سفر به دور آمریکا | قسمت 71

به نام خداوند مهربان و بزرگ

به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

خدای که عشق و نور مطلق زمین و آسمان هاست

خدای که بهترین حامی ما هست

خدای که بهترین رفیق هست

خدای که به بنده نوازی مشهور هست

خدای که جان و جهان هست

خدای که گنج روان هست

خدای که همه جا حضور دارد

خدای که کریم هست وهاب هست رزاق هست

خدای که عشقش بی انتها و مهربانی اش بی نهایت هست

خدای که همیشه عاشق هست

خدای که زیباترین زیبا رویان هست

خدای که به خوشبویی گل هاست به زیبایی آسمان هست

خدای که نزدیکتر از رگ گردن هست

خدای که اجابت کننده دعاها هست

خدای که همیشه حواسش به ما هست

خدای که خیلییییییییییی خداست

فقط خداست که می‌تواند دل ها را ارامش دهد بدون خدا در این دنیا هیچی لذت ندارد لذت واقعی در عشق بازی با خداست لذت واقعی حس کردن خداست لذت واقعی این هست که بدانی یک عالم چالش سر راهت هست ولی پشتیبان و حامی ات خداست مدیر تمام کهیان و کهکشان

ها

لذت واقعی این هست که ندانی آینده چی میشود ولی بدانی که خدا همیشه سوپرایز میکنید

لذت واقعی در اعتماد داشتن به خداست

لذت واقعی سپردن کار ها به خداست

لذت واقعی در دیدن قدرت خداست

لذت واقعی در تسلیم بودن به خداست

در این چند روز خیلییی به افکارم نگاه میکنم هر نگرانی و ترسی که در زهنم میاید میبینم از بی اعتمادی هست از تسلیم نبودن هست از کنترل کردن هست

ما آدم ها خیلییی دوست داریم همه چیز را کنترل کنیم و همیشه همه چیز بر وفق مراد ما باشد در حالی که نمیدانیم چی چیزی برای ما خوب هست ؟

در حالی که هیچ کنترلی بر آمدن هیچ اتفاقی نداریم ولی همیشه میجنیگم که کنترل کنیم و همیشه زنده گی را در بی اعتمادی ترس و جنگ سپری میکنیم

بخدا لذت واقعی در اعتماد داشتن ب خداست

وقتی اعتماد داشته باشی اعتماد یک حس هست به زبان که نیست اعتماد با قلب هست اعتماد در جنسیت افکارت هست اعتماد این هست من نمیدانم آینده ام چگونه هست ولی میدانم خداوند همیشه با من هست و همیشه من را هدایت میکند

من نمیدانم که مهاجرت کنم چی میشود ولی میدانم خداوند همیشه کمکم میکند خداوند برعلیه من نیست خداوند با من و کنار من هست

من نمیدانم رویا هایم چی میشود سرنوشت زنده گیم چی میشود ولی اعتماد دارم به خدای که تا اینجا من را آورده و هوایم را داشته

خدا خیلیییییییی خوب بلد هست خدای کند

کاش من اعتماد کردن را بیاموزم

خدا خیلیییییییییی خداست

کاش من بنده گی کردن را بیاموزم

جایگاهی خودم را بدانم دست از نگرانی و کنترل کردن بردارم و راحت باشم و با تمام قلب اعتماد کنم به مسیرم به خدای که از یک جنین من را امروز من ساخت

بخدا زیبایی در هیچ جا نیست فقط در درون ماست و اگر درون ما زیبا باشد همه چیز و همه جا زیباست

ارامش هیچ جا نیست فقط در درون ماست و اگر درون ما آرام باشد همه جا ارامش هست

حس خوب هیچ جا نیست فقط در درون ماست اگر ما از درون حس خوب داشته باشیم حتی در بدترین شرایط هم حس خوب داریم مثل در زندان بودن نلسون ماندلا

عشق هیچ جا نیست فقط در درون ماست وقتی از درون عاشق باشی همه چیز را با نگاهی حضرت عشق میبینی

همه چیز بسته گی به نگاه و درون تو دارد عزیزم

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست

در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

این شعر را هزاران بار شنیدم ولی تازه دارم درکش میکنم چی میگوید

کجا دنبال چی میگردیم

کجا دنبال چی میگردیم

کجا دنبال چی میگردیم

اگر از اینجای زنده گی خودت راضی نباشی قدر دان نباشی هیچ جا راضی و قدردان نخواهی بود

خدایا شکرت برای تمام نعمت هایت که با عشق برای مان عطا کردی

خدای عزیزم این جهان بدون تو عذاب هست یک لحظه ما را به حال خودمان رها نکنی

خدا ما که از آینده نمیدانیم هر چی به نفع ماست همان را رقم بزن

خدای عزیزم تو که زیبا خدای کردن را بلد هستی برای من هم بنده گی کردن را بیاموز

خدای عزیزم من هیچی نیستم همه چی تو هستی همه کاره تو هستی

هیچ وقت کار ها را نیمه رها نمیکنی

خدایا شکرت که هوایم را داری بیشتر نگاهت را میخواهم

خدایاااااا دوستتت دارم تشکررررر که هستی تشکرررررر که هستی تشکررررر که هستی

خدایاااا شکرت برای تمام زیبایی ها جهان خدایا شکرت برای این کره زیبا و جادویی زمین

خدایا شکرت برای نباتات و درختان

خدایاا شکرت برای پرنده گان

خدایاااا شکرت برای ماهی های زیر دریا

خدایا شکرت برای همه آنهایی که امشب به خواسته های شان رسیده اند

خدایا شکرت برای تمام خوبی های جهان

خدایا شکرت برای زیبایی مهتاب

خدایا شکرت برای عشق جهان.

چقدر این متن را دوست دارم

ما ابتدا ذره ای بیش نیستیم و بعد که تبـدیل به جنیــن می شویم، همراه مادرمان، دخالت نکردن در امور را تجربه می کنیم. ما به صورت ناخودآگاه می دانیم آنچه که باید برایمان انجام پذیرد تا رشد کنیم و قدم به این دنیا بگذاریم، انجام می پذیرد. این کار توسط نیروی نامرئی شکل می گیرد که گرچه به نظر نمی آید کاری بکند، اما هیج امری را نیمه کاره رها نمی کند.آن زمان، دلیلی نداشت که نگران پدید آمدن انگشت هایمان باشیم. به این موضوع نیز نمی اندیشیدیم که ناخن ها باید پشت انگشت های دست و پایمان به وجود آیند، نه پشت گوشهایمان. قلب مان به موقع شروع به تپیدن کند، بدون اینکه ما آن را برنامه ریزی کنیم. تسلیم شدن، سبب شد تا به صورت موجود کامل درآییم. همان موجودی که در جهان نیستی تصمیم گرفته شد تا از آنجا به دنیای خاکی اعزام شویم. آن نیرویی که مسئولیت هستی بخشیدن به ما را بر عهده داشت، به درستی می دانست که چکار باید کند و زمان انجام هر امری، چه هنگامی است و این “منیت” واقعی ماست.

خدای عزیزم اعتماد کردن را به من بیاموز

تشکرررر که هستی و همیشه هوای مان را داری

دوستتتتتت تان دارم