سفر به دور آمریکا | قسمت 80

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این ۱۲ قدم چه غوغایی درون من به پا کرده. صحبتهای استاد. دیدن فیلمهای سفرنامه. خوندن کامنتهای بچه ها. اصلا وارد یه دنیای جدیدی کرده منو که مثل آدمهای ذوق زده شدم که از فرط خوشحالی مثل گیج و منگ ها رفتار میکنه. خدایا اینجا وادی عاشقهاست که دست منو گرفتی آوردی. اصلا نمیدونم چطور تایپ میکنم. اونقدر تند تند مینویسم هی غلط املا دوباره برمیگردم تصحیح میکنم. میگم که ذوق زده شدم دیگه.

از اول این فایل اشکام راه افتاده تا فایل تموم شده و من همچنان اشک میریزم. چقدر آزادی. چقدر رهایی. چقدر شجاعت. چقدر شادی و خوشحالی و چقدر عشق تو این قسمت فراوونه.

اونجایی که خانمه از خاستگاری عشقش اشک میریخت و دستاش میلرزید اونقدر منو منقلب کرد که نگو.  احساس خوشحالی و هیجان اون خانم چقدر وصف ناپذیر بود. یه حس بی نظیر که تو قلبش گذاشتی. اونقدر که مریم جان رو هم به وجد آورد که بره موبایلش رو بیاره تا هیجانات و اوج خوشحالی اون خانم رو به ما نشون بده.

اون بادی که بین درختا میوزید و باران رحمت الهی که منو دیوانه کرد.

وقتی با مایک و استاد جان میدویدید برای رسیدن به غار. گفتم خدایا این سه عزیز رو برای ما همیشه حفظ کن. خوشحالیشون رو روز به روز زیادتر کن. اون جاده ای که استاد سریع دوید که اول بشه معرکه بود. پر از سرسبزی درختان بلند سر به فلک کشیده. تعریفش از دویدن مریم که میگفت عاشقتم که مثل آهو میدوی خیلی خوب بود.

وقتی اون خانواده ها رو توی غار دیدم شوکه شدم از شجاعتشون که با بچه های کوچیک و بغلی اومده بودن یه غاز تنگ و تاریک. چه اعتمادی توی قلبشون بود که به راحتی به اون عمق زیر زمین اومده بودن. تازه جاهایی که مریم جان میگفت باید چهار دست و پا بری خیلی خیلی برام عجیب بود که این پدر و مادرها چقدر رها و پر از اعتماد به خدا هستن. نه ترسی و نه نگرانی.

لیدر برق و خاموش میکنه. تاریکی مطلقه غازه اما بچه ها سکوت میکنن.. این آرامش و اعتماد بچه های کوچیک از کجا اومده؟!

اونجا که مریم جان میگه به جای با عجله دویدن، یه جایی تو زندگیتون وایستید و ببینید مسیر زندگیتون مورد علاقه خودتونه یا فقط به خاطر تأیید دیگرانه؟!

تو جواب گفتم مریم جان با آموزشهای شما و استاد اومدم تو مسیری که مورد علاقه خودمه دارم آروم آهسته میرسم به جایی که تمام زندگیم بشه لذت و خوشبختی. فقط باید صبوری کنم و فعلا تو هر جایی هستم از لحظه ی حالم لذت ببرم و خوش باشم تا خداوند من رو هم هدایت کنه. تا بهم لیاقت هر آنچه که میخوام رو بده. عاشقتونم.

عظمت و شکوه خداوند رو تو اون غار میدیدم. زیبایی و آرامش خدا رو تو اون غار میدیم. رها بودن و رسیدن به تمام لذت ها رو تو اون غار و تو چهره ی آدم ها میدیم .

تو غار دستشویی به اون تمیزی و بزرگی بود واقعا تحسین کردم که حتی فرسنگها زیر زمین هم لوازم آسایش فراهمه.

خدایا وقتی زندگی استاد رو میبینم. میگم چقدر تو این بنده ات رو دوست داری. چقدر خوشحال زندگی میکنه. چقدر رها از همه چیز و همه کسی هست. چقدر حس توحیدی تو وجودش هست.

مریم جان الگوی یه زن نمونه برای منه که ازش یاد بگیرم همیشه با خودم در صلح باشم. مریم جان بازم درس جدیدی بهم آموختی. با دیدن هر قسمت از سفرتون ساعتها به خودم وخواسته هام توجه میکنم و به آرامش و رهایی میرسم. عاشق خودم و زندگیم شدم  و ایمان دارم که روزی من هم راهی سفر به دور دنیا خواهم شد.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 80
    209MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

329 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد فتحی» در این صفحه: 3
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3852 روز

    عزیـــــزم ای جانم انگشتِ مادر بزرگ دوست پسر ایشون که حلقه نامزدی را به ایشون داده خدای من خدای من چقدر خوشحالم واسش الهی که تا الان کلـــی حسِ مثبت و انرژی مثبت و شادی و خنده و ثروت باشه. چی گفتم! .. از بس که این همه انرژی مثبت به خودم داد. توی توالتِ تمییزِ بیشتر از یک اتاق وای خدای من خدایا شکرت برای این همه تمییزی زیبایی حس خوب انرژِی مثبت، این همه مهر و محبت، ای جانم به باورهای زیبا و قدرتمند شما ای جانم به کانون توجه همیشه مثبت شماا مریم جانم عزیز دلم عاشقتمم من که اینجوری حس مثبتت را انرژی مثبتت را با ما به اشتراک میذاری عاشقتم من ممنونم که اینجوری ابراز میکنی عشقت را به هر کسی به ایشون به استاد جون به مایکی به ماا عاشقتیممم مااا خدایا شکرت به خاطر وجود ارزشمند و بسیار در صلح و آروم و قدرتمند و ثروتمند شما…

    واووی وای وایی بارونووو ببین خدای من چقدر خوبه چقدر بینظیره و قشنگه خدای من بارونِ رحمت الهی .. ای جانم خدایا واسه ی تک تک قطراتش شکر واقعا سپاس گزارم نفس سپاس گزارم برای هدایتم به جایی که همش بارونه و

    زیر بارون باید قدممم زد .. باید خوابید .. بارونو دوست دارم هنوز ..

    عزیـــــزم چقدر خوردنی و خوشمزه و شیرین و Cut این دختر جان تو را خداا ببینش! ثانیه 04:56 ای خِــدا، ببین میشه صاف بخوری این لوپاشوو چه سلامی با ماا کرده ای جانم خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی و قشنگی و زیبایی دیگه، مگه شما خدا جونم غیر از زیبایی چیزی خلق میکنی .. خدایا شکرت

    خدای من 2،3 ساعت بعد از بارون را ببین چطور خشک شده و رفته در دل خاک و باد ای جانم به این قدرتِ خدا جون خدایا شکرت

    واووو مثل آهو شما میدوی مریم جان .. و ببین استاد هم مریم جان را تحسین کرد و هم مایکی را و خودشم که با تحسین بچه هاا پرانرژی میکنه.

    ای جانم به این بچه کوشولوو را بخوری اشاره به بالا میکنه چه صدای پرنده هایی خدای من چه هوایی چه حس خوبی اووه اومدیم تور نامبر وان .. عاشقتم استاد که اینجوری میخندی و شادی و لذت میبری و شوخ طبعی میکنی .. برو بریم بازم درون غار (ذهن)) و زیبایی ها را ببینیم و سایه بازی کنیم و لذت ببریم و به عظمت خدا پی ببریم بازمم و کلی هم عکس بگیریم با دوربین قشنگمون و تازه به اشتراکش هم بذاریم با تمام دنیا.

    واوو عمق 100 و این همه آرامشِ عمیق بچه هاا چه کوچیک و بزرگ واقعااا مثال زدنی و ستودنی هست.

    ببین ایشون حتی بچه داره و بچه داشتنش دلیلی بر اینکه نخواد تفریح کنه و یا زیبایی های بیشتری را ببینه نیست واقعا من واقعا تحسین میکنم ایشون را یا توی دو قسمت بعدی ما قراره بریم Utah و اونجا بازم کلـــی بچه کوچیک با پدر و مادرشون هستند و رها هستند. ( هم خدا هم خرما، میشه همه چیزهای عالــی را با هم یکجــا داشت)

    یک چیزی که درک کردم اینه که قبلا یک نفر یک تیم یک لشکر آدم شجاع دل اومده اینجااا این غار را کشف کردند پا رو ترسشون گذاشتند و به قولی خط شکن بودند ( مثلِ دقیقا افرادی که خودِ امریکاا را شکل دادند که مهم ترین بارزه اشون توحید و شجاع دل بودنشون هست)

    چه نکته ای واقعا گفتید مریم جان» در مورد مسیری که داری میری: مسیر خودته و عشق و علاقته و یاا مسیرِ دیگران! و برای دیگران که نتیجه اش همون عجله کردن در هر چیزی هست.

    چه موسیقی تحسین برانگیزی و هماهنگی خدایا شکرت

    خدای من الله اکبر الله اکبر یک بغضی تو گلومه که به زودی میترکه و جاشو به اشک میده .. خدای من

    خدایااا این همه عظمــــت و بزرگی تو

    تا حالا به آدم های یک تور توجه کردید ؟

    یک تور مثلا 30 نفر .. کوچیک و بزرگ و دختر و پسر و پیر و جوون، رنگ های متفاوت، سلیقه های متفاوت، یکی با کفش یکی با صندل، یکی موی بلند یکی موی کوتاه یکی قدش کوتاه یکی بلند یکی چاق و یکی لاغر یکی ..

    تنوع تنوع تنوع جهان تنوع میخواد جهان تنوع میخواد که اینجوری با توجه به هر چیزی بتونی خواسته ات را خیلی خوب بشناسی.

    خدایا شکرت

    واقعااا همه چیز هست برای به سمت خداگونه تر شدن به سمت توحیدی تر شدن به سمت خدا قدم برداشتن.

    پروردگارا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم برای بهترین بیداری دنیااا و بهترین فرصت کار کردن روی خودم برای تقویت باورها و ایجاد باورهای قدرتمند و ثروت آفرین و رفتن به مدار بالاتر و بازم بیشتررر از همیشه تو را دیدن تو را حس کردن شادی بیشتر اتصالِ قوی تر. من عاشقتمم خدا جونم

    و آخر فایل آخر مسیر نور از روی زمین هویدا شد .. الله نور السماوات و الارض

    الهی که دعا میکنم همه ی ما توی مسیر درست خودمون باشیم و هر روز بهتر از روز گذشته باشیم. خدایا شکرت

    دوستون دارم

    امروز برای اولین بار دارم از خودم آگاهانه میپرسم که واقعا چه چیزی از این فایل را دوست دارم و دوست دارم تجربه کنم حالا اولویت هم میتونم بذارم ..

    یعنی میخوام خواسته هام را واضح کنم

    + اینکه دوست دارم خودم همیشه آزاد باشم. و آزادی را توی هر چیزی تجربه کنم آزادی مالی به امید خدا توی مسیر عشق و علاقه ام، آزادی مکانی اینکه هر جایی که بخوام بتونم خونه ی خودم را داشته باشم ( و البته خارج از خونم میشه حیاط با صفای من | چشمیـــک و خنده )، آزادی زمانی داشته باشم اینکه کسب و کارم دستِ خودم باشه خودم آزاد باشم هر جا که میخوام بتونم برم به راحتی و تجربه کنم. و همینطور آزادی در روابط .. راستش این مورد را میخواستم مستقیما به عزیز دلم بگم یعنی بنویسم اما الان هدایت شدم توی این قسمت اینکه داشتم فکر میکردم یک قسمت از تجسمات اول روزم را: اینکه آیا مثلا واقعاا ازدواج کردن به این شکل که مثلا خانواده ی داماد بیاد بره خواستگاری و از این داستاناا ( یعنی داشتم خودم را تجسم میکردم و به حسم توجه میکردم) دیدم واقعاا من اصلا علاقه ای به این شکل ازدواج اصلا ندارم خیلـــی راحتم و راحتی و سادگی را دوست دارم خیلی راحت به این موردم فکر کردم، که اصلا قراره من زندگی کنم با اون فرد نه با خانواده اش نه با دوستاش و .. اون رسم و رسوماتی که نسل به نسل بازم اومده و رسیده به خانواده های الان و انقدر تغییــر کردم خداروشکر که در زمان و مکان مناسبم با افزایش آگاهی و درکم و قدرتم به خالق بودنم اینکه میتونم خلق هر چیزی را و هیچ محدودتی جلوم نیست، گفتم آیاا اینو من قبول میکنم؟؟ آیا این جزِ سبکِ شخصی من هست اینجوری ازوداج کردن؟ یا این به خاطر پدر و مادر و کلا دیگرانه نه خودممم!!

    چیزی که توی قرآنم خدا جون میگه که فکر کن فکر کن .. همون چیزی که شما پدر، بارهاا میگی میگی آقاا فکر کن بهش خودت برس.

    من امروز به این فکر کردم( در زمان و مکان مناسب) که من توی این 5 ساله که عضوی از این خانواده بزرگ هستم و هر چیزی که از شما شنیدم واقعاا توی عملم دیدممم دیدممم قسم میخورم دیدم یعنی خودممم بهش رسیدم هر چیزی که شما در مورد قانون گفتی. اون قانون را آوردم سنجیدم توی خاطراتم توی کارهام دیدم آره آره درسته موقعی که عمل کردم به قانون نتیجه خوب احساس خوب و برعکسشم شده و میشه .. برای هر کسی قانون کار میکنه و جواب میده و هرگز هم به لطف خداا که چقدر باید به خاطرش سپاس گزاری کرد تغییری نمیبینی توش نه برای ما و نه برای گذشتگان و آیندگان.

    حالا توی این موردم اومدم نگاه کردم به ازدواج سابق شما استاد جون، دیدم اینجوری میگید که آقاا من با توجه به تضادی که داشتم الان؛ دوست دارم رابطه ام با توجه به شناختی که از قانون دارم و درکی که ازش دارم، دوست دارم توی روابطم آزاد باشم .. گفتید اقاا من با عزیز دلمم که رابطه امون مثلِ دو تا دوستِ همیشه احترام هم اعتماد به هم عشق بدون قیدو شرط یک رابطه ی کامل بدون وابستگی و دل بستگی .. داریم (((خداروشکررر )) و رابطه ی نامزدی داریم .. و هر وقت هر کدام از ما به هر دلیــــلی نخواست بمونه توی رابطه میتونه بره به همین راحتی ممکنه اگر یکی رفت چند ساعتی را ناراحت باشم ولی بعدش نه ..

    خیلی بهش فکر کردم .. خیلی ..

    امروز و این لحظه که واقعاا با تمام وجودم میگم که هدایت شدم به نوشتن این قسمت،

    حالا من نمیدونم نگاهِ عزیز دلم به آزادی در روابط چی هست .. اما اینو کاملا ایمان دارم بهش چون که خودم تا همین 60 روز پیش من این نگاه را نداشتم به این ماجرا و تصمیمی براش نگرفته بودم چون به وضوح نرسیده بود، خب از اون ورم قانون میگه که آقا کبوتر با کبوتر باز با باز .. پس یکی مثل خودم هم توی این موردم جذبم میشه.

    اماا امروز و الان من نگاهم این شده اونم بهش رسیدم اونم با فکر با منطق یعنی دقیقا کسی بهم بگه چرا میگم که گفتم .. میگم این نگاه همون نگاه توحیدی هست که داره بهم واقعا آرامش و آزادی بینظیری را میده (( همین الان بهم دوست جهانگرد عزیزم زنگ زد و منو دعوت کرد به یک کوه نوردی با یک تیم بینظیر برای روز شنبه یکشنبه آتی .. یوهــــو خدایاا شکرت آخ جـون ))

    منم واقعا دوست دارم ازدواجم خیلی راحت باشه خیلی خیلی خیلی راحت ..

    حالا یک چیزی که توی همین نظرم گفتم متوجه شدم که من ترس داشتم از اینکه بخوام اینجوری رابطه برقرار کنم چون مثلا توی خانواده و این جور چیزا نبوده اصلا و ..

    اما الان خیلی میگم خداروشکر نگاهم توحیدی تر و اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر شده، احساس خود ارزشیم احساس لیاقتم باورم به فراوانی آدم های مناسب و عالی ترین شادترین توحیدی ترین بیشتر وبیشتر شده خداروشکر توی کسب و کارم به وضوح بیشتر رسیدم و خلاصه میخوام بگم که خیلی خودباوریم به اینکه من جزیی از خدام و خدا خودِ من و خدای من میخوادکه توسط من جاری بشه میخواد که تجربه بشه و اگر میخوام واقعا برای خداا باشم به نظرممم باید بتونم این آزادی را هم در خودم با نگاه توحیدی با نگاه درست ایجاد کنم باورهاش را ایجاد کنم آیااا واقعاااا این خداا کافی نیست؟!! برای بنده اش ؟؟

    و بعد حتی وقتی این نوع رابطه جدیدم و دلخواهم را تجسم کردم، دیدم که چقدر تونسته روی احترام گذاشتن روی خوشبختی بیشترمون تاثیر مثبت تر بذاره

    هر کسی ( من و عزیزم) واقعا بهترین نسخه خودش را نشون میده .. و وقتی هم که داشتم مثلا اون تجسم سابق را میکردم گفتم ببین حسم یک جایی بد شد یک جایی دیکتاتوری شد

    امیدوارم که تونسته باشم اون چیزی که میخواستم را برسونم بگم … و خلاصه اینکه گفتم آقا استاد که کاری میکنه که واقعا بهش هدایت بشه پس منم بیام بهش فکر کنم .. مگه من نمیگم به خودم که اقا میشه این مسیر را بدون اینکه زمین بخوری حتی برای یکبارم همیشه صعودی طی کنی و بری بالا مثل ریچارد برانسون ها .. گفتم پس من میتونم الان اون نگاه استاد را درک کنم که چرا اینو داره میگه و به این شکل داره زندگی میکنه قبل از اینکه برم با نگاه سابقمممم برم به شکل امروزی و همیشگی ازدواج کنم و بعد بعدا به این حرف استاد برسم .. چراااااا از خودممم سوال پرسیدم عزیز دلمم، ماا که از تغییر استقبال میکنیم خب الان بهترین فرصت برای فکر کردن بهش بیام فکر کنم بیام ببینم اقاا واقعاا چرا .. فرق این دو نگاه یکی چپ یکی راست با هم چیه .. و نترسم از تغییر اگررر تجربه ی بیشتر و آزادی بیشتررر براممم مهمه اول دارم به خودم میگم و بعد عزیز دلم .. بیایم فکر کنیم و من فکر کردم و به این نگاه رسیدم و میتونه در ادامه بازم بهتر و بهتر و کامل تر بشه به امید و لطف و هدایت خداوند یکتا.

    بیایم فکر کنیم و وقتی بهش رسیدیم قبل از اینکه خودمون اون روز که ممکنه هم هیچ وقتی هم نیاد اصلا پیش بیاد، فکر کنیم و این باورهای مناسب و قدرتمند را ایجادش کنیم قانون میگه من به فرکانس شما پاسخ میدم میگه من به باورهای تو پاسخ میدم باورهای غالب تو ..

    قانون و استفاده از قانون باید بیاد توی جز به جز و رفتار و شخصیت زندگیمون و نه فقط توی چیزهاییی که دوست داریم و توی چیزهایی که اگر ترسی داریم توشون بریم کنار و خلاصه نادیده بگیریمش.

    از امروزززز به منمممم برمیخوره آقاااا مثل پدرم، مثل استادم مثل عزیزم، برمیخوره که قانون را بذارم توی حاشیه برمیخوره که به الهامم گوش ندم بررمیخوره که بخوام از سبک شخصی خودم بگذرم به خاطر کسی و یا چیزی من که قانونو میدونم پس اگر میدونم باید منجر به عمل بشه و اگر نشه ایمان نیست، حرف مفته …

    عاشقتونم

    دوستون دارم

    یا حق

    از خودمم واقعا تشکر میکنم که نوشتم ..

    یوهـــو برو بریم هاا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3852 روز

    به نام خداوند شادی آفرین

    به نام خداوند یکتایی که جهان را خلق کرد با تمام پیچیدگیاش انسان را با تمام پیچیدگیاش ولی داره هدایت میکنه داره مدیریت میکنه، و این رب این خدا تواناست بر انجام هر کاری، آگاهِ مطلقِ، بیناست، شنواست، خدای من خدای آسمان ها و زمین هم هست، خدای که رب هم هست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوا و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم الصراط الذین انعمتِ علیهم غیرالمغضوب علیهم والاضالین.

    سلام عزیز دلم، که شما را کنارم حس میکنم در حالی که تکیه دادی به تخت آبی طلایی سلطنتی .. . و روبه روت و رو به روی من، ویویی از کوه های شمال تهران در حالی که دور تا دورِ درِ و یا پنجره که به سمت تراست هم فضا داره با چراغ هالوژنی بسته شده و به زیبایی صدچندان کرده ..

    خواندن این نظر با صدای خودت عزیزم آرامش عمیقی بهم هدیه داد .. تمام عجله هام را پاک کرد و جاشونو به آرامش داد.

    جاشونو به خنده ی طولانی مستمر داد و الانم همینطوره

    جاشونو به یک خوابِ عمیق داد .. به یک آغوش گرم .. و دیدن دنیا از روی شونه های خدا

    واقعا شب بیشتر میتونم درک کنم! بیشتر میتونم طعم اتصال را بچشم طعم دریافت الهامات را. خدایا شکرت به خاطر نعمتِ شب.

    عزیز دلم، زیباجانم .. از اینکه میبینم داری لذت میبری از زندگی از داشته هات از این مسیری که هستی واقعا لذت میبرم منم و خوشحالم که انقدر حالت خوبه، خوشحالم که وصلی، خوشحالم که این چنین از خواسته هات میگی، خوشحالم که این چنین تحسین میکنی، خوشحالم ..

    قبل از اینکه این پیام را برای من بخوانی من دقیقه های زیادی را توی تجسم دقیق بودم ..

    سایت .. تولید محتوا .. خونه .. سفر .. ماشین .. حلقه .. عکاسی .. کافه .. پیاده روی زیر بارون .. گوشی و نشون دادن عکس ها به شما .. خنده ها .. عشق بازی ها .. همه چی .. و چقدر چقدر منووو آروووم کرد چقدر خدای من

    با هر بار آخرین کلمه از بودنِ کنار هم بهت میگفتم، که ان شاا.. اینجاا را هم میریم به امید دیدن زیبایی های بیشتر حس کردن بیشتر خدا ..

    زندگی میتونه خیلی رویایی باشه.

    واقعا این رابطه ای که با خداوند داری را تحسین میکنم

    میدونی، من با خواندن این کامنت حسم گفت برم قرآن بخوانم ..

    یادته قبلا بهمون میگفتن دوستی داشته باش که تو را به یاد خدا بندازه … آره اووهوم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت.

    عاشقتـــم عشقم.

    ادامه بدیم و ادامه بدیم و تجسم هامون را خواسته هامون را به وضوح برسونیم و انقدررر توی ذهنمون تکرارشون کنیم و سپاس گزاری کنیم و الگو ببینیم و منطقی کنیم تاا باورمون بشه و وقتی که باورمون شد لاجرم اتفاق میافتاد.

    پس بیااا خواسته هامون را به وضوح برسونیم و وقتی به وضوح رسیدم باورهای هم راستای خواسته هامون را به ایجاد کنیم .. احساس لیاقت .. احساس ارزشمندی .. باورهای مالی. .. میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3852 روز

    انشالله برم و یه عکاس حرفه ای بشم برای سفرهامون که عالی ترین ها رو با هم بگیریم به امید خدا (لبخند)

    سلام عزیزم

    خیلی خوشحالم که توی همین چندروزه قدم ها را برداشتی و اینجوری فرکانس هامون به هم نزدیکه و ممنونم که این همه تجسم هاتو نوشتی.

    یک چیز فقط اینکه …

    تو همین الان بهترین عکاس دنیای خودتی

    تو همین الاانم بهترین ملکه ی دنیای خودتی

    تو همین الانم بهترین آشپز دنیای خودتی، جهانگردی خودتی، استوری تلرِ خودتی ..

    تو همین الانم اصلا ثروتمندترینی …

    وقتی بگی به ذهنت مدامم که برممم و یک چیز .. حرفه ای بشم ذهنت جوری زندگی و زمانت را برنامه ریزی میکنه که در آینده بهش برسی ..

    میخوام بگم دختر تو همین الانم رسیدی بابا ..

    تو همین الانم کوه نورد هستی

    تو همین الانم راننده ی عالی هستی

    تو همین الانم پولداری

    تو همین الانم مسلطی به زبان مثل بلبل صحبت میکنی

    تو همین الانم مهربون ترینی ، خوش لباس ترینی شادترینی گل گلی ترینی

    تو همین الانم داری بوسه های اتشین را میچشی و حس میکنی ..

    تو همین الانم داری زندگی میکنی هر جایی که بخوای با هر امکاناتی ..

    یک سوال ..

    جلوت را ببین لطفا، آیاا چیزی به نامِ مانع میبینی؟؟؟

    من میگم نه .. نیست مانع من کلامِ منِ که بر علیه خودم دارم استفاده میکنم

    من میگم خودمم که دارم از نعمت های بیشتر خودمو دور میکنمم

    میخوام اینو بگم همین الان بهترینــــی فقط قراره لحظه های بعد با ادامه دادنت بهتر و بهتر بشی.

    تو همین الانم به خدا رسیدی و یکی هستی باهاش .. فقط لحظه های بعدی قراره نزدیک تر بهش بشی و بیشتر یکی باهاش بشی.

    That’s it Queen of THE ONLY GOD

    عزیز دلم، ممنونم به خاطر پیشنهاد عالیت سپاس گزارم

    من امروز قسمت ۸۳ را تازه میبینم .. و اومدن به جلوی من با خداست .. میخواستم دو قسمت را ببینم اما انقدر توی همون قسمت اوله داستان و اتفاق و .. افتاده که نشده .. البته با احساس خوب ولذت هاا

    هر چی حست میگه .. عزیزممم هر چی حست میگه را انجام بده .. من که دارم جلو میام …

    ممنونممممممم

    ولی یک چیزی که یادم اومده اینه که مثلا میتونی رست بدی به خودت اما بیای مثلا توی این همه قسمت که دیدی را مرور کنی البته ذهنی و اون جاهایی که بولد بوده را مرور کنی تایید کنی .. و من که دو روز مثلا برم سفر نبینم دلم تنگ شده واسه سفرنامه و نوشتن و خیلی خوب همون باعث شده که توی این مسیری که هستم را قدرش را بدونم و قدر این سفرنامه و اینجوری وقتی برگشتم با انرژی بیشتر ادامه دادم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: