https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/10/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-10-23 05:34:172024-09-12 09:02:40سفر به دور آمریکا | قسمت 80
329نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آهای خدای من مرسی که این خانم خوشحال و مهربون رو دیدم و از سر شوق اشک می ریخت که به رویاش رسیده…
خدایا شکرت این احساس بسیار قشنگ بما هم دادی…از اساس این مورد در زندگیمان بیاد..
وای واقعا همین قانون الان استاد شد همون درختان بسیاااااار قشنگ و نقاشی خدا…واقعا اینها همش لطف خداوند که من دارم از سر شوق داریم میبینم و لذت میبرم.
مرسی خانم شایسته گلم که فیلم گرفتی من ببینم…
واقعا از سر شوق دارم میگوییم ولی هرچی از دلم در میاد میگم اینقدر دریچه قلبم باز شده که انگار من الان با عشقم اونجام…
دختر ناز و مامانی موطلائی خیلی خوشگله و صدای باباش میزنه که بیارین طبیعت زیبا رو ببین ولذت ببر
این همان روح خداوندی که درون همه ما هست و از بدو تولد بیشتر همراه ما هست که ما رو دعوت کنه به دیدن زیبایی هایی که در این جهان برای خوش گذرونی ما آفریده و از روی عشق بهش تشکر کنیم و بوسه پاکتی بفرستیم….
اینم از شگفتی دیگری که از طرف خدا نشون دادین بهم…
همان غار قشنگ و تاریک
همان سر سپردگی به خدا
همان دیدن زیبایی ها
همان آرامش بی حد و حرص
همان تربیت کودکان که بدون ترس ادامه میدادن
همان نور خدا در درون همه انسان ها
مرسی از تفسیر کردن مریم جون خیلی واضح و شفاف توضیح میدن که کامل ما درک کنیم
و برای زندگی آیندمون…تجربه بشه
زندگی در رهایی خیلی قشنگه
رها باشیم و لذت ببریم
رها باشیم و زندگی رو تجربه کنیم
رها باشیم که هم خدا رو میخوایم هم خرما
رها باشیم که خدا بما برکت بیشتر بده
رها باشیم و عجله نکنیم
رها باش و از خودت بپرس آیا این مسیر مسیر علاقه هست؟؟؟؟؟
رها باش و جلو برو و با نور هدایت یکی شو و از ززندیگت لذت ببر
خدای من این ویدیو , این فیلم تماما داشت عظمت و قدرت تو رو به من یادآوری میکرد, وقتی بچه هایی و دیدم که داشتن تو اون تاریکی غار , تو اون جاهای باریک میرفتن, با خودم میگفتم , من بودم بچم که هیچ , خودم هم عمرا میرفتم, یه جاهایی دقیقا احساس خفگی و ترس بهم دست میداد, و متحیر بودم از این همه عظمت زیر زمین, الله اکبر, به خودم یک پوزخند زدم و گفتم, بچه دنبال چی هستی در برابر این عظمت ,با خودم گفتم یک جاهایی خیلی سرت پر از باد منم منم میشه, تو هیچی هیچی , اونه که داره همه این خوشبختی ها رو برات رقم میزنه, برو دنبال تیله بلزیت
وقتی ترس وجودم و میگرفت از راهای باریک و بچه های کوچیک , باخودم گفتم نازی این همون قسمت هایی از مسیر زندگیت که وارد یک تاریکی میشی , وهیچی نمیدونی که قرار چه اتفاقی بیفته, و فقط مثل یک بچه های کچیک تو این غار دلشون گرم به پدر ومادرشون , و جلو میرن, وادامه میدن, یادم افتاد, توی مسیری که تا الان بودم, بی نهایت بار که به مو رسیده بود, و فقط نفس نفس نفس زنان ادامه میدادم, یک عشف یک قدرت , یک نیرو برتر , نمیدونم اسمش چیه, همه چیز و ردیف کرد, که الان برمیگردم, و به عقب نگاه میکنم, میگم نازی , به خدا بی انصافی به الله بی انصافی , لحظه ای نگران باشی , به خدا بی انصافی
وقتیبچه ها رو دیدم که توی مسیرهایی از غار باریک و تاریک به خاطر همون دلگرمی به مامان و باباهاشون , از مسیر باریک و تاریک هم لذت میبردن, با خودم گفتم نازی بی انصاف , این همه به مو رسید , بهت حال داد, بیا از این به بعد مسیر هرچقدر تاریک و باریک و مبهم هم بود , لذت میبریم, الهی قربونت بشم , دنبال چی میگردی , پول میخواهی بهت میدم, عشق میخواهی بهت میدم, عشق میخواهی بهت میدم, سلامتی میخواهی بهت میدم, بیزینس میخواهی بهت میدم.خدایا من انسانم و بنده تو , بپذیرم, که گاهی درگیر میشم, ولی بهت قول میدم, و تمام سعیم و میکنم, که ازدیدن غار حتی تو مسیر تاریک و باریک و مبهم لذت ببرم, خدایا من دلم میخواهد برم دنبال تیله بازیم .خدایا من عاشقتم
من بار دومی که دارم سفرنامه رو میبینم, بخواهم از معجزات این سفرنامه و همزمان شدنش با اتفاقات زندگیم و رشدم تو زندگیم بگم , کتابها میشه, الله اکبر که این سفرنامه برای من چه رشدی بود , خدایا سپاسزارم
بانو میدونم فیلمبرداری تو غار سخت , ولی تو نمیدونی چه کردی با من , نمیدونی.بانو سپاسگزارم
بانو عاشقتم , عاشقتم
دور اول سفرنامه به قسمت 100 که رسیدم , بی نهایت سرمست بودم, نمیدونم با این دست فرمون که دارم به لطف ربم , میرم , خدا میدونه چه معجزاتی در راه , خدا میدونه
استاد , من عاشقتم
دست های لرزان اون خانمی که دوست پسرش ازش درخواست ازدواج کرده بود, بی نهایت زیبا بود .
و ما بی نهایت آدم های خوشبختی هستیم , که در این زمان از جهان مادی زندگی میکنیم, و میتونیم به این حد ار درک قوانین جهان برسیم و خوشبخت باشیم .
یک چیزی هم من باب خنده, بانو یک موقعی هایی اینقدر تو خواب من هستین, که وقتی از خواب بیدارمیشم, میگم خدایا این شایسته هم کار و زندگی نداره والا, عاشقتم .
خدایا شکرت , من خوشبخت ترین دختر دنیا روی زمین هستم.خدایا من عاششششقتم .
وای خدا خوشحالی این خانم وقتی ازش خواستگاری کردن و ذوق زدگی ش دستاس داره می لرزه از شوق بسیار لذت بردم ،پس سن و سال مهم نیست و حس خوب خواستگاری را امیدوارم همه انسانها تجربه کنن ،وای توی غار هم دستشویی گذاشتن چقدر تمیز مرسی آمریکای زیبا ،مادر و پدرهای ماجراجو و ریلکس که بچه چند ماهشو آورده تو غار و نمی ذاره بچه داشتن مانع لذت بردن ش بشه ،هم مادر و پدر ها شادن و هم بچه ها احساس امنیت میکنن حتی وقتی برقهای غار را خاموش میکنن بچه ها آرام هستن ،واقعا درست فرمودیم که باید هم خدا و هم خرما را با هم بخواهیم طبق دوره ی ثروت
از مریم عزیزم تشکر میکنم که حتی توی اون شرایط سخت غار باز هم این تصاویر زیبا رو به ما هدیه داد، واقعا زیبا و بینظیر هست، دیدن اون مناظر در عمق زمین به ما نشون میده در هرجااایی از هستی، زیباییهای بینظیر خداوند، قدرت بی انتهای خداوند وجود داره، بچه هایی که توی اون تاریکی حتی بازی میکردن و لذت میبردن و اون کوچولویی که در آغوش مادرش لبخند میزد و آروم بود، واقعا لذت بردم
خوشحالی اون خانمی که بهش پیشنهاد ازدواج شد و از شادی و دریافت عشق دستهای میلرزید،قطعا اون خانوم با خودش درصلح بود و عشق ورزید و اعتماد به نفس داشت و تونست توی اون لحظات رویایی صبح یه عشق به یاد ماندنی رو تجربه کنه
و اون بارون فوق العاااده خیلی لذت بخش بود.
خداوند متعال عشق و لطف و رحمتش همیشه و همه جا شامل بنده هاش هست به شرط اینکه ما ازصمیم قلب بخوایم و باور داشته باشیم.
آرزوی سلامتی و آرامش و ثروت برای خانواده صمیمی عباس منش.
امروز وقتی داشتم کانال تلگرامو نگاه می کردم اسم نیکو دانشمند رو توی دیدگاهها با بیشترین امتیازها دیدم،با خودم گفتم إ چه جالب فامیلیش مثل منه بعد اومدم که دیدگاههاشو بخونم یه چند تا رو نصفه نصفه خوندم تا رسیدم به سفر به دور آمریکا،یه کمشو که خوندم خوشم اومد هرچی میخوندم بیشتر خوشم میومد،در مورد نقاشی کشیدن که مدتها پیش انجام میداده و به تازگی دوباره شروع کرده و این کارو معنوی میدونست گفته بود.یه جاش نوشته بود« وقتی به چهره مادرم زل میزنم متحیر میشم از نقاشی حرفه ای خدا»اشکم دراومد😚،چون منم روزگاری نقاشی میکردم و تقریبا همیشه چهره آدمها رو میکشیدم و همیشه به این فکر میکردم که خدا با چه توانایی اینهمه مدل چشم و ابروهای متفاوت آفریده و هر وقت یه چهره جدید میکشیدم میگفتم خدایا چطور اینقدر بادقت و اینقدر قشنگ این مدل چشم و ابرو رو با دیگر اجزای صورتش هماهنگ کردی و به قول نیکوی عزیزم فقط و فقط خلاقیت،زیبایی و قدرتی که پشت آن هست رو میدیدم.همیشه هم خانواده ام و بقیه از نقاشیهام تعریف میکردند و تشویقم میکردند اما نمیدونم چرا من فکر میکردم باید حتما دکتر بشم تا آدم موفقی باشم شاید برای اینکه از لحاظ مالی موفق باشم،چون همه دورم میگفتن دکتر فلانی رو ببین چه پولی درمیاره برای همین رفتم رشته تجربی و بعد هم تو کنکور چیزی که میخواستم نشد و در رشته حسابداری وارد دانشگاه شدم و با یه اتفاق تو دوره ی کاردانی کلا درس و دانشگاه رو رها کردم،البته هیچ وقت از این قضیه ناراحت نبودم چون اون رشته رو دوست نداشتم.خلاصه اینکه منم مثل نیکو جون فکر میکردم.اما وقتی استاد تو قدم اول راجع به هنر و قیمت تابلوها گفت و گفت که توی تمام شغلهای دنیا میشه به یه اندازه پول ساخت دیدم عوض شد.
نیکوی عزیزم یه جای دیگه نوشته بود در مورد بچه ها باید یاد بگیریم فقط و فقط روی خدا حساب باز کنیم نه روشهای سنتی یا حساس بودن یا نگران بودن.بعد هم راجع به کسایی که با چند تا بچه اومده بودن توی غار نوشته بود،من قبلاً وقتی به مسافرت میرفتیم زیاد بهم خوش نمیگذشت چون همش با وسواس درگیر غذا دادن و تمیز نگه داشتن و مراقبت از پسرم بودم وقتی هم میدیدم که کسی با چند تا بچه اومده مسافرت میگفتم مردم چه دل خجسته ای دارن من به یکیش نمیرسم این بیچارهها چیکار میکنن،خلاصه با حساسیتها و نگرانیهای الکی نه به خودم خوش میگذشت نه به بقیه،شاید باورتون نشه اما اصلا دوست نداشتم برم مسافرت،وقتی هم مسافرت نمیرفتیم آنقدر پسرم رو درگیر انجام تمرینهایی برای افزایش دقت و تمرکز و هوش و خلاقیتش مجبور میکردم که همیشه آخرش پسرم از من به پدرش شکایت میکرد(کلا با خودم درگیر بودم😉)تا اینکه یه روز تو یه فایل از استاد شنیدم که میگفت همه ما چندین و چند استعداد بینظیر داریم که با شکوفایی آن میتوان موفق شد،میگفت کی گفته ریاضی اهمیتش خیلی بیشتر از ورزش یا هنره ،میگفت بچه ای که نمیتونه یه جا ثابت بشینه(مثل پسر من😉البته اون فقط ۶سالشه) بذارش تو ورزش ازش هادی ساعی ساخته میشه،این یه جرقه بود تو ذهنم که چرا من به اجبار پسرمو میفرستم کلاس چرتکه،چون اصلا تمایلی به این کلاس نداشت و تمریناتش رو به زور انجام میداد،حتی یه بار بعد از کلی تشویق و تنبیه و یادگیری ۱۰۰درصد سر امتحان نشسته بود معلمو نگاه کرده بود و برگه بدون جواب به معلم داده بود،هر وقت هم به معلمش میگفتم دوست نداره بیاد میگفت اون خیلی باهوشه و حیفه ول کنه و از این حرفها،اما تصمیم گرفتم که دیگه نفرستمش بعد هم خودم کلاس زبان ثبت نام کردم و به جای اینکه هر روز وقت بذارم روی حل تمرینات و یادگیری بی نتیجه بچم وقتمو گذاشتم برای یادگیری زبان انگلیسی و پیشرفت خودم،خب اوایل احساس عذاب وجدان داشتم که من دیگه مثل قبل برای پسرم وقت نمیذارم اما بعداً باشنیدن یه صوت از استاد که میگفت مادرهایی که برای خودشون وقت میذارن ارزش و احترام بیشتری نزد بچههاشون دارن و با توضیحات روشن و واضحشون کم کم اون احساس عذاب وجدان از بین رفت و دقیقا از همون موقع فهمیدم که به قول استاد من باید احساس ارزشمندی کنم و برای خودم هم وقت بذارم،الان خدارو شکر حالم خیلی بهتر از قبله چون همونطور که به خوراک و پوشاک و تفریح و آموزش بچم اهمیت میدم به خوراک و پوشاک و تفریح و آموزش خودم هم اهمیت میدم و دیگه احساس غم و بی ارزشی ندارم و از این بابت خدارو بینهایت سپاسگذارم،تازه وقتی میریم مسافرت اجازه میدم هر جور دوست داره خوش بگذرونه(البته یکی از خوشگذرونی های اون خوردن تنقلات زیاده که هنوز هم روش حساسم،البته نه به اندازه قبل و امیدوارم خدا در این مورد هم هدایتم کنه),خلاصه با همین پسربلا کلی زیباییها رو میبینیم و با ذوق راجع بهشون حرف میزنیم،توی راه کلی آهنگ شاد میذاریم و قر میدیم و خلاصه کلی کیف میکنیم.دیگه مثل قبل محدودش نمیکنم به چیزهای که فکر میکنم درسته و مثل پدرش آزادی عمل تو انتخاب خوراکی و تفریح و …بهش میدم و از قبل خیلی محبوبترم و ابراز علاقه های بینظیری را از طرفش میبینم و در مورد آیندشم دیگه نگران نیستم و مطمئنم که اون بسیار بسیار موفق خواهد شد چون با وجود سن کمش خواستههای باورنکردنی راجع به حرفه و دنبال کردن علاقه هاش داره.
آخیییییش باورتون میشه همین الان هم اشک شوق از این همه تغییر به ظاهر کوچیک اما عظیم تو چشمام جمع شده،این تغییرات خوب رو برای همه ی شما آرزومندم،الهی که همیشه حالتون خوب باشه.در پناه حق😘😘😘
راستش خود منم بخاطر فامیلیتون کنجکاو شدم کامنتتون رو بخونم.اولش فکر کردم نکنه عمه ام باشید چون اسم عمم زهراست😂😅
خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم و خداروشکر میکنم بخاطر داشتن دوستان الهی مثه شما
خیلی از حرفایی که از قول من زده بودین رو خودم نیاز داشتم یکی بهم بزنه.چون همونطور که استاد میگند،ما هرروز نیاز داریم به یاداوری این اموزه ها.چه برسه به اینا که کلا یادم رفته بود.چون فاصله افتاده بود.
خیلی بهتون تبریک میگم که اینقدر خوب دارین روی خودتون کار میکنید.قطعا پسرتون بهتون افتخار میکنه.
سلام به استاد نازنینم و مریم جونم و مایک دوسداشتنی
خدایا این فایل نشانه امروزم بودم فکر میکردم این فایل رو دیده باشم ولی با کمال تعجب من این فایلو ندیده بودم من از خدا خداسته بودم یاریم بده خودشو درک کنم و بشناسم تا بتونم درست و خوب زندگی کنم
من از این فایل دریافتم خدا همه عشق وزیبایی و هماهنگی و وصال و باران و ارامش و شجاعت و دریک کلام تبلورتمام حسهای خوب است و اما نزدیک این رب این خدا درون مایه هر چیزی در این جهان خواه پیدا خواه پنهان ولی هرچه هست هویداست با اثارش مثل عظمت و ارامش درون غار و مثل شجاعت کودکان و مادرانشان مثل انگیزه مریم جون مثل نظم و انجام وظیفه درست ماموران انجا مثل هوای خوب و عالی ان محیط مثل سرسبزی و مثل غریزه و میل به زیبایها مثل شو رو شوق به زندگی و به عشق و خواستن مثل حرکت برای به آغوش گرفتن ووصالی سراسر لذت بخش من فکر میکنم قانون زندگی اینه که فقط خدارا درک کنیم و پیدا کنیم ما به نکات مثبت توجه میکنیم نه به خاطر اینکه به مقصدی برسیم مثلا یک خونه بهتر و همسری رویایی و… اینه که اگه اینطور باشه بازم اون ارامشه نیست میشه به خواسته رسیدا ولی همش حرص و طمع است همش مثل همون تند دویدنه است مثل جاانداختن یک حقیقت مهمه یک حرف که معنی کلمه تغییر میکنه یا معنی ای نمیده حال انکه ما توحید را عمل میکنیم ما توجه به زیبایی میکنیم چون روح اگاهه دنبال کمال مطلقه در هر چیزی درون هرچیزی و قبل هرچیزی خدا را میخواد و او همواره در همه جا حاظر و امادس این منم که باید ببینمش هست و مشتاقه من ببینمش اینطوری میتوانم ارام باشم و رها خودم باشم و اصلم و بقیه خودشان میآین مسخر منن بی زحمت این نشانه رحمان است اینطوری هم خدا را داریم هم خرمارا همه را چون باز همه چی اوست و میل و اشتیاقت همواره بیشتر میشود چون دیگر زیبایی حضور خدا را درک کردی و همواره اونو میخوای .و این فایل یک ترمز رو به من نشون داد اینکه ادم باید دوست پسر داشته باشه تا منجر له ازدواج بشه در حالی که خداوندبینهایت دست داره که ما رو به خواستمون میرسونه این قدرت خداست اصل توحید وارامش نشنه حقیقت ان است پس باید باورکنم همین .
سلام عزیزانم.
ااااااااای خداااااااا ای جووووون دلم
آهای خدای من مرسی که این خانم خوشحال و مهربون رو دیدم و از سر شوق اشک می ریخت که به رویاش رسیده…
خدایا شکرت این احساس بسیار قشنگ بما هم دادی…از اساس این مورد در زندگیمان بیاد..
وای واقعا همین قانون الان استاد شد همون درختان بسیاااااار قشنگ و نقاشی خدا…واقعا اینها همش لطف خداوند که من دارم از سر شوق داریم میبینم و لذت میبرم.
مرسی خانم شایسته گلم که فیلم گرفتی من ببینم…
واقعا از سر شوق دارم میگوییم ولی هرچی از دلم در میاد میگم اینقدر دریچه قلبم باز شده که انگار من الان با عشقم اونجام…
دختر ناز و مامانی موطلائی خیلی خوشگله و صدای باباش میزنه که بیارین طبیعت زیبا رو ببین ولذت ببر
این همان روح خداوندی که درون همه ما هست و از بدو تولد بیشتر همراه ما هست که ما رو دعوت کنه به دیدن زیبایی هایی که در این جهان برای خوش گذرونی ما آفریده و از روی عشق بهش تشکر کنیم و بوسه پاکتی بفرستیم….
اینم از شگفتی دیگری که از طرف خدا نشون دادین بهم…
همان غار قشنگ و تاریک
همان سر سپردگی به خدا
همان دیدن زیبایی ها
همان آرامش بی حد و حرص
همان تربیت کودکان که بدون ترس ادامه میدادن
همان نور خدا در درون همه انسان ها
مرسی از تفسیر کردن مریم جون خیلی واضح و شفاف توضیح میدن که کامل ما درک کنیم
و برای زندگی آیندمون…تجربه بشه
زندگی در رهایی خیلی قشنگه
رها باشیم و لذت ببریم
رها باشیم و زندگی رو تجربه کنیم
رها باشیم که هم خدا رو میخوایم هم خرما
رها باشیم که خدا بما برکت بیشتر بده
رها باشیم و عجله نکنیم
رها باش و از خودت بپرس آیا این مسیر مسیر علاقه هست؟؟؟؟؟
رها باش و جلو برو و با نور هدایت یکی شو و از ززندیگت لذت ببر
خیلی دوست دارم مریم جون❤❤❤❤❤❤❤
سلام
خدای من این ویدیو , این فیلم تماما داشت عظمت و قدرت تو رو به من یادآوری میکرد, وقتی بچه هایی و دیدم که داشتن تو اون تاریکی غار , تو اون جاهای باریک میرفتن, با خودم میگفتم , من بودم بچم که هیچ , خودم هم عمرا میرفتم, یه جاهایی دقیقا احساس خفگی و ترس بهم دست میداد, و متحیر بودم از این همه عظمت زیر زمین, الله اکبر, به خودم یک پوزخند زدم و گفتم, بچه دنبال چی هستی در برابر این عظمت ,با خودم گفتم یک جاهایی خیلی سرت پر از باد منم منم میشه, تو هیچی هیچی , اونه که داره همه این خوشبختی ها رو برات رقم میزنه, برو دنبال تیله بلزیت
وقتی ترس وجودم و میگرفت از راهای باریک و بچه های کوچیک , باخودم گفتم نازی این همون قسمت هایی از مسیر زندگیت که وارد یک تاریکی میشی , وهیچی نمیدونی که قرار چه اتفاقی بیفته, و فقط مثل یک بچه های کچیک تو این غار دلشون گرم به پدر ومادرشون , و جلو میرن, وادامه میدن, یادم افتاد, توی مسیری که تا الان بودم, بی نهایت بار که به مو رسیده بود, و فقط نفس نفس نفس زنان ادامه میدادم, یک عشف یک قدرت , یک نیرو برتر , نمیدونم اسمش چیه, همه چیز و ردیف کرد, که الان برمیگردم, و به عقب نگاه میکنم, میگم نازی , به خدا بی انصافی به الله بی انصافی , لحظه ای نگران باشی , به خدا بی انصافی
وقتیبچه ها رو دیدم که توی مسیرهایی از غار باریک و تاریک به خاطر همون دلگرمی به مامان و باباهاشون , از مسیر باریک و تاریک هم لذت میبردن, با خودم گفتم نازی بی انصاف , این همه به مو رسید , بهت حال داد, بیا از این به بعد مسیر هرچقدر تاریک و باریک و مبهم هم بود , لذت میبریم, الهی قربونت بشم , دنبال چی میگردی , پول میخواهی بهت میدم, عشق میخواهی بهت میدم, عشق میخواهی بهت میدم, سلامتی میخواهی بهت میدم, بیزینس میخواهی بهت میدم.خدایا من انسانم و بنده تو , بپذیرم, که گاهی درگیر میشم, ولی بهت قول میدم, و تمام سعیم و میکنم, که ازدیدن غار حتی تو مسیر تاریک و باریک و مبهم لذت ببرم, خدایا من دلم میخواهد برم دنبال تیله بازیم .خدایا من عاشقتم
من بار دومی که دارم سفرنامه رو میبینم, بخواهم از معجزات این سفرنامه و همزمان شدنش با اتفاقات زندگیم و رشدم تو زندگیم بگم , کتابها میشه, الله اکبر که این سفرنامه برای من چه رشدی بود , خدایا سپاسزارم
بانو میدونم فیلمبرداری تو غار سخت , ولی تو نمیدونی چه کردی با من , نمیدونی.بانو سپاسگزارم
بانو عاشقتم , عاشقتم
دور اول سفرنامه به قسمت 100 که رسیدم , بی نهایت سرمست بودم, نمیدونم با این دست فرمون که دارم به لطف ربم , میرم , خدا میدونه چه معجزاتی در راه , خدا میدونه
استاد , من عاشقتم
دست های لرزان اون خانمی که دوست پسرش ازش درخواست ازدواج کرده بود, بی نهایت زیبا بود .
و ما بی نهایت آدم های خوشبختی هستیم , که در این زمان از جهان مادی زندگی میکنیم, و میتونیم به این حد ار درک قوانین جهان برسیم و خوشبخت باشیم .
یک چیزی هم من باب خنده, بانو یک موقعی هایی اینقدر تو خواب من هستین, که وقتی از خواب بیدارمیشم, میگم خدایا این شایسته هم کار و زندگی نداره والا, عاشقتم .
خدایا شکرت , من خوشبخت ترین دختر دنیا روی زمین هستم.خدایا من عاششششقتم .
بوس برای همه
به نام خدای عشق و مهربانی
وای خدا خوشحالی این خانم وقتی ازش خواستگاری کردن و ذوق زدگی ش دستاس داره می لرزه از شوق بسیار لذت بردم ،پس سن و سال مهم نیست و حس خوب خواستگاری را امیدوارم همه انسانها تجربه کنن ،وای توی غار هم دستشویی گذاشتن چقدر تمیز مرسی آمریکای زیبا ،مادر و پدرهای ماجراجو و ریلکس که بچه چند ماهشو آورده تو غار و نمی ذاره بچه داشتن مانع لذت بردن ش بشه ،هم مادر و پدر ها شادن و هم بچه ها احساس امنیت میکنن حتی وقتی برقهای غار را خاموش میکنن بچه ها آرام هستن ،واقعا درست فرمودیم که باید هم خدا و هم خرما را با هم بخواهیم طبق دوره ی ثروت
سپاس فراوان 🕊💞💎💍🌈💋🙏❤💌💌💌😍😍😍🍻🍻🍻🍻😘😘😘
سلام.چقد دوستون دارم من😍
این قسمت یکی از بهترین قسمت های این سفرنامه بود..
خداروشکر که بهم فرصت داد تا ببینم اینهمه زیبایی رو..
شکر که منو لایق دونستی…
خدایا چی آفریدی تو دل زمین…
الله اکبر…تو چقدر قشنگی آخه…
خانم شایسته همین اول بگم شما خیلی خوبید..
افکار زیبا،صدای زیبا
شما تجلی زیبایی خدایید❤️
من واقعا به خدای خودم افتخار میکنم که همچین انسان هایی آفریده..واقعا چقد آدما میتونن خودشونو رشد بدن..چقدر به خدای درونشون نزدیک بشن..
چقدر متعالی بشن..
شکرت شکرت شکرت
استاد چقدر زیبا با باور کردن خودتون و خداوند،بهشت ساختید..
خداروشکر میکنم براتون
چقققدر مردم آمریکا آروومن..در صلحن با همه چیز و همه کس..
از اول این فایل تا اخر لبخند و حس خوب همراهم بود.
اول اون خانم که خیلی خوشحالیش قشنگ بود..
عزیزم..عشق خیلی نعمت بزرگیه❤️
خووشبخت باشن
چه عالی این مردم دارن از نعمت های خدا استفاده میکنن…در واقع دارن به طور عملی سپاس خداوند رو بجا میارن..با لذت بردن❤️
آخیی بچه ها😍کوچولوهای ناز
آروم و مطمئن از اینکه پدر و مادر همییشه همراهشون هستن و هیچ خطری تهدیدشون نمیکنه..
خد هم اینطوری بهمون وعده داده ها
که من نزدیکم …
که من نگهبان و مراقبت همه چیزم..
که همه چیز در ید قدرت منه…
و اینجا خداوند در کالبد پدرو مادر از عزیزای دلش مراقبت میکرد..
چقدر عالی که این افراد برای علاقه هاشون ارزش قائل بودن و بچه داری رو مانع لذت بردن نمیدونستن..
اینکه فکر نمیکردن بچه که اومد ،خودشون رو کنار بذارن و فقط وظیفشون ساختن زندگی بچشونه..
اینجور افراد حتی ارزش و احترامشون پیش فرزندانشون بهتره…
خانم شایسته فیلم برداریتون و تدوین فایل ها عاالی تر شده…زاویه های جذاااب،موزیک های هماهنگ
همه چی عالی
شکرت خدا❤️
خیلی خیلی ممنونم ازتون
In God We Trust
سلام به استاد، مریم و مایک عزیز
خدایا شکرت به خاطر دیدن زیبایی های این فایل
از مریم عزیزم تشکر میکنم که حتی توی اون شرایط سخت غار باز هم این تصاویر زیبا رو به ما هدیه داد، واقعا زیبا و بینظیر هست، دیدن اون مناظر در عمق زمین به ما نشون میده در هرجااایی از هستی، زیباییهای بینظیر خداوند، قدرت بی انتهای خداوند وجود داره، بچه هایی که توی اون تاریکی حتی بازی میکردن و لذت میبردن و اون کوچولویی که در آغوش مادرش لبخند میزد و آروم بود، واقعا لذت بردم
خوشحالی اون خانمی که بهش پیشنهاد ازدواج شد و از شادی و دریافت عشق دستهای میلرزید،قطعا اون خانوم با خودش درصلح بود و عشق ورزید و اعتماد به نفس داشت و تونست توی اون لحظات رویایی صبح یه عشق به یاد ماندنی رو تجربه کنه
و اون بارون فوق العاااده خیلی لذت بخش بود.
خداوند متعال عشق و لطف و رحمتش همیشه و همه جا شامل بنده هاش هست به شرط اینکه ما ازصمیم قلب بخوایم و باور داشته باشیم.
آرزوی سلامتی و آرامش و ثروت برای خانواده صمیمی عباس منش.
امروز وقتی داشتم کانال تلگرامو نگاه می کردم اسم نیکو دانشمند رو توی دیدگاهها با بیشترین امتیازها دیدم،با خودم گفتم إ چه جالب فامیلیش مثل منه بعد اومدم که دیدگاههاشو بخونم یه چند تا رو نصفه نصفه خوندم تا رسیدم به سفر به دور آمریکا،یه کمشو که خوندم خوشم اومد هرچی میخوندم بیشتر خوشم میومد،در مورد نقاشی کشیدن که مدتها پیش انجام میداده و به تازگی دوباره شروع کرده و این کارو معنوی میدونست گفته بود.یه جاش نوشته بود« وقتی به چهره مادرم زل میزنم متحیر میشم از نقاشی حرفه ای خدا»اشکم دراومد😚،چون منم روزگاری نقاشی میکردم و تقریبا همیشه چهره آدمها رو میکشیدم و همیشه به این فکر میکردم که خدا با چه توانایی اینهمه مدل چشم و ابروهای متفاوت آفریده و هر وقت یه چهره جدید میکشیدم میگفتم خدایا چطور اینقدر بادقت و اینقدر قشنگ این مدل چشم و ابرو رو با دیگر اجزای صورتش هماهنگ کردی و به قول نیکوی عزیزم فقط و فقط خلاقیت،زیبایی و قدرتی که پشت آن هست رو میدیدم.همیشه هم خانواده ام و بقیه از نقاشیهام تعریف میکردند و تشویقم میکردند اما نمیدونم چرا من فکر میکردم باید حتما دکتر بشم تا آدم موفقی باشم شاید برای اینکه از لحاظ مالی موفق باشم،چون همه دورم میگفتن دکتر فلانی رو ببین چه پولی درمیاره برای همین رفتم رشته تجربی و بعد هم تو کنکور چیزی که میخواستم نشد و در رشته حسابداری وارد دانشگاه شدم و با یه اتفاق تو دوره ی کاردانی کلا درس و دانشگاه رو رها کردم،البته هیچ وقت از این قضیه ناراحت نبودم چون اون رشته رو دوست نداشتم.خلاصه اینکه منم مثل نیکو جون فکر میکردم.اما وقتی استاد تو قدم اول راجع به هنر و قیمت تابلوها گفت و گفت که توی تمام شغلهای دنیا میشه به یه اندازه پول ساخت دیدم عوض شد.
نیکوی عزیزم یه جای دیگه نوشته بود در مورد بچه ها باید یاد بگیریم فقط و فقط روی خدا حساب باز کنیم نه روشهای سنتی یا حساس بودن یا نگران بودن.بعد هم راجع به کسایی که با چند تا بچه اومده بودن توی غار نوشته بود،من قبلاً وقتی به مسافرت میرفتیم زیاد بهم خوش نمیگذشت چون همش با وسواس درگیر غذا دادن و تمیز نگه داشتن و مراقبت از پسرم بودم وقتی هم میدیدم که کسی با چند تا بچه اومده مسافرت میگفتم مردم چه دل خجسته ای دارن من به یکیش نمیرسم این بیچارهها چیکار میکنن،خلاصه با حساسیتها و نگرانیهای الکی نه به خودم خوش میگذشت نه به بقیه،شاید باورتون نشه اما اصلا دوست نداشتم برم مسافرت،وقتی هم مسافرت نمیرفتیم آنقدر پسرم رو درگیر انجام تمرینهایی برای افزایش دقت و تمرکز و هوش و خلاقیتش مجبور میکردم که همیشه آخرش پسرم از من به پدرش شکایت میکرد(کلا با خودم درگیر بودم😉)تا اینکه یه روز تو یه فایل از استاد شنیدم که میگفت همه ما چندین و چند استعداد بینظیر داریم که با شکوفایی آن میتوان موفق شد،میگفت کی گفته ریاضی اهمیتش خیلی بیشتر از ورزش یا هنره ،میگفت بچه ای که نمیتونه یه جا ثابت بشینه(مثل پسر من😉البته اون فقط ۶سالشه) بذارش تو ورزش ازش هادی ساعی ساخته میشه،این یه جرقه بود تو ذهنم که چرا من به اجبار پسرمو میفرستم کلاس چرتکه،چون اصلا تمایلی به این کلاس نداشت و تمریناتش رو به زور انجام میداد،حتی یه بار بعد از کلی تشویق و تنبیه و یادگیری ۱۰۰درصد سر امتحان نشسته بود معلمو نگاه کرده بود و برگه بدون جواب به معلم داده بود،هر وقت هم به معلمش میگفتم دوست نداره بیاد میگفت اون خیلی باهوشه و حیفه ول کنه و از این حرفها،اما تصمیم گرفتم که دیگه نفرستمش بعد هم خودم کلاس زبان ثبت نام کردم و به جای اینکه هر روز وقت بذارم روی حل تمرینات و یادگیری بی نتیجه بچم وقتمو گذاشتم برای یادگیری زبان انگلیسی و پیشرفت خودم،خب اوایل احساس عذاب وجدان داشتم که من دیگه مثل قبل برای پسرم وقت نمیذارم اما بعداً باشنیدن یه صوت از استاد که میگفت مادرهایی که برای خودشون وقت میذارن ارزش و احترام بیشتری نزد بچههاشون دارن و با توضیحات روشن و واضحشون کم کم اون احساس عذاب وجدان از بین رفت و دقیقا از همون موقع فهمیدم که به قول استاد من باید احساس ارزشمندی کنم و برای خودم هم وقت بذارم،الان خدارو شکر حالم خیلی بهتر از قبله چون همونطور که به خوراک و پوشاک و تفریح و آموزش بچم اهمیت میدم به خوراک و پوشاک و تفریح و آموزش خودم هم اهمیت میدم و دیگه احساس غم و بی ارزشی ندارم و از این بابت خدارو بینهایت سپاسگذارم،تازه وقتی میریم مسافرت اجازه میدم هر جور دوست داره خوش بگذرونه(البته یکی از خوشگذرونی های اون خوردن تنقلات زیاده که هنوز هم روش حساسم،البته نه به اندازه قبل و امیدوارم خدا در این مورد هم هدایتم کنه),خلاصه با همین پسربلا کلی زیباییها رو میبینیم و با ذوق راجع بهشون حرف میزنیم،توی راه کلی آهنگ شاد میذاریم و قر میدیم و خلاصه کلی کیف میکنیم.دیگه مثل قبل محدودش نمیکنم به چیزهای که فکر میکنم درسته و مثل پدرش آزادی عمل تو انتخاب خوراکی و تفریح و …بهش میدم و از قبل خیلی محبوبترم و ابراز علاقه های بینظیری را از طرفش میبینم و در مورد آیندشم دیگه نگران نیستم و مطمئنم که اون بسیار بسیار موفق خواهد شد چون با وجود سن کمش خواستههای باورنکردنی راجع به حرفه و دنبال کردن علاقه هاش داره.
آخیییییش باورتون میشه همین الان هم اشک شوق از این همه تغییر به ظاهر کوچیک اما عظیم تو چشمام جمع شده،این تغییرات خوب رو برای همه ی شما آرزومندم،الهی که همیشه حالتون خوب باشه.در پناه حق😘😘😘
سلام زهرای عزیز و مهربون
ازت ممنونم و از لطف زیادت خیلی خیلی سپاس گزارم
راستش خود منم بخاطر فامیلیتون کنجکاو شدم کامنتتون رو بخونم.اولش فکر کردم نکنه عمه ام باشید چون اسم عمم زهراست😂😅
خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم و خداروشکر میکنم بخاطر داشتن دوستان الهی مثه شما
خیلی از حرفایی که از قول من زده بودین رو خودم نیاز داشتم یکی بهم بزنه.چون همونطور که استاد میگند،ما هرروز نیاز داریم به یاداوری این اموزه ها.چه برسه به اینا که کلا یادم رفته بود.چون فاصله افتاده بود.
خیلی بهتون تبریک میگم که اینقدر خوب دارین روی خودتون کار میکنید.قطعا پسرتون بهتون افتخار میکنه.
مشتاق شنیدن نتایج زیباتون هستم
دوستتون دارم❤️❤️❤️❤️❤️
همیشه شاد و رها در پناه خدا باشید🌹
سلام به دوستان همراهم در سفر نامه
از این فایل نمیشه به همین راحتی گذشت
لرزش دستان خانمی که، چند دقیقه قبل ازشون خواستگاری شده بود
واقعاً این لحظه زیباست
حسی که جنسش فرق داره
اعماق وجود این خانم شادی بود
با تمام سلولهای بدنش لذت میبرد
حسی از جنس عشق، که کاملاً تمام وجود ایشون رو به وجد آورده بود
واقعاً باید بارها و بارها این لحظه زیبا رو تحسین کرد
لحظه دریافت عشق
بخاطر اینکه مدتها عشق رو تحسین کردی
در وجود خودت پرورش دادی
و به جهان هدیه دادی
تصویر سازی کردی
بارها و بارها این حس رو تجسم کردی
و جهان وقتی بصورت مداوم این فرکانس رو ارسال میکنی
قطعا ما رو در معرض دریافت عشق قرار میده
دیدن این صحنه نکات زیادی داره
به نظرم تفکر به این قسمت از فایل، مقاومت های زیادی رو برای ما برطرف میکنه
اینکه نگاه به هیکل و سن و رنگ چهره و هیچ عامل بیرونی و ظاهری نباید کرد
احساس عشق از درون میاد
یه چیز کاملاً درونی هست
اما باید بیرونش ریخت
ابرازش کرد
به همه انسانها
به حیوانها
همه جهان اطرافمون
اینقدر به بیرون از فضای درونمون بایدعشق بدیم
که این عشق با حافظه تک تک سلولهای بدن ما اُخت بشه
عشق یه چیز درونی هست
اما بخاطر حضور نفرت، کینه، خشم، حسادت و خیلی حس های منفی که در ما بوجودمیاد
کم کم جاش تنگ میشه
یه وقت به خودمون میاییم میبینیم که دیگه نیست
تو وجودمون اینقدر پره که، جایی برای عشق نداریم
وگرنه یه بچه وقتی متولد میشه
مگه چیزی جز عشق دادن وگرفتن بلده ؟
باید جای عشق رو تو وجودمون باز کنیم تا بیاد
باید فضا رو براش مهیا کنیم
عشق میدونه شیرین و جذابه برای همین لوسه
وقتی میاد که خیلی تحویلش بگیریم
مدام تحسینش کنیم
عشق رو باید بخواهیم
نه اینکه اون آدم موردنظر رو
فقط حس عشق
وقتی با خودمون در صلح باشیم
وقتی عاشق خودمون و خدای خودمون باشیم
و به هر چیزی که در اطراف میبینیم به صورت آگاهانه عشق ارسال کنیم
جهان هم دریافت عشق رو برای ما بدیهی میکنه
دریافت عشق تو هر سنی امکان پذیره
اینکه استاد تو فایلهاشون میگن همه چیز عزت نفس هست دقیقاً درسته
اینکه به این فکر نکنیم، سنم بالاست
موهام سفید شده
دستهام میلرزه
من مثل دخترهای جوان سرحال و شاداب نیستم
اینها همه نجواهای ذهن هست
وقتی یک خانم میخواد خودش رو در معرض عشق با جنس مخالف قرار بده
نجواهای ذهنش میاد که
تو لیاقت دریافت علاقه از طرف دیگران رو نداری
در حالیکه خیلی راحت میشه الگو پیدا کرد
و اینها رو بدیهی کرد
خانمهایی که مردها جا افتاده و پخته حس بهتری بهشون میده
پس برعکس همین هم امکان داره
الگو پیدا کرد از افرادی که پوست کاملاً روشن وسفید دارند اما پوستهای تیره براشون جذابیت داره
افرادی با موهای لخت که همیشه موهای فرفری یک آدم نظرشون رو جلب میکنه
استاد دقیقاً درست میگن
عزت نفس همه چیزه
اینکه خودت رو لایق اون چیزهایی بدونی که بهشون علاقه داری
و این لایق دونستن ارتعاشی از شما ساطع میکنه
که به دیگران میگی
من بهترین هستم
و لیاقت دریافت بهترین ها رو دارم
وقتی که با اعتماد به نفس راه بری که من اشرف مخلوقات هستم
و خداوند از روح خودش در من دمید ه
به جهان اطرافت این رو میگی که به بهترین موجودم پس در برابر من، بهترین بُعدِ خودتون رو نشون بدید
اگر روی نقاط مثبت خودمون تمرکز کنیم و همیشه اون بُعد هایی از خودمون رو که دوست داریم ببینیم
جهان هم تمرکزش روی نقاط مثبت ما میشه و دیگران هم فقط نقاط مثبت ما رو میبینن
و وقتی به مدت طولانی این اتفاق میفته به راحتی در معرض دریافت عشق از کاینات قرار میگیریم
برای تک تک اعضای این سایت دریافت عشق الهی روارزومیکنم
دوستتون دارم
به نام خدایی که همین نزدیکیست
سلام سلام به همه
خدای من.. دیروز صبح که از خواب بیدار شدم تو دفترم نوشتم خدا جون من منتظر باران هستم شکرت که امروز باران میباره
چون خیلی وقت بود که بارون نیمده بود و هوا کثیف شده بود
امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم تموم شب بارون باریده و هوا فوق العاده بود…. مرسی خدا جونم عاشقتم
صبح خیلی زود با همسر جانم رفتیم پیاده روی و کلی لذت بردیم و سپاسگزاری کردیم به خاطر بارون به خاطر تمیزی هوا به خاطر لذت بردن از زندگی
اومدم تو سایت دیدم این فایل تو نشونه هام اومده وقتی دیدم شما هم از دیدن بارون قشنگ و هوای عالی لذت بردین و سپاسگزار خداوند هستین کلی کیف کردم
خدا جون چقدر قشنگ هدایتم کردی
چقدر ایمان پدر و مادر هارو دوست داشتم
چقدر برخورد خانم نگهبان با شما عالی بود چون همیشه میگفتن که با ایرانی ها تو امریکا خیلی بد رفتاری میکنن ولی من چیز دیگری میبینم
خدایا شکرت به خاطر این همه برکت و فراوانی و شکوه و عظمت تو
چه تکنولوژی بی نظیری که توی غار چه سرویس بهداشتی تمیزی وجود داره
ممنون از شما که این زیبایی ها رو به ما نشون میدین
دوستتون دارم
سلام به استاد نازنینم و مریم جونم و مایک دوسداشتنی
خدایا این فایل نشانه امروزم بودم فکر میکردم این فایل رو دیده باشم ولی با کمال تعجب من این فایلو ندیده بودم من از خدا خداسته بودم یاریم بده خودشو درک کنم و بشناسم تا بتونم درست و خوب زندگی کنم
من از این فایل دریافتم خدا همه عشق وزیبایی و هماهنگی و وصال و باران و ارامش و شجاعت و دریک کلام تبلورتمام حسهای خوب است و اما نزدیک این رب این خدا درون مایه هر چیزی در این جهان خواه پیدا خواه پنهان ولی هرچه هست هویداست با اثارش مثل عظمت و ارامش درون غار و مثل شجاعت کودکان و مادرانشان مثل انگیزه مریم جون مثل نظم و انجام وظیفه درست ماموران انجا مثل هوای خوب و عالی ان محیط مثل سرسبزی و مثل غریزه و میل به زیبایها مثل شو رو شوق به زندگی و به عشق و خواستن مثل حرکت برای به آغوش گرفتن ووصالی سراسر لذت بخش من فکر میکنم قانون زندگی اینه که فقط خدارا درک کنیم و پیدا کنیم ما به نکات مثبت توجه میکنیم نه به خاطر اینکه به مقصدی برسیم مثلا یک خونه بهتر و همسری رویایی و… اینه که اگه اینطور باشه بازم اون ارامشه نیست میشه به خواسته رسیدا ولی همش حرص و طمع است همش مثل همون تند دویدنه است مثل جاانداختن یک حقیقت مهمه یک حرف که معنی کلمه تغییر میکنه یا معنی ای نمیده حال انکه ما توحید را عمل میکنیم ما توجه به زیبایی میکنیم چون روح اگاهه دنبال کمال مطلقه در هر چیزی درون هرچیزی و قبل هرچیزی خدا را میخواد و او همواره در همه جا حاظر و امادس این منم که باید ببینمش هست و مشتاقه من ببینمش اینطوری میتوانم ارام باشم و رها خودم باشم و اصلم و بقیه خودشان میآین مسخر منن بی زحمت این نشانه رحمان است اینطوری هم خدا را داریم هم خرمارا همه را چون باز همه چی اوست و میل و اشتیاقت همواره بیشتر میشود چون دیگر زیبایی حضور خدا را درک کردی و همواره اونو میخوای .و این فایل یک ترمز رو به من نشون داد اینکه ادم باید دوست پسر داشته باشه تا منجر له ازدواج بشه در حالی که خداوندبینهایت دست داره که ما رو به خواستمون میرسونه این قدرت خداست اصل توحید وارامش نشنه حقیقت ان است پس باید باورکنم همین .
وااااای خانم شایسه عزیز چقدر آروم شدم با دیدن این غار
راست میگید باید گاهی وایستاد و فکر کنم دارم کجا میرم ب سمت جاده خاکی یا جاده آسفالت
وو چه راحت خودمو از خوشی ها دور میکنم
و چه وابستگی های برای خودم بافتم
و دنیا رو چقدر بزرگ گرفتم
همیشه برام سواله چرا کارا برای من سخت تر از دیگران شروع میشه
باید روی ذهن این نعمت بزرگ خدا کار کنم و باید از اول شروع کنم نکته به نکته ذهنمو درست کنم مثل ی پازل
و خدا سپاس میگویم ک من را انسان آفرید
اشرف مخلوقات
ممنون ممنون و بازم ممنون
از شما 3 گل زیبا
در پناه خدا