دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این ۱۲ قدم چه غوغایی درون من به پا کرده. صحبتهای استاد. دیدن فیلمهای سفرنامه. خوندن کامنتهای بچه ها. اصلا وارد یه دنیای جدیدی کرده منو که مثل آدمهای ذوق زده شدم که از فرط خوشحالی مثل گیج و منگ ها رفتار میکنه. خدایا اینجا وادی عاشقهاست که دست منو گرفتی آوردی. اصلا نمیدونم چطور تایپ میکنم. اونقدر تند تند مینویسم هی غلط املا دوباره برمیگردم تصحیح میکنم. میگم که ذوق زده شدم دیگه.
از اول این فایل اشکام راه افتاده تا فایل تموم شده و من همچنان اشک میریزم. چقدر آزادی. چقدر رهایی. چقدر شجاعت. چقدر شادی و خوشحالی و چقدر عشق تو این قسمت فراوونه.
اونجایی که خانمه از خاستگاری عشقش اشک میریخت و دستاش میلرزید اونقدر منو منقلب کرد که نگو. احساس خوشحالی و هیجان اون خانم چقدر وصف ناپذیر بود. یه حس بی نظیر که تو قلبش گذاشتی. اونقدر که مریم جان رو هم به وجد آورد که بره موبایلش رو بیاره تا هیجانات و اوج خوشحالی اون خانم رو به ما نشون بده.
اون بادی که بین درختا میوزید و باران رحمت الهی که منو دیوانه کرد.
وقتی با مایک و استاد جان میدویدید برای رسیدن به غار. گفتم خدایا این سه عزیز رو برای ما همیشه حفظ کن. خوشحالیشون رو روز به روز زیادتر کن. اون جاده ای که استاد سریع دوید که اول بشه معرکه بود. پر از سرسبزی درختان بلند سر به فلک کشیده. تعریفش از دویدن مریم که میگفت عاشقتم که مثل آهو میدوی خیلی خوب بود.
وقتی اون خانواده ها رو توی غار دیدم شوکه شدم از شجاعتشون که با بچه های کوچیک و بغلی اومده بودن یه غاز تنگ و تاریک. چه اعتمادی توی قلبشون بود که به راحتی به اون عمق زیر زمین اومده بودن. تازه جاهایی که مریم جان میگفت باید چهار دست و پا بری خیلی خیلی برام عجیب بود که این پدر و مادرها چقدر رها و پر از اعتماد به خدا هستن. نه ترسی و نه نگرانی.
لیدر برق و خاموش میکنه. تاریکی مطلقه غازه اما بچه ها سکوت میکنن.. این آرامش و اعتماد بچه های کوچیک از کجا اومده؟!
اونجا که مریم جان میگه به جای با عجله دویدن، یه جایی تو زندگیتون وایستید و ببینید مسیر زندگیتون مورد علاقه خودتونه یا فقط به خاطر تأیید دیگرانه؟!
تو جواب گفتم مریم جان با آموزشهای شما و استاد اومدم تو مسیری که مورد علاقه خودمه دارم آروم آهسته میرسم به جایی که تمام زندگیم بشه لذت و خوشبختی. فقط باید صبوری کنم و فعلا تو هر جایی هستم از لحظه ی حالم لذت ببرم و خوش باشم تا خداوند من رو هم هدایت کنه. تا بهم لیاقت هر آنچه که میخوام رو بده. عاشقتونم.
عظمت و شکوه خداوند رو تو اون غار میدیدم. زیبایی و آرامش خدا رو تو اون غار میدیم. رها بودن و رسیدن به تمام لذت ها رو تو اون غار و تو چهره ی آدم ها میدیم .
تو غار دستشویی به اون تمیزی و بزرگی بود واقعا تحسین کردم که حتی فرسنگها زیر زمین هم لوازم آسایش فراهمه.
خدایا وقتی زندگی استاد رو میبینم. میگم چقدر تو این بنده ات رو دوست داری. چقدر خوشحال زندگی میکنه. چقدر رها از همه چیز و همه کسی هست. چقدر حس توحیدی تو وجودش هست.
مریم جان الگوی یه زن نمونه برای منه که ازش یاد بگیرم همیشه با خودم در صلح باشم. مریم جان بازم درس جدیدی بهم آموختی. با دیدن هر قسمت از سفرتون ساعتها به خودم وخواسته هام توجه میکنم و به آرامش و رهایی میرسم. عاشق خودم و زندگیم شدم و ایمان دارم که روزی من هم راهی سفر به دور دنیا خواهم شد.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 80209MB14 دقیقه
آخی این خانومه چقدر هیجان زده و احساسی شده بود .معلوم بود خیلی خوشحال شده و ذوق کرده است . اشک خوشحالی هم در چشمانش معلوم بود. به ما نشون میده خوشبختی و ازدواج با همسر دلخواه تو هر سنی و هر موقعیتی می تونه اتفاق بیفته .
دقت کردید قد مایک از ابتدای شروع سفر ها تا الان چقدر بلند شده و به قد پدرش رسیده است !
چه غار جالبی بود و تصاویرش در موبایل خیلی واضح تر بودند و زیبایی ها و اطراف را بهتر نشان می دادند موبایلش خیلی کیفیت خوبی از لحاظ دوربین عکس برداری داشت.
البته پدر و مادرها کلا خیلی شجاع هستند همان به دنیا آوردن و پروش و تربیت بچه ها خودش کلی شجاعت و هنر می خواهد.
ما رویدادها و اتفاقات زندگی را ایجاد می کنیم و به سمت محیط ها و شرایط مختلف جذب می شویم یا هدایت می شویم .
منظور این که محیط ها و فضا ها وجود خارجی دارند ماخلقشان نمی کنیم ما با توجه به فرکانسمان به آن محیط خاص جذب می شیو یا در همان شرایط و محیط می مانیم .
مثل مهاجرت هر چه مدار بالاتری برویم در آن محیط به شرایط بهتری هدایت می شویم ممکن است جایی در ان محیط مثل کشور ایران گنجایش نعمت ها یا آزادی ها بیشتر از توان محیط باشد پس به محیط دیگری یا کشور دیگری با آزادی های بیشتر هدایت می شویم نه این که توان گستردگی محیط را داشته باشیم.اینکه یکی بگوید نه مگر من خالق نیستم همینجا می خواهم محیط را بهتر کنم توان هر محیط و فضای هر کشور هم مشخص است و بالا و پایین های خودش را دارد
این موضوعی است که امروز درک کردم و رویش فکر کردم چون در مورد مهاجرت خیلی درکش راحت است اما در مورد محیط های که مثلا هستیم مثل روابط کاری یا هر محیط دوستانه تعمیمش سخت است . چون استدلال می کنیم من محیط را ایجاد می کنم فرکانس های من است و می توانم مثلا خواسته هایم را به هر سمتی سوق دهم . اما اشتباه لفظی اینجاست من محیط ها را ایجاد و خلق نمی کنم محیط ها و فضا ها هستند و من با فرکانس های و باورهای غالبم در آنها می مانم یا تغییرشان می دهم . شرایط و اتفاقات را ایجاد می کنیم اما محیط ها را جذب می کنیم یا تغییر می دهیم یا درانها می مانیم.
یک ماه پیش به محیطی هدایت شدم که خداوند می خواست دیروز از انجا با نشانهایش دربیایم من روی این قانون ماندم مگر افکارم و باورهایم روی محیط موثر نیستند نه چه ربطی به محیط دارد می خواهم اینجا بمانم تا نتیجه بگیرم . در توضیحات محصول قدم هفت بود که عدم وابستگی به نحوه رسیدن به خواسته بود و من متوجه شدم اشاره اش به چیست بنابراین بعد بعد از فکر کردن به نتایج بالا رسیدم.