سفر به دور آمریکا | قسمت 71

انرژ‌‌ی‌ای که این سفر را پیش می‌برد‌ و موجب می‌شود تا، با وجود کارهای زیادی که دارم‌، ساعت‌ها با عشق و اشتیاق‌ پای تدوین و تهیه فایلهای سفرنامه بنشینم‌، نظرات شما همسفرانم است که‌ با عشق می‌نویسید‌ و با زاویه نگاه‌تان به ماجراهای این سفر روح تازه ای می‌بخشید.

این سفر، یک تعامل دوطرفه‌ است میان دوربین سفرنامه‌ و نگاه زیبای شما به آنچه که توسط این دوربین‌، برای شما ضبط و ثبت می‌شود.

اشتیاق شماست که این سفر را پیش می‌برد و تا این اشتیاق هست‌، این سفر هم ادامه دارد. خداوند همه شما همسفرانم را سربلند کند.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

298 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Armin EM» در این صفحه: 1
  1. -
    Armin EM گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    سلام به استاد عباس عزیزم , خانم شایسته عزیز , داداش عزیزم مایک , و بچه های انرژی بخش سایت

     

    وقتی برای چندمین بار در این سفرنامه , پرچم زیبای کشورمون رو در کنار پرچم بقیه کشورها دیدم , و از طرفی مجسمه های خیلی زیبای اسب ها از جلوی چشمانم گذشت , بلافاصله یاد ماجرایی افتادم ,که خیلی قبل تر در مورد اسب ها شنیده بودم و دریافتم یکی از پیام های مهم این قسمت , بی تردید همین است

     

    فارغ از حقیقی یا غیر حقیقی بودن این ماجرا , شنیده بودم , وقتی اسب میخواد از رودخونه رد بشه, اول آب رو گل آلود میکنه بعد رد میشه، چون در آب تصویر خودشو می بینه و خیال میکنه همنوع خودشه و به هیچ وجه حاضر نمیشه پاشو رو اون بزاره .

    و این داستان عشق به هم نوع فارغ از هر رنگ و نژادی ست ,

    این داستان همان اشخاصی ست که امدند پرچم کشورها رو.فارغ از دعواهای سیاسی , فارغ از نژاد و ملیت ها و اعتقادات , در کنار هم قرار دادند ,چرا که

     

    ?باور دارند , در اصل همه انسانیم

    ?باور دارند , که, هیچ برچسبی , هیچ قانونی و هیچ جنگی نمی تواند , هم نوع بودن من با دیگر آدمیان را , انکار کند

    ?باور دارند , که همه از یک خداییم , و منشا و مقصد ما یکی ست , همه از خداییم و به خدا بازگشت میکنیم .

     

    نکته ای که بارها در این سفرنامه , در برقراری ارتباط استاد و خانم شایسته و مایک با بورلی های امریکایی و آن خانواده کانادایی و ضیا احمد افغانی , و دیگر ملیت ها شاهدش بودیم

    اگر دقت کرده باشید , هیچ کدام از آن آدمها , قبل از اینکه لبخندشون رو به قاب دوربین خانم شایسته هدیه کنند

    قبل از اینکه استاد و خانم شایسته رو به باغچه خونشون راه بدهند و با عشق قصه باغچه شون را تعریف کنند

    قبل از اینکه استاد و خانم شایسته رو به منزلشون دعوت کنند

    قبل از اینکه دست نجات و یاری خدا بشند تا پله rv تعمیر بشه

    قبل از اینکه به آنها لبخند مهربانی بزنند , دست یاری بدهند , محصول خودشون رو بفروشند , پاسخ سوالشون رو بدهند ,

    قبل از همه اینها , هیچ پیش شرطی مثل ایرانی نبودن یا آمریکایی بودن , تعیین نکردند .

    چرا که هم نوع بودن برایشان ملاک بود نه ملیت و نژاد یا رنگ پوست

     

    و من آموختم

    ?آموختم , دیگر نسبت به کسی , حسادت و رشک نورزم چرا که ثروتمندتر و خوشبخت تر بودن دیگری , نمیتواند میان روح من و او فاصله ای ایجاد کند

    ?آموختم دیگر به کسی , نفرت نورزم و از کسی , کینه ای به دل نگیرم و جز عشق و محبت برایش طلب نکنم , چرا که عشق ورزیدن و.دوست داشتن او , همان عشق ورزیدن و.دوست داشتن , وجود خودم است .

    ?آموختم ,بین انسانها , بخاطر میزان قدرت یا ثروتشان , فرقی نگذارم , و شخصی را بیشتر تحویل بگیرم و دیگری را حتی نگاهش هم نکنم

    ?و آموختم , تنها به خدا توکل کنم و تنها به درگاه او سجده کنم , چرا که هیچ انسانی در هر مرتبه ای از قدرت و ثروت و بزرگی , نمیتواند برای من , نقش خدایم را بازی کند .

     

    به امید ظهور عشق در چشم ها و گوش ها

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای: