سفر به دور آمریکا | قسمت 70

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار الهام عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

Thank you so much for this short but sweet video. These are the beautiful and positive things that caught my attention

خیلی ممنون بابت این ویدیوی کوتاه اما شیرین. اینها چیزهای زیبا و مثبتی هستن که توجه من رو جلب کرد:

The fact that we have been fortunate enough to have watched 70 parts of the amazing “Cross-America Trip” series

اینکه ما به اندازه کافی خوشبخت بودیم که 70 قسمت از مجموعه فوق‌العاده «سفر به دور آمریکا» رو ببینیم.

Ostad expressing his love for Ms. Shayesteh without inhibition

اینکه استاد عشقشون به خانم شایسته رو راحت ابراز میکنن

Ostad’s T-shirt design

طرح تی‌شرت استاد

The RV’s shade, which I’m seeing for the first time

سایه‌بان آر وی که اولین باره دارم میبینم

Ms. Shayesteh’s exemplary cooking skills

مهارت‌های مثال‌زدنی خانم شایسته در آشپزی

Ms. Shayesteh not being afraid of change and trying new recipes

اینکه خانم شایسته از تغییر و امتحان کردن دستور پخت‌های جدید نمیترسن

The mouth-watering omelette

املتی که دهان آدم رو آب میندازه

The close bond between Ostad, Ms. Shayesteh, and Mike

پیوند نزدیک بین استاد، خانم شایسته و مایک

The fresh olive and onion bread

نون‌های تازه زیتونی و پیازی

Ostad’s financial independence and freedom of time and place

استقلال مالی و آزادی زمانی و مکانی استاد

Ostad being on travel almost all the time

اینکه استاد تقریبا همیشه تو سفر هستن

Ostad and Ms. Shayesteh trusting the revelations they receive

اعتماد کردن استاد و خانم شایسته به الهاماتی که دریافت میکنن

Ostad and Ms. Shayesteh talking to each other with so much respect

اینکه استاد و خانم شایسته با چنین احترام زیادی با هم صحبت میکنن

The lovely American couple who gave the address of Horse Park to Ostad and Ms. Shayesteh

زوج آمریکایی دوست‌داشتنی‌ای که آدرس Horse Park رو به استاد و خانم شایسته دادن

Ms. Shayesteh admiring the beauties of the nature

اینکه خانم شایسته زیبایی‌های طبیعت رو تحسین میکنن

Ostad talking so confidently with the American couple

اینکه استاد انقدر با اعتماد به نفس با اون زوج آمریکایی صحبت میکردن

Ms. Shayesteh praising the American couple

تعریف خانم شایسته از اون زوج آمریکایی

The fact that the American couple are enjoying their life by traveling

اینکه اون زوج آمریکایی با سفر کردن دارن از زندگیشون لذت میبرن

Ostad and Ms. Shayesteh always expecting good things to happen

اینکه استاد و خانم شایسته همیشه انتظار اتفاقات خوب رو دارن

Ostad thanking Ms. Shayesteh for the delicious omelette

تشکر استاد از خانم شایسته به خاطر املت خوشمزه

Mike’s always-calm demeanor

حالت همیشه آروم مایک

Ms. Shayesteh prioritizing filming for us over eating

اینکه خانم شایسته فیلم گرفتن برای ما رو در اولویت بالاتری نسبت به غذا خوردن قرار میدن

Ostad not interrupting Ms. Shayesteh

اینکه استاد تو حرف خانم شایسته نپریدن

Ostad’s money-making ideas

ایده‌های پول‌ساز استاد

Ms. Shayesteh noticing the bird passing by

اینکه خانم شایسته حواسشون به پرنده‌ای که داشت رد میشد بود

Ms. Shayesteh talking proudly about the bread she had made.

اینکه خانم شایسته با افتخار در مورد نونی که پخته بودن صحبت میکردن

The beautiful photos taken at night and the wonderful views. One of them looked like a watercolor painting.

عکس‌های زیبای گرفته شده در شب و چشم‌اندازهای فوق‌العاده. یکیشون شبیه نقاشی آبرنگ بود.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 70
    138MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

233 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیاوش» در این صفحه: 2
  1. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم،مریم بانوی شایسته،مایک عزیز و همه بچه های این دانشگاه خودسازی

    چند وقته که روی یکی از اهدافم تمرکز کردم و دارم برای مهاجرت بعدی آماده میشم. الان تقریبا دو سال هست از مهاجرتم به اروپا میگذره و بعد از کلی نتایج عالی که گرفتم و اعتماد به نفس عجیبی که گرفتم،دارم از این نیرو و انرژی استفاده میکنم برای تیک خوردن هدف بعدیم. توی این مدت خیلی نشانه روزانه رو میبینم و جالبیش اینجاست که توی 90٪ موارد سریالهای سفر به دور آمریکا رو میاره برام و این برام دوتا نشونه داره. اول اینکه اسم سفر که میاد اولین چیزی که توی ذهنم میاد مقصد بعدیم هست و انقدر اشتیاق دارم برای طی کردن تکاملم که قلبم شروع میکنم تند تند زدن و بقول استاد توی جلسه اول از قدم دوم دوازده قدم،قلبم انگار مثل یه گل شروع میشه به باز شدن. پیام بعدی برام تنرکز بر روی نمات موبت هست که به نظر من مهمترین موضوع سریالهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشته که بهم رهایی رو یادآوری میکنه و دائم بهم میگه هدف داشته باش اما رها باش و نچسب به هدفت و لذت ببر. حتی به اون لذت هم نچسب و بگذر و فقط نظاره گر باش . برای هدفم این روزها خیلی روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و قانون آفرینش و عزت نفس و در کنار همه اینها دوره فوق العاده قانون سلامتی که باعث شده انگار زمان برام کش بیاد و 24 ساعتم انگار شده 100 ساعت. 4/5 صبح خیلی با انرژی بیدار میشم و 9شب خوابم میبره و خوابم به شدت عمیقه. منی که به سختی خوابم میبرد و حداقل دو ساعت طول میکشید که خوابم ببره و با صدای پای مورچه از خواب بیدار میشدم الان خوابم عالی شده. این سبک زندگی باعث شده من بتونم همزمان روی چنتا دوره تمرکز کنم و نتایجم یه سیر سعودی به خودش بگیره. قبلا میتونستم روی یک دوره کار کنم. اما الان با تمرکز دارم همه چیز رو با هم کار میکنم. این روزها خیلی روی باور فراوانی کار میکنم(همین الان پول پیدا کردم) و احساس لیاقت. چون فهمیدم که این دوتا مورد پاشنه های آشیل من هستن. کار کردن روی این دو مورد غوغایی به پا کرده درون من و نمودش رو هر لحظه دارم بیرون از خودم و توی اتفاقاته روزمره زندگیم میبینم. از رفتارهایی که باهام میشه. از احترامهایی که بهم گذاشته میشه. از کارهایی که به سادگی برام انجام میشه. از افرادی که بخدا صف کشیدن که کارهام رو انجام بدن. برای نمونه بگم،یه موضوع مالی برام پیش اومده و در همین لحظه 3 نفر بهم گفتن که ما حاضریم رایگان این مورد رو حل کنیم. و جالبیش اینجاست که از این اتفاقات اصلا تعجب نمیکنم چون میدونم از کجا داره آب میخوره و من فقط سپاسگذاری میکنم از افراد و اعتبار رو به خدا میدم.

    استاد من قدم برداشتم توی مسیر مورد علاقم که آشپزی هست. هیچ ایده ای هم نداشتم. اما بقول شما ظرفم رو آماده کردم و به خودم گفتم فرض کن الان یکی ازت بخواد براش غذا بپزی. آیا میتونی؟ اگر میتونی چقدر حرفه ای هستی؟ برای چند نفر میتونی؟ و برای اینکه به سوالاتم جواب بدم اومدم و فقط شروع کردم به کسب تجربه از همین غذاهایی که بلد بودم و همیشه میپختم. این اعتماد به نفس رو داشتم که دستپخت من بینظیره و من همیشه ایده های جدید دارم. بعد از یه مدت یه مهمونی دعوت شدم که هرکس باید غذای کشور خودش رو سرو میکرد. من اومدم قرمه سبزی،قلیه میگو و تهچین رو به روش خودم پختم و هرکی توی اون مهمونی بود لذت برد. همونجا یه خانم و آقایی بودن که رستوران داشتن و ازم خواستن باهاشون همکاری کنم. نه اینکه برم و اونجا سرآشپز باشم. بعنوان کارگر ساده و بخودم میگفتم که این اولین قدمه و این هدایته. انجامش دادم و رفتم. الان یه مورد دیگه بهم پیشنهاد شده که برای 50 نفر غذا بپزم. و نشانه ها همینجور داره میاد و اتفاقات به راحتی داره میوفته. خداروشکر میکنم بابت وجود شما دو استاد عزیز و بابت تک تک کامنت بچه ها که واقعا گنجینه هست.

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    سلام دوست عزیزم. ممنونم بابت کامنتت. این ترسها همه دارن. یعنی هیچکس نیست که کاری انجام بخواد بده ولی نترسه. من هم وقتی رفتم بندر عباس حتی پول نداشتم که تاکسی بگیرم برم محل کاری که ازم خواسته بودن و بهم پیشنهاد کار داده بودن. جای اسکان هم نداشتم. اما تا خدا هست و توکل فقط بر اون باشه و حساب کردن فقط روی اون خدا باشه،همه چیز معجزه آسا پیش میره. اما وقتی ایمان قوی باشه،این ایمانه بقولا میچربه بر اون ترسه و این میشه که انسان اقدام میکنه با وجود ترس. این ایمانه هم تکاملی بدست میاد دیگه. از کم شروع میشه. از کارهای کوچک کردن شروع میشه. از رفتن توی دل ترس ها شروع میشه. مثلا یکی که میاد ترس از ارتفاعش رو از بین میبره،این کارش باعث میشه ایمان پیدا کنه که الان ترس از مثلا سفر کردن تنهاییش هم از بین ببره. دوباره باعث میشه ترس از مهاجرتش هم از بین بره. ما باید تکامل رو توی همه چیز رعایت کنیم. ما یک شبه ایمانمون به خدا نمیچسبه به سقف. در همین پروسه مهاجرت،خوده من توی ایران چندین بار مهاجرت کردم،زمان دانشگاه تنها رفتم خونه گرفتم با اینکه هیچ جایی رو بلد نبودم،بعدش از شیراز رفتم بندرعباس،بعدش دبی،دوباره شیراز،دوباره بندر و بعد هدایت شدم به اروپا. از اون مهاجرت های اول کلی درس گرفتم که توی مهاجرت های بعدی راحت تر بودم و ترسهام کمتر شده. الان اگر بخوام برم اون سر دنیا دیگه ترس هایی که موقع دانشگاه داشتم رو ندارم. در واقع شکل ترس عوض میشه. اما بقول استاد اگر مساله ای اندازش 3 باشه،اندازه من بصورت تکاملی شده 10 و اون 3 رو براحتی ازش میگذرم. اما اگر اندازه من 2 باشه،اون مساله برای من مثل یک کوهه. پس اندازه مساله مهم نیست. اندازه ما مهمه. این موضوع هم کاملا و مستقیم برمیگرده به عزت نفس. پیشنهاد میدم فایلهای دسته عزت نفس رو ببینید و تمرکز کنید روی این موضوع تا در مدار دوره عزت نفس قرار بگیرید و رشد صعودی خودتون رو ببینید. اگر بسته رو هم دارید که چی از این بهتر. موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: