سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۹ - صفحه 7

Morning

وقتی داشتم کامنت ها را میخواندم بچه ها از برادران رایت گفته بودند، وقتی تجسم کردم که برادران رایت حسشون توی اولین پرواز چطور بوده،

واقعااا رویایی بود. حسم گفت برم اولین عکس پروازشون را ببینم و سرچ کنم منتها هدایت شدم به اولین فیلم پروازشون، وقتی این تصویر سیاه

سفید چارلی چاپلینی را دیدم، وقتی اولین پرواز را دیدم وقتی اونایی که روی زمین بودند و داشتنند نگاه میکردند راستش هیچ ذوق و شوق

بیرونی ندیدم هیچ هووورایی ندیدم توی تصویر و حتی وقتی هواپیما را سالم فرود آوردند بازم فقط لبخند را دیدم از برادران رایت، راستش حس

میکنم به خاطر اینه انقــــــــدر براشون طبیعی و باور پذیر بوده که نگو. انقدررر توی ذهنشون پروازها کردند که الان فقط به دنیای

فیزیکی به این شکل اولیه اش دراومده، و یا اونایی که روی زمین بودند تیمِ رایت، انقدر به برادرا اعتماد و ایمان داشتند که میدونستند قطعا موفق

میشین و حالا توی یک تیم، میشیم.

این توحیدِ

این خود باوری مقدس

این ایمان

ولی فکرش را کن درسی که بهم داد رایت جانان، اینه که اونا به فکر اینکه اگر پرواز کنند یهو هواپیما چپ کنه بیافتند بمیرند نبودند، آخه نه از

این بال های پرنده ای بود نه بال پروازی نه پارگلایدری نه چتر نجاتی .. هیچی بااا ایمان رفتند پرواز کردند، با ایمان و شجاعت بابااا ایناا رسیده

بودند به یک مرحله بالاتر از ایمان، یقین | حالا سوال محمد جان چی میشه آدم یک مرحله از ایمان به کاری که میخواد بکنه بالاتر بره و

برسه به یقین؟؟ .. پاسخ هاش میتونه زندگی تو را بهتر و با کیفیت تر کنه اونم چون نگاهت بهتر شده …

اووم سوالِ خیلی خوبی هست به نظرم

خب میخوام یک مرحله را خودم مرور کنم راستش، میخوام قبل از پاسخ به سوال یک سوال بپرسم، اصلا یک خواسته چطور شکل میگیره؟؟

حرکت میکنی .. به تضاد بر میخوری .. سفر میکنی خواسته ات مشخص میشه .. حس میکنی میخوای تو هم داشته باشیش و خلاصه خواسته درونت

شکل میگیره، حالا تو میدونی که این خواسته را میخوای یعنی در مرحله ی اول خواسته ات به وضوح رسیده نه اینکه ناقص باشه، اما یک

سوال چی میشه که یک خواسته اصلا به وضوح برسه؟ راستش الان که دارم بهش فکر میکنم من میخوام بنویسم و از طریق نوشتن سفر تولید محتوا

کسب درآمد کنم از مسیر عشق و علاقه ام اما خیلی واضح نیست برای من، فقط کلیات را میدونم ( خب نشانه اش هم الان این شد که صدای

بلندگوی یک دفعه قطع شد) به نظرم باید فقط ادامه بدم راستش نمیدونم دقیقا قراره چطور خواسته ام به وضوح برسه اما خیلی هیجان این را دارم

که کسب درآمد کنم از مسیر عشق و علاقه ام ناامیدم نیستم خداروشکر میگم باید ادامه بدم توکل بر خدا .. اما اینکه در ادامه وقتی خواسته مشخص

میشه خب تو میدونی دقیقا چی میخوای میتونی اون خواسته را اون هدف را تیکه تیکه کنی براساس اون حسی که داری اون باورهایی که داری

مثلا من خودم توی این بحث با توجه به داشته هام، اول گفتم میخوام از مسیر نویسندگی کسب درآمد کنم بعد برم سراغ کارهای دیگه خب

سر همینم توی مرحله ی بعدی اومدم باورهای هم راستای خواسته ام را ساختم که شاید مهم ترینش هم ایناست که من توانایی خلق پول از

نویسندگی را دارم مثل کارهای دیگه مثل کارهای دستی که درست میکردم و .. خلاصه بسطش میدم که اگر اون کار را تونستم انجام بدم اینم

میتونم به امید و از همون موقع که که این کارو کردم و به همون میزان روی باورها کار کردم دوتا از بچه های گلِ خودِ سایت را جذب کردم و

نشانه های فوق العاده ای شد، یکی یزدان عزیز نظری که بسیار بسیار تحسین برانگیز تمام وجود ارزشمندش که از مسیر عشق و علاقه اش با نوشتن

داره کسب در آمد میکنه و به امید خدا به سمت استقلال همه جوره پیش میره، و دوست عزیز کارافرینمون نگار جان که ایشونم هم کسب و کار

خودش را زده هم سایت را هم برای اولین باره که تونسته توی ایران عزیز ایده اش را اجرا کنه، اتفاق جالب دیگه ای هم که افتاد و خداروشکر

میکنم به خاطرش خب من امروز که Gym رفتم بازم تا بازم به خدای خودم به خودم بگم که من لیاقت بهترین ها را دارم و از این بدنی که بهم

دادی خدا جون مراقبت میکنم و هر روز به فکر قوی تر و عضله ای تر و سلامتی بیشترش هستم، یک دوستی را برای اولین بار دیدم که ایشونم

کاغذ و قلم و دفتر باهاش بود و بعد از هر حرکتی مینوشت!! خب دقیقااا من اینجورم راستش توی باشگاه و کلااا همیشه هر جایی کاغذ و قلمم

همراهمه اینم از زمانی بود که سفرهام را شروع کردم چون که سفرنامه مینوشتم و توی اینستا با تمام مردم دنیا به اشتراک میذاشتم خداروشکر.

اینم امشب برای من سومین نشانه شد. خلاصه اینکه خواسته مشخص شد باورهای هم جهت ساخته شد، باور ارزشمند و احساس لیاقت و فراوانی را

هم ساختی و داری کار میکنی روش و همینطور حالااا برای گرفتن نیتجه ی مالی هم باید باورهای ثروت آفرینی را داشته باشی. و استمرار در این

کار میتونه نیتجه ها را بیاره یکی یکی این به نظرم روش رسیدن به خواسته است .. که در حالِ حاظر توی این مورد من توی اولی و دومی دارم

با هم جلو میبرم و این چیزیه که میدونم و دارم بهش عمل میکنم و حالمم خوبه توکل بر خدا. البته با توجه به داشته هام ..

درسی که دیگه گرفتم اینه که این دوستان شگفتی ساز، تمام پل های پشت سرشون را خراب کردند

درس دیگه اینه که انقدر آدم هایی که اطرافشون بود بهشون انگیزه میدادند که واقعا جای شکر داره. اما باید به یاد داشته باشم اگر کسی نبود به من

انگیزه بده خودمم خودمم خودمم با مرور کارهایی که در گذشته کردم با اعتماد به نفسی که داشتم و دارم با مرور موفقیت هایی که در گذشته

داشتم. و من چقدر این مورد را تجربه کردم یعنی در واقع انقدر کسی نبوده که به من انگیزه بده که خودم به معنای واقعی استادِ تحسین و تشویق و

انگیزه دادن به خودم هستم. مخصوصا توی سفرهام که پیاده روی های طولانی داشتم و این را میطلبید که ذهن آرامی داشته باشم برای لذت بردن از

مسیر. به خاطر همینم هست که حالا تحسین های بیرون از من تقریبا تاثیری نداره برای من. و خوشحالم به خاطر این اتفاق.

در واقع وقتی داشتم بهش فکر میکردم به تحسین دیدم که من خیلی دوست دارم دیگران را و خودم را تحسین کنم اما اینکه کسی من را تحسین

کنه نه خوشحالم نمیکنه.

درسی دیگه که گرفتم از برادران رایت اینه که، توی نظرات خواندم (هنوز فایل را ندیدم) 30K دلار به برادران رایت داده بودند برای انجام این

ایده و خب نشون از فراوانی و ثروت هست واقعا خداروشکر.

درسی که دیگه گرفتم، کنجکاوی مقدسِ ب.رایت بود.

درسی دیگه که گرفتم وقتی داشتم اولین فیلم پروازشون را توی آپارات میدیدم البته به لطف وجود و حضور اینترنت و لپ تاپ و چشم هایی که

خداوند بهم داده و لطفی که انگشت های سالمی دارم و میتونم تایپ سریع ده انگشتی کنم. اینه که موقع پرواز داشتم به این فکر میکردم که عَــه

شاه پسر ببین ب.رایت میدونستد این موقع انقدر هواپیماهای متنوع میاد و جورباجور هااا باربری، جنگنده، مسافربری، امدادرسانی، سم پاشی،

… خلاصه که خیلی متنوع و توی سازهای مختلف، تازه هواپیمای شخصی را نگفتم .. فکر کنم تا سال های آینده هر کسی یک هواپیما هم داشته

باشه فکرش را کن! واووو خدای من.

البته ما قبلش تمام دنیااا را گشتیم به امید خدا با عزیز دلم که باشه که دیگه نور علی نور تره، شادی و انرژِی مثبت خیلی بیشتر میشه به امید خدا.

عاشقتمممم زیبا جان

درسی دیگه که گرفتم اینه که، واقعا شجاعت میخواد اولین بودن .. کسی مثل ب.رایت مثل راجر بنیستر که یک مایل را کمتر از 4دقیقه زد این

افراد وقتی تونستند واقعاااا بی نهایت آدم دیگه تونستند چون این افراد تونستند اونا هم بتونند خدای من. واقعا سیستم عصبی ما یکیه واقعا همه ی ما

به یک اندازه به خدا دسترسی داریم.

فایل نشانه ی من: مسابقه رفع موانع ذهنی جهت ساخت ثروت هست

دوست دارم کامنت هم پاره امون فاروق جان را نقل و قول کنم که برنده ی مسابقه هم شد تبریک بهش میگم: 27 مهر 97

” من یه موضوعی رو کامل درک کردم فک میکنم جواب این سوال و هر سوالی رو با داشتن این باور و با دونستن و درک این حقیقت که

میخوام توضیح بدم و دیروز کامل حقیقت رو درک کردم میشه داد (قبلا فقط میگفتم ولی الان حقیقت و اصلشو کامل کامل درک کردم)

اینکه نه ثروت کمه و نه بینهایته، نه بدبختی وجود خارجی داره نه خوشبختی، نه خدا دوست داره و عاشق اینه که ثروتمند بشی و نه بدش میاد و

ناراحت میشه کسی فقیر باشه،

*یک سیستمی هست که فقط فرکانس میفهمه وقتی بهش فرکانس فراوانی رو بدی اون سیستم به اون صورت شکلش میدی و وارد زندگیت میشه

و اگر فرکانس فقر رو بفرستی اون سیستم رو به اون صورت شکلش میدی و میسازیش و یعنی هیچی به ذاته وجود خارجی نداره تو میسازیش با

ارسال فرکانست ، چون خالقی. یعنی اگه کل مردم دنیا فرکانس ثروت رو بفرستن اون سیستم رو به اون صورت شکلش میدن و وارد زندگیشون

میشه . چون تو میسازیش هر جور که دوست داری چون افریننده ای و این بینهایت قدرته، واقعا این بینهایت آزادی و اختیاره، این واقعا اعتماد به

نفسه و لیاقت و ارزشمندی و حس مهم بودنه . چون تو حس میکنی من هر چی بخوامو هر وقت که بخوام فرکانسشو میفرستم و اون ساخته میشه و

هر وقتم بخوام میتونم بسازمش و این یعنی بینهایت لایقی ، یعنی لایق بهترینایی چون اگه بخوای و هر وقت بخوای، اونی که میخوای رو میتونی

بسازی کافیه اراده کنی و فرکانسشو بفرستی پس بینهایت ارزشمندی پس لایق بهترینایی پس لایق ثروتی. پس قدرت کاملا در دست توه . چون

اختیار داری و سازنده ای. و هر کسی هم اینجوریه خودش فرکانسشو میفرسته و هر چی رو بخواد خلق میکنه*

این کلیت و حقیقت رو هر کی درک کرده باشه کل باورهای دیگه رو خودش میتونه بسازه . چون اصل اینه.

اونوقت برای کسی چیزیو نمیخوایم چون من نمیتونم که توی ذهن اون بشینم و به جای اون فرکانس بفرستم اون فقط خودش میتونه فرکانسشو

بفرسته و سیستم رو اونجوری که میخواد شکل بده.

اونوقت فک نمیکنیم بی لیاقت و بی ارزشیم ، لیاقت پولو نداریم چون اصلو میدونیم میگیم هر وقت بخوام میتونم هر چیزیو بسازم و با فرستادن

فرکانسش سیستم رو اونجوری بسازم و وارد زندگیم بشه پس چون دست خودمه و منم که میسازمش و هر وقت بخوام میتونم پس بینهایت لایقشم و

بینهایت ارزشمندم. و اونوقت احساس گناه نداری

اونوقت باور کمبود معنایی نداره چون میگی اونجوری که من فرکانس بفرستم اونجوری سیستم رو شکلش میدم . پس فرکانس فراوانی رو

میفرستم.

اونوقت خدا رو احساساتی نمیبینیم میگیم یه سیستمه و هر فرکانسی رو بش بدی اونجوری میسازیش. و شرط نمیبندی باهاش.

اونوقت توجهت روی فقر فقرا نیست و فرکانس فقر رو نمی فرستی و به شکل فقر شکلش نمیدی و میدونی که اگه اون نیازمنده بخواد ثروتمند

بشه به من ربطی نداره چون اون باید فرکانشو بفرسته نه من

اونوقت فک نمیکنی بی عدالتی شده و به کسایی ظلم شده . چون میگی خودشون فرکانسش رو فرستادن و منم نمیتونم به جای اونا برای اونا

فرکانس بفرستم

اونوقت برای رضایت و حرف مردم کاری نمیکنی چون میگی اونا هر جور در مورد من فک کنن به من ربطی نداره و تاثیری و قدرتی رو من

نمیذاره چون منم که فرکانسمو میفرستم و اونام فرکانس خودشونو میفرستن

به نظر من وقتی اون حقیقته درک بشه کامل. دیگه کل باورای درستو خودت میسازی و اشتباهی نمیکنی”

+ اینو الان یادم اومد، تکاملِ ِ هواپیماها:

الان که دیگه رسیده به کمپانی مثل آیکون، من رفتم توی سایتش جالبه! فقط آی پیِ آمریکا را قبول میکنه منم با نعمتی مثلِ فیلتر شکن رفتم تو و

دیدممم به به چه سایتی چه جایی چه عکس هایی از دم تمام عکس هاشو سیو کردم بردم توی دریم بورد مخصوصا اون دو عکس که کمپ زده

بودند، فکرش را کن: این دیالوگ را داشته باشید ..

4 Am 2025 19 April

Location: FL USA

عشقم بریم یک کمپی بزنیم کنار ِ یک دریاچه ی جدید که تازه پیداش کردم .. کلی قراره خوش بهمون بگذره دریاش بینظیره هوا را هم چک

کردم عالیه و ان شاا.. بارون هم میزنه یوهووو وسایل را همه چی را اوکی کردم بریم و تازه یک کلیپ حرفه ای هم بگیریم و کلییی

لذت ببریم و عشق کنیم و صفا کنیم .. پایه ای جانــم؟

هم پایه میگه: چیزی نمیگه میپره بغلم و بوس بارونم میکنه و اینجوری اعلام آمادگی میکنه .. یوهووو پس بزن بریم

و این میشود که ما میریم هواپیمامون را که توی گاراژ خونه هست آخرین ورژن از این نسخه هیولاا آیکون و میبریمش به فرودگاه و از اونجا هم

پرواز و بعد فرود در آب و گاراژ مخصوصِ هواپیما! توی یک جایی که همش سرسبز و درختااای پاییزی رنگا رنگ اوووم …

Would you like to drink warm coffee honey?!

استاد جان ان شاا.. که شما را ببینیم که به زودی اولین پرواز را داشته باشید با هواپیمای جذاب و بسیار تحسین برانگیز آیکون آ5، آرزوی موفقیت

روز افزون برای شما و مریم جان دارم.

اما در ادامه،

درسی که از این فایل گرفتم اینه که آمریکایی ها، از کارهای قدیمی هم استفاده میکنند مثل ساختن این موزه این ماکت ها.. ثروت خلق میکنند پول خلق میکنند یاد اون فایل ِ که

نمایشگاهی بود که دیوار مرگ هم داشت افتادم اون تراکتورهای قدیمی اون ماشین های هیولایی که بایستی حرکت میکردند و یک میله ای

همچین چیزی توی زمین فرو رفته بود. یا اون بستنی ساز قدیمی توی همون فایل که تازه پول هم داشتند میساختند باهاش خدای من. ذهن های

ثروت سازی دارند خداروشکر. یا اون زیر دریایی که واقعا تمییز و نو بود حتی حتی توی نگه داریش خوب نگهش میدارند خدای من واقعا تحسین

برانگیزِ.کسایی که از اونجا مراقبت میکنند و کار میکنند آدمایی هستند که عاشق کارشون هستند واقعا. عِه گفتم عشق خب مساوی است با انرژی

مثبت و خلاقیت و تمرکز و …

درس دیگه تضاد! که در کنار تکامل و درس های دیگه این کامنت را کامل تر میکنه

یاد یک قسمت از کتاب معجزه شکر گزاری افتادم

یک جایی بود راندای عزیز میگه اگر هر جا هستی و ماشین پلیس دیدی بدون که کائنات میخاد بهت بگه که سپاس گزار امنیتی باش که داری

جانم، و یا با دیدن ماشین آمبولانس سپاس گزار سلامتیت باش ..

خیلی خیلی به دلم نشست این قسمت از کامنت میثم جان تحسین برانگیز:

اگر امریکا در کمتر از 300 سال این حجم از رشد را طی کرده نه به این خاطر که نخبه ها را دارد نه بلکه به این خاطر که اصل آزادگی را

رعایت می کند اصل شکر گزاری را می فهمد اصل احترام را اجرا می کند اصل زیبایی را به رخ می کشد.

درس دیگه ای که از برادران رایت گرفتم که توی فیلم هم دیدم، اعتماد به نفس و عزت نفس اشون هست. ثابت قدمشون هست.

باور کن که میتونی

باور کن که ارزشمندی

باور کن که لیاقت بهترین ها را داری

باور کن که آزاد آفریده شدی و آزادی هر کاری که میخوای بکنی و همه ی محدودیت هات توی ذهن تو هست فقط.

زنان خلبان شگفتی ساز .. نــــه به محدودیت: نقل و قول از کسی که سال های پیش پیش حتی قبل از تولدِ من در 24 سال ِ پیش به عنوان اولین نفر دیوار صوتی را شکوند

I have found adventure in flying, in world travel, in business, and even close at

hand… Adventure is a state of mind – and spirit.

+ اول باور به ساختِ هواپیما؟ بعد خود ساخت هواپیما با الهاماتی که بهت میشه؟

+* خدای من خیلی خوشحالم مریم جان عزیز، که صدای زیباتو میشنوم دوباره توی این دقیقه 4 و اینکه داری در مورد چیزی میگی اتفاقی میگی

که یک هواپیما از جلو چپ شده و چه نگاه زیبایی واقعا، چقدر مادر شما تحسین برانگیزِ اینکه اینجوری به شما گفته باباا این جسم شما یک امانتِ

از خدا، که باید خیلی خوب ازش تا آخر زندگیت مراقبت کنی. آروم باش عصبانی نباش این تصاویر بهم میگه که اگر بتونم توی این لحظه هایی

که حتی فکر میکنم اساسی ترین موضوع زندگیمه نابود شدو رفت، نه دنبال سرزنش دیگران باشم و نه خودم و نه دنبال مقصر بگردم، نه نگران باشم

و بتونم توی این لحظه ها افسار ذهنم را بگیرم و ارباب ذهنم باقی بمونم اونو به آرامش دعوت کنم، و بگم که اگر بگم فارغ از شرایط بیرون چه

اتفاقی افتاده اگر من بتونم احساسم را خوب نگه دارم، قطعــــــا هر اتفافی به هر شکلی رخ بده به نفعِ من تموم میشه، چون این یک قانونه این

همون ایمان به غیبِ که نتیجه اش لاخوف علیهم و لاهم یحزونن این همون نتیجه ی در صلح قرار گرفتن با خودمونه*

من این قسمت را کات کردم و فایل صوتیش کردم تا همیشه گوشش بدم .. واقعا ارزشمندِ واقعا بینظیر. ممنونم مریم جانِ عاشق دلِ خدا حفظت کنه عزیز دلِ خدا

به استاد عزیزم به خاطر دوره ی عشق و مودت تبریک میگم و به هر کدوم از بچه هایی که این دوره را دارند واقعا تبریک میگم و از صمیم قلب

براشون آرزوی موفقیت و ثروت و عشق و شادی بیشتر را دارم.

خدای من موسیقی را ببیـــن! و حس کن!

تکامل لباس های نیروی هوایی آمریکا

تکامل هواپیماها

چقدر آدمااا شادن چقدر خانمایی که خلبان شدند شادند چقدر زیبان خدایا شکرت چه موسیقی چه تصاویر عمیقی، جنگ واقعا هیچ جوره اش خوب

نیست، هه هه بچه را ببین هواپیما را مامانش کشید و وقتی رها کردند بچه ها دستاشو برد بالاا به معنای پیروزی.

یک برادر زاده کوشولو دارم 7-8 ساله از این ماکت های هواپیما درست میکنه واقعا شگفت انگیزِ کارش را تحسین میکنم، چند شبِ پیش بهم

گفت عمو شب که میشه یک حسی بهم میگه دقیقا چی درست کنم این جمله عیــــن جمله ای هست که دقیقا بهم گفت امیدوارم که بترکونه و این

توانایی اش را شکوفا کنه و برسه به درست کردن هواپیما و کارهای دیگه.

بخشی از کامنت تحسین برانگیز به همراه یک داستانِ عالی از تفاوت پاسخ با واکنش از نسترن جان:

“ممنونم که یه روزی محکم و قاطع گفتین : تو مسؤل صد در صد زندگیت در تمام جنبه هاش هستی و هر بهانه ای که بیاری فقط خودتو گول

زدی. خدا فقط خیر می خواد. خیر و شرّی وجود نداره. خدا فقط خیره و فقط خیر می رسونه. اگه غیر از اینه، از فرکانس های خودته. عامل

بیرونی ای وجود نداره.

مرسی که توحید* در عمل رو با این تصاویر زیبا هم سفر به دور امریکا و هم زندگی در بهشت رو بهمون نشون دادین. مرسی مریم خانم عزیز.

و متن جالبی که امروز بهش هدایت شدم و با دیدن این قسمت از سفرنامه فهمیدم چقدرررر زیباست این جریان هدایت: براتون این زیر می ذارم .

تئوری سوسک !!

ساندار پیچای”،یک مهندس و مدیر اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری اطلاعات است که از دهم آگوست ۲۰۱۵ به عنوان مدیر عامل اجرایی

شرکت گوگل انتخاب شد.

این داستان را “ساندار” در سخنرانی خود در گوگل بیان کرده است و”تئوری سوسک در توسعه شخصی”از آن نشات می گیرد:

در یک رستوران،یک “سوسک” ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانم می نشیند.

آن خانم از روی ترس شروع به فریاد میکند.

وحشت زده بلند میشود و سعی ‌میکند با پریدن و تکان دادن دست هایش، “سوسک” را از خود دور کند.

واکنش او مُسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده میشوند.

بالاخره آن خانم موفق می شود سوسک را از خود دور کند. “سوسک” پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند.

این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکت ها را تکرار کنند!

“پیشخدمت” به سمت آنها می‌دود تا کمک کند.

در اثر واکنش های خانم دوم،این بار”سوسک” پر میزند و روی”پیشخدمت” می نشیند.

پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند.

زمانی که مطمئن میشود،”سوسک” را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند.

در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریان بودم وذهنم درگیر این موضوع شد.

آیا “سوسک” باعث این رفتارِ”هیستریک” شده بود؟ اگر اینطور بود،چرا “پیشخدمت” دچار این رفتار نشد؟ چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این

مسئله را حل کرد،بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟

این “سوسک” نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با “سوسک” موجب ناراحتیشان شده

بود.

من فهمیدم این فریاد پدرم،همسرم، همکارم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می شود،بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل

است که من را ناراحت میکند.

این ترافیک بزرگراه نیست که منرا ناراحت میکند، این ناتوانی من دربرخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم میشود.

من فهمیدم در زندگی نباید”واکنش”

نشان داد،بلکه باید “پاسخ” داد……..آن خانم‌ها به اتفاق رخ داده “واکنش”

نشان دادند،در حالیکه “پیشخدمت”، “پاسخ هوشمندانه ” داد.

“واکنش” ها همیشه غریزی هستند

در حالی‌که “پاسخ” ها همراه با تفکرند….این مفهوم مهمی در فهم زندگی است. آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در

زندگیش درست است؛ او به این خاطر خوشحال است که “دیدگاهش” نسبت به مسائل درست است”

در نوشته ی تحسین برانگیز عزیزدلم، الهه جان به این رسیدم:

همیشه از قانون استفاده کن برای اینکه به نفع خودت کنی

Thank you Honey

آرمین عزیز تحسین برانگیز نوشته که هر جایی هست براش آرزوی موفقیت و ثروت و ایمان روز افزون دارم:

“اما آن دو بچه ای ک در خرابه ی خانه ویران شده ی حاصل جنگ و خمپاره ها , در کنار و بالای آن درخت ایستاده بودند و با حسرت و ناراحتی

به پیراهن عزیز از دست رفته یشان نگاه میکردند ,فارغ از هر نگاه دیگری , برای من این پیام را داشت , که آن بچه ها , می تونند هر یک از ما

باشندما و رویاهایمان , ما و رویاهای از دست رفته , رویاهایی ک اگر از انها در برابر نجواهای شیطان و موشک های ترس ,

نگرانی , باورهای غیرتوحیدی و افکار شرک الود مراقبت نکنیم , قطعا از دست می روند.

به امید به پرواز در آمدن رویاهایمان با سوخت ایمان

دوستتون دارم”

اما نظر مارکو جان در 12آبان98 روی این فایل که برگرفته از نظر زهرا جانِ عزیز تحسین برانگیز

” اما چند سوال و پاسخ اساسی با خدای مارکو:

چه وقتی داری به دانسته هات عمل میکنی؟

هر وقت بجای پیداکردن نکات منفی، نکات مثبت خودت، زندگیت، همه کس و همه چیز رو دیدی اونوقته که میشه بگی تو داری به دانسته هات

عمل میکنی.

چه وقتی شاگرد خوبی هستی برای استاد جان از همون جنس آدم هایی که میخواد؟!

وقتی به ثبات فرکانسی برسی و اتفاقات و شرایط بیرونی نتونه بیش از چند دقیقه احساستو بد کنه یعنی شاگرد خوبی برای استاد عباسمنش هستی!

چه وقتی داری روی خودت خوب کار میکنی ؟

“هروقت در برخورد با تضادهای زندگیت بجای ناراحت شدن، خوشحااااال شدی بدون که خووووب داری روی خودت کار میکنی”

چه وقتی واقعا در عملم ایمان داری؟

هر وقت تحت هر شرایطی احساستو خوب نگه داشتی بدون با ایمان هستی و پاداشها برات بینهایته” ( بعد از 10ماه میتونم بگم که خیلی

بهتر شدم توی این همه موارد خداروشکر، به نظرم باید فقط ادامه داد)

با نوشته ی دوست عزیزمان الهام جان محمدی تحسین برانگیز، خداحافظی میکنم:

و قبلش دعا میکنم که همیشه هر کشوری و هر شهری و این دنیااا همیشه در صلح و شادی و خنده باشه، و قبل از شادی و در صلح بودن و خندان

بودن این دنیا، دنیای هر کدوم از ما اول اونم در ذهنِ ما با نگاه درست با باورهای توحیدی پر باشه و ذهنی غنی و ثروتمند و قلبی عاشق و

مهربون داشته باشیم همواره. آمین

” Thank you for reminding me that I have a limited time on earth and should use

it in the best way possible

ممنون که بهم یادآوری کردید که زمان من روی کره زمین محدوده و باید ازش به بهترین شکل ممکن استفاده کنم.”

..باید

….ادامه داد ..