سفر به دور آمریکا | قسمت 72

با سلام به استاد مهربون و توانا و سرکار خانم شایسته بی نظیر

وقتی از اون چمن های خط کشی شده رد شدیم نمی دونم یه حس ذوقی تمام وجودم رو گرفت که کجا می خوایم بریم ؟! می دونستم کجاست ولی باز پر از هیجان بودم چقدر خلاقیت و زیبایی و نظم ، آفرین به سازندگان این مکان زیبا و این همه خلاقیت چشم نواز البته تقاضا من و شما باعث ایجاد این مکان خارق العاده شده پس می تونم و می سازم شد و می شه و من الان اومدم نتیجه اون تقاضهایی که توی ذهنم داشتم رو بگیرم برداشت کنم اون محصول رو چیزی رو که کاشتم ممنونم خدای خوبم سپاسگذارم .

درختای اطراف اون زمین سوارکاری انگار همه اون آدما اسبا رو توی آغوش گرفته بودن چقدر زیبا بود برام دویدن و حرکت نرم اون اسبای زیبا و خارق العاده بدن کشیده و عضلانی زیبا چقدر دیدنی بود چقدر ادمایی که با خیال آسوده پشت اون اسبا نشسته بدون بدون ترس دلهره راحت حرکت می کردن و این نشون همون مهارت هستش او تکامل که خانم شایسته گفتن تکرار تمرین و دوست شدن با اون موجود زیبا یاد درسم افتادم یاد درسی که توی قدم دوم استاد بهم دادن و همیشه توی این سفرنامه مثالای عینی ش رو دیدم واضح و شفاف یه جای استاد می گفتن خداوند بادها رو به تسخیر حضرت سلیمان در آورد وقتی اون آدما رو دیدم که چه راحت روی پشت اون اسبا نشسته بودن حرکت می کردن و با هدایت زین اونا رو به مکان که خودشون می خواستن می بردن و می پریدن از روی همه اون موانع اون درسا برام تداعی شد اینا درسه بچه ها اون موانع تضادای منو یادآوری می کرد بهم که تو می تونی با یه گام بلند از روی اونا رد بشی فقط با توجه و خواستن و ایمان داشتن به باورات به اینجا رسیدم بچه ها ببیند خداوند بزرگ من انسان رو اشرف مخلوقاتش دونسته داره دوباره به من نشون می ده تمام اینا همش درسای تصویری که من و شما می بینیم نگاه کن زمانی که توجه کنی و دوست و همراه بشی با طبعیت خدا و اونم هر ثانیه منو رها نمی کنه به حال خودم داره همش بهم یادآوری می کنه من رها نکردم خدا همه جا همراهمه بچه ها ببینید ارزش و مقام خودت رو ببین موجودات روی زمین تحت فرمان تو هستن اون زین ساخته دست من بشر برای رام کردن اون اسبای چموش شیطون که یه روزی به گرد پاشون هم نمی رسیدی ولی الان ببین چه نجیب تحت فرمان تو هستن و فقط با یه حرکت زین تشخیص می دن تو چی می خوای باید چیکار کنند این مسابقه بردن باختن نیست اینجا مسابقه چقدر تو تونستی مهارت کسب کنی چقدر تو توجه کردی به درسای که گرفتی چقدر زیبای رو دیدی و باور کردی خودت رو که می تونی چقدر خدواند فکر کنید خدا چه معلمه مدرنیه بچه ها من اینطوری فکر میکنم تمامی درسای که به من شما می ده همشو داره تصویری عینی نشونمون می ده تو صفحه بزرگ مانیتور طبیعت ممنونم استاد خوبم باور ساختن رو هر روز روزی هزار مرتبه به من یادآوری می کنه من توی این سفر نامه هر روز به یه جای بزرگتر هدایت شدم یه جورایی ذهن من داره تغذیه می شه و هدایت می شه به یه مدار بالاتر نشونم میده این ساخته توه بازم می تونی آفرین بازم می شه دیدی شد پس می تونی بسازش

ممنونم از شما استاد خوبم و شما خانم شایسته بزرگوار خدایا شکرت از اینکه امروز بر پشت این اسبای قشنگ سوار شدم یه چرخی توی اون زمین زیبا زدم با کمری صاف و با استقامت عمیق نفس کشیدم یه جاهای آهسته آهسته گام برداشتم اطرافمو نگاه کردم و خندیدم سپاسگذاری خدای خودم رو کردم با اون چرخیدم کتاب من بسته نمی شه اینجا ادامه داره من هر روز چیز زنده ای رو می بینم که بهم یادآوری می کنه هدفمو مأموریتم رو ممنونم خدای خوبم که این زیبای ی خنده ثروت سخاوت و دوست داشتن رو نشونم دادی

بازم بی صبرانه منتظر شما هستم