سفر به دور آمریکا | قسمت 80

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این ۱۲ قدم چه غوغایی درون من به پا کرده. صحبتهای استاد. دیدن فیلمهای سفرنامه. خوندن کامنتهای بچه ها. اصلا وارد یه دنیای جدیدی کرده منو که مثل آدمهای ذوق زده شدم که از فرط خوشحالی مثل گیج و منگ ها رفتار میکنه. خدایا اینجا وادی عاشقهاست که دست منو گرفتی آوردی. اصلا نمیدونم چطور تایپ میکنم. اونقدر تند تند مینویسم هی غلط املا دوباره برمیگردم تصحیح میکنم. میگم که ذوق زده شدم دیگه.

از اول این فایل اشکام راه افتاده تا فایل تموم شده و من همچنان اشک میریزم. چقدر آزادی. چقدر رهایی. چقدر شجاعت. چقدر شادی و خوشحالی و چقدر عشق تو این قسمت فراوونه.

اونجایی که خانمه از خاستگاری عشقش اشک میریخت و دستاش میلرزید اونقدر منو منقلب کرد که نگو.  احساس خوشحالی و هیجان اون خانم چقدر وصف ناپذیر بود. یه حس بی نظیر که تو قلبش گذاشتی. اونقدر که مریم جان رو هم به وجد آورد که بره موبایلش رو بیاره تا هیجانات و اوج خوشحالی اون خانم رو به ما نشون بده.

اون بادی که بین درختا میوزید و باران رحمت الهی که منو دیوانه کرد.

وقتی با مایک و استاد جان میدویدید برای رسیدن به غار. گفتم خدایا این سه عزیز رو برای ما همیشه حفظ کن. خوشحالیشون رو روز به روز زیادتر کن. اون جاده ای که استاد سریع دوید که اول بشه معرکه بود. پر از سرسبزی درختان بلند سر به فلک کشیده. تعریفش از دویدن مریم که میگفت عاشقتم که مثل آهو میدوی خیلی خوب بود.

وقتی اون خانواده ها رو توی غار دیدم شوکه شدم از شجاعتشون که با بچه های کوچیک و بغلی اومده بودن یه غاز تنگ و تاریک. چه اعتمادی توی قلبشون بود که به راحتی به اون عمق زیر زمین اومده بودن. تازه جاهایی که مریم جان میگفت باید چهار دست و پا بری خیلی خیلی برام عجیب بود که این پدر و مادرها چقدر رها و پر از اعتماد به خدا هستن. نه ترسی و نه نگرانی.

لیدر برق و خاموش میکنه. تاریکی مطلقه غازه اما بچه ها سکوت میکنن.. این آرامش و اعتماد بچه های کوچیک از کجا اومده؟!

اونجا که مریم جان میگه به جای با عجله دویدن، یه جایی تو زندگیتون وایستید و ببینید مسیر زندگیتون مورد علاقه خودتونه یا فقط به خاطر تأیید دیگرانه؟!

تو جواب گفتم مریم جان با آموزشهای شما و استاد اومدم تو مسیری که مورد علاقه خودمه دارم آروم آهسته میرسم به جایی که تمام زندگیم بشه لذت و خوشبختی. فقط باید صبوری کنم و فعلا تو هر جایی هستم از لحظه ی حالم لذت ببرم و خوش باشم تا خداوند من رو هم هدایت کنه. تا بهم لیاقت هر آنچه که میخوام رو بده. عاشقتونم.

عظمت و شکوه خداوند رو تو اون غار میدیدم. زیبایی و آرامش خدا رو تو اون غار میدیم. رها بودن و رسیدن به تمام لذت ها رو تو اون غار و تو چهره ی آدم ها میدیم .

تو غار دستشویی به اون تمیزی و بزرگی بود واقعا تحسین کردم که حتی فرسنگها زیر زمین هم لوازم آسایش فراهمه.

خدایا وقتی زندگی استاد رو میبینم. میگم چقدر تو این بنده ات رو دوست داری. چقدر خوشحال زندگی میکنه. چقدر رها از همه چیز و همه کسی هست. چقدر حس توحیدی تو وجودش هست.

مریم جان الگوی یه زن نمونه برای منه که ازش یاد بگیرم همیشه با خودم در صلح باشم. مریم جان بازم درس جدیدی بهم آموختی. با دیدن هر قسمت از سفرتون ساعتها به خودم وخواسته هام توجه میکنم و به آرامش و رهایی میرسم. عاشق خودم و زندگیم شدم  و ایمان دارم که روزی من هم راهی سفر به دور دنیا خواهم شد.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 80
    209MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

329 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب» در این صفحه: 1
  1. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2204 روز

    به نام الله یکتا

    خدای من تو چقدر قشنگ نقاشی کردی چقدر قشنگ خلق کردی

    چه چیزهای عالی آفریدی

    این پارک عالی این فضای سبزو فوق العاده این همه زیبایی و عظمت

    شکرت واقعا

    ازاول فایل بگم

    ازاونجایی که اون خانوم پراز شور و شوق و هیجانو دیدم خانوم زیبایی که خوشحالیش ازصداش خندش چشماش دستای لرزونش معلوم بود و عشق فوق العاده و رابطش

    خدایاشکرت

    از بارون زیبا و صدای نابش بگم که من عاشقشم اصلا بارون معرکس

    صداش ،عطر نم خاک و بوی چمن هایی که باخودش میاره همه چیزش فوق العادس خدایاشکرت

    بازهم الگوی خوب ما از رابطه عاشقانه ،شما دوتا عشق

    که از هر فرصتی برای ابراز علاقه استفاده میکنید

    فقط اونجا که استاد میگه مثل اهو میدویی

    عاشقتونم

    و اما زیبایی معرکه غار از همون ابتداش از در ورودیش و اون قطره های آبی که پشت هم روی زمین سقوط میکردن و ورودی و زیبا تر کرده بودن

    از آدم های بیشماری که با آرامش قدم برمیداشتن از بچه های باحوصله و کوچولو

    خدای من

    چی بگم اونجایی که مریم جون گفت یه جاهایی راهنما فانوس وخاموش میکنه که تاریکی و ببینیم بچه ها سااکتن خیلی به مادرپدرشون اعتماد دارن ناخوداگاه اشک ریختم،گریه کردم

    خدای بزرگ من خالق من و هرآنچه که هست از همه تواناتر و اگاه تر بعد من و امثال من توی سختی چرا باید دست و پامونو گم کنیم داد بزنیم و بترسیم و ناراحت بشیم

    قطعا خدا از مادر مهربون تر و فداکار تر و از پدر قدرتمند تر از پدری که تحت هرشرایطی حواسش به بچش هست بهتر

    و قدرتش بیشتر پس من چرا ناراحت بشم تو سختی و غمگین روز های آینده باشم

    حتی اگر تو عمق تاریکی باشم خدا کنار من

    درست کنار من

    دستامو گرفته

    داره همه چیزو نگاه میکنه

    اون راهنمای من

    مراقب من

    رفیق من

    مادر من پدرمن

    همه کس من

    عاشقتونم ،عاشقتم خدای بزرگم

    خدایاشکرت🤍🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: