«سفربه دور آمریکا، رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم». من این رابطه را با زبان و کلمات انسانی اینطور توصیف میکنم که:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم.
۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برایممان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند؛
بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد؛
اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد؛
به شخصه تلاش میکنم، با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام دهم؛
به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق مشتاق همراهی با من بشود؛
بنابراین به همه دوستانم که سوالشان این است که از کجا و چگونه وارد این مسیر پر از نعمت و برکت شوند، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین راهنما است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 82767MB51 دقیقه
به نام خداوند بخشاینده ی مهربان
به نام خدایی که وقتی بزرگیش را به یاد میاری وقتی خودت را بهش میسپاری و با نام و یاد او شروع میکنی هر کاری را، و در ادامه ی مسیر هم همیشه به یادش و بزرگیش و قدرتش هستی، اون وقت اون کار آغاز و پایانش شیرین ترین کار دنیاست و این پایان که نه! بودن در این مسیر و نه مقصد هر لحظه اش میشه عشق بازی با محبوب میشه خاطره سازی با محبوب میشه روی شونه های خدا روی کشتی کروز بودنت، میشه موج سواری روی شونه های خدا میشه باالای بالا و مگه بالاتر از دست خدااا هم هست! No
سلام میکنم به خدایم سلام میکنم به این مسیرم که زیباترین و تنها مسیر ساختن بهشت دنیوی و اخروی توست، سلام میکنم به همین مسیری که منو با احساس خوبم به همه چیز میرسونه سلام میکنم به هدایت کننده ام، روزی رسانِ بیحسابم، نیرویی که منو رشد میده نور مسیرم هست و با من، تمام وجود من؛ میشه نور مسیر خَـــلق
این سنـــتِ خداست در حقِ آنان که تبلیغ رسالت خدا به خلق کنند و از خــــدا میترسند و از هیــچکس جز خدا نمیترسند و خدا برای حساب و مراقبت کار خلق به تنهایی کفایت میکند. ۳۹ احزاب
دیروز از کوهنوردی برگشتم .. روز شنبه که روز حرکت به سمت نهاوند همدان بود و فتحِ کوهِ ۳۴۵۰ متری چِهِل تَن از رشته کوه گَرین ( که از بروجرد تا نهاوند میاد و بزرگترین کوهش ارتفاع ۳۸۰۰ متری تقریبا داره) حسش نبود که بنویسم واسه این قسمت قبل از حرکت، این قسمت قسمتی بود که پدر جان کاری را انجام میداد که برای اولین بار بود موتور سواری .. رفتن تو دل ترس ها .. شجاعت .. ایمان و رهایی و توکل .. و ..
و برای من این کوه نوردی که بعد از سه سال جذب کردم که حتما هم بایستی میرفتم و جالبه که تا شب قبل حرکت هم شیطان ولِ کن نبود و میگفت نری هاا نرو نرو .. ولی همونجاست که باید شیطان را خاموشش کنی با منطق با ایمان قوی کامنت خدای درونم برای داستانی در مورد هدایت قسمت دوم کمکم کرد و من خودم از کامنت خودم اون وقتی که خواندمش انرژی و ایمانی قوی گرفتم که منجر به حرکت کردن با نگاه و باور درست و احساس خوب شد. خداروشکر خداروشکر خداروشکر.
خیلــــی حرف دارم خیلــــی
خیلی نشانه دیدم توی این کوه نوردی
خیلی درس خیلی خیلی درس گرفتم .. به نظرم همه باید کوه نوردی کنن انقدر انقدر انقدر درس داره این کوه انقدر انقدر خدای من خدای من حالا میگم داستان چیه نشانه ها چی شد و درس ها چی بودند خدای من
فقط اول میخوام از خدا تشکر کنم
بگم خدااا جون خدا جونم بازم این اشک ها این جاری بودن ازت ممنونم ممنونم ممنونم، ممنونم که بهم فرصت زندگی برای امروز بهم دادی، ازت ممنونم برای سلامتی تمام اندامم، سلامتی روحم، سلامتی تنم، سلامتی تمام ارگان های بدنم، پاهایی که میتونم جا به جا بشم بشینم منو ببرن جایی رانندگی کنم، سفر کنم، رکاب بزنم سرپا بیاستم ممنونم پاهای عزیزم ممنونم زانوهای عزیزم ممنونم کف پای عزیزم، ناخن های عزیزم ( امروز ناخن هامو گرفتم اول صبح توی حیاط باصفای خونه، و دیدم که زیر پام کلـــی مورچه هست وقتی دیدم اون صحنه را متحیر شدم! دیدم یک مورچه خیلی کوشولو داره یک قسمت از ناخن منو میبره .. و بعدش کلــی مورچه ی دیگه تا الان همه را بردند و اون موقع از همون اولین مورچه به خودم گفتم خدای من خدای من، تویی که به یک پرنده توی آسمون روزی میرسونی، به یک مورچه تو دل خاک و حالا از ناخن اشرف مخلوقات خدای من تو چقدر بزرگی و من چقدر خوشحال بودم از اینکه حتی ناخن من هم میتونه روزی باشه .. سلام کردم به مورچه ها .. تحسینشون کردم .. آه خدای من .. این زندگی واقعاا میتونه بهشت باشه همه چیزو همه جاش، وقتی که تو توحیدی هستی وقتی که تو خودت هستی همونی که باید باشی وقتی که برای رضایت خدایت زندگی میکنی و نه خلق او .. الله اکبر الله اکبر .. خدایا شکرت برای این جاری بودنت با اشک های مقدسم .. ) خدایا شکرت به خاطر دست های زیبایم چقدر میتونم چیز جابه جا کنم باهاشون میتونم بنویسم با دست چپم میتونم قاشقم هم با دست چپ بگیرم هر چند همیشه با دست غذا میل میکنم، میتونم مثل الان تا ساعت هاا تایپ کنم و بنویسم و با خانواده ی عزیز و گران قدرم که دلم براشون تنگ شد برای استادم تنگ شد همین دیروز .. تنگ شد یک روز نبودم دلم تنگ شد .. خدای من چقدر دوستانم گران قدرن چقدر عزیزن چقدر باید به خاطرشون به خاطر تک تکشون هر کدام که توی این مسیر زیبان سپاس گزاری کنم خدایاا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای این سفرنامه و این قسمت و استادم پدرم که اینجوری آزادِ آزادِ رهاست اینجوری در استقلال مالی و استقلال زمانی و استقلال مکانی هست و اینجوری رابطه ی بینظیر و عاشقانه ای با خداوند یکتا داره و اینجوری رابطه ی تحسین برانگیزی با مریم جان با عزیز دلش که هم پایه هم هستند و چقدر تحسین برانگیز این رابطه ی بدون وابستگی و دل بستگی خدایا شکرت.
خدایا شکرت برای اینکه میتونم ببینم چشمانم دو چشم درشتِ قهوه ای عسلی و این گوش هایی که میتونم بشنوم و این صدای زیبایی که میتونم کلام تو را جاری کنم خدای من. و خدایا شکرت برای این ذهنِ آرام و ثروتمندم که هر روز داره ثروتمندتر میشه و این اعتماد به نفس و خود باوریم که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه. خدایا سپاس گزارم
میخوام درس های کوه نوردیم را بگم قبلش توی دفترم نوشتم و الان دوست دارم با خانواده ی عزیزم به اشتراک بذارم برای خدایم.
من به همراه ۱۲ نفر بودم و نفر ۱۴ام هم، تورگایدی بودن از همون بچه های اونجا که راه بلد بودند و پیش رو.
Move at ۶ Am when the sun wanted to rise
با درک قانون و رفتن به کوه و کوه نوردی و مقایسه قدم برداشتن هام با قدم های توی زندگیم برای رسیدن به هر چیزی و قله را هم خود اون خوسته ام تجسم کنم، این درس ها بهم گفته شد اونم زمانی که داشتم بالا میرفتم ..
+ باید توی زندگیت هدف داشته باشی، هدف های بزرگ و برای رسیدن به هدف بزرگت همون هدف را کوچیک کوچیک کنی و تمام انرژِیت را روی آن هدف بذاری و وقتی اون هدف را میزنی انرژِی و انگیزه بیشتری بگیری برای ادامه دادن.
+ اما مهم تر از هدف داشتن چیه؟ هدفمنــــدزندگی کردن هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هایی که داری در این مسیر طی میکنی و به هدفت میدونی و ایمان داری میرسی، هدفمند زندگی کردن یعنی لذت بردن از تحقق رویات و رویایی که همین الان داری توش زندگی میکنی. ( توضیح: وقتی این مسیر را رفتم بالا از دوستانی که بودن وقتی ازشون میپرسیدم هدفتون چیه؟ اکثرا گفتن بریم بالای قله عکس بگیریم و بیایم پایین! البته که این صداقتشون را تحسین میکنم .. من فقط از دو نفر شنیدم که گفتن میخوایم لذت ببریم از مسیر .. اینجا بود که متوجه شدم واقعااا مهم نیست که تو، توی همین هفته های پیش دماوند و سبلان را چندبار صعود کرده باشی و بی نهایت قله دیگه را! مهم اینه که واقعاا چقدر چیز یاد گرفتی و پیاده کردی از همین کوه نوردی، چقدر ساده گیر تر شدی، چقدر خودت را شناختی چقدر به خودآیی ات به خدای درســــت پی بردی و به خودت و خدایت و این دنیا عشق میورزی، چقدر تونستی شادی و لذت را آرامــش را وارد زندگیت کنی چقدر تونستی با رفتن به بالا توی هر قدم خودت را تحسین کنی و همنوردت هات را، چقدر تونستی تشویق کنی خودت و همنوردهات را، چقدر تا همین جایی که اومدی خدااا را شکر کنی و ازش سپاس گزاری کنی به خاطر این فرصت، مهمه که چقدر تونستی خدا قوت بگی( دو کلمه مثبت) و نه خسته نباشی( دو کلمه منفی)!، و نه اینکه صرفا چندتا قله را زدی و چندتا عکس داشته باشی و بری بذاری توی صفحه اجتماعیت و بخوای جلب توجه کنی و بگی منمم اینجاا رو رفتم آی ملت )))
+ تمام انرژیت را بذار روی خودت ( صحبت کردن موقع کوه نوردی مخصوصا در مورد چیزهای حاشیه انرژیت را میگیره و حواست را از هدف دور میکنه، در حالی که میتونی انرژیت را تماما بذاری روی خودت و هدفت تا از این مسیری که داری طی میکنی بیشتر و بیشتر لـــذت ببری. )
توی این کوه نوردی من یک چیز را خیلی خیلی خیلی خوب درکش کردم خیلی بهش ایمان آوردم بازم بیشتر و بیشتر
اینکه این مسیری که توش هستم با تمام مسیرهااا تفاوت داره، تفاوت این مسیر اینه که این مسیر، مسیر نور ِ و نور واحدِ و ظلمات و مسیرهاش زیادددددددد، خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان رجیم ..
و ممنونم که من را هدایت میکنی به مسیر درستِ هموار مستقیم، مسیری که به آن ها نعمت فراوان اعطا کرده ای و نه گمراهان. خدایا شکرت
توی این کوه نوردی متوجه شدم که، اکثرآ واقعا ناسپاسن، نمیدونند، اکثرا توی همون پوسته اولیه موندند، اکثراا توی مسئله هاشون موندند و نتونستند بالاتر برند، نتونستند خیلی بزرگ فکر کنند، نتونستند با همین سن هاشون با اینکه سال ها معلم باشند! نتونستند خودشون را حتی بشناسند نتونستند با خودشون دوست باشند، نتونستند موفقیت دیگران را ببیند و اگر هم ببینند میخوان که سرکوب و به استهزا بگیرند، این برای شناخت خدا هم هست، نتونستند به خدا برسند اون جوری که باشه بشناسنش و چون نتونستند به دین های دیگه و اسلام .. بازم به مسخره بازی میگیرند، نتونستند ببینند که خودشون خالق ِ کاملِ ۱۰۰% زندگی خودشون هستند چون اصلا نمیدونند قانون چیه و خدا کیه و خودشون کی هستند ..
نتونستند بگن من مقصرم من مسئول کامل خوشبختی خودم هستم و همش مدام مقصر رئیس جمهور و این دولت و شاه و ایناا میگردن یک کسی که بیاد زندگیشون را درست کنه ببرشون در رفاه کامل ..
آره، وقتی با این گروه رفتم دیدی یک چیز را با تضادش میشناسن،
این کوه و این گروه و کلامشون نگاهشون به خودشون و دنیا و خدا، تضادِ فیزیکی بود و اون چیزی که من باورش کردم توی این مسیر توی این خانواده با دست بینظیر خدایم، مثبتش بود ..
اینکه من مسئول زندگی خودم هستم
اینکه من مسئول کامل خوشبختی خودم
اینکه من میتونم به هر چیزی برسم و خلق کنم و داشته باشم
اینکه دنیای بیرون من مثلِ یک آیینه است
اینکه همه چیز هست و نیازی به نگرانی و استرسی از هیچ چیزی نیست
اینکه همین خدااا کافی .. کافیه خودت را بسپاری بهش و ..
و وقتی داشتم همین را مرور میکردی دیدم چقدر من واقعااا خوشبخت هستم و چقدر خوشبخت هستم که توی این سن هاا خیلی وقت پیش با قانون آشنا شدم و به بزرگترین سایت موفقیت دنیا راه پیدا کردم با هدایت و لطف خدا و خیلی وقته که بهترین خانواده ی دنیاااااا را دارم و هر لحظه به خاطرشون سپاس گزارم از خدایم.
اینجااا بود وقتی که داشتم مینوشتم و مقایسه میکردم آرامشی که من دارم و زندگی خودم با کلامی که دوستان میگفتند و انرژی ای که داشتند. متوجه شدم که این یک هدیه بود این فرصت کوه نوردی که خدااااااااا محکـــــــم و مستقـــــــیم بهم بگه که حواست باشه کجایی .. حواست باشه الان توی کدوم مداری حواست باشه تا اینجاااا اومدی تو هم پادشاه جانم، یک روزی چه فکرهایی میکردی و چقـــــــدر مسموم بودند چقدر چقدر شرک الله اکبر چقدر شرک آمیز بودند .. چقدر خودت بودی که از تجربه ی نعمت های بیشتر خودت را دور میکردی بی اینکه بدونی، چرا؟؟؟ چون پرده های حجاب جلوی چشمانت بودند و تو نمیتونستی ببینی .. هر کسی محرم ِ اسرار نیست عزیزم، اگر میخوای به کاردار برسی با بالا برسی و عروج کنی باید بهاش را بپردازی عزیزم… آره متوجه شدم که خدا بهم گفت محمد قدرِ خودت را قدر داشته هات و قدرِ آگاهی هایی که داری را بیشتر بدون وابسته نباش به چیزی ولییی قدرشون را بدون رهاا باش .. بهم گفت این کوه نوردی که آره ماا آدما توی مکان های مختلفی زندگی نمیکنیم و گفت که توی مدارهای مختلفی بلکه زندگی میکنیم.
+بهم گفت که اگر میخوای به خداا برسی با تنها راهش، یعنی ثروتمند شدن که معنوی ترین کار دنیاست، باید بالونت را سبک کنی از هر آت و آشغالی، مثل قضاوت کردن ها، دروغ ها، مسخره کردن ها، حسادت ورزیدن ها، قسم های بی جهت و پوچ، قول های الکی، نامهربانی ها، تنفر و بیزاری، بودن در خاطرات خوب و بد گذشته، رها کنی خودت را از دل بستگی و وابستگی به کسی، رها کنی از اینکه بخوای انرژیت را بذاری روی تغییر کسی، رها کنی دیگران را ظرف دیگران را و بچسبی به تغییر و بهبود زندگی خودت، بیای و درزها را بگیری.
+ این کوه نوردی بهم گفت که چقدر مهمه که وسایلت عالی ترین باشه با کیفیت ترین باشه، واقعااا وقتی بری بالا متوجه میشه که چقدر یک کفش مناسبی که اندازه پاهات هست و برای این فصل مناسبه را ببری، کوله ی مناسب و ..
+ کوه نوردی بهم گفت، تجسم رسیدن به قله چقدر میتونه تو را پر انرژی کنه البته اگر بدونی قله ی زندگیت چی هست ( هدفت، خواسته ات، خواسته ای که با حرکت کردنت به وضوح میرسه فقط و البته با هدایت خداوند )
+ از فرهنگ آدما متوجه شدم که چقدر خانواده و اون شهری که بزرگ شدی میتونه روی باورهات تاثیر بذاره واقعااا چقدر اون روحیه ی مثبت و شاد و انگیزه دادن ها و تشویق و تحسین ها و سپاس گزاری ها و اعتماد به نفس و عزت نفس دادن به یک بچه از همون کوچیکی اون را پادشاه خدا را روی زمین، مستقل به بار بیاره ( استاد جونم راستی یادتونه گفتم از وقتی که دریم کچر، کارهای دستی درست میکردم تا الان ۳ تا از همین برادرزاده ها و خواهر زاده های من همین کار را توی همین بچگــی ها توی سن ۸ تا ۱۴ سالگی، یادشون دادم با خواسته ی خودشون و الان دارند کسب درآمد میکنند یکیشون که کلا ترکونده دیگه بابااا دمش گرم محمد باقر حتی الان وقتی کارهاش را نگاه میکنم میبینم که چقدر پیگیر و چقدر کارهاش متنوع تر از منه خدای من و چقدر فروشش عالیه ماشاا.. ماشاا.. توی همین اینستاگرام عزیز هاا کارهاش را میفروشه و تبلیغ میکنه خیلی عالی خدایا شکرت، حالا اینو میخواستم بگم که دیشب وقتی برگشتم تااا رسیدم خونه دیدم که به به محمد مهدی عزیزم این شاه کوشولوی پرانرژی و بسیار خلاق هم برادرزاده ام، هم شروع به بافتن همین دستبند ها و پای بند ها کرده و اونم داره با ذوق و شوق درست میکنه و الان شدند ۴ نفر ..
یک سوال واضح و مشخص از خودم
محمد عزیزم، واقعاا به نظرت ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیا نیست؟؟؟ واقعا با تغییر خودت دیدی چقدر تونستی تاثیر مثبت بذاری روی همه چیز روی این چهار تا عزیز که الان بخوان اینجوری از همون کاری که با تضاد توی سفرت شروع شد اینکه دوست داری همیشه در سفر باشی و توی همین سفر رفتن همیشه اصلا کسب درآمد کنی و مولد ثروت باشی .. دیدی چقدر با تحقق رویات اون روزهااا با موندنت روی خواسته ات جدی گرفتنش با ادامه دادنت دیدی چقدر تا همین الان داری ثروت خلق میکنی .. و اینم خدا میدونه چقدر ادامه داره .. و تا همین الانم چقدر این انرژی ادامه داشته … گفتم که قبلا هر سه تای بچه ها کارهاا را میبردند مدرسه حتی و اونجا میفروختند!!! و اونجاا همون بچه هااا چقدر تا همین الانم تحت تاثیر قرار گرفتند ..
حالا بازم به خودم میگم که اگر بازم ادامه بدم و کسب و کارم را این چیزی که میخوام و خداروشکر امروزم بازم به وضوح رسیدم در حالی که توی ستاره قطبی نوشته بودمش، اینکه میخوام کسب و کارم سایتم به وضوح برسه در حالی که داشتم قران میخواندم و رسیدم به همون آیه ۳۹ احزاب خدای من یک دفعه پررده ها کنار رفت و بهم گفته شد و اشک بارون شدم دوباره .. و حالا اگر ادامه بدم خدااااا میدونه با امروز ِ من خدا میدونه با باورهای امروزِ ثروتمند من، با انگیزه و اشتیاق سوزان من، خدا میدونه با نگاه بین المللی و بزرگ من، چقدر چقدر چقدر چقدر این دنیاا و دیگه نه فقط خانواده و دوستان و این شهر و این کشوررر نه تمامم دنیااا تغییر میکنند با تغییر من با نگاه توحیدی من و چقدر منجر به رشد و ثروتمندتر شدنِ این دنیاا میشه خدایاا شکرتتت خدایاا شکرت
+
+ توی این کوه نوردی متوجه شدم واقعااا نمیتونی وقتی میخوای بری بالا ۱۰ قدم را توی یک قدم بری و طی کنی اصلاااا نمیتونیییی، فقط و فقط قدم به قدم میتونی بری بالا، و تازه بهم گفت نمیتونی قدم های بلنــــــد برداری چون اگر زیرپات را ندونی چیه و با اعتماد نخوای قدم برداری، ممکنه زیر پات خالــی بشه و یک دفعه چپ کنی واقعاا، اماا بهم گفت که میتونی فرود بیای ۱۰ پله را چون همیشه مسیر بالارفتن ماجراجویانه تر( کلمه ای که به جای سخت تر بودن استفاده میکنم و بهم حس بهترین میده) از پایین اومدن هست.
پس شما میتونی پله پله بالا بری اونم همیشه، و همیشه هم میتونی سقوط کنی از همون جایی که هستی اگر حواست پرت باشه و در تعادل و هماهنگی با خودت نباشی و خودت و هدفت را گم کنی و درگیر حاشیه بشی و حواست به رفتار دیگران باشه.
در واقع، خیلی این درس را توی همین کوه نوردی تجربه کردم، بارها شد که میخواستم گام های بلندی را بردارم و دو سه باری پاهاام لیز خورد از روی سنگ ها اما تعادل داشتم، و چند باری هم که گام های بلند برداشتم واقعاا میدونستم با ایمان قدم را برمیداشتم چون میدونم زیر پام سفته .. محکمِ اوکیه اینو میگم اعتماد به خدا ..
امیدوارم که همه ی ما سبک بال پرواز کنیم و سنگین بار البته .. توی این مسیر کوه نوردی سبک بالا رفتم و چقدر باعث شد که سنگین بار بالا برم و پایین بیام.
+ درس دیگه اینکه، باید با ابزار مناسب بری کوه نوردی، اگر ابزارت خوب و با کیفیت نباشه مثلا به جای اینکه تو کفش مناسب همراهت باشه با دمپایی انگشتی بخوای بالا بری، خب این ابزار مناسب نیست دیگه این جای خود را داره و کفش مناسب کوه هم جای خودش، و چقدر اینجاا بود که من پی بردم و درک کردم ابزار مناسب ِ با کیفیت یعنی چی
+ این کوه نوردی بهم گفت که، هر چیز بی کیفیت را واقعااا گرون خریدی در حالی که ارزون هم باشه قیمتش!
+ بهم گفت هر چقدر ابزارت بهتر و نگاهت قوی تر و ثروت آفرین تر باشه این مسیر را برات راحت و لذت بخش تر میکنه ( در واقع پادشاه جان تو باید به استقلال مالی، و زمانی و مکانی برسی، تو باید ثروتمند باشی و پولــدار ، اون موقع که پول داری میتونی هر چیزی که میخوای را بخری و داشته باشی و تجربه کنه، اون موقع که پول داری میتونی بهترین هاا را هم هدیه بدی، اون موقع که پولداری میتونی به هر جایی که میخوای سفر بری کوه بری خودت بری اصلا نیازی به کسی هم نداشته باشی اصلاا خدا که هست جانم … )
+ این کوه نوردی بهم گفت، ساده ترین و راحت ترین و لذت بخش ترین تغییر زندگیت در تمام جنبه هااا، فقط و فقط و فقـــــــط با تغییر نگرش های توست، با تغییرِ باورهای توست پس بها بپرداز واسش، وقت بذار، زمان بذار انرژی بذار قســـــم میخورم که چقدر ارزشمندن تک تک این فایل ها و دوره هاا قسم میخورم که باید باید قانون را درک کنی این لازمه لازمه واسه هر کسی لازمه و چه بسا دستی این مسیر خدا را نشونت بده که بهترین باشه و توحیدی . خدایا شکرت به خاطر استاد جانم مریم جانم خدااوند بیشتر و بیشتر بهتون بده .. عاشقتونممم خدایا شکرت عاشقتونمم
+ این کوه نوردی بهم گفت، که با هر سختی آسانی هم هست، توی هر سختی هم آسانی هم هست ( این کوه عزیز و با عظمت، واقعا شگفت انگیز بود و جونِ من یکی را که گرفت واقعاا واقعاا برام چالش برانگیز بود آخرین باری که کوه نوردی با تجهیزات رفتم سه سال پیش توچال بود که یک روز استثنایی را ساختیم .. و چقدر من متوجه شدم که این کوه نوردی علاوه بر این همه درس بهم بگه، که باید استقامتم را ببرم بالا، باید هوازی بیشتری کار کنم تا نفسِم سرحال تر باشه، و چقدر میتونه یک بدنِ قوی مخصوصا کمر و پاهاا میتونه توانِ من را بالاتر ببره – حالا همه ی این ها را که گفتم توی این سفر شکل های مختلفش را دیدم دوستانی بودند که حجیم بودند و وزن زیاد و پاهاشون توانمند نبود ولی اعتماد به نفس و عزت نفس زیادی داشتند آروم میومدند بالا ولی پیوسته بود .. تحسینشون میکنم .. )
+ این کوه نوردی بهم گفت که زن بودنِ دلیل بر محدود و ناتوان بودنت نیست .. دلیل بر محدود بودنت نیست .. دلیل بر تجربه ی کوه نورد بودنت اصلاا نیست .. من دوستان زیادی دارم که کوه نوردی میکنند اونم حرفه ای اصلا اولین کسایی که من را با این ورزش آشنا کردند خانم بودند، خدا جون دعا میکنم برای همای عزیزم که چقدر راهنمایی کردی من را با کلام و نگاه ایشون، دعا میکنم واسه لیلی جان واسه مادر جانم، خانم مهربان که چقدر هدایتی بود واسه خرید وسایل .. هر جا هستند انشاا.. که صحیح و سالم و قوی و قدرتمند و شاد و خندان و سرحال باشند الهی آمین.
+ یکم در مورد مسیری که طی کردم بگم برای این کوه، مسیر طی کردن این کوه جوری بود که تو بایستی از سنگ های ریز و درشتی میگذشتی از صخره های بزرگ و مستحکم و حتی یک مسافت بسیار طولانی را از یک شیبِ ۸۰%ی بالا میرفتی ( و همینطور پایین) مسیری که ما ازش بالا رفتیم را بهش میگن خط الرأس یا Divide معنیش میشه: به خط اصلی و بلندترین یال بین دو قله که محل تقسیم آب باران باشد، خط الرأس گفته می شود. قبل از تعریف خط الراس میخوام یال را بگم:
یال: به محل برخورد در دامنه های شیب دار در بالاترین نقطه تماس(شیب محدب و برآمده بین ۲ دره) یال گفته می شود.
اما خط الراس، واژه ی فارسیش معادل آب پخشان است. خط الرأس اصلی محل تقسیم دو حوزه ی آب ریز جداگانه است. در حالی که خط الرأس فرعی با این که محل تقسیم آب است، اما آب های سرازیر شده از هر دو قسمت آن به یک حوضه ی آب ریز ریخته می شوند.
+ درسی دیگه که گرفتم اینه: داشتن هم پایه، همنورد، همسفری که هم فکر و هم مدار و همیشه پایه باشه چقدر چقدر چقدر میتونه انرژیت را انگیزه ات را حواست را تمرکزت را اصلااا این طی کردن تا قله را برات لذت بخش تر کنه، که من خداروشکر دوست عزیزم رضا باهام بود که دنیا دیده اس و ما توی این مسیر به جای دو تا کوله یک کوله آوردیم و سبکِ سبکش کردیم فقط وسایل ضروری و اینجوری بود که کوله یک تایمی روی کول من بود و زمانی که میخواستم میدادم به رضا و بر عکس .. و چقدر واقعا تجربه ی همون بالا و پایین رفتن زمانی که من کوله روی دوشم بود و زمانی که نبود فرق داشت ( از دیدِ سبک بالی ) عاشقـــــــتم عزیز دلم .. من خداروشکر میکنم به خاطر عزیز دلی دارم که عاشقشم و خداروبه خاطر وجود ارزشمندتش هر لحظه شکر میکنم ..
+ درس بعدی که گرفتم اینه که نمیتونی از پایین واقعااا به خوبی بالا را ببینی امااا وقتی میری بالا خیلی خوب میتونی پایینت را ببینی که ببینی چقدرر بالا اومدی و وقتشه بازم خودت را تحسین کنی وقتشه که تبریک بگی وقتشه که بگی اگر تا اینجا تونستی که تونستی بازم میتونی بالاتر از اینم بری .. Come on The King
+ چقدر اینکه کسی مسیر را بدونه به خوبی و توی روز و شب بدونه چقدر خوبه که راهنمات باشه .. ما یک تورگاید محلی داشتیم ولی ایشون توی صبحِ بامداد وقتی که هوا کاملا تاریک بود نتونسته بود که مسیر را پیدا کنه چون که تا حالا اصلا توی تاریکی بالا نرفته بوده و همیشه توی روشنی کوه نوردی کرده .. به خاطر همینم از همون اول مسیر ما انرژی زیادی را توی همون ایستادن ۲۰ دقیقه ای هدر رفت که میتونست نباشه .. چقدر راهنمایی خوبه که کلِ مسیر را رفته و تووووو فقطططط پشت سرش با ایمان قدم برمیداری و میدونی این مسیر شما را به راحتی و سادگی به قله میرسونه فقط کافیه ادامه بدی ادامه بدی پادشاه جان .. * | خب راستش توی این تیم چند نفر توانشون پایین بود و چون یک تیم بودیم همه پشت سر هم با هم میرفتیم بالا اما از یک جایی واقعااا همون کسایی که میتونستند مثل من دوست داشتممم برممم بالا و نمیخواستم دیگه توانم هدر بره انرژیم در واقع نمیخواستم اشتیاق سوزانم برای ادامه مسیر با این مانع هدر بره .. میخواستم پرواز کنمممم نمیشددد ولی شکوندمش و رفتم بالا .. رفتم بالا بالا یک جایی خیلی از دوستانم زودتر رفته بودند و آدم هایی که عقبم بودند خیلی با من فاصله داشتند یعنی من موندمو و ادامه ی راهی که تا حالا نرفتم و نمیدونم کدوم مسیر را باید رفت .. اما همونجا هدایت خواستم و خدا نشونم داد مسیری که هدایت شدم مسیری بود که منو زودتر رسوند به راستی و تازه و جالب تر بود همون مسیری بود که بایستی از صخره های سنگی بسیار بزرگ میکشیدم بالا و چقدر چقدر هیجان انگیز بود یک جاهایی واقعااا قلبِ منم استاد جون رفت تو شرتم چون یک جاهاییش واقعااا لبه پرتگاه بود و فقط به اندازه ی یک جاا کفش بود و اگر حواست نبود و میترسیدی و غلبه نمیکردی بمـــب .. واقعااا وقتی گذشتم ازش و رسیدم به قله ی اول از اون مسیر ماجراجویانه، چقدر چقدر خودم را تحسین کردم و دوستانی که اون بالا بودند و خیلی هم خوشحال بودند خداروشکر .. خیلی خودم را تحسین کردم خیلی مسیره سخت بود اونجاااا خیلی واقعاا هر کسی باید تجربه کنه توی حرف نمیشه بگی من کوه نوردم ( من .. هستم ) باید تو عمل نشون بدی و من حرف و ایمان و عملم یکی بود و هست خداروشکر ..
+ بعد از این کوه نوردی وقتی داشتم مینوشتم توی دفترم، یک لحظه نوشتم که چقدر کوه نوردی با همین اعضای گرم و صمیمی خانواده ام میچسبه و لذت بخش… همون لحظه ها داشتم تجسم میکردم و مقایسه میکردم این دو کوه نوردی که توی کوه نوردی با بچه هاا واقعاا کلام و نگاه و باورهامون چیی هست … خدای ن خدای من .. داشتم میدیدم که هر لحظه داریم میگیم عاشقتمممم عاشقتممم و من مثلا کمی بالاتر رفته بودم چون مسیر را بلدم و از اون بالا داشتم بچه ها را تحسین میکردم داد میزدم خداروشکر میکردم و بارهاا میگفتممم مااا چطوریممم .. بعد همه میگفتیممم عالییی خدایاا شکرت یا اهنگ هایی که میذاشتیم و میرقصیدیم کنار هم بودن هامون برای میل کردن میان وعده ای پرانرژی برای ادامه مسیر و سپاس گزاری از خدا و خودمون و تحسین خودمون برای اینکه تا همین جاا اومدیم بالاا و حالا هم ادامه میدیم .. عکس هایی که میگرفتیم از هم از کوه از زیبایی هاا .. واقعاا من دیدمم و تجسم میتونستم کنم این صحنه هاا را و چون تضاد این صحنه را دیده بودمم حالا خیلی قدر دان تر و سپاس گزارتر هستم از خدا به خاطر همچین خانواده ای پاره های تنی .. میاد اون روزم .. میسازیمش .. درخواستش فرستاده شد .. جالبه شب قبلش عزیز دلی برای من پیامی فرستاد درحالی که پایین کوه کنار چشم آب سرد روان چادر زده بودیم و استراحت کنیم و آماده بشیم برای فردا .. همون موقعااا انقدر سپاس گزاری کرده بودم و حالم عالی بود از اینجا بودن از دوستان جدید هر چند که نگاهشون با من ۱۰۰% تفاوت داره، ولی خوشحال و سپاس گزار بودم و کلی داشتم سپاس گزاری میکردم و رسیدم به این جمله درک که، خدای من واقعااا چقدر دوست دارم که انقدرر حالم خوبه که برای یک چیز یک نعمتی که به من اعطا کردی دوست دارم لحظه های بعدممم بازم به خاطرش سپاس گزاری کنم ..
همون لحظه بود که وقتی اینو توی ذهنم گفتم .. دیدم رضای عزیز بهم گفت محمد، من واقعاا داره کلی بهم خوش میگذره و اصلا چقدر این لحظه را دوست دارم توی لحظه ی بعدم باشه .. در واقع رضا همون چیزی را گفت که منم توی ذهنم گفتم .. اما به قول مریم جان توی قسمت اول سفرنامه .. بچه هااا باید از هر زیبایی هم گذشت، چرا که میدونیم با رها کردن زیبایی لحظه های بعد زیبایی بیشتری در انتظارمون هست ..
و همون لحظه بود باورتون میشه که این عزیز جان بهم پیام داد:
۱۸ نحل
نعمت های الهی قابل شمارش نیستند، نسبت به انچه میدانید شکر کنید و نسبت به انچه نمیدانید خداوند غفور و رحیم است ..
و اما دو درسِ پایانی بسیار مهم ..
اینکه، این کوه نوردی و قانون بهم گفت: خدا بهم گفت که من محمد انرژی خلاقی هستم که همیشه هر جایی هستم و هر لحظه دارم به فرکانس شما پاسخ مثبت میدم .. پس حالا که اینجوره واقعاا باید برات مهم باشه کنترل ورودی هر چیزی را نخوای بشنوی فقط خوراک مناسب بدی، بهترین هاا را بدی، مهمه که مثبت اندیش محض باشی.
و در این مورد که، وقتی همون اوایل مسیر دیدم که با یک گروهی هستم که واقعا اکثرا نگاهشون برخلاف منه، اولا دیدم که نمیتونم نگاهم را به کسی بگم که انرژی بذارم برای تغییر دیگران .. به خاطر همینم از یک جایی به بعد کلا اعراض میکردم و توی اول مسیر گفتم آقاا من باید یک چالش بذارم واسه خودم.. گفتم بیام قله را کسب و کاری که میخوام ایجاد کنم با این ویژگی ها در نظر بگیرم .. هنسفری را گذاشتم و رفتم بالا در حالی که چرت و پرت هایی که حاکی از یک خبر و قدرت بیرونی میداد را نمیخواستم بشنوم و نمیتونستم واقعاا چون هدفم برام مهم بود .. خیلی خوب خیلی خوب تونستم کنترل ذهن کنم واقعاا خوب تونستم واقعا خوب تونستم درک کنم که الانه که باید ایمانم را نشون بدم و مسیرم را ادامه بدم و فقط و فقط به هدفم تمرکز کامل کنم و نه چیزی دیگه .. تا یک جایی رفتم(یم) خیلی خوب بود و احساسم خیلی خوب شده بود اونم با توجه بر زیبایی هاا چطور ؟
مثلا اومدم توی ذهنم با اینکه صدای کسی را نمیشنویدم اومدم لباس دوستان لباس های رنگارنگ و شاد صورتی، سبز، قرمز، آبی، بنفش .. را تحسین میکردم توی ذهنم هاا
بعد این درس اومدم به یادم که، من تابع شرایط نیستم واقعا، من میتونم شرایطی که میخوام را بسازم، راستش انرژی مثبت من غالب نبود بین بچه هاا ولی میخواستم که بشه .. و بخداا قسم شدشد شد اآقاا ساختم ساختممم خیلی به خودم افتخار میکنم بین این همه انسان که منفی نگر بودند و نگاهشون احترام میذارم ولی کاملا برخلاف من بودند تونستم شرایط را تا اونجایی که خودم میخواستم بسازم یعنی اینکه، یک جایی به بعد اصلا تعریف از من میکردند اقای فتحی .. محمد .. از ما عکس بگیر .. عکس های تو معروفه … تو فقط خوب عکس میگیری … خیلی حرفه ای هستی پسر .. ممنونم ازت … دمت گرم .. تو چقدر خوبی .. حتی گفتند توی این گروه با اینکه خب منو اولین بار بود که میدیدند و برعکس آقاا، فقط ایشون عکس بگیره عکسم خواستید بدید ایشون بگیره خیلی حرفه ایه .. و ایناا این کلمه هاا تا آخر جاری بود .. تا خود قله .. و این تعریف هاا هم از زمانی شروع شد که شارژ mp۳من تموم شده بود و بازم تا آخر مسیر با ۱۲ تا از اعضای گروه یک جاهایی هم صحبت میشدم و چقدر این ِ کوه نوردی عاشقشم اصلا اینکه میای و بالاخره یک چند دقیقه ای هم کلام میشی و در مورد یک چیزی با هم صحبت میکنید که دقیقا علاقه ی مشترک شماست .. خدای من خدایا شکرت
چقدر درس ها گرفتم چقدر تونستم خودم را محک بزنم قدرتِ خلق زندگیم را قدرت فرکانسم را
بعد از رسیدنم به قله ی اول تازه متوجه شدم که قله ی اصلی اون بالاست دقیقاا اون بالا جایی که ۳۰ دقیقه دیگه حداقل بایستی اادامه بدیم .. من نشستم گفتم نمیام رضا .. ولی خب بچه ها رفتند تورگاید تا رسید بالا رفت اصلا حتی یک ثانیه هم نایستاد خیلی مصمم ادامه داد و از همین حرکتش در حالی که من و خیلی از بچه ها نشسته بودیم انگیزه گرفتند و اوناا هم رفتند .. در واقع فقط ۵ دقیقه ایستاده بودم میخواستم دراز بکشم که سرپرست گروه عزیز که نگاهش فرق داشت با بقیه تا حدود زیادی، بهم گفت پاشو پاشو محمد بیاا بریممم بایدادامه بدیم .. منو و ایشون دوباره هم کلام شدیم بازم میگم اولین بار بود که همدیگرو میدیدم در واقعا خیلی هااا از دیدن آدم های جدید میترسن .. ترس دارند .. اما توی این کوه نوردی این ترستم میشکنه کاملاا .. رفتیم با هم از همون اول با عمو مهرداد در مورد اولین خاطره ی کوه نوردیشون صحبت کردم و بعدش ایشون کلی چیزهای دیگه گفت و اخرای مسیر را تا خودِ پای قله را شعر خواند و بسیار حماســـی و تحسین برانگیز .. راستش دیگه بریده بودم تا همون قله اول ولی همراهی خداااا با ایشون اصلا نفهمیدم که چطور رسیدیم به قله اونم ۳۰ دقیقه نان استاپ هااا .. خدای من شکرت وقتی این همراهی را متوجه شدم خیلی خدا را شکر کردم یاد اون لحظه ای افتادم که واقعاا هیچکسی جلوم نبود و عقبم هم کسی را نمیدیدم و مسیر را هم نمیدونستممم واقعاا و گفتم خدااایاا خودت مسیر را نشون بدم و همراهم باش و این مسیر را برام لذت بخش تر کن! خدایا شکرت
و این همراهی خداا تا پایین مسیر هم اتفاق افتاد .. نمیدونم میتونید درک کنید یا نه من کلا از یک جایی به بعد تو خلا بودم خیلــــی این کوه نوردی برام چالش برانگیز بود که من تونستم هدفم را بزنم .. اماا از یک جایی به بعد انگاری روی دنده اتومات فقط حرکت میکردم و پایین میومدم و اصلا نمیتونستم زیبایی های بیرونم را خوب درک کنم فقط دوست داشتم ادامه بدم .. اینجااا هاا بود که دقیقا این درس را بهم گفت خدا جون
+ قبل از اینکه به هدفت برسی هدفی دیگه انتخاب کن
در واقع درسته این هدف را زدم ولی از بعدش به بعد هدفی واقعاا نداشتم و چون نداشتم فقط چون بچه ها دارند حرکت میکنند منم میرفتم پایین در واقع از زندگی به سبک شخصی خارج شده بودم.
و این بی هدفی ادامه داشت تااا جایی که تقریبا یک ساعت از این ۴ ساعت پایین اومدن مونده بود که اتفاقا قبل از اون اتفاق زیبا و دوست داشتنی، من گفتمم اقاا بچه هاا برن جلو اصلا برن .. من اصلا اون لذتی که میخوام را نمیتونم ببرم .. نشستم یک جایی و شروع کردم به سپاس گزاری با همون حال بی حالی … همون جااهاا فرکانس های خوبی فرستادم چون دقیقاا ۵ دقیقه بعد از این سپاس گزاری، یک دفعه هااا با اینکه انرژی نداشتم و دوست داشتم هدف داشته باشم ولی یادم رفته بود و خیلی خسته ی بدنی شده بودم در حالی که داشتم پشت بچه ها هم قدم برمیداشتم یک دفعهه هاا همون تورگاید عزیز یک دفعه مثل جتی از کنارمون با دو رد شد!!! و فقط توی این رد شدن یک جلمه رد و بدل شد بین ایشون و سرپرست عزیز، اینکه گفت سرپرست گفت کجا میخوای بری: تورگاید گفت میخوام دو کنم تا برسم پاینن و برم به چشمه
اقااااااااا همین که این گفته شد همین چشمه هاااااا فقطط و اینکه دیدم داره واقعاا یک سراشیبی خوب را با این سرعت دووو میکنه انگیزه شد دقیقاا انگیزه شد با اینکه ۱۰۰ متر جلو رفته بود برام واقعا چشمک میزد که برم پایین و دوو کنم تا برسم به چشمه .. اخ ایشون تا گفت چشمه .. ذهنم رفت ( نبردم واقعاا هدایت خدااا بود رفت ذهنم را برد خدا جون) سمت اینکه همین الان پاهام را گذاشتم توی آب چشمه و سر و صورتم را شستم و کلی سرد و خنک شدم .. همین کافی بود که بدون اینکه به کسی بخوام بگم منممم دوووو کنمممم و واقعاا خودم را تحسین میکنم .. انقدر دو کردم تا رسیدم بهش .. بچه هاا این مسیرر استاد جون این مسیر خیلی شیب داشت و سنگی بود ولی من تونستممم اینجوری با سرعت برم پایین .. رفتم تا رسیدم بهش و تا رسیدم بهش گفتم و ازش تشکر کردم به خاطر این انگیزه ای که خودش اون موقع نمیدونست میتونه در دل ِ کسی بیدار کنه .. ازش تشکر کردم و ادامه مسیر را توی ۴ دقیقه با دو رفتیم پایین تا رسیدیم به چشمه .. الله اکبر .. خدای من
دقیقاا بهم گفت همین بچه ها اگر اینجوری پایین نمیومدیم و بایستی ۱ ساعت دیگه برسیم پایین ..
و اقاا همینم شد ما توی ۵ دقیقه اون مسیر را اومدیم پایین صحیح و سالم ولی بچه های دیگه یک ساعت بعد از ما رسیدند به چشمه ..
واقعااا دیدم انگیزه مهمه هدف مهمه .. باید سوخت جت داشته باشی .. واقعا تجسم اون لحظه چقدر تونست بهم انرژی بده که چند دقیقه بعدش آقاا اصلا خلق بشه. خدایا شکرت.
و اما درسِ آخر و مهم ترین درسی که از دیروز تا الان مدام توی ذهنمه و بی نهایــــت انرژی گرفتم باهاش.
اینکه به خودم، بگم اگر من تونستم این کوه را صحیح و سالم برم بالا و پایین و از پسش برمیام، پس میتونم از مسائل ریز و بزرگم هم برمیام … من میتونـــــم
عااا اینم الان یادم اومد که، همانطور که برای خودت و نگاه خودت و سبک خودت ارزش و احترام قائلی، برای نگاه و سبک شخصی دیگران هم باش، باید بپذیری که این دنیا همه جور آدمی را همه جور عقایدی را باید توش باشه .. جهان ما جهان دو قطبی هست .. تفاوت ها را بپذیر پادشاه خدا و زندگی کن به سبک شخصیی خودت به خودت عشق بورز نگاهت را انتخاب هات را براشون ارزش و احترام قائل باش.
اینم از درس هایی که فکر کنم چندین و چند ساعت پاشون بودم و خداروشکر میکنم واقعا.
اما نشانه هایی که بایستی میدیدم .. این مورد اول را میخوام دل تو دلم نیستم لامصب که به عزیز دلم بگم ..
عزیز دلم، میدونی فامیلی تورگاید گروه چی بود؟!! دقیقااااا رشیدی بود .. یک بدنساز و قدرتمند و توانمند و بسیار زیبارو .. وقتی این نشانه واضح را اواسط مسیر توی همون توجه هام به زیبایی ها دیدم حالم دگرگون شد .. خدایا شکرت .. میبینمت به زودی واقعا عزیزم عاشقتممم من ..
نشانه ی بعدی این بود: که داشتیم بالا میرفتیم همون موقعاا که خیلی تعریف میکردند و اینا .. همون جا ازم پرسیدند که آقا محمد مالِ کجایی؟ همون شوش؟ بعد یک دفعه سرپرست دوم گروه که معلم زبان دوران دبیرستانمون بود گفت که ایشون مالِ آمریکان از امریکا اومدند .. ( خنـــده) منم اضافه کردم آره مالِ Fl USA هستم (کلاهمم کابوی بود )
و البته چندین و چند نشانه دیگه خداروشکر ..
خداروشکر خدروشکر خداروشکر
استاد جونم عاشقتونم ..
الهی که همیشه سربلند باشیم و هر روز ثروتمندتر و شادتر و ایمانمون بیشتر و بیشترش کنیم… خدایا شکرت.
آها یک چیز دیگه هم یادم اومد، اینکه واقعااا مسیر تا قله رفتن در حالی که کلی مسیر وجود داره تا اونجا برسی میتونی راحت ترین مسیر را و ساده ترین مسیر را انتخاب کنی .. چرا باد بخوای باور کنی که بگی من سخت ترین مسیر را میرم چون اگر سختی نباشه مثلا این این رسیدنه لذت بخش نیست
اینجا بود که به خودم گفتم بابا، مسیر خدا مسیر راحتی و لذت بخش من میتونم اصلا با هلیکوپتر بالا برم یا میتونم برم بالا با تجهیزات و برای پایین اومدن با چتر نجات بیام با وینگستون بیام با هر چیزی لذت بخش تر و هیجان برانگیز تر از پیاده روی هاا .. مگه نمیخوای تجربه کنی .. پس میتونی تجربه هات را گسترده کنی زمانی که نگاهت را بزرگتر کنی …
. . . . .
۲۰ دقیقه است که از پیامم میگذره و میخوام ویرایشش کنم ..
میخواستم اینو بگم ..
توحیــــد یعنی اینکه از هیچ کسی و هیچ چیزی نترسی، یعنی ایمان به خدا و کسی که ایمان داره به خدا نه گذشته اش غمی داره و نه ترسی از آینده اش آینده ای که هنوز نیومده.
با دلیل و محکم با قانون با ایمان اصول های سبک شخصیت را بهشون برس و پای بندشون باش و خارج از اصولت زندگی کردن را بذار خط قرمزت .. محکم باش و استوار .. تو برگی نیستی که با هر بادی بلرزی .. تو پاره ای از خدایی تو خدای روی زمینی و الانم انتخاب کردی که دست خدا برای گسترش او باشی روی زمین پس واقعاا همه چیز برای تو و همه چیز مسخر تو .. شاد باش و بخند و همه چیز را ساده بگیر و بسپر به خدا .
…. I N GOD WE TRUST ….
خب حالا وقت گذاشتم که اون چیزی که برداشت کردم را بنویسم ” 02:01 Pm ”
سلاممممم، سلامممم صدتا سلاممم نه هزارتااا سلاممم نه یک میلیون باررر سلاممم آقااااا
سلامم به خودممم که میخوام بازم بنویسمم و اون حال * خوبم را عمیق تر و طولانی ترش کنم با انجام کاری که دوستش دارم و تو خونمه و حالا یک باور و یک هماهنگی
*: منظور ” بودن ” است. بودن در احساس مقدس خوب که همه ی اتفاقات خوبمون را یکی یکی رقم میزنه. یوهووووو
با خواندن قسمتی از نظرات دنیای ارزشمند هم پاره هام یک سری نکته ها در ذهن خلاق من ” Bold ” شدند.
و تازه یک سری خواسته هااا دوباره زنده شد! Woww it’s Great
این نکته ها را همون روز که قسمت 81 را دیدم بدون اینکه قسمت 82 را با بالاترین کیفیت ( احساس لیاقت بهترین ها ) دانلود کنم و ببینم با خواندن توضیحات به ذهن خلاقم اومد و خدای من!
خب آستیانمو میزنم بالا میخواممم لذتت ببرم عشق کنمممم صفاا کنممم حاللل کنممم فرض کنم این لحظه اخرین لحظه ای هست میخوام بیشتر از همیشه تمرکز و توجه ام روی چیزی باشه که درک کردن بیشترش مساوی با خداگونه تر شدن منه و هر چقدر بهتر و عمیق تر باورش کنم منم سریع تر میتونم تکاملم را طی کنم: و خداگونه تر شدن من یعنی خداگونه تر شدن هر انچه که دور منه این سیاره ی زمین این جهان هستی و تمام جهان های دیگه: چایی داغ مخصوص مارکو کنارمه و موسیقی هم پخش و هنسفری فعال : میخوام بازی را جذابش ترش کنم: میخوام لذت بیشتری ببرم چی میشه که نخوام بیشتر توی حال خوب و عرفانی و دنیای خودم نباشم: جز گوش دادن به نجوای ذهنم و نه صدای دلم : Yeah
من میتونممم
من میسازمش
من خلقش میکنمم
من همونیم که در زمان و مکان مناسب باید باشم
ممنونم خداا برای فرصت این لحظه و درک این لحظه برای خودم برای وجود ارزشمندم برای این دنیای شگفتییی و پر از معجزه
ممنونم برای لرزیدنم از توام و پر شدن ظرفم از وجودت در این لحظه
ممنونم و سپاس گزارتر از همیشه هستم
1/4 : مجهز بودن به قوانین قبل از حرکت
میخوام یک مثال بزنم حسم گفت حتما دومی هم میزنم که همین الان قدمش های بعدیش این بوده که باورهای هم راستای خواسته ام را بسازم قبل از اینکه برم تو کارش بذار بگمش اصلا: فارکس و باینری آپشن
یا اصلا بهتره در همین مورد بگم
وقتی با فارکس آشنا شدم اونم به صورت الهامی و یک سفر توفیق اجباری برای من پیش اومد و رفتم به شیراز تا با علمی و دنیایی از فرااوانی آشنا بشم که لازمه برای بهترین بودن در اون ” تکامل ” و همه ی کارهایی که لازم را انجام بدی، بدی
وقتی به وضوح دیدم کسی که من را داره اموزش میده و در مورد فارکس میگه الان روزی 4 میلیون تومان درامد داره اوکی!
چرا عجله
لازمه از خودم بپرسم که این فرد بینظیر بابا تکاملش را طی کرده قبل حرکت توی قدم هااایی که برداشته اصلا و حالا بعد از این همه وقت گذاشتن و تکامل و بزرگ کردن ظرفش و کار کردن روی باور ارزشمندی و احساس لیاقت و فراواانی .. تونسته به این عدد! فقط برسه
حالا میام به خودم میگم ببین محمد قانون اینه که وقتی کسی تونسته به یک موفقیتی در هر جای دنیا برسه فارغ از هر چیزی پس منم میتونم بهش برسم
ولییی به شرطی که منم باورهای اون فرد را داشته باشم و مثل اون حرکت کنم کماا اینکه میتونم بهتر و بهتر هم باشم زمانی که این لحظه ام را با ایمان و شجاعت و توکل و امید و رهایی میسازم ( قبلا یک سوال برام پیش اومد که چطور میتونم تکاملم را طی کنم و پاسخ این بود: که همین لحظه که توام از عشق و امید و توکل و رهایی و ازادی و همه حس های خوب با هم هست را بیشترر و بیشترش کنم و بیشتر و عمیق تررررر در احساس خوب و دنیای خودم باشم مهم نیست شرایطم الان چیه مهم نیست کارم چیه کجام و هر سوال دیگه ای مهم اینه که میشه از همون جایییی که دقیقا هستی از هموننن جایی که دقیقا هستی با همون داشته هاتت برسی به اون چیزهایی که میخوایشون به همون چیزهای مقدس و ارزشمند که قراره خودت را خدای درونت را با رسیدن به اون خواسته های ارزشمند و مقدس ” تجربه ” بکنی و حالا خدای درونت را، خودت را گسترش بدی و به همین شکل ساده با نتیجه گرفتنت از استفااده از قوانینی که وضع شده تا با درکشون و سپس باور کردنشون و سپس عمل کردن بهشون و سپس نتیجه گرفتن ازشون و سپس همون نتیجه ها به صورت ناخوداگاه میشه دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن : زندگی در دنیا و اخرتت را بسازی و رستگار باشی.
That’s it
وقتی شیراز رفتم چندتا از هم پاره های ارزشمندم هم اونجا بودن و از حضور در کنار هم مثل یک خانواده بسیار خوشحال تر و سپاس گزارتر از همیشه بودیم و هستیم وقتی ابراهیم برای ما مثال میزد و میگفت درامدش الان روزی 4 میلیون و خیلی اگاهی های دیگه که هر کدوم از ما با شنیدن هر کدوم از اون تجربه ها و اگاهی ها کاملتر و کاملتر شدیم اما خودم:
هیچ وقت با اینکه میدونم فارکس بزرگترین بازار مالیی جهان و میلیاردها دلار در هر روز داره جابه جا میشه و واقعااااا این باور که ” پول در اوردن راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین ” کار دنیاست نشونمممم دادددد که میشه چه ناممکن های ذهنی، ممکن و حتییی فراا ممکن بشه
اما اما امااا
هیچ عجله ای نداشتم برای رسیدن به این عدد در حالی که این عدد برای یک ماه الانه منه و نه یک روزم!
” تکامل ” ” تکامل ” ” تکامل ”
Hey you ” EVOLUTION ”
برگشتم خونه و توی خونه با تمرکز کامل تر همه چیزها را مرور کردم!
بهترین کافه رستوران فست فودی شهرمون توی خوزستان که منتظر منن تا مدیر یک قسمت از اونجا باشم با 30 تا حالا پرسنل!
و
ادامه دادن و قطع کردن یک درامد ( کافه ) و با تمرکز کامل روی فارکس کار کردن درحالی که فقط و فقط 3 روزه باهاش آشنا شدم و یک کوچولو فهمیدم چیه!
تصمیم گیری آسون بود!
پاسخ به وسیله ی حس!
خدا همیشه حاظره و ناظره و همراهته که کمکت کنه و تو را به خواسته هات برسونه
تصمیم گرفتم که بیشتر از همیشه به اگاهی هام عمل کنم
تصمیمم گرفتم که بیشتر به نشانه ها توجه کنم
خیلی جالبه!
اماده ای ادامه اشو بشنوی؟؟ پس لازمه یک قهوه دم بکنم واسه خودم و شما هم همین الان اینکارو بکنید میخوایم بیشتر از از این لحظه استفاده بکنیم و عشق کنیم اینجوری با خیال راحت و در ارامش کامل به خدای درونمون بگیم که من واقعا بهت ایمان دارممم ایمانی که با عملم و زبان نتیجه نشونت میدم با قدم برداشتن با رفتن تو دل ترس هام: اوکی اوکی
As Well
03:47 Pm
حسم از همون قبل از رفتنم و دعوت شدنم دقیقا قبل از 3 روز به این دورهمی بهم ادامه ی مسیر را گفت
یادمه حامد کسی که شاید عکسش اسمش نوشته های ارزشمندش را همیشه توی این کهکشکان ( سایت ) میبینید
بهم گفت محمد میدونی الهامات یعنی چی؟؟
راستش همون موقع جوابش را ندادم
ولی روزهای بعد در زمان و مکان مناسب خودم، فهمیدم که الهامات قدم بعدی منو بهم میگه و قبل از این قدم قدمی که توش هستم را باید انجام بدم.
و قدم الانم که 23 روزه توش هستم انتخاب همون کافه بود .. واقعا حالممم خوبههه اونجاا خیلیی بیشتر از همیشه
اصلا خونه ی خودمه فکرش را کن با 29 تا ادم دیگه همون روز اول جوری دوست شدم اصلاا من کاری نکردم!! فقط خودممم بودممم!!! همونی که برای خودش زندگی میکنه و سبک شخصی زندگی خودش را داره و شاد زندگی میکنه و به همه احترام میذاره و همه را همون جوری که هستن دوست داره شاید 95% بچه ها چیزی در مورد قانون نمیدونند و غیر خودم فقط 2 مدیر اونجا میدونند هه ولی اینو میدونم که همه در جا و مکان مناسبشون هستن … امروز توی پروفایل هم پاره ی ارزشمندم بودم و چیزی را خواندم که بارها خودم تکرارش کردم
هر اتفاقی هر ادمی هر چیزی که هست و رخ میده مثل یک واحد درسی میمونه
و این جهان دانشگاه
و تنها معلم من خداستتتت
یادمه یک آیه ای هم بود که من یادداشتش کردم.
اما درس من درس این لحظه من برای توحیدی تر شدن من برای خداگونه تر شدن من برای بیشتر و عمیق تر شدن احساس خوبم شاید توسط استاد باشه .. توی کلام و پروفایل نازنین باشه و یا اصلا پیام فائزه و یا اصلا حرفی که رد وبدل میشه بین دو ادم که اصلا من بینشون نیستم گاهی در یک فیلم گاهی در یک موسیقی گاهی در یک نوشته گاهی همین الان در همین فونت و رنگ و شکل و موبایل و کامپیوتر و لپ تاپ و ..
مهم اینه که عشق کنم!
قدرش را بدونم، لذت ببرم!
واووو خدای من
خداییییییییییییی منننن شکرتتتتتتتتتت
آره تصمیم گرفتم قبل از اینکه برم توی کاری که بهش هدایت شدم
باورهای هم راستای اون را بسازم
احساس لیاقتش را بسازم
ظرفم را بزرگ و بزرگتر کنم هر روز
تجسممم کنممم وتوی همون تجسم و با پرسیدن یک سری سوال ها از ذهن ناخوداگاهم که واقعا پیدا کردن باورهای محدودکننده با اون سوال ها و وصل بودن تو واقعا کار ساده و بسیار بسیار لذت بخشی هست
و نوشتن باورهای مناسبشون و حالااا ساختننن اون باورهاا طی زمان و تکامل
این تصمیمی بود که برای فارکس گرفتم
اما دلیل دیگه ای که کافه را انتخاب کردم این بود که علاوه بر دیدن نشانه هااا و الهاماتتت
من واقعاااا عاشق ارتباط برقرار کردن و جو و محیط کافه هستم
همیشه میخواستم از همون دو سال پیش وقتی که تهران بودم و کلی تجربه از پشت بار و کافه و سالن و اشپرخانه داشتم بیام توی شهر خودم: شوش پیاده اشون کنممم چون میدونمممم میتونممم چون میدونم و باورر دارممم که میتونممم
هیچ خواسته ای بزرگ نیست و وقتی تمام اون باورهای فارکس را نوشتم گذاشتمش کنار!
و قانون تمرکز و تعهد را حالا و حالا بیشتر از همیشه درکش کردم پس سعی کردم بهش عمل کنم!
اومدم و اولین روزی که رفتم کافه گفتم هومن جان ( یکی از همون آدما که خدا برای من اوردش و دوست مشترکمون دانیال هر دو در مورد قوانین میدونند دانستن قوانین = است با عمل و نتیجه و بی نهایت و با اختلاف نامبر وان بودنشون و طرز تفکر متفاوت و متفاوت نتیجه گرفتنشون بود) بیا و بنویس هدفت برای 1 سال آینده چیه و ب نظرت این کافه… سال دیگه چطوره و مشتری ها چقدر شدن فروش چقدر شده ؟و دلایل حضور من و هدف های من چیه
نوشتیم .. نوشتیم …
وقت گذاشتیم
از اینترنت استفاده کردیم
از الهاماتم استفاده کردم
برای رسوندن و انجام دادن کاری که میخوایم و حالا وقتش هست …
بخدا قسم باور کنید همون روزی که من رفتم فروش قهوه جات یکی دو تا بود!!!
اما دقیقا این را تیک زدم کنار اون 6 دلیلی که حالا من اونجام به خاطرشون
فروش قهوه 2 بهمن شد بالای 25 شات حداقل! اونم فقط بعد از 2، 3 هفته از بودنم در اونجا و وقت گذاشتن
بلههه چه میکنهه قانون تمرکزز
خیلییی هم میتونست بهتر بشه همه چی همه چی به من ربط داره منظورم باورهای من و تلاش ذهنییییی که میکنم واسش.
حالا یکی یکی داریم تیک میزنیم و 18 بهمن یکی از اون کارهای دیگه به خاطرش اومدم: دادن صبحانه! برای اولین بار توی این شهر و توی کافه Wow
خیلیی هیجان دارم
اما سوپرایز نیستم چون میدونم همه چی شدنیه چون من از خدای خودم میخوام و رب و نه الله فقط!
کن فیکون میکنه واسه من و هر کسی که بهش ایمان داره
مثل شما استاد!
نمونه ی بارز و یک الگوی بینظیر
از کجا به کجا رسیدید. wow
این محشره این محشره که همچین استاد بینظیری دارم و کیففف میکنممم اصلا هر وقت صدای ناب و زیبا و توحیدی شما را میشنوم .. خودشه
یک همچین استادی که میرهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه تو دل ترس های لعنتیشششششش و میره و میرههه و هیچی را جلودارش نمیبینه مگر اون باورهای ذهنی محدود کننده اش که لازمه تا اخرر عمل روشون کار کرد
کافیه دیگه نخوایم ادامه بدیم
کافیه دیکه از حرکت بایستیم
اون موقع بوم بوم بوم ×××××××× جهان جانم برامون حاشیه درست میکنه!
واقعا باید ذهن را تربیت کرد عادت به حرکت عادت به اینکه وقتی همه چی خوبه باید تغییر کرد اون موقع وقتشه. وقتشه
و وقتی که اون باورهایی که فعلا خدای درونم بهم گفت بساز برای فارکس و گذاشتم کنار بهش گفتم وقتی وقتش شد خودت دوباره خیلی ساده و واضح نشونم میدی.
و دقیقا این نشونه هااااا ساده و واضح زیاد یک دفعه روز قبل شروع شد!
توی عقل کل صفحه ی اول از بالا تا پایین در مورد فارکس و باینری و بورس!
ایمیل هایی در همین مورد
سپاس گزاری هایی برای این مورد
و حتی حتییی دو چیز باحال که میخوام بگم ببین خدای درونممم که انقدررر عظیمههه و بی نهایت چطوررر در اووووج نظم و هماهنگی برام نشانه ها را حرفش را نشونم میده و میگه من اونجا هم هستم و منتظرت! آخ اخ برام مرگ از عسلم شیرینه تررههه با همچین رابطه ی با خدای درونمممم و اتفاقا بهش گفتم حتی چطور میخوام بمیرم! گفتمش هیجانی میخوام باشه!
سقوط و یا برخورد هواپیما به کوه های … حتی خودم را تجسم کردم البته بعد از انتخاب چگونیش بود
انرژی را با معیار حرکت میسنجن
من آدمممم پر انرژژژژژژِِِِییییی هستمممممم
اینو بگم اون دو نشونه را: اولی اینکه دیروز در این حد خدا برای من واضح نشونم میده نشانه ها و پیامش را که دیروز 2 دو تا مشتری ( دست های خودش ) اومده بودند به کافه بسیاررررر بسیارر خوشتیپ موهای بینظیری داشتند با ادب مهربون و خوش اخلاق و خوش خنده و ثروتمنددد! و دارا
وقتی رفتم که قهوه ی متفاوت و گران ترینمون را بذارم جلوی دوستان: همون لحظه بهم گفتند ارز و معامله و بیت کوین
و از اینکه با اون کسی که بهشون زنگ زده بود خیلی خوشحال بودند چون با احساس خیلی خوبی شروع به انجام یک معامله کردند و بعد رفتند: این منو به فکر فرو برد
چرا اینجا؟! چررا این ادما؟! چه پیامی برای من داره چی میخواد به من بگه خداا؟
همون لحظه فهمیدم ولی وقتی اومدم خونه و اومدم توی سایت دیگه عقل و کل را دیدم و توی یک سپاس گزاری دیدم!
دیگه گفتم تمومه! وقتشه!
اما وقت اون چیزی که من میدونم و خودش میدونم هنوز مونده برای ترید کردن فیزیکی
وقتشه توی ذهنم وقتی بذارم زمانی بذارم انرژی بذارم و توی ذهنممم ترید کنم و به موفقیت برسم.
و البته که باور دارم توی هر کاری میتونم موفق باشم.
چون من توانا هستم
و اما اون نشونه دوم را در ادامه میگم خیلی جالبه با 3* ستاره مارکش میکنم )))
04:33
اما دومین چیز بسیار مهمی که یادداشتش کردم
2/4 : ثروتمند بودن و داشتن استقلال آزادی زمانی، داشتن استقلال آزادی مکانی، داشتن استقلال ازادی مالیی و کاری و رفتن به دل تجربه هایی که میخوای و نامحدود فکر کردن، ترسیدن ولی اقدام کردن
این قسمت این را برای من بولدتر از همیشه کرد: 2/4 را
استاد اگر تونسته این جور آزاد باشه به هر جا میخواد بره بدون محدودیت هر ماشین و موتور و تکنولوژی را که میخواد بخره اول اون ثروتی که بهش داده شده و البته که در اختیار همه ی انسان ها به یک اندازه به همین خوان نعمت الهی دسترسی دارند که استاد داشت و داره، اما استاد راهش را متوجه شد درک کرد و باورش کرد و امتحانش کرد و نتیجه دید!
استاد با ثروتمند شدنش یعنی چیزی که بود اصلا فقط به یاد اورد و باورش کرد که بابا همه چی فراهمه کافیه بخوای و حرکت کنی. نشون داد که میشه پس منم میتونمم
اگر میخواممم اینجوری آزاد باشم به هر جایی که میخوام سفر کنم هر چیزی که میخوام بخرم و .. باید و باید منم ثروتمند شدن خودم را به یاد بیارم من ” لایقش ” هستم به راستی
من اینجام برای یک زندگی پلک به هم زدنی برای یک مهمونی کوچک که همه چی توشه و فقط کافیه وقت بذارم و انرژی بیشتری بذارم و بسازم اون باورهای قدرتمند کننده و قدرتمندترممم را با تکامل: تنها کاری که بایددددد بکنم must have
اما
3/4: احساس لیاقت ثروتمندی | احساس لیاقت بهترین ها
اونجا اون آدم ها خودم ( یعنی استاد ) این رخشا این طبیعت این تریل ها ..
و وقتی تو احساس لیاقت ثروتمندی داشته باشی ” هدایت ” میشی به جایی که ثروت بیشتری را احساس میکنی و میبینی.
و
4/4: احساس فراوانی | فراوانی پول فراوانی وجود آدم های ارزشمند
بدون شرح! هاها
+
04:47
و اما خواسته ای که برای من زنده کرد
من همیشه توی رویاهام میدیدم و میبینم که با دوربین های اکشن کمرا در حال سقوط آزاد از هواپیما و کوه و دشت با لباس وینگستون، پاراگلایدر، دوچرخه سواری توی کوهستان، فیلم برداری و لانگ برد و کلا کارهای هیجانی هستم
اماااا پولللل میخواددد
امااا بایستی از همین داشته ام استفاده کنم که
اهااا مچ ذهنممم را گرفتمم به به ببین توی همین نوشتنم و فهمیدم که یکی از پاشنه ها همینه که نداشتن پول به اندازه ای که بتونی اون تجربه را بارها تجربه کنی ربط میده.
البته که ترجیح میدم که دارا باشم و به استقلال رسیده باشم که یکی یکی همچین خواسته هایی را تیک بزنم تا زمانی که هنوز به استقلال نرسیدم.
آدم کاملی نیستم
سعی کردن منِ محمد هر روز بهتر باشم بهتر از روز گذشته ام و حتی سعی کردم که بعضی روزها با این نگاه که بهتر از گذشته باشم و گذشته برای من یعنی همین ثانیه ای که گذشت .. و پشتکار برای من یعنی اینکه به داشته هام نگاه نکنم که بگم اینو دارم بلکه به هدفم و چیزهای جدیدتری که میتوتم تجربه کنم فکر کنم و تمرکز کنم مثل : ابراهیم خلیل الله ” که وقتی هدفش را دید دیگه فقط هدفش را دید! در صحرا در شهر در …. در تنهایی در جمعیت .. دید همونی که بایست میدید
انجام داد اون کاری که باید میکرد
هدایت شدم همون روز به یک آدمی که سقوط آزاد را در همین کشور ایران با گذراندن تکاملش مهدی جان توی امریکا
به سایتش اول و شروع کردم به خواندن توضیحات شروع کردن به دیدن ویدیوها .. بخدا اشک بود که با دیدن کلیپ ها جاری بود و شد … خدای من خدای من من میخوامش من همینو میخوام من همین تجربه را میخوام و از این شور و نشاط اگاهانه استفاده کردم برای ساختن سریعتر و با ایمانننن و شجاعت و توکل بیشتر این لحظه اممم
برای قدم بعدی این کار رفتم توی اینستام ایشون را دنبال کنم تا ” وقتی رفتم توی این برنامه ثروت ساز با دیدن اسمش من بیشتر به یاد پرواز و سقوط آزاد بیفتم و دقیقا توی یکی از اون پست ها که چشمم خورد بهش بین اون همه پست وقتی رفتم و متن بینظیرش را خواندم نشان میداد شاگردش بالاخره موفق شد که مدرک و اون چیزی که میخواد را بگیره حالا توی کپشنش توشته بود که کار این انسانِ دوست داشتنی فارکس و بورس و ترید کردن که از قضا بسیار هممم موفقه و تواناست مثل همین پروازی که برای استادش توی آسمون بوس میفرسته و تشکر میکنه که باهاشه *
همین.
خدایااا شکرتتت که شکرتت که شکرتت
شکرت که هستم و هستی و چون تو هستی منم هستم
و میسازم به امید و حرکت کردن من البته خداا
دوستون دارممم
خودممم را هممم بسیار دوست دارم
05:05
راستش 25 دقیقه زمان دارم، بهتره بنویسم.
سلام
سلامم بازم به روی ماهت ای هم پاره ی ارزشمندم
اصلا اینجا این سایت، یک کهکشانِ دیگه است
خداروشکر خداروشکر خداروشکر
تصاویر زیبا، صحنه های شگفتی ساز، ویوی عالیی، دوربین بینظیر، خلاقیت یعنی استفاده از همون داشته های ارزشمندت برای اون چیزی که تو را قلقک داده و میخوای خلقش کنی ( مثل گذاشتن ایفون به جایی که منتظر بود! کنار آیینه! )، صداقت، سلام، تحسین کردن، خندیدن، اینکه حالا اونا این جیبپه اون موتورسواره رفته بابا این دوچرخه سواره وای خدایی من چطور رفته خب اگر تونستند منم میتونم، ادیت عالی، موسیقی های الهام بخش و مثبت، امکانات عالی.. یک روحیه ی اماده. همه و همه را دیدم و تحسین کردم ولی تحسینم از اونجایی که خودم را یک کوچولو میشناسم تحسینم زمانی کامل تر میشه کارم زمانی کامل تر میشه که در موردش بنویسم.
بنویسم که چه چیزی را درک کردم
همین امروز که روزی از روزهای بینظیر خداست
خواهر زاده ی عزیزم اومد پیشم ساعت 11 و محمدباقر کلاس هفتمه، و برای کاری پیشم اومد
میخوام در مورد ” هدف ” بگم. چیزی که صبح به محض فرصت داده شدن یک روز دیگه برای زندگی خدای درونم گفت
گفت: هر وقت محمد باقر اومد برگه را بذار کنارش و یک قلم بهش بده تا بنویسه هدفش را:
ما میخواهیم در مدرسه یک بازارچه راه بیاندازیم که فقط برای کلاس های هفتم است در واقع معلم میگوید این فقط برای این است که روی شما ” باز ” شود ( مارکو: بترس ولی اقدام کن! خیلی جالبه این هم زمانی دیدن این قسمت برای امروز و اومدن خواهرزاده ی گلم .. و از اونجایی که میدونم من نویسنده ی ابر توانایی هستم و بسیار خلاق میدونم و مطمئنم که خدای درونم همینجوری که داره بهم الهام میکنه و من مینویسم، یک نوشته ی بینظیر خلق میشه، so Let’s go ، اها یک اتفاق باحالی که الان افتاد این بود که اومدن دم در و 230 هزارتومن بهم پول نقد دادن، خب ادامه میدیم ) و این هم میگوید نه غذای سرخ کردنی و نه خوردنی نه بازی ممنوع است و نمیتوانید ببرید و میگوید که اگر به سمت صنایع دستی بروید بهتر است حال من با خود فکر کردم که اگر بخرم از بازار گران درمیاید ولی اگر ” تولید ” کنم نه پس ” تصمیم ” گرفتم که تولید کنم و در مدرسه برای جشنواره حضور داشته باشم.
بهش گفتم من چه کمکی میتونم بهت بکنم:
حال من از شما کمک میخواهم که کمکم کنی تا من در این جشنواره رو سفید بیرون بیایم حال چگونه میتوانی کمک کنی؟ راستش من تفکرم این بود که با هم دریم کچر درست کنیم ( من قبلا درست میکردم و به هر شهری میرفتم به سفر بساط میکردم و هزینه های سفرم را در میاوردم و در ادامه با تکامل و خوردن به تضادهای دوست داشتنی و بزرگ شدن من و تجربه ها و رفتنم به مدارهای خیلی بالاتر و مهم تر به ندای درونم گوش کردن دیگه اون را گذاشتم کنار چون حالا میخواستم همه چی را راحت تر بدست بیارم چون لایقشم چون باورش کردم و همانا این و همانا بازم هدایت لحظه به لجظه خدا ) چون من هر چه تمرین کردم شل درامدن پس اگر ممکن است ( خیلی با این تیکه اش کف کردم ) به من کمک کنن. البته نه اینکه فقط تو درست بکنی بلکه با هم با کمک یکدیگر. من هدفم این است از اومدنم به اینجا.
از اون ساعت تا حالا شروع کردیم با در نظر تکامل اموزش self made خودم در این کار بهترین ورژن درست کردنش را با هم جلو رفتیم و بهش این احساس را منتقل کردم که میتونه، بترسه ولی اقدام بکنه
بترسه خراب بکنه! نه خرابی وجود نداره، ما یا میبریم همون فرکانس و باورهامون را یا تجربه میکنیم. یعنی ممکنه چیزی را خلق کنی که دوسش نداشته باشی حال نکنی باهاش حالا میتونی ببینی اشتباه کارت کجا و یا کجاها بوده و درستشون کنی و اینجوری تکاملت را جلو و جلوتر ببری.
تو میتونی!
فقط انجامش بده!
استاد عزیزم شما هدف داشتی، ترس داشتی ولی اقدام کردی، خیلییی خوبشم اقدام کردی
وای خدای من اون دقیقه 5 خیلی برام جالب بود هرچند یکبار قبلا فایل لایو را دیدم ولی انگار الان بایستی اون را میدیدم، یعنی همون چیزی که زندگی را داره ساده تر میکنه راحت تر میکنه شما هم حواستون بود؟!
همون پدری که یک نشیمن برای برای دختر نازنینش هم پاره ی من درست کرده بود و به جای بغل .. واوو باریکلا
خوشحالم که امروزم قسمتی دیگه از سفرنامه را دیدم.
یعنییی خیلی خوشحال
و خیلییی خیلیی خوشحال تر و سپاس گزارتر برای اینکه از همین فرصت چند دقیقه ای برای نوشتن استفاده کردم.
خیلی خوبه که هیچ مقاومتی ندارم برای نوشتن و با کمال میل مینویسم.
این خبر خیلی خوبیه.
دوستون دارم
آره شمااا چقدر خوشگل تر از همیشه بودی عزیز دلم
با اون لباس زرد یک دستِ گل گلی و اون عینک زیبای آفتابی SPY+
عاشقتممم من عزیزم
امشب 4 قسمت را پشت سر هم دارم کامنت های شما را میخوانم عزیزم
بیشتر الان میتونم حست کنم .. درکت کنم که توی چه مداری هستی توی چه حالی هستی ..
چقدر عالی داری روی خودت کار میکنی عزیزم واقعا
چقدر خوب منتظر نشانه ها هستی از کوچک ترینم هم نمیگذری واقعا این تحسین برانگیز این یعنی هدایت یافته بودن ِ شما ..
واوو خدای من تمام نور مانیتور صفحه یک دفعه همش سفید شده … سفیدِ سفید حتی انگار میخواد و داره تلاش میکنه که بیشتر بشه ..
میدونی عزیزم، شما انگار توی یک خط مستقیمی و داری این مسیر را جلو میری و تمام تلاشت و انرژیت روی خودت گذاشتی و همش توی یک ثبات فرکانسی هستی
چقدر زیبااا و تحسین برانگیز با خداوند ارتباط موثر برقرار میکنی چقدر زیبا خواسته هاتو میخوای ازش چقدر زیبا این اتصالِ شماااا به منبع در بالاترین سطحِ فرکانسی یعنی سپاس گزاری، داره این جوری ارزش آفرینی ثروت خلق میکنه.
آفرین آفرین آفرین واقعااا. تحسینت میکنم عزیز دلمم تحسینت میکنم.
دوست دارم.