دیدگاه زیبا و تأثیرگذار الهام عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
I know someone who has been living in Miami for years but has not yet got the chance to visit Miami Beach because of his hectic working schedule.
من شخصی رو میشناسم که سالهاست تو میامی زندگی میکنه اما به خاطر برنامه ی کاری شلوغش هنوز فرصت نکرده به میامی بیچ بره.
What impresses me most about you is that you have an extraordinary ability to focus on positive things
چیزی که بیشتر از همه در مورد شما من رو تحت تاثیر قرار میده اینه که شما توانایی خارقالعادهای برای تمرکز روی چیزهای مثبت دارید.
I’m confident if you wanted to make a movie about Iran, you would present it as the most beautiful country in the world. It’s because your mindset and your lifestyle is beautiful and you take your beautiful soul with you wherever you go
مطمئنم اگه شما میخواستید یه فیلم در مورد ایران بسازید، اون رو زیباترین کشور دنیا نشون میدادید. دلیلش اینه که طرز فکر و سبک زندگی شما زیباست و هر جا که برید روح زیباتون رو با خودتون میبرید.
I also want to wear the glasses of positivity so that I can see beauty everywhere and in every person
من هم میخوام عینک مثبتنگری رو به چشم بزنم تا بتونم زیبایی رو همه جا و در هر شخصی ببینم.
These are the beautiful and positive things that I saw in this video
اینها چیزهای زیبا و مثبتی هست که من تو این ویدیو دیدم:
The lady who is giving spectators information about the show and the horse riders with her pleasant voice
خانمی که داره با صدای دلنشین خودش به تماشاچیها در مورد نمایش و اسبسوارها اطلاعات میده
The professional and self-confident riders and their lovely horses
سوارکارهای حرفهای و با اعتماد به نفس و اسبهای دوستداشتنی اونها
The fact that these riders are pursuing their passion
اینکه این سوارکارها دارن عشقشون رو دنبال میکنن
The riders valuing their skills and what they do
اینکه این سوارکارها مهارتهای خودشون و کاری که انجام میدن رو ارزشمند میدونن
The fact that these riders are ready to perform even in front of a small crowd, which shows motivation should come from within and we should not be seeking others’ approval
اینکه این سوارکارها حاضرن حتی جلوی یه جمعیت کوچیک اجرا کنن که نشون میده انگیزه باید از درون نشأت بگیره و نباید دنبال تایید دیگران باشیم
In addition, it shows that they are aware of the law of evolution and don’t want to become a star overnight
علاوه بر این، این نشون میده که اونها از قانون تکامل باخبرن و نمیخوان یک شبه به یه ستاره تبدیل بشن.
The quiet demeanor of the riders
حالت آرام سوارکارها
The spectators who were encouraging the riders with their applause
تماشاچیهایی که داشتن با دست زدن سوارکارها رو تشویق میکردن
Ms. Shayesteh reminding herself constantly of the power of God’s guidance
اینکه خانم شایسته مدام قدرت هدایت خداوند رو به خودشون یادآوری میکنن
Ms. Shayesteh reminding us that miracles are happening all the time and we can see the hand of God even in seemingly simple events in our lives
اینکه خانم شایسته به ما یادآوری کردن که معجزات همیشه در حال رخ دادن هستن و میتونیم دست خدا رو حتی تو اتفاقات به ظاهر ساده زندگیمون ببینیم
I like this quote that says: Walking with God’s guidance makes every path of success walkable
من این نقل قول رو دوست دارم که میگه: راه رفتن با هدایت خداوند هر مسیر موفقیتی رو قابل پیمودن میکنه
The beautiful girl that was stroking her horse’s mane gently
دختر زیبایی که داشت به آرومی روی یال اسبش دست میکشید
The riders’ love for their horses
عشق سوارکارها به اسبهاشون
Ostad and Ms. Shayesteh expressing their love for each other
اینکه استاد و خانم شایسته عشقشون نسبت به همدیگه رو ابراز میکنن
The excellent facilities in the park
امکانات عالی داخل پارک
The kind guy who offered to give Ostad, Mike, and Ms. Shayesteh a ride
آقای مهربونی که به استاد، مایک و خانم شایسته پیشنهاد داد که اونها رو برسونه
Ostad accepting his offer with love
اینکه استاد با عشق پیشنهاد ایشون رو پذیرفتن
Ostad, Ms. Shayesteh, and Mike talking so politely and confidently with strangers
اینکه استاد، خانم شایسته و مایک انقدر محترمانه و با اعتماد به نفس با غریبهها صحبت میکنن
The fact that Ostad told the cart driver proudly he is from Iran
اینکه استاد با افتخار به راننده cart گفتن که اهل ایران هستن
Ostad speaking about the beauties he sees along the way
صحبت کردن استاد در مورد زیباییهایی که در طول مسیر میبینن
The riders’ colorful costumes
لباسهای رنگارنگ سوارکارها
The entertaining show
نمایش سرگرمکننده
The people who were caressing the horses lovingly
افرادی که داشتن عاشقانه اسبها رو نوازش میکردن
The fact that free shows and events are organized all over America to entertain and educate people
برگزاری نمایشها و رویدادهای رایگان در سراسر آمریکا برای سرگرم کردن و آموزش دادن به افراد
Ostad being thankful for the new things he learns
اینکه استاد قدردان چیزهای جدیدی که یاد میگیرن هستن
Ostad’s financial independence which allows him to buy whatever he wants, including a miniature horse
استقلال مالی استاد که بهشون اجازه میده هر چیزی که بخوان رو بخرن، از جمله یه اسب مینیاتوری
Ostad expressing his excitement at seeing a miniature horse like a child
اینکه استاد مثل یه بچه هیجان خودشون از دیدن یه اسب مینیاتوری رو ابراز کردن
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 74167MB10 دقیقه
الله یکتا، پرودگار زیبایی ها کمکم کن که کامنتی عالی بنویسم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوستداشتنی. نشانه امروز من این فایل زیبا و لذتبخش بود. از خدا خواستهام که امروز مطلبی به من بگه و یا زیبایی رو نشونم بده کلا هرآنچه که امروز باید از سایت ببینم رو نشونم بده و وقتی عکس این صفحه رو دیدم واقعا هنگ کردم و فقط گفتم خدای من تو چی میخوای به من بگی؟!!واقعا نمیدونم منظور خدا از این فایل چیه و دقیقا چی میخواد به من بگه اما با وجود اسب و سوارکار و تاکید هدایتی بودن این سفر از طرف خانم شایسته عزیز، چیزی به خاطرم آورد که هر وقت به یاد میارم با تمام وجودم شکرگزار خدا میشم و با خودم و یا مامانم میگم خدا چقدر قشنگ همه چی رو کنار هم میچینه که تو با خودت میگی چی شد؟ واقعا؟؟
استاد عزیزم این داستان، داستان هدایته، داستانیه که تو یه خواستهای که از خدا خواستی رسیدی ولی ظاهرش اولش خیییلی ناخوشاینده ولی هرچقدر که میری جلوتر میبینی که چقدررررر خدا دوست داشته که این اتفاقات افتاده. داستان برمیگرده به پارسال تابستون 1401 بنده خدایی بود که ما ازش اسب خریده بودیم و چون تجربه اولمون بود و کسی نبود که ازش راهنمایی بخوایم در اون شرایط انتخاب اشتباهی کردیم و از اون ماجرا یک سال گذشت که ما از اون خواستیم که اسب رو بفروشه (نمیخوام وارد جزئیاتش بشم که حالم رو بد کنم، میخوام این رو بنویسم که به خودم یادآوری کنم اگه بسپریش به خدا درست میشه.) سر همین جریان ما فهمیدیم که این ادم، آدم مناسبی نبوده و دقیقا برعکس اون چیزی بوده که ما فکر میکردیم و مطمئنا به خاطر سطح فرکانسی خانواده من در اون زمان باعث برخورد با این آدم شد. بگذریم از این موضوع حال ما خییلی بد شد هر کدوممون یه جور خودم، بابام ، مامانم و بدلیل شرایط ما هنوز اون اسب رو داشتیم. شرایط بدی بود. من و مامانم مثل قبل منظم نمیرفتیم باشگاه. میدونستیم باید به این حیوون خدا برسیم ولی انگار رقبتی به منظم رفتن نداشتیم و اون هم یک روزدرمیون یا درهفته دو سه بار میرفتیم چون در قبال اون مسئول بودیم. نمیتونسیم سوارش شیم به سواریمون اعتماد نداشتیم و بیش از یکسال بود مرتب سواری نکرده بودیم. پس باید لُنژ میکردیم که اون هم زورمون بهش نمیرسید و این یه جدل واقعی بود بین ما و اون دختر زیبا. به خاطر این شرایط بد خودمون میخواستیم دنبال راهحل باشیم و دست خدا رو بسته بودیم و دست وپا میزدیم چند ماهی اینطوری گذشت تا اواخر دی که ما با یکی از دستان خدا آشنا شدیم این آقا از آشنایان همون بنده خدایی بود که ما اسبمون رو ازش خریده بودیم. یک سری اتفاقات افتاد و این آقا به ما پیشنهاد کرد که با اسبمون کار کنه و ما هم قبول کردیم اما چون ایشون از آشنایان اون بنده خدا بود منتظر بودیم حرفی ازش به میون بیاد اما اینطور نشد هر چقدر که گذشت بیشتر مطمئن شدیم چقدر انسانی شریف و خوب هستن و چقدر خدا قشنگ ایشون به سمت ما هدایت کرد و دختر زیبای ما هم از اون اسبی که هیچ تربیتی نشده بود و فقط دوست داشت چهارنعل بره چقدر تکاملی و آروم آروم یاد گرفت چی کار کنه، آروم شد و حالا از سواری دادن لذت میبره و ما، مایی که هیچ چیزی از درست سوار شدن نمیشدیم و فقط سوار میشدیم و معجزه بود نمیوفتادیم چقدر سواریمون بهتر شده و خدا ما رو به استادی هدایت کرد که واقعا همه نکتههای ریز و درشت رو بهمون میگه و ما الان در این شش ماه خیییلی خییییلی بیشتر از زمانی کلاس عمومی میرفتیم و یا یکسال اولی که اسبمون خریدیم اطلاعات درمورد اسب و سوارکاری داریم و همه اینا به لطف خداست و اینکه الان اسبمون خیلی خوب شد به لطف الله مهربان و دست فوق العادش. خیلی قشنگ میپره و باهوشه و الان من بیشتر از هروقت دیگه ای دوسش دارم. خدای من خدای زیبایی ها خدای عشق و نور و مهربانی ها خدای فراوانی ها شکرررررت شکررررت.
و هستی الان به خاطر این اتفاق ایمانش خیلی خیلی بیشتر شده و این رو از کادوهای تولدی که از خواستم میشه فهمید پارسال واسه تولدم چیزهایی نوشتم که فکر کردم باید بنویسم و ایمانی نداشتم ولی امسال از یک هفته قبل از تولدم در دفترم نوشتم خدایا من برای تولد چهارده سالگیم اینارو میخوام و نشونههاش رو دیدم که داره اتفاق میوفته و من نباید یادم بره که همه اینا به خاطر نور و عشقیه که همیشه حواسش به ما هست و حواسش به خواسته هامون هست فقط باید بهش ایمان داشته باشیم بهش اعتماد کنیم. اللهی شکر.