزادانه تنفس کنی برای اینکه تو خاک و خل نیستی و شاید عادی شده برامون
البته که پیشرفت هایی بعد هر جنگ پیش اومده نشون میده هر اتفاق به ظاهر بدی هم تو دلش کلی نتیجه مثبت هست اگر ما توانایی دیدن مشکلات رو به چشم تضاد داشته باشیم و حل مسئله کنیم نه اینکه فقط افسوس بخوریم و همین باعث گسترش جهان میشه
این فایل نفس گیر یه جور متفاوتی از فایل های طبیعتی بود اما درس های زیادی توش بود ممنونم❤
خدایا هدایتگرمون باش تا بتونیم از دل ناخواسته ها با ایمان به خودت خواسته هامون رو ففط ببینیم 🌎❤
الهی شکرت که امروز هدایتم کردی تا قدم بعدیم رو بردارم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم و دوستان عزیزم امیدوارم که حال دلتون عالی باشه
درس عملی امروز من
چقدر این صحبت خانم شایسته برای من مهم بود که گفتن
هیچ چیز اونقدر مهم نیست که من بخوام حالم رو بخاطرش بد بکنم و بخوام اونقدر جدیش بگیرم که حسم بد بشه
و به قول استاد توی فایل داستان هدیه من که گفتن اگه داری یه چیزی رو خیلی جدی میکنی یا خیلی بهش چسبیدی چون فکر میکنی که نمیشه رخ نمیده که اینقدر بهش چسبیدی و جدیش گرفتی و این موضوع چقدرررر عمیقه
درس بعدی اینکه اون شاه کلید رو من باید بذارمش توی هر قفلی و من باید بچرخونمش توی قفل تا باز بشه همینطوری باز نمیشه خودش من باید بازش کنم
واقعا خدایا شکرت شکرت خدای من برای هدایت هات برای درست امروزم که چقدر اتفاقا بهش نیاز داشتم خدایا شکرت برای هدایت هات برای حال خوبی که دارم
زیبایی های این قسمت
من به شدت آهنگای هانس زیمر رو دوست دارم و هر وقت گوششون میدم دوست دارم چشمام رو ببندم و فقط اونا رو گوش بدم و سخت بود برام که هم تصاویر رو ببینم و هم اینکه بخوام این قطعه ی زیبا رو گوش بدم
ولی زیبایی های خوبی دیدم توی تصاویر و اون مکان اولیش اینکه چقدررر تمیز بود اونجا اصلا همه چیز داشت برق میزد واقعا خداروشکر
الهی شکرت الهی شکرت برای اون خلاقیتی که توی اون ماکت های هواپیماها داده بودند که زیرش عکس هوایی از شهر گذاشته بودند و اون هواپیمایی که روی اون تابلوی آب بود و قشنگ انگار روی آب داشت فرود میومد واقعا خدایا شکرت شکرت خدای من ممنونم ازت خداجونم
الهی شکرت برای لبخند اون خانم و دست تکون دادنشون برای ما
الهی شکرت برای آرامشی که توی چهره ی اون مانکن بود که چقدر آرام بود واقعا
الهی شکرت برای تمیزی شیشه های اونجا که چقدر تمیز بود چقدر عکس ها با کیفیت بودن و تمیز بودن
الهی شکرت برای وضوح خواسته ها
الهی شکرت که توی زمونه ای به دنیا اومدم که صلحه و رنگ و زیبایی هست
چقدر اون دختر بچه ای که توی اون مکان خرابه بود برام درس داشت چقدر اون مفهوم عمیق بود
میدونی انگار اینو بهم میگفت که ببین ارزش حقیقی من یه چیز درونیه و ربطی به اون جایی که الان هستم نداره حتی اگر توی این خرابه هستم باز ارزش من خیلی فراتر از این حرفاست
و یه حس خیلی عجیبی گرفتم با اون دختر کوچولو یه حس پارادوکس و تناقضی گرفتم از اون دختر بچه و فضایی که توش هست انگار خیلی بهتر میشد اون حقیقت درونش رو دید چون توی اون فضایی هست که اصلا هیچ ربطی نداره به درونش و ارزش درونیش و مثل نوری که در تاریکی هست که قشنگ مشخص میشه و نور هست و تاریکی نبود نوره
الهی شکرررت شکرررت برای هدایت هات الهی شکرت که
زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را( تا ببینه خودشو تا درونش رو ببینه)
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند تا که با عشق تو پیوندم زنند( تیشه ور میدارم این ترمزا این علف های هرز رو میزنم برای اینکه تو رو ببینم تو وجودم تو رو پیدات کنم تا نور بتابه توی درونم الهی شکرت الهی شکرت که چقدر همه چیز تویی
شکرت خدای من
ممنونم ازتون استاد جان خیلی حالم عالیه الهی شکرت الهی شکرت خدای من
سپاسگزارم ازتون خانم شایسته عزیزم ممنونم ازتون برای تهیه این فایل های ارزشمند الهی شکرت
اره توی تاریکی قرار گرفتم آگاهانه تا درون نورانیم رو ببینم الهی شکرت که تمام کیهانت تجلی توه تجلی حقیقته الهی شکرت خدای من
سلام به استاد دلها سلام خانوم شایسته زیبا و مهربان
هر روز که از آشنایی من با شما میگذره و روند تکاملیم پیش میره بیصتر معنی در لحظه زندگی کردن و در صلح بودن با خودمه میفهمم ..اینکه من همینطوری که هستم دوسداشتنیم و لیاقت بهترینها رو دارم ،چون من خود خدا هستم و برای لذت بردن از زندگی به این دنیا مهاجرت کردم و بقول عاطفه عزیز لیدر من خداست خودش بهم قول همه چی داده و اصلا من اومدم توی این دنیا تا با تضادهای که بهش میخورم خودمو محک بزنم و خلق کنم و لذت ببرم ،وعده خداوند این بوده ،
مگه ما قبل از اومدن به این دنیا زیبا چیزی کم داشتیم در هر لحظه هرآنچه را که طاب میکردیم بدست میاوردیم ،نه سردمون میشد نه گرممون میشد و تضادی بود که بخواد ما رو محک بزنه ،این تضادها ما رو به خودمون نشون میده و مسیر رسیدن به خواستهامون رو
که با هر بار برخورد باهاشون میفهممیم که چیو نمیخوایم و باید به خواستمون فکر کنیم و به سمت اون حرکت کنیم ،چیزی که یه عمر من برداشت دیگه ای ازش داشتم و الانم دارم سعی میکنم نگرشمو نسبت به این موضوع بهتر کنم
منی که هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم و به احساسم دقت میکنم وقتی با یه تضادی برخورد میکنم و هر چقدر احساسم بد باشه میفهمم تمرکزم روی ناخواستس و باید منتظر اتفاقات ناخوشایند بیشتری باشم باید بتونم این قانون به خودم یادآور بشم و تمام تلاشمو بکنم که از احسا قربانی شدن بیام بیرون به خودم بگم الخیر فی ما الوقع
وقتی که این باور جایگزین کردم بجای تمام مزخرفاتی که به ما یاد دادن که دنیا پر از مشکلات ،هر روز اوضاع داره بدتر میشه ،زندگیم رونتر شده ،امیدوار تر شدم ،شادتر زندگی میکنم ،احساس قربانی کمتری دارم و سعی میکنم شکرگزار نعماتم باشم ،شکر گزار لبخند زیبای پسرم،شکر گزار گلهای شبو باغچه مادرم که فقط شبا باز میشه ،شکر گزار آسمون زیبای پاییزی که آدمو دیوانه میکنه
و همه این نگرشها رو استاد عزیزم از شما دارم و از تمامی دوستانی که توی این سایت الهی فعالیت میکنن
این همه دوستان عالی کجا میتونم پیدا کنم جز اینجا ،خدایا سپاشگزارم ازت برای این سایت الهی و این دوستان بی نظیر و استاد عباس منش و خانوم شایسته
دو برادر که رویایی در سر دارن و با عشق اونو به واقعیت تبدیل میکن و دنیا را متحول میکنه. درود بهشون خدمت بزرگی به بشریت کردن و باعث شدن باور به دست یافتنی بودن رویاها در قلب ها رسوخ کنه و بازهم جلو بریم
ماشین های قدیمی خیلی جالبن، گیتار
هر کدوم تو دلشون داستان ها دارن از عشق، از توانستن، از امید، از انسان هایی که در دل ترس ها قدم گذاشتن و جلو رفتن، از ایمان و توحید.
و ماکت اون نظامی که با خلبان ناامید صحبت میکنه
این موزه برای من تصور رفتن تو ترس هاس.
مانند داستان خانم ژاکلین “جکی” کوکران یا الیزابت ال. گاردنر که تصویراشون تو موزه بود
خانم شایسته:
هیچ چیز اساسی تر از حس خوب داشتن نیست، هیچ چیز اساسی تر از قرار داشتن با صلح در خودمون نیست. اینکه در بدترین شرایط نگران نباشم و دنبال مقصر نگردم و نه به سرزنش خودم و دیگران بپردازم بلکه ذهنم رو کنترل کنم و ارام کنمش و بگم فارغ از اینکه اون بیرون چه اتفاقی افتاده اگر من بتونم احساسم را خوب نگه دارم قطعا هر اتفاقی به نفعم تموم میشه چون قانون دنیاست نتیجه اش لاخوف علیهم ولاهم یحزنون و این همون نتیجه در صلح قرار گرفتن با خودمان است
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ
پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند
چه کار ارزشمندی که همچین موزه ای رو برپا کردن که مردم بیان و ببین و رویاها میسازه
داخل هواپیمای جنگی بسیار جالبه.
ماکت های کوچک هواپیما داخل ویترین بسیار زیبا بودن و همینطور متنوع .
خداروشکر که زندگی هر روز عالی تر میشه و نعمت ها سرازیر هستن به سویم
لاستیک هواپیما در برابر مادر و بچه جالب توجه بود.
دوج چلنجر نیرو هوایی با امکانات خاص خیلی جالب بود
و خدارشکر دنیا هر روز بهتر میشه، پیشرفت میکنه و وسایل امروز ما در اینده موزه ها براش درست میشه چون دنیا رو به جلو و گسترش و پیشرفته
سپاسگزار شما و خداوندم هستم که این تصاویر زیبا رو جلوی چشمان ما میارید
با دیدن این ویدئو برای بار هزارم به من یادآوری شد که جهان همواره در حال گسترشه ، اینکه هر چیزی باید تکامل خودش رو طی کنه و این دو قانون در سیر پیشرفت و عظمت هواپیماها کاملا مشهود بود
به علاوه داشتم فکر میکردم که چه عظمتی داره واقعا
چند کارگر و کارفرما بودن تا تونستن چنین عظمتی رو به چنین دقتی خلق کنن
و کارگاه های مختلف با باور های مناسب در هر دوره چقدر تونستن ثروت خلق کنن
در واقع با وجود اینکه مسائل جنگی و مربوط به جنگ همیشه برای من ناخوشایند بوده اما این فایل به زیبایی یک بار دیگه این 3 قانون مهم جهان هستی رو برام دوره کرد
اصلا باور نمیکردم اینقدر تعداد زیبایی هایی ک امروز میخوای بهم نشون بدی اینقدر زیاد باشه
مگه چقدر زیبایی داری؟؟
مگه چقدر نعمت داری؟؟
خدا جونم
خیلی امروزم قشنگ شرو شد
خیلی دوسش داشتم
صب ک بیدار شدم
دیدم مهمونی هستم
تو منو آووردی مهمونی تهران خونه برادر
خانمم
چقد آدم دوس داشتنیه
اون شمالیه و خیلی خونگرم و خوش مشرب و باحال
خدا جون این آدم همون دست توعه که کمک کرد ماشینمو بخریم
از اونجایی که تو قول داده بودی ک آسونم کنی برای آسونیا
صبح که از خواب بیدار شدم طبق معمول اومدم توی سایت میخواستم یه کامنت خوشگل بخونم هدایتم کردی به فایل توحید عملی 6
خداجون تو بهم گفتی خوب چند تا کامنت خوندی برو سراغ صفحه 100
من همیشه و هر لحظه دارم سعی میکنم باور کنم تو داری هدایتم میکنی
باورم تکمیل نشده ولی دارم هر روز تمرین میکنم
دوستمون تو کامنتش نوشته بود که من اومدم از کارمندی بیرون و و رفتم سراغ شغل مورد علاقم و انگار انگار آزاد شدم
راجع به آزادی صحبت میکرد
منم الان دقیقاً تو حس و حال آزادی هستم
و دقیقاً درک میکنم که وابستگی چقدر زجر و فقر آلود و شرک آلوده
وو یعنی به نوعی خدای مهربون داشت به من نوید میداد که حسام جان آزادیهای بعدی هم توی راهه چون تو به خودت گفتی تو توی کار کردن روی خودت قول به خودت دادی و داری سهم منصفانتو انجام میدی
ووتو میخوای که مثل دوستان سایت آزاد بشی از شغل کارمندی و بری وارد شغل مورد علاقت بشی
منم تورو به این کامنت هدایت کردم ک امیدت بیشتر بشه
خدا جون
خیلی خوشحالم کردی خیلی لذت بردم خیلی حالم خوب شد
دوباره درخواستمو ب تو دادم گفتم خدایا میشه منم از کارمندی هدایت بشم به شغلی که عاشقشم؟؟؟
چه برج بزرگ و خوشگلی خدای من چقدر برج 30 و 40 و 50 تا طبقه تا چشم کار میکنه برج 50 طبقه
چقدر خیابونا خلوت و دوس داشتنی بود
خدا جون وقتی وارد فضای زیبای دریاچه شدم
صدای چه چه گنجشکای خوشگل
سرویس بهداشتی زیبا و تر و تمیز و نزدیک
پارکینگ خوشگل با ماشینهایی که یکیش عشق من بود(لند کروز حضرت مشکی)
هوا چقدر عالیه خدای من هوا چقدر عالیه عاشقتم آسمون آبی با ابرای پفکی
قراره برم عشقم دست خدا ، مهدی رو ببینم
خدا جونم
چقدر دوچرخه سوارا دارن لذت میبرن و میخندن
دخترا نشستن دوتایی سه تایی دارن کیف میکنن و میخندن
چقدر این خانم دوچرخه سوار لباساش خوشگل بود شلوار سفید داشت خیلی کیف کردم
خانم شلوار سفید خیلی کم دیده بودم
چقدر زیباست خانوما آزادن و روسری ندارند من خیلی عاشق اینم ک هر گسی هر جور دوس داره لذت ببره
چقدر لذت بخشه دریاچه خوشگل و زیباست چقدر بزرگه چقدر آب چقدر آب چقدر فراوانی نعمت خدای من
خدا جون تحسینت میکنم ک تونستی این همه فراوانی لبخند این همه فراوانی عشقبیافرینی
پسر دخترا دستشون انداختن گردن همدیگه و لذت میبرند_
چیکن فکتوری باراباس_ کافه که مال پارکینگ بود چقدر خوشگل با چوب ساخته شده بود
چقدر دیدنش لذت داشت ماشینی که داشت مسافرا رو و بازدید کنندهها رو جابجا میکرد و آهنگش چقدر خوشگل بود
چقد لذت بردم و تحسین کردم چه خانم خوشگلی با لباسای خوشگل و تنگ مشکی داشت راه میرفت خدایا شکرت
خدایا شکرت با مهدی قرار گذاشتم جلوی برج سفید
خوداجون چه آهنگهای خوشگلی داره از مغازه ها پخش میشه
چقدر حال کردم اردکها خوشگلن چقدر اردکها و غازا خوشگلن
خدا جون چقدر آدمای خندونت اینجا زیاده چقدر آدمای راحت با لباسهای زیبا اون خانوم که تیپش پیرهن شلوار صورتی پوشیده بود چقدر با موهای زردش چقدر خوشگل بود چقدر زیبا بود
چقدر اینجا خوشگله مثل اروپا میمونه
آدما اینجا چقدر حالشون خوبه چقدر میخندن
چقدر لباسای خوشگل چقدر آدمای دوست داشتنی خدایا
چقدر آهنگهای خوشگل از سینما و شهربازی و اینا پخش میشه
یه خانم خوشگل داره جلو من راه میره و شلوار لی آبی داره خیلی دوست دارم
آفتاب خیلی خوشگل داره میتابه خیلی هوا رو مطبوع کرده
یه باد خیلی ملایم و دوست داشتنی داره میاد
اون آقا موهاشو چقدر بلند و خوشگل بافته بود اولین بار بود میدیدم ی آقا موهاش اینقد بلنده
چقدر خانمهای جوون زیبا و خوش هیکل زیادن چقدر من دوست دارم قدرت زیباییهاتو دوست دارم اون خانم شلوار صورتی پیرهن صورتی موهاش زرد بود و داشت پیاده قدم میزد و هندزفری گوشش بود
خدایا صدای منو میشنوی خدایا من دارم با تو صحبت میکنم
خدا جون چقد خوبه تو پیشمی
خدایا تو امروز اشک منو درآوردی
خدا جون عاشقتم عاشقتم
جشنمونو گرفتیم_زیبایی ها رو دیدم-برگشتمدوباره رسیدم به پارکینگ
خدایا میخوام ازت خداحافظی کنم
من میخوام ازت خواهش کنم دوباره منو به همچین جاهایی زیباتر از اینجا هدایت کن که همه چیزای زیباییهای اینجا رو داشته باشه
چقدر فراوونی چقدر نعمت چقدر خنده چقدر احساس خوب چقدر شادی چقدر آب چقدر ساختمونای خوشگل چقدر نور گرم خورشید
اون گربه خونگی چقد ناز و خوشکل بود اینجا نشسته بود
خدا جون ممنونم که عضلات به این خوبی و قوی به من دادی که من بتونم اینجا بیام ممنونم بابت چشمای زیبایی که دادی بتونم این زیباییها رو ببینم
ممنونم بابت گوشهای دوست داشتنی که صدای قشنگ مهدی رو صدای پرندهها رو صدای خنده مردم رو بشنوم
ممنونم بابت قلب سالمی که بهم دادی ممنونم بابت امیدی که بهم دادی منم میتونم دونده بشمآره خدا جون تو گفتی من برا سلامتیم میتونم دونده بشم_
خدا جون تمام این زیباییها و نعمتهاتو هستی من عاشق توام
تمام این شادیها تو هستی تمام این رنگهای قشنگ تو هستی
تمام این حال خوب تمام این خانمها آب هامرغابی های دریاچه و ……همه این انرژی پاک تویی
نمیدونم من دارم توی فضا حرکت میکنم من روی زمین نیستم چقدر ماشینای خوشگل توی پارکینگ خدایا ماشین آبی پررنگ ماشین فیدلیتی ماشین فونیکس خدایا چقدر عاشق این رنگای خوشگلم چقدر دوسش دارم قرمز آبی
ممنونم بهم امید دادی که میتونم دونده بشم
ممنونم که بهم گفتی که مهدی بهم گفت که توحید اصلیترین چیزه ما غنی هستیم تا بتونیم ثروتمند بشیم سلامت بشیم -روابط عالی داشته باشی و هر چی رو بخوایم داشته باشیم
خدا جون از شان و مقام و قدرت تو دوره ک ی موجود رو ناقص بیافرینی -آره خدا جون تو منو کامل آفریدی و ب خودت تبریک گفتی –اگ ناقص بودم نمیتونستم تسخیر کنم-خدا جون باور غنی بودن خودم رو بهم یاد بده تا بتونم بیشتر تو رو بشناسم
خدا جون امروز منو آووردی با پلن بینظیرت توی اینهمه زیبایی و جشن ورود ب روز هجدهمم رو گرفتی عاشقتم
ی اتفاق جالب دیگه که برام افتاد دو روز پیش این بود که گفتن به خاطر اردوی تیم ملی شنا استخر ما در بخش بانوان تا دوماه تعطیله.
اولش که مدیرمون این گفت یک لحظه همه درآمدی که این دو ماه میتونستم داشته باشم و خرج هام اومد جلو چشمم و گفتم اه .
ولی سریع یادم اومد که خیر در آن چیزیست که واقع میشود و گفتم قطعا ی خیری توش بوده و خدا میخواد برام ی کار دیگه انجام بده و ی برنامه دیگه داره تا من ی فکر اساسی برای کار دیگه انجام بدم و آنقدر وابسته به این شغل و این استخر نباشم.و خدارو شکر تونستم ذهنم کنترل کنم و آنقدر سرم گرم شد که نخوام بهش فکر کنم .
و من الان خیلییییی آرومم در مقابل این خبر ولی اگه قبلاً یعنی زمانی که با سایت آشنا نبودم بود زمین و زمان بهم میدوختم.
ولی الان میگم کمترین نتیجه اش اینکه زمان بیشتری دارم روی خودم کار کنم و مدارم تغییر بدم و البته قبلش از خدا خواسته بودم ی سری از همکارانم رو در اونجا نبینم . و جالبتر اینکه با همکاران رفتیم رستوران باز هم همون همکارانی که من از خدا خواسته بودم نبینمشون نیومدن و الان دارم کارهای بی نقص خدارو درک میکنم با پوست و گوشتم.الان دارم میفهمم هر چی از خدا بخوام بهم میده دقیق دقیق.
الان دارم میفهمم و درک میکنم خالق زندگی خودم هستم یعنی چی.الله اکبر
الانم که در این فایل خانم شایسته راجع به اون هواپیما و جنگ جهانی گفتن که اون جریان گذشت و ما فقط باید آرامش و حفظ کنیم و از موضوعات بگذریم.
دارم متوجه میشم که من چقدر راحتتر دارم میگذرم از همه چی و آسان گیر شدم.
الان که این کامنت نوشتم متوجه شدم چقدر تغییر کردم و متوجه اش نبودم
ولی هنوز میدونم چندتا عادت دیگه دارم که باید روشون کار کنم با اینکه بهتر شدم.
خداوند منو به این قسمت از سریال هدایت کرد تا باگ ها و ترمزهای زیادی رو که توی سرم دارم واسم واضح کنه
این روزها به فکر خروج از رابطه نامناسبی ام که باعث هدر رفتن وقت و انرژی و نشتی فکرم شده ؛ رابطه ای که در اون رشدی وجود نداره و بذر باورهای نامناسب رو هم در مغزم کاشته
انگار دارم تقلا میکنم تا در بیرون اتفاقی بیفته و ازین غافلم که برای تغییرات بیرونی باید در درون و شخصیتم احساس لیاقت و جایگاه ارزشمندی که قبلا داشتم احیا بشه و این مسیر تقلا فقط انرژی من رو هدر میده
جملاتی که مریم عزیز گفتند خیلی برام جالب بود ؛ زمانی که با تعهد روی قوانین کار میکنم ، نسبت به هدایت های پروردگار گوشهام خیلی تیزترن ، صداها و نشانه ها رو خیلی بیشتر درک میکنم و نسبت به افکارم خیلی حساس ترم و اگر کمی شرایط پیچیده بشه به سرعت شروع به اصلاح احساس و افکارم میکنم … و زمانی که از اون تعهد دست میکشم و غرق در روزمرگی و فکر و خیالهای بیهوده میشم و خدا رو فراموش میکنم و از هدایت هاش دور میشم ، نشانه های خدا هم در قالب سختی و بیماری و از دست دادن ها ظاهر میشه
من این محیایی که هستم رو میبایست اصلاح کنم ، این محیا ورژنی به مراتب ضعیف تر از محیای گذشته اس، ولی قانون اینه که در قدم اول ذره بینی که روی نکات منفی آدم ها و جهان اطرافم گذاشتم رو بردارم ، دست از بی هدفی و بیهوده گذروندن زمانم بردارم و بفهمم و درک کنم که زمانم ، انرژی ، فکر و وجودم و سلامتی ام تنها و تنها چیزهایی هستند که باید بهشون تکیه کنم تا هدایت بشم به سمت زیبایی ها تا جهان جایگاهم رو عوض کنه تا جهان موقعیتم رو جابجا کنه
اگر من مثل گذشته ام تغییر کنم و خودم رو بهبود بدم ، جهان من رو توی شرایط و موقعیت های عالی تری قرار میده
من این مسائل رو نوشتم تا جایگاه الانم رو بدونم ، چون بارها و بارها به نوشته های خودم برمیگردم و خودم رو چکاب میکنم
اهداف و مسیرهایی که باید دنبال کنم ؛
_دست از تغییر دادن آدم های اطرافم بردارم ، هر کسی در مسیر خودش داره زندگی رو تجربه میکنه و من نمیتونم تاثیری در زندگی دیگران بذارم ؛ اگر در روابطی که دارم شاد نیستم ، احساس نقصان و بی ارزشی میکنم ، این احساسات نامناسب نشون دهنده اینه که « من عامل هستم و من در حال ارسال این فرکانس بی ارزشی ام » و فرد مقابل من آینه ای از وجود منه و من باید سپاسگذار این شرایط باشم تا هم بتونم به حس بهتری برسم و هم با استفاده از این « تضاد » و « درک موهبت هاش » به سمت خواسته ام برم تا با کمترین «آسیب و نشتی انرژی » بتونم تجربه ای بهتر و ارزشمندتر رو داشته باشم
_ وقتی همه چیز داره آسون انجام میشه یعنی من کارهام رو سپردم به خداوند و در مسیر هدایتم « تقلا و رنج » نشانه ای هستند که دارن راه اصلی رو از فرعی و حواشی بهم نشون میدن … من با تقلا به احساس خوب نمیرسم ،بلکه حس خوب من از « باورهای بنیادین توحیدی » جاری میشه که ناخوداگاه و لاجرم من رو روی « مومنتوم مثبت » قرار میده
– «مسائل و اتفاقات اونقدرها که به نظر میرسه سخت و پیچیده نیستن » بارها برام پیش اومده که توی موقعیت های ساده ، اونچنان خودخوری کردم و با فکر و خیال به خودم رنج دادم و متناسب با این مسئله به خودم آسیب زدم ولی باید یاد بگیرم که یه اتفاق ساده رو پیچیده و رنج آور نکنم و از کاه کوه نسازم
– تغافل رو باد بگیرم ، هیچکسی کامل نیست و همه ما نقصان هایی داریم اگر نقاط تاریکی رو در دیگران دیدم ، یاد بگیرم که ندیده بگیرم
– به خودم کمتر سخت بگیرم و رهاتر باشم ، بجای دادن حس گناه و عذاب وجدان که فقط انگیزه های درونی و قدرت و ایمانم رو نسبت به خودم کم میکنه و حس بی ارزشی مو بهم یادآوری میکنه ، یادبگیرم که با خودم در صلح باشم و خودم رو ببخشم و بیشتر دوست داشته باشم
سلام ب خدای درونم سلام ب ربم
سلام ب استاد عزیزم و مریم جانم
وای خدای من چقدر قانون اصلی تو درسته
چقدر حرفهای استاد درسته
چقدر همچیز درست میشه بدون اینکه ما کاری کنیم همه حرفهای استاد درست و باور دارم و هر دفعه ک فایلهای رایگان استاد را گوش میدم هر روز و هرروز ب اگاهی بیشتر و بیشتری میرسم و حرفهای استاد برام ب واقعیت تبدیل میشه
دیشب داشتم فکر میکردم ک حالا ک ماشینمونو فروختیم و جایی نمیتونیم بریم چکار کنم ی لحظه اومد تو ذهنم ک دیگه نمیتونم لذت ببرم و باید منتظر فامیلهام باشم تا بما بگن تا بریم با اونها بیرون.سریع ب خودم گفتم این یک فکر و باور اشتباه هست من باید ببینم الان چطور میتونم خودم بدون نیاز ب وجود کسی از زندگیم لذت ببرم و خوشحال باشم ی دفعه گفتم ی دوچرخه بخرم و با دخترمو همسرم شبها بریم دوچرخه سواری و خودمون لذت ببریم و برای سلامتیمونم بهتره.صبح ب محض اینکه چشممو باز کردم گفتم خدایا هدایتم کن و وارد سایت شدم و روی نشانه امروز من زدم و این فایل برای من امد اولین چیزی ک نشان داده شد دوچرخه بود خیلی عالیه و درسته خدایا شکرت
دیروز ی فایل از استاد داشتم گوش میدادم ک میگفتن نگید چ کاری پول میسازه بگید چه کاریو دوست دارم .من از بچگی ب خوانندگی و موسیقی علاقه زیادی دارم دوست دارم همش شاد باشم بزنم و برقصم و لذت ببرم
من دوسال بود ک کلاس ویولن میرفتم و الان یک ماه هست ک دیگه نمیرم ۲ تا دلیل داره اولین دلیل ک فقط میخواستم روی خودم کار کنم و تمرکزم روی چیز دیگه ای نباشه و فقط روی خودم کار کنم چون زیاد تمرین نمیکردم و همش با خودم میگفتم پولم داره هدر میره( ی باور محدود کننده )چون تمرین نمیکردم و این ذهن منو مشغول میکرد و دلیل دوم اینکه بخاطر خرید ی آپارتمان باعث شد ک ماشینمونو بفروشیم و قرض کنم از ی نفر و گفتم اگه کلاس نرم و پولشو پس انداز کنم زودتر قرضهایم را میدهم (اینم ی باور محدود کننده دیگه )
دیروز ک فایل استادو گوش میدادم بخودم گفتم خدایا من موسیقی رو دوست دارم چکار کنم یعنی خودم تو خونه تمرین کنم یا کلاسمو ادامه بدم واقعا با این شرایط چکار کنم تا اینکه امروز بین این همه هواپیما و بالگرد و هلی کوپتر و لباسهای جنگی یک دفعه ی ویولن نشان داده میشه خدایا عاشقتم اینا همش نشانه هست برای من اخه من عاشقتم خداجونم تو چقدر بزرگی و بی انتها
من نمیدونم این فایل برای چند سال پیش هست ک ضبط شده ولی اون موقع خداوند ب دل مریم جون میندازه ک از این ویولن هم فیلم بگیره تا بعد این همه سال ی روزی من هدایت بشم ب این سایت و من روز قبل از خدا بخوام ک هدایتم کنه و خدا هنوز ۲۴ ساعت نگذشته این چیزهارو بمن نشون بده از طریق شما و از این راه دور اینا همش کار خداست اینا همش معجزه هست اینا همش هماهنگی هست و اینکه دیروز تو فایل استاد ک گفتن من با پسرم دارم میرم خلبانی رو تجربه کنم و پسرم فیلم میگیره همون لحظه گفتم کاش منم میتونستم و تجربه میکردم و امروز تو این فایل این همه هواپیما نشون داده شد خیلی جالبه خیلی تحسین برانگیزه خیلی عالیه و حس خیلی خوبی داره و اینکه من ده روز هست ک خیلی محکمتر و جدی تر دارم رو تمرکز برنکات مثبت هرچیزی توجه میکنم و با خودم میگم حال خوب = اتفاقات خوب و اینکه من باید در هر شرایطی ذهنمو آگاهانه بتونم کنترل کنم و باز امروز این حرفو از زبان مریم جون شنیدم و تمامی اینها برایم درسهای بزرگی است خدایا بابت همه چیز ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
خداجونم بابت این همه آگاهی این همه امکانات این هم فرکانسی و این همه هماهنگی ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
عاشقتم خداجونم و عاشق دستان خداوندم ک ( استاد عزیزم و مریم جانم )هستن هستم .
خداجونم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خداجونم هر لحظه هدایتم کن وبا رهنمودی مشخص راه را نشانم بده.
به نام الله یکتا🤍
چقدر صحبت های اول فایل تون رو دوست داشتم و چقدر بهم آرامش داد مهم نیست اتفاق بیرون از ما تا چه اندازه بد باشه مهم اینه که ما بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و به آرامش دعواتش کنیم چون اگر تونستیم این کار رو انجام بدید هرچقدررر هم اون اتفاق باب میل ما نباشه قطعا نتیجه به نفع ما میشهچرا؟چون این قانونهههه😍😍
ارباب ذهنت باش💫
خدایا شکرت برای قوانین ثابتت🤍
این فایل برای من با اون فضاهای بسته و ماسک های تنفسی خاک و هواپیماهای جنگی اولین درسش نعمت صلح و نفس کشیدن ازادانه بود یه جوری تذکر هست که قدردان باش برای اینکه میتونی آزادانه تنفس کنی برای اینکه تو خاک و خل نیستی و شاید عادی شده برامون
البته که پیشرفت هایی بعد هر جنگ پیش اومده نشون میده هر اتفاق به ظاهر بدی هم تو دلش کلی نتیجه مثبت هست اگر ما توانایی دیدن مشکلات رو به چشم تضاد داشته باشیم و حل مسئله کنیم نه اینکه فقط افسوس بخوریم و همین باعث گسترش جهان میشه
این فایل نفس گیر یه جور متفاوتی از فایل های طبیعتی بود اما درس های زیادی توش بود ممنونم❤
خدایا هدایتگرمون باش تا بتونیم از دل ناخواسته ها با ایمان به خودت خواسته هامون رو ففط ببینیم 🌎❤
به نام خدای مهربان که روح خودش رو در من دمیده
الهی شکرت که امروز هدایتم کردی تا قدم بعدیم رو بردارم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم و دوستان عزیزم امیدوارم که حال دلتون عالی باشه
درس عملی امروز من
چقدر این صحبت خانم شایسته برای من مهم بود که گفتن
هیچ چیز اونقدر مهم نیست که من بخوام حالم رو بخاطرش بد بکنم و بخوام اونقدر جدیش بگیرم که حسم بد بشه
و به قول استاد توی فایل داستان هدیه من که گفتن اگه داری یه چیزی رو خیلی جدی میکنی یا خیلی بهش چسبیدی چون فکر میکنی که نمیشه رخ نمیده که اینقدر بهش چسبیدی و جدیش گرفتی و این موضوع چقدرررر عمیقه
درس بعدی اینکه اون شاه کلید رو من باید بذارمش توی هر قفلی و من باید بچرخونمش توی قفل تا باز بشه همینطوری باز نمیشه خودش من باید بازش کنم
واقعا خدایا شکرت شکرت خدای من برای هدایت هات برای درست امروزم که چقدر اتفاقا بهش نیاز داشتم خدایا شکرت برای هدایت هات برای حال خوبی که دارم
زیبایی های این قسمت
من به شدت آهنگای هانس زیمر رو دوست دارم و هر وقت گوششون میدم دوست دارم چشمام رو ببندم و فقط اونا رو گوش بدم و سخت بود برام که هم تصاویر رو ببینم و هم اینکه بخوام این قطعه ی زیبا رو گوش بدم
ولی زیبایی های خوبی دیدم توی تصاویر و اون مکان اولیش اینکه چقدررر تمیز بود اونجا اصلا همه چیز داشت برق میزد واقعا خداروشکر
الهی شکرت الهی شکرت برای اون خلاقیتی که توی اون ماکت های هواپیماها داده بودند که زیرش عکس هوایی از شهر گذاشته بودند و اون هواپیمایی که روی اون تابلوی آب بود و قشنگ انگار روی آب داشت فرود میومد واقعا خدایا شکرت شکرت خدای من ممنونم ازت خداجونم
الهی شکرت برای لبخند اون خانم و دست تکون دادنشون برای ما
الهی شکرت برای آرامشی که توی چهره ی اون مانکن بود که چقدر آرام بود واقعا
الهی شکرت برای تمیزی شیشه های اونجا که چقدر تمیز بود چقدر عکس ها با کیفیت بودن و تمیز بودن
الهی شکرت برای وضوح خواسته ها
الهی شکرت که توی زمونه ای به دنیا اومدم که صلحه و رنگ و زیبایی هست
چقدر اون دختر بچه ای که توی اون مکان خرابه بود برام درس داشت چقدر اون مفهوم عمیق بود
میدونی انگار اینو بهم میگفت که ببین ارزش حقیقی من یه چیز درونیه و ربطی به اون جایی که الان هستم نداره حتی اگر توی این خرابه هستم باز ارزش من خیلی فراتر از این حرفاست
و یه حس خیلی عجیبی گرفتم با اون دختر کوچولو یه حس پارادوکس و تناقضی گرفتم از اون دختر بچه و فضایی که توش هست انگار خیلی بهتر میشد اون حقیقت درونش رو دید چون توی اون فضایی هست که اصلا هیچ ربطی نداره به درونش و ارزش درونیش و مثل نوری که در تاریکی هست که قشنگ مشخص میشه و نور هست و تاریکی نبود نوره
الهی شکرررت شکرررت برای هدایت هات الهی شکرت که
زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را( تا ببینه خودشو تا درونش رو ببینه)
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند تا که با عشق تو پیوندم زنند( تیشه ور میدارم این ترمزا این علف های هرز رو میزنم برای اینکه تو رو ببینم تو وجودم تو رو پیدات کنم تا نور بتابه توی درونم الهی شکرت الهی شکرت که چقدر همه چیز تویی
شکرت خدای من
ممنونم ازتون استاد جان خیلی حالم عالیه الهی شکرت الهی شکرت خدای من
سپاسگزارم ازتون خانم شایسته عزیزم ممنونم ازتون برای تهیه این فایل های ارزشمند الهی شکرت
اره توی تاریکی قرار گرفتم آگاهانه تا درون نورانیم رو ببینم الهی شکرت که تمام کیهانت تجلی توه تجلی حقیقته الهی شکرت خدای من
خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم خانم شایسته محترم و دوستای عزیزم
در پناه خدای مهربان
سلام به استاد دلها سلام خانوم شایسته زیبا و مهربان
هر روز که از آشنایی من با شما میگذره و روند تکاملیم پیش میره بیصتر معنی در لحظه زندگی کردن و در صلح بودن با خودمه میفهمم ..اینکه من همینطوری که هستم دوسداشتنیم و لیاقت بهترینها رو دارم ،چون من خود خدا هستم و برای لذت بردن از زندگی به این دنیا مهاجرت کردم و بقول عاطفه عزیز لیدر من خداست خودش بهم قول همه چی داده و اصلا من اومدم توی این دنیا تا با تضادهای که بهش میخورم خودمو محک بزنم و خلق کنم و لذت ببرم ،وعده خداوند این بوده ،
مگه ما قبل از اومدن به این دنیا زیبا چیزی کم داشتیم در هر لحظه هرآنچه را که طاب میکردیم بدست میاوردیم ،نه سردمون میشد نه گرممون میشد و تضادی بود که بخواد ما رو محک بزنه ،این تضادها ما رو به خودمون نشون میده و مسیر رسیدن به خواستهامون رو
که با هر بار برخورد باهاشون میفهممیم که چیو نمیخوایم و باید به خواستمون فکر کنیم و به سمت اون حرکت کنیم ،چیزی که یه عمر من برداشت دیگه ای ازش داشتم و الانم دارم سعی میکنم نگرشمو نسبت به این موضوع بهتر کنم
منی که هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم و به احساسم دقت میکنم وقتی با یه تضادی برخورد میکنم و هر چقدر احساسم بد باشه میفهمم تمرکزم روی ناخواستس و باید منتظر اتفاقات ناخوشایند بیشتری باشم باید بتونم این قانون به خودم یادآور بشم و تمام تلاشمو بکنم که از احسا قربانی شدن بیام بیرون به خودم بگم الخیر فی ما الوقع
وقتی که این باور جایگزین کردم بجای تمام مزخرفاتی که به ما یاد دادن که دنیا پر از مشکلات ،هر روز اوضاع داره بدتر میشه ،زندگیم رونتر شده ،امیدوار تر شدم ،شادتر زندگی میکنم ،احساس قربانی کمتری دارم و سعی میکنم شکرگزار نعماتم باشم ،شکر گزار لبخند زیبای پسرم،شکر گزار گلهای شبو باغچه مادرم که فقط شبا باز میشه ،شکر گزار آسمون زیبای پاییزی که آدمو دیوانه میکنه
و همه این نگرشها رو استاد عزیزم از شما دارم و از تمامی دوستانی که توی این سایت الهی فعالیت میکنن
این همه دوستان عالی کجا میتونم پیدا کنم جز اینجا ،خدایا سپاشگزارم ازت برای این سایت الهی و این دوستان بی نظیر و استاد عباس منش و خانوم شایسته
به نام خداوند بخشنده و مهربان
برای درس امروز اماده ام
دو برادر که رویایی در سر دارن و با عشق اونو به واقعیت تبدیل میکن و دنیا را متحول میکنه. درود بهشون خدمت بزرگی به بشریت کردن و باعث شدن باور به دست یافتنی بودن رویاها در قلب ها رسوخ کنه و بازهم جلو بریم
ماشین های قدیمی خیلی جالبن، گیتار
هر کدوم تو دلشون داستان ها دارن از عشق، از توانستن، از امید، از انسان هایی که در دل ترس ها قدم گذاشتن و جلو رفتن، از ایمان و توحید.
و ماکت اون نظامی که با خلبان ناامید صحبت میکنه
این موزه برای من تصور رفتن تو ترس هاس.
مانند داستان خانم ژاکلین “جکی” کوکران یا الیزابت ال. گاردنر که تصویراشون تو موزه بود
خانم شایسته:
هیچ چیز اساسی تر از حس خوب داشتن نیست، هیچ چیز اساسی تر از قرار داشتن با صلح در خودمون نیست. اینکه در بدترین شرایط نگران نباشم و دنبال مقصر نگردم و نه به سرزنش خودم و دیگران بپردازم بلکه ذهنم رو کنترل کنم و ارام کنمش و بگم فارغ از اینکه اون بیرون چه اتفاقی افتاده اگر من بتونم احساسم را خوب نگه دارم قطعا هر اتفاقی به نفعم تموم میشه چون قانون دنیاست نتیجه اش لاخوف علیهم ولاهم یحزنون و این همون نتیجه در صلح قرار گرفتن با خودمان است
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ
پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند
چه کار ارزشمندی که همچین موزه ای رو برپا کردن که مردم بیان و ببین و رویاها میسازه
داخل هواپیمای جنگی بسیار جالبه.
ماکت های کوچک هواپیما داخل ویترین بسیار زیبا بودن و همینطور متنوع .
خداروشکر که زندگی هر روز عالی تر میشه و نعمت ها سرازیر هستن به سویم
لاستیک هواپیما در برابر مادر و بچه جالب توجه بود.
دوج چلنجر نیرو هوایی با امکانات خاص خیلی جالب بود
و خدارشکر دنیا هر روز بهتر میشه، پیشرفت میکنه و وسایل امروز ما در اینده موزه ها براش درست میشه چون دنیا رو به جلو و گسترش و پیشرفته
سلام و درود به مریم جان عزیزم
سپاسگزار شما و خداوندم هستم که این تصاویر زیبا رو جلوی چشمان ما میارید
با دیدن این ویدئو برای بار هزارم به من یادآوری شد که جهان همواره در حال گسترشه ، اینکه هر چیزی باید تکامل خودش رو طی کنه و این دو قانون در سیر پیشرفت و عظمت هواپیماها کاملا مشهود بود
به علاوه داشتم فکر میکردم که چه عظمتی داره واقعا
چند کارگر و کارفرما بودن تا تونستن چنین عظمتی رو به چنین دقتی خلق کنن
و کارگاه های مختلف با باور های مناسب در هر دوره چقدر تونستن ثروت خلق کنن
در واقع با وجود اینکه مسائل جنگی و مربوط به جنگ همیشه برای من ناخوشایند بوده اما این فایل به زیبایی یک بار دیگه این 3 قانون مهم جهان هستی رو برام دوره کرد
سپاسگزارم
خدایا هر انچه که در زندگیم دارم از آن توست.
سلام به استااااد عزیزم ومریم جاااااان
خدایا شکر ت برای دیدن این آگاهای عالی و بینظیر
خدایاشکرت
واقعاااا درسته اکه من بتونم درسخت ترین شرایط حالم رو خوب نگه دارم وتوحیدی عمل کنم.
خدایاشکرت
خدایا کمکم کن که هر لحظه ترو بهتر بشناسم و ایمانم رو قویتر کن.
خدایا کمکم کن در مدار سپاس گذاری قرار بگیرم.
خدایا کمکم کن که حال خوبم رو وابسته به هیچی وهیچکسی نباشه
خدایا شکرررررت
خدا جون
خیلی فک کردم ک چی بنویسم ک تا اینجا اینهمه قسمت از سریال رو دیدم
و این زیبایی ها و دیدنشون توی سریال سفر منو هدایت کرد ب زیبایی های خیلی بیشتر
خدا جون عاشقتم
تا این حد زیبایی
تا این لذت بردن یکجا
خدا جون
اصلا فک نمیکردم پلن توی خدا ، امروز برا من اینقدر قشنگ باشه
خدا جون
اصلا باور نمیکردم اینقدر تعداد زیبایی هایی ک امروز میخوای بهم نشون بدی اینقدر زیاد باشه
مگه چقدر زیبایی داری؟؟
مگه چقدر نعمت داری؟؟
خدا جونم
خیلی امروزم قشنگ شرو شد
خیلی دوسش داشتم
صب ک بیدار شدم
دیدم مهمونی هستم
تو منو آووردی مهمونی تهران خونه برادر
خانمم
چقد آدم دوس داشتنیه
اون شمالیه و خیلی خونگرم و خوش مشرب و باحال
خدا جون این آدم همون دست توعه که کمک کرد ماشینمو بخریم
از اونجایی که تو قول داده بودی ک آسونم کنی برای آسونیا
صبح که از خواب بیدار شدم طبق معمول اومدم توی سایت میخواستم یه کامنت خوشگل بخونم هدایتم کردی به فایل توحید عملی 6
خداجون تو بهم گفتی خوب چند تا کامنت خوندی برو سراغ صفحه 100
من همیشه و هر لحظه دارم سعی میکنم باور کنم تو داری هدایتم میکنی
باورم تکمیل نشده ولی دارم هر روز تمرین میکنم
دوستمون تو کامنتش نوشته بود که من اومدم از کارمندی بیرون و و رفتم سراغ شغل مورد علاقم و انگار انگار آزاد شدم
راجع به آزادی صحبت میکرد
منم الان دقیقاً تو حس و حال آزادی هستم
و دقیقاً درک میکنم که وابستگی چقدر زجر و فقر آلود و شرک آلوده
وو یعنی به نوعی خدای مهربون داشت به من نوید میداد که حسام جان آزادیهای بعدی هم توی راهه چون تو به خودت گفتی تو توی کار کردن روی خودت قول به خودت دادی و داری سهم منصفانتو انجام میدی
ووتو میخوای که مثل دوستان سایت آزاد بشی از شغل کارمندی و بری وارد شغل مورد علاقت بشی
منم تورو به این کامنت هدایت کردم ک امیدت بیشتر بشه
خدا جون
خیلی خوشحالم کردی خیلی لذت بردم خیلی حالم خوب شد
دوباره درخواستمو ب تو دادم گفتم خدایا میشه منم از کارمندی هدایت بشم به شغلی که عاشقشم؟؟؟
جوابمو دادی،، آره حتماً عزیزم حتماً درخواستتو میدم
خبر خوب بعدی اینه که کسی ک دست خدا شده بود برای آزادی و رهایی از سیگار
پیام داد حسام جان من اومدم برای دو میدانی پارک چیتگر
و تا ظهر اینجام و میتونی بیای منو ببینی
وای وای باورم نمیشد
خیلی خبر خوبی بود
خیلی کیف کردم که میتونم یه آدم خودساخته رو ببینم
خیلی دوست داشتم روی ماهشو ببینم
بعد گقتم چقد خوب امروز 12:42 دقیقه میتونم جشنمو با دست خدا توی پارک بگیرم
خدا جون باورت میشه این حسام نازنینت
روز هفدهمش تموم شد و وارد روز هجدهم شد
خدا جون
این برای من خیلی خبر خوبیه
بعد ی ایده گفت شاید خدا برنامه و پلن داره که با مهدی جشن بگیریم
و اتفاقش افتاد و من ورود ب روز هجدهم رو جشن گرفتم
من و خدا و دست خدا
جشن دو تا نسکافه دو تا کیک کوچولو با همدیگه لذتشو بردیم
خیلی عالی بود
نمیتونم وصفش کنم ک چ احساس بی نظیری داشتم بقول استاد خدایا صدهزار بار شکرت
خدا جون
راج ب این روز بیاد موندنی میتونم بهت بگم –چقدر شیب اتوبان خرازی خوشگل و دوس داشتنی بود
برا کسی ک عاشق ماشینای خفنه دیدن زیبایی های رانندگی خیلی جذابه ، عاشقشونم
چه پل بزرگی خدای من
ما توی کاشون پل ب این بزرگی نداریم
4 تا لاین دو ماشینه چه آسفالت خوشگل و صافی
چه برج بزرگ و خوشگلی خدای من چقدر برج 30 و 40 و 50 تا طبقه تا چشم کار میکنه برج 50 طبقه
چقدر خیابونا خلوت و دوس داشتنی بود
خدا جون وقتی وارد فضای زیبای دریاچه شدم
صدای چه چه گنجشکای خوشگل
سرویس بهداشتی زیبا و تر و تمیز و نزدیک
پارکینگ خوشگل با ماشینهایی که یکیش عشق من بود(لند کروز حضرت مشکی)
هوا چقدر عالیه خدای من هوا چقدر عالیه عاشقتم آسمون آبی با ابرای پفکی
قراره برم عشقم دست خدا ، مهدی رو ببینم
خدا جونم
چقدر دوچرخه سوارا دارن لذت میبرن و میخندن
دخترا نشستن دوتایی سه تایی دارن کیف میکنن و میخندن
چقدر این خانم دوچرخه سوار لباساش خوشگل بود شلوار سفید داشت خیلی کیف کردم
خانم شلوار سفید خیلی کم دیده بودم
چقدر زیباست خانوما آزادن و روسری ندارند من خیلی عاشق اینم ک هر گسی هر جور دوس داره لذت ببره
چقدر لذت بخشه دریاچه خوشگل و زیباست چقدر بزرگه چقدر آب چقدر آب چقدر فراوانی نعمت خدای من
خدا جون تحسینت میکنم ک تونستی این همه فراوانی لبخند این همه فراوانی عشقبیافرینی
پسر دخترا دستشون انداختن گردن همدیگه و لذت میبرند_
چیکن فکتوری باراباس_ کافه که مال پارکینگ بود چقدر خوشگل با چوب ساخته شده بود
چقدر دیدنش لذت داشت ماشینی که داشت مسافرا رو و بازدید کنندهها رو جابجا میکرد و آهنگش چقدر خوشگل بود
چقد لذت بردم و تحسین کردم چه خانم خوشگلی با لباسای خوشگل و تنگ مشکی داشت راه میرفت خدایا شکرت
خدایا شکرت با مهدی قرار گذاشتم جلوی برج سفید
خوداجون چه آهنگهای خوشگلی داره از مغازه ها پخش میشه
چقدر حال کردم اردکها خوشگلن چقدر اردکها و غازا خوشگلن
خدا جون چقدر آدمای خندونت اینجا زیاده چقدر آدمای راحت با لباسهای زیبا اون خانوم که تیپش پیرهن شلوار صورتی پوشیده بود چقدر با موهای زردش چقدر خوشگل بود چقدر زیبا بود
چقدر اینجا خوشگله مثل اروپا میمونه
آدما اینجا چقدر حالشون خوبه چقدر میخندن
چقدر لباسای خوشگل چقدر آدمای دوست داشتنی خدایا
چقدر آهنگهای خوشگل از سینما و شهربازی و اینا پخش میشه
یه خانم خوشگل داره جلو من راه میره و شلوار لی آبی داره خیلی دوست دارم
آفتاب خیلی خوشگل داره میتابه خیلی هوا رو مطبوع کرده
یه باد خیلی ملایم و دوست داشتنی داره میاد
اون آقا موهاشو چقدر بلند و خوشگل بافته بود اولین بار بود میدیدم ی آقا موهاش اینقد بلنده
چقدر خانمهای جوون زیبا و خوش هیکل زیادن چقدر من دوست دارم قدرت زیباییهاتو دوست دارم اون خانم شلوار صورتی پیرهن صورتی موهاش زرد بود و داشت پیاده قدم میزد و هندزفری گوشش بود
خدایا صدای منو میشنوی خدایا من دارم با تو صحبت میکنم
خدا جون چقد خوبه تو پیشمی
خدایا تو امروز اشک منو درآوردی
خدا جون عاشقتم عاشقتم
جشنمونو گرفتیم_زیبایی ها رو دیدم-برگشتمدوباره رسیدم به پارکینگ
خدایا میخوام ازت خداحافظی کنم
من میخوام ازت خواهش کنم دوباره منو به همچین جاهایی زیباتر از اینجا هدایت کن که همه چیزای زیباییهای اینجا رو داشته باشه
چقدر فراوونی چقدر نعمت چقدر خنده چقدر احساس خوب چقدر شادی چقدر آب چقدر ساختمونای خوشگل چقدر نور گرم خورشید
اون گربه خونگی چقد ناز و خوشکل بود اینجا نشسته بود
خدا جون ممنونم که عضلات به این خوبی و قوی به من دادی که من بتونم اینجا بیام ممنونم بابت چشمای زیبایی که دادی بتونم این زیباییها رو ببینم
ممنونم بابت گوشهای دوست داشتنی که صدای قشنگ مهدی رو صدای پرندهها رو صدای خنده مردم رو بشنوم
ممنونم بابت قلب سالمی که بهم دادی ممنونم بابت امیدی که بهم دادی منم میتونم دونده بشمآره خدا جون تو گفتی من برا سلامتیم میتونم دونده بشم_
خدا جون تمام این زیباییها و نعمتهاتو هستی من عاشق توام
تمام این شادیها تو هستی تمام این رنگهای قشنگ تو هستی
تمام این حال خوب تمام این خانمها آب هامرغابی های دریاچه و ……همه این انرژی پاک تویی
نمیدونم من دارم توی فضا حرکت میکنم من روی زمین نیستم چقدر ماشینای خوشگل توی پارکینگ خدایا ماشین آبی پررنگ ماشین فیدلیتی ماشین فونیکس خدایا چقدر عاشق این رنگای خوشگلم چقدر دوسش دارم قرمز آبی
ممنونم بهم امید دادی که میتونم دونده بشم
ممنونم که بهم گفتی که مهدی بهم گفت که توحید اصلیترین چیزه ما غنی هستیم تا بتونیم ثروتمند بشیم سلامت بشیم -روابط عالی داشته باشی و هر چی رو بخوایم داشته باشیم
خدا جون از شان و مقام و قدرت تو دوره ک ی موجود رو ناقص بیافرینی -آره خدا جون تو منو کامل آفریدی و ب خودت تبریک گفتی –اگ ناقص بودم نمیتونستم تسخیر کنم-خدا جون باور غنی بودن خودم رو بهم یاد بده تا بتونم بیشتر تو رو بشناسم
خدا جون امروز منو آووردی با پلن بینظیرت توی اینهمه زیبایی و جشن ورود ب روز هجدهمم رو گرفتی عاشقتم
عاشقتم. ببوسم روی ماه و زیباتو
سلام سلام
کامنت ششم
ی اتفاق جالب دیگه که برام افتاد دو روز پیش این بود که گفتن به خاطر اردوی تیم ملی شنا استخر ما در بخش بانوان تا دوماه تعطیله.
اولش که مدیرمون این گفت یک لحظه همه درآمدی که این دو ماه میتونستم داشته باشم و خرج هام اومد جلو چشمم و گفتم اه .
ولی سریع یادم اومد که خیر در آن چیزیست که واقع میشود و گفتم قطعا ی خیری توش بوده و خدا میخواد برام ی کار دیگه انجام بده و ی برنامه دیگه داره تا من ی فکر اساسی برای کار دیگه انجام بدم و آنقدر وابسته به این شغل و این استخر نباشم.و خدارو شکر تونستم ذهنم کنترل کنم و آنقدر سرم گرم شد که نخوام بهش فکر کنم .
و من الان خیلییییی آرومم در مقابل این خبر ولی اگه قبلاً یعنی زمانی که با سایت آشنا نبودم بود زمین و زمان بهم میدوختم.
ولی الان میگم کمترین نتیجه اش اینکه زمان بیشتری دارم روی خودم کار کنم و مدارم تغییر بدم و البته قبلش از خدا خواسته بودم ی سری از همکارانم رو در اونجا نبینم . و جالبتر اینکه با همکاران رفتیم رستوران باز هم همون همکارانی که من از خدا خواسته بودم نبینمشون نیومدن و الان دارم کارهای بی نقص خدارو درک میکنم با پوست و گوشتم.الان دارم میفهمم هر چی از خدا بخوام بهم میده دقیق دقیق.
الان دارم میفهمم و درک میکنم خالق زندگی خودم هستم یعنی چی.الله اکبر
الانم که در این فایل خانم شایسته راجع به اون هواپیما و جنگ جهانی گفتن که اون جریان گذشت و ما فقط باید آرامش و حفظ کنیم و از موضوعات بگذریم.
دارم متوجه میشم که من چقدر راحتتر دارم میگذرم از همه چی و آسان گیر شدم.
الان که این کامنت نوشتم متوجه شدم چقدر تغییر کردم و متوجه اش نبودم
ولی هنوز میدونم چندتا عادت دیگه دارم که باید روشون کار کنم با اینکه بهتر شدم.
ممنون از این استاد و خانم شایسته
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی قشنگم
خداوند منو به این قسمت از سریال هدایت کرد تا باگ ها و ترمزهای زیادی رو که توی سرم دارم واسم واضح کنه
این روزها به فکر خروج از رابطه نامناسبی ام که باعث هدر رفتن وقت و انرژی و نشتی فکرم شده ؛ رابطه ای که در اون رشدی وجود نداره و بذر باورهای نامناسب رو هم در مغزم کاشته
انگار دارم تقلا میکنم تا در بیرون اتفاقی بیفته و ازین غافلم که برای تغییرات بیرونی باید در درون و شخصیتم احساس لیاقت و جایگاه ارزشمندی که قبلا داشتم احیا بشه و این مسیر تقلا فقط انرژی من رو هدر میده
جملاتی که مریم عزیز گفتند خیلی برام جالب بود ؛ زمانی که با تعهد روی قوانین کار میکنم ، نسبت به هدایت های پروردگار گوشهام خیلی تیزترن ، صداها و نشانه ها رو خیلی بیشتر درک میکنم و نسبت به افکارم خیلی حساس ترم و اگر کمی شرایط پیچیده بشه به سرعت شروع به اصلاح احساس و افکارم میکنم … و زمانی که از اون تعهد دست میکشم و غرق در روزمرگی و فکر و خیالهای بیهوده میشم و خدا رو فراموش میکنم و از هدایت هاش دور میشم ، نشانه های خدا هم در قالب سختی و بیماری و از دست دادن ها ظاهر میشه
من این محیایی که هستم رو میبایست اصلاح کنم ، این محیا ورژنی به مراتب ضعیف تر از محیای گذشته اس، ولی قانون اینه که در قدم اول ذره بینی که روی نکات منفی آدم ها و جهان اطرافم گذاشتم رو بردارم ، دست از بی هدفی و بیهوده گذروندن زمانم بردارم و بفهمم و درک کنم که زمانم ، انرژی ، فکر و وجودم و سلامتی ام تنها و تنها چیزهایی هستند که باید بهشون تکیه کنم تا هدایت بشم به سمت زیبایی ها تا جهان جایگاهم رو عوض کنه تا جهان موقعیتم رو جابجا کنه
اگر من مثل گذشته ام تغییر کنم و خودم رو بهبود بدم ، جهان من رو توی شرایط و موقعیت های عالی تری قرار میده
من این مسائل رو نوشتم تا جایگاه الانم رو بدونم ، چون بارها و بارها به نوشته های خودم برمیگردم و خودم رو چکاب میکنم
اهداف و مسیرهایی که باید دنبال کنم ؛
_دست از تغییر دادن آدم های اطرافم بردارم ، هر کسی در مسیر خودش داره زندگی رو تجربه میکنه و من نمیتونم تاثیری در زندگی دیگران بذارم ؛ اگر در روابطی که دارم شاد نیستم ، احساس نقصان و بی ارزشی میکنم ، این احساسات نامناسب نشون دهنده اینه که « من عامل هستم و من در حال ارسال این فرکانس بی ارزشی ام » و فرد مقابل من آینه ای از وجود منه و من باید سپاسگذار این شرایط باشم تا هم بتونم به حس بهتری برسم و هم با استفاده از این « تضاد » و « درک موهبت هاش » به سمت خواسته ام برم تا با کمترین «آسیب و نشتی انرژی » بتونم تجربه ای بهتر و ارزشمندتر رو داشته باشم
_ وقتی همه چیز داره آسون انجام میشه یعنی من کارهام رو سپردم به خداوند و در مسیر هدایتم « تقلا و رنج » نشانه ای هستند که دارن راه اصلی رو از فرعی و حواشی بهم نشون میدن … من با تقلا به احساس خوب نمیرسم ،بلکه حس خوب من از « باورهای بنیادین توحیدی » جاری میشه که ناخوداگاه و لاجرم من رو روی « مومنتوم مثبت » قرار میده
– «مسائل و اتفاقات اونقدرها که به نظر میرسه سخت و پیچیده نیستن » بارها برام پیش اومده که توی موقعیت های ساده ، اونچنان خودخوری کردم و با فکر و خیال به خودم رنج دادم و متناسب با این مسئله به خودم آسیب زدم ولی باید یاد بگیرم که یه اتفاق ساده رو پیچیده و رنج آور نکنم و از کاه کوه نسازم
– تغافل رو باد بگیرم ، هیچکسی کامل نیست و همه ما نقصان هایی داریم اگر نقاط تاریکی رو در دیگران دیدم ، یاد بگیرم که ندیده بگیرم
– به خودم کمتر سخت بگیرم و رهاتر باشم ، بجای دادن حس گناه و عذاب وجدان که فقط انگیزه های درونی و قدرت و ایمانم رو نسبت به خودم کم میکنه و حس بی ارزشی مو بهم یادآوری میکنه ، یادبگیرم که با خودم در صلح باشم و خودم رو ببخشم و بیشتر دوست داشته باشم
2/2/1404