سفر به دور آمریکا | قسمت 73

به نام خدای زیبایی و فراوانی

سلام به مهربانان عاشق استاد جان جانان و مریم جان مهربان

‏international museum of the horse

موزه بین المللی اسب ?

چه تصویر زیبایی از اسب سفید در ابتدای فیلم روبروی در روی شید نقاشی شده بود و حرکت اسب و نشان میداد خودمم عاشق اسب سفید هستم و در گذشته از تصاویر اسب کنار اصطبل و هفت اسب در حال دویدن با رنگ روغن نقاشی کردم.

آفرین مریم جان به نکته ی دقیقی اشاره کردید تکامل و با صبر میاد یعنی تکامل در کنار صبر هست که معنی میده و اجازه میده که ما بتونیم تکاملمان را طی کنیم.

‏The first horse

‏to be tamed

‏changed the world

‏forever

‎اولین اسبی که مورد اهلی قرار گرفت جهان را برای همیشه تغییر داد

واقعا اصلا چرا ما باید برای رسیدن به آرزوهامون بدویم و تقلا کنیم؟!

این مسئله باعث میشه که نتونیم هم از زندگیمون لذت ببریم و هم از خواسته مون دور میشیم.

و چقدر جالب گفتید که سیر تکاملی این حیوانات هم از نحوه ی غذا خوردن و نحوه ی رشد و تغییراتشون در بدنشان از آن سالها تا به امروز تو اون موزه نشون داده شده.

مثل ذرافه ? ها که برای خوردن گیاهان کم کم گردنشان هم طی سالیان سال بر اثر تکامل درازتر شد تا غذا خوردن براشون آسانتر بشه.

گفتید وزن اسبها در ابتدا ۲۵ کیلو به اندازه ی وزن یه سگ ?بوده و بر اثر تکامل وزنشان به ۵۰۰ کیلو رسیده.

خدایا شکرت از اینکه اطلاعات ما در مورد این موضوع بالا رفته بدون اینکه سرچی کنیم اینجا هم از دیدن فیلمهای سفرنامه لذت می بریم و هم آشپزی ، انگلیسی، روابط عالی و خیلی نکته های آموزنده یاد می گیریم.

گفته بودید از روی دندونای اسب میتونیم بفهمیم که چی می خورن حتی اگه دندوناشون فسیل شده باشه.

پی میبریم که خداوندی که با اون عظمتش این سیارات و کهکشان رو به وجود آورده و داره مدیریت می کنه ، وقتی فاصله ی ماه تا زمین رو اینقدر دقیق گذاشته همین خدا با عظمت و قدرتش به فکر تمام موجودات زمین هم بوده و هست .

خدایا برای اینکه قوانین دقیق و بی نقصی که در این دنیا گذاشتی که به گسترش جهان کمک میکنه سپاسگزارم.

مرسی مریم جان برای اینکه اطلاعات دقیقی در مورد اسب ها و تکاملشان به ما یاد دادید.

اولش که تصویر ماکت اسب ها و آدما و اون چادرها رو تو فایل دیدم فکر کردم که واقعیه و گفتم مثل همیشه به چه جای زیبایی هدایت شدید.

نکته ی مهم : ما و همه ی موجودات به جریان دائمی هدایت وصل هستیم.

آری به همه ی ما، حتی به حیوانات و کل موجودات هستی، امکان رشد و رفتن به سمت کمال

رو داده.

این ماکتها، زیر خاکی ها، نقاشی ها، تابلوی سه بعدی که درست کرده بودند و نظمی که در اونها بود مثل یک نمایش فیلم بود چون هر کدام یک موضوع رو داشت به ما نشان میداد و یادآوری می کرد.

خدااای من مثل یک فایلهایی بود که هر کدام از قسمتها و موضوعات مختلف تشکیل شده بود و در اون حرفهای زیادی داشت.

دقیقا مثل فایلهای سفر به دور امریکا که هر کدومشان موضوعات مختلفی داره.

قدم به قدم مسیر تکاملی مان را طی می کنیم و از زندگی لذت می بریم و به خاطر این صبور بودمان خودش یک پاداشی از خدا بهمون میرسه که اینگونه نتایج نمایان و پایدار میشه.

و باز هم آهنگ تاپ از مریم جان گل ??

واقعا فقط امید میتونه ما رو به رویاهامون برسونه

داره خورشید با روشنی چشمامو نوازش میده

آره امید خواب بهترین روزا رو واسم دیده

خدااای من اون تابلو تو برف چقدر چشم نواز بود. خیلی زیبا بود دو مردی که چوبها رو روی اون پل سنگی می ذاشتند فکر کنم مثل ریل میشد برای اینکه اسبها راحت تر و سریعتر با گاریهاشون که توش بار بود رو ببرند و مردی که تبر دستش بود و اون مردی که اون وسیله ی پشت اسبها رو به سختی هل میداد تا کمکی به اسبها کنه. همشون داشتند برای امرار معاش زحمت می کشیدند.

برفهایی که رو زمین نشسته بودند و اون رودخونه ی باریک که از کوهها میومد. کلبه های چوبی و دیدنش حس خیلی خوبی بهم میداد.

یه تابلو تابستان بود یه تابلو پاییز و درختانی که برگ هاشون ریخته بود و فضا رنگ نارنجی و قرمز به خود گرفته بود و اونجا هم زمستان و تو همشون اسبهایی که به انسانها کمک میکردند و به کارشون سرعت می بخشیدند.

این اسبها در اون زمان مثل ماشینهای باری الان به انسانها کمک می کردند یاد زندگی الان آمیشها افتادم که تو سفرنامه نشون داده بودید و هنوز هم از اسب و دوچرخه و گاری استفاده میکنن و از زندگی ماشینی هم خبری نیست.

دنیا واست میخنده

تا وقتی آسون بگیری دنیا رو

بعدش هم این گاریها تبدیل به فضای سرپوشیده شد تا انسانها از باد و باران در امان باشند مثل ماشینهای الان خودمون. که کم کم بعد از تکامل چند ساله ماشین اختراع شد.

زندگی ما و نحوه ی رسیدن به آرزوهامون هم به همین شکله . اونها تو زمان خودشان از زندگیشان لذت میبردند البته نه همه شون اونایی که این ویژگی رو داشتند و سخت نگرفتند و لذتشون هم سر جاشون بود، تونستند قدم به قدم به خواسته هاشون برسند.

اگه بخوای میتونی همین لحظه ها

رو بهترین لحظه ها کنی

فکر نکن به چیزایی که مثل شب تاریکه

خیلی چیزا دست تو نیست…

سختی هارو آسون کن غم هارو با امید داغون کن

توی قلب مهربونت واسه همیشه عشقو مهمون کن

نمایش آکرباتها رو اسب هم واقعا تماشایی بود و داشتم نگاه می کردم که چقدر ماهرانه این کار و انجام میدادند به اینکه اسب در حال حرکت بود و نمی ترسیدند.

ماشالله اول یکی و بعد دوتا و در نهایت که اون شخص افتاد هم باز یه کودک اومد و سه نفر شدند و ادامه دادند.

Welcome to the

Al_Marah

Arabian

Horse

Galleries

و این داستان ادامه دارد و منتظر میشیم و سپاسگزارم مریم عزیز بابت تدوین این قسمت زیبا و تا قسمت بعدی این سفرنامه خداوند یار و هدایتگرتان باز هم به مسیرهای زیباتر

عاشقتونم.

??????