سفر به دور آمریکا | قسمت 82 - صفحه 11

358 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3842 روز

    خب حالا وقت گذاشتم که اون چیزی که برداشت کردم را بنویسم ” 02:01 Pm ”

    سلاممممم، سلامممم صدتا سلاممم نه هزارتااا سلاممم نه یک میلیون باررر سلاممم آقااااا

    سلامم به خودممم که میخوام بازم بنویسمم و اون حال * خوبم را عمیق تر و طولانی ترش کنم با انجام کاری که دوستش دارم و تو خونمه و حالا یک باور و یک هماهنگی

    *: منظور ” بودن ” است. بودن در احساس مقدس خوب که همه ی اتفاقات خوبمون را یکی یکی رقم میزنه. یوهووووو

    با خواندن قسمتی از نظرات دنیای ارزشمند هم پاره هام یک سری نکته ها در ذهن خلاق من ” Bold ” شدند.

    و تازه یک سری خواسته هااا دوباره زنده شد! Woww it’s Great

    این نکته ها را همون روز که قسمت 81 را دیدم بدون اینکه قسمت 82 را با بالاترین کیفیت ( احساس لیاقت بهترین ها ) دانلود کنم و ببینم با خواندن توضیحات به ذهن خلاقم اومد و خدای من!

    خب آستیانمو میزنم بالا میخواممم لذتت ببرم عشق کنمممم صفاا کنممم حاللل کنممم فرض کنم این لحظه اخرین لحظه ای هست میخوام بیشتر از همیشه تمرکز و توجه ام روی چیزی باشه که درک کردن بیشترش مساوی با خداگونه تر شدن منه و هر چقدر بهتر و عمیق تر باورش کنم منم سریع تر میتونم تکاملم را طی کنم: و خداگونه تر شدن من یعنی خداگونه تر شدن هر انچه که دور منه این سیاره ی زمین این جهان هستی و تمام جهان های دیگه: چایی داغ مخصوص مارکو کنارمه و موسیقی هم پخش و هنسفری فعال : میخوام بازی را جذابش ترش کنم: میخوام لذت بیشتری ببرم چی میشه که نخوام بیشتر توی حال خوب و عرفانی و دنیای خودم نباشم: جز گوش دادن به نجوای ذهنم و نه صدای دلم : Yeah

    من میتونممم

    من میسازمش

    من خلقش میکنمم

    من همونیم که در زمان و مکان مناسب باید باشم

    ممنونم خداا برای فرصت این لحظه و درک این لحظه برای خودم برای وجود ارزشمندم برای این دنیای شگفتییی و پر از معجزه

    ممنونم برای لرزیدنم از توام و پر شدن ظرفم از وجودت در این لحظه

    ممنونم و سپاس گزارتر از همیشه هستم

    1/4 : مجهز بودن به قوانین قبل از حرکت

    میخوام یک مثال بزنم حسم گفت حتما دومی هم میزنم که همین الان قدمش های بعدیش این بوده که باورهای هم راستای خواسته ام را بسازم قبل از اینکه برم تو کارش بذار بگمش اصلا: فارکس و باینری آپشن

    یا اصلا بهتره در همین مورد بگم

    وقتی با فارکس آشنا شدم اونم به صورت الهامی و یک سفر توفیق اجباری برای من پیش اومد و رفتم به شیراز تا با علمی و دنیایی از فرااوانی آشنا بشم که لازمه برای بهترین بودن در اون ” تکامل ” و همه ی کارهایی که لازم را انجام بدی، بدی

    وقتی به وضوح دیدم کسی که من را داره اموزش میده و در مورد فارکس میگه الان روزی 4 میلیون تومان درامد داره اوکی!

    چرا عجله

    لازمه از خودم بپرسم که این فرد بینظیر بابا تکاملش را طی کرده قبل حرکت توی قدم هااایی که برداشته اصلا و حالا بعد از این همه وقت گذاشتن و تکامل و بزرگ کردن ظرفش و کار کردن روی باور ارزشمندی و احساس لیاقت و فراواانی .. تونسته به این عدد! فقط برسه

    حالا میام به خودم میگم ببین محمد قانون اینه که وقتی کسی تونسته به یک موفقیتی در هر جای دنیا برسه فارغ از هر چیزی پس منم میتونم بهش برسم

    ولییی به شرطی که منم باورهای اون فرد را داشته باشم و مثل اون حرکت کنم کماا اینکه میتونم بهتر و بهتر هم باشم زمانی که این لحظه ام را با ایمان و شجاعت و توکل و امید و رهایی میسازم ( قبلا یک سوال برام پیش اومد که چطور میتونم تکاملم را طی کنم و پاسخ این بود: که همین لحظه که توام از عشق و امید و توکل و رهایی و ازادی و همه حس های خوب با هم هست را بیشترر و بیشترش کنم و بیشتر و عمیق تررررر در احساس خوب و دنیای خودم باشم مهم نیست شرایطم الان چیه مهم نیست کارم چیه کجام و هر سوال دیگه ای مهم اینه که میشه از همون جایییی که دقیقا هستی از هموننن جایی که دقیقا هستی با همون داشته هاتت برسی به اون چیزهایی که میخوایشون به همون چیزهای مقدس و ارزشمند که قراره خودت را خدای درونت را با رسیدن به اون خواسته های ارزشمند و مقدس ” تجربه ” بکنی و حالا خدای درونت را، خودت را گسترش بدی و به همین شکل ساده با نتیجه گرفتنت از استفااده از قوانینی که وضع شده تا با درکشون و سپس باور کردنشون و سپس عمل کردن بهشون و سپس نتیجه گرفتن ازشون و سپس همون نتیجه ها به صورت ناخوداگاه میشه دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن : زندگی در دنیا و اخرتت را بسازی و رستگار باشی.

    That’s it

    وقتی شیراز رفتم چندتا از هم پاره های ارزشمندم هم اونجا بودن و از حضور در کنار هم مثل یک خانواده بسیار خوشحال تر و سپاس گزارتر از همیشه بودیم و هستیم وقتی ابراهیم برای ما مثال میزد و میگفت درامدش الان روزی 4 میلیون و خیلی اگاهی های دیگه که هر کدوم از ما با شنیدن هر کدوم از اون تجربه ها و اگاهی ها کاملتر و کاملتر شدیم اما خودم:

    هیچ وقت با اینکه میدونم فارکس بزرگترین بازار مالیی جهان و میلیاردها دلار در هر روز داره جابه جا میشه و واقعااااا این باور که ” پول در اوردن راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین ” کار دنیاست نشونمممم دادددد که میشه چه ناممکن های ذهنی، ممکن و حتییی فراا ممکن بشه

    اما اما امااا

    هیچ عجله ای نداشتم برای رسیدن به این عدد در حالی که این عدد برای یک ماه الانه منه و نه یک روزم!

    ” تکامل ” ” تکامل ” ” تکامل ”

    Hey you ” EVOLUTION ”

    برگشتم خونه و توی خونه با تمرکز کامل تر همه چیزها را مرور کردم!

    بهترین کافه رستوران فست فودی شهرمون توی خوزستان که منتظر منن تا مدیر یک قسمت از اونجا باشم با 30 تا حالا پرسنل!

    و

    ادامه دادن و قطع کردن یک درامد ( کافه ) و با تمرکز کامل روی فارکس کار کردن درحالی که فقط و فقط 3 روزه باهاش آشنا شدم و یک کوچولو فهمیدم چیه!

    تصمیم گیری آسون بود!

    پاسخ به وسیله ی حس!

    خدا همیشه حاظره و ناظره و همراهته که کمکت کنه و تو را به خواسته هات برسونه

    تصمیم گرفتم که بیشتر از همیشه به اگاهی هام عمل کنم

    تصمیمم گرفتم که بیشتر به نشانه ها توجه کنم

    خیلی جالبه!

    اماده ای ادامه اشو بشنوی؟؟ پس لازمه یک قهوه دم بکنم واسه خودم و شما هم همین الان اینکارو بکنید میخوایم بیشتر از از این لحظه استفاده بکنیم و عشق کنیم اینجوری با خیال راحت و در ارامش کامل به خدای درونمون بگیم که من واقعا بهت ایمان دارممم ایمانی که با عملم و زبان نتیجه نشونت میدم با قدم برداشتن با رفتن تو دل ترس هام: اوکی اوکی

    As Well

    03:47 Pm

    حسم از همون قبل از رفتنم و دعوت شدنم دقیقا قبل از 3 روز به این دورهمی بهم ادامه ی مسیر را گفت

    یادمه حامد کسی که شاید عکسش اسمش نوشته های ارزشمندش را همیشه توی این کهکشکان ( سایت ) میبینید

    بهم گفت محمد میدونی الهامات یعنی چی؟؟

    راستش همون موقع جوابش را ندادم

    ولی روزهای بعد در زمان و مکان مناسب خودم، فهمیدم که الهامات قدم بعدی منو بهم میگه و قبل از این قدم قدمی که توش هستم را باید انجام بدم.

    و قدم الانم که 23 روزه توش هستم انتخاب همون کافه بود .. واقعا حالممم خوبههه اونجاا خیلیی بیشتر از همیشه

    اصلا خونه ی خودمه فکرش را کن با 29 تا ادم دیگه همون روز اول جوری دوست شدم اصلاا من کاری نکردم!! فقط خودممم بودممم!!! همونی که برای خودش زندگی میکنه و سبک شخصی زندگی خودش را داره و شاد زندگی میکنه و به همه احترام میذاره و همه را همون جوری که هستن دوست داره شاید 95% بچه ها چیزی در مورد قانون نمیدونند و غیر خودم فقط 2 مدیر اونجا میدونند هه ولی اینو میدونم که همه در جا و مکان مناسبشون هستن … امروز توی پروفایل هم پاره ی ارزشمندم بودم و چیزی را خواندم که بارها خودم تکرارش کردم

    هر اتفاقی هر ادمی هر چیزی که هست و رخ میده مثل یک واحد درسی میمونه

    و این جهان دانشگاه

    و تنها معلم من خداستتتت

    یادمه یک آیه ای هم بود که من یادداشتش کردم.

    اما درس من درس این لحظه من برای توحیدی تر شدن من برای خداگونه تر شدن من برای بیشتر و عمیق تر شدن احساس خوبم شاید توسط استاد باشه .. توی کلام و پروفایل نازنین باشه و یا اصلا پیام فائزه و یا اصلا حرفی که رد وبدل میشه بین دو ادم که اصلا من بینشون نیستم گاهی در یک فیلم گاهی در یک موسیقی گاهی در یک نوشته گاهی همین الان در همین فونت و رنگ و شکل و موبایل و کامپیوتر و لپ تاپ و ..

    مهم اینه که عشق کنم!

    قدرش را بدونم، لذت ببرم!

    واووو خدای من

    خداییییییییییییی منننن شکرتتتتتتتتتت

    آره تصمیم گرفتم قبل از اینکه برم توی کاری که بهش هدایت شدم

    باورهای هم راستای اون را بسازم

    احساس لیاقتش را بسازم

    ظرفم را بزرگ و بزرگتر کنم هر روز

    تجسممم کنممم وتوی همون تجسم و با پرسیدن یک سری سوال ها از ذهن ناخوداگاهم که واقعا پیدا کردن باورهای محدودکننده با اون سوال ها و وصل بودن تو واقعا کار ساده و بسیار بسیار لذت بخشی هست

    و نوشتن باورهای مناسبشون و حالااا ساختننن اون باورهاا طی زمان و تکامل

    این تصمیمی بود که برای فارکس گرفتم

    اما دلیل دیگه ای که کافه را انتخاب کردم این بود که علاوه بر دیدن نشانه هااا و الهاماتتت

    من واقعاااا عاشق ارتباط برقرار کردن و جو و محیط کافه هستم

    همیشه میخواستم از همون دو سال پیش وقتی که تهران بودم و کلی تجربه از پشت بار و کافه و سالن و اشپرخانه داشتم بیام توی شهر خودم: شوش پیاده اشون کنممم چون میدونمممم میتونممم چون میدونم و باورر دارممم که میتونممم

    هیچ خواسته ای بزرگ نیست و وقتی تمام اون باورهای فارکس را نوشتم گذاشتمش کنار!

    و قانون تمرکز و تعهد را حالا و حالا بیشتر از همیشه درکش کردم پس سعی کردم بهش عمل کنم!

    اومدم و اولین روزی که رفتم کافه گفتم هومن جان ( یکی از همون آدما که خدا برای من اوردش و دوست مشترکمون دانیال هر دو در مورد قوانین میدونند دانستن قوانین = است با عمل و نتیجه و بی نهایت و با اختلاف نامبر وان بودنشون و طرز تفکر متفاوت و متفاوت نتیجه گرفتنشون بود) بیا و بنویس هدفت برای 1 سال آینده چیه و ب نظرت این کافه… سال دیگه چطوره و مشتری ها چقدر شدن فروش چقدر شده ؟و دلایل حضور من و هدف های من چیه

    نوشتیم .. نوشتیم …

    وقت گذاشتیم

    از اینترنت استفاده کردیم

    از الهاماتم استفاده کردم

    برای رسوندن و انجام دادن کاری که میخوایم و حالا وقتش هست …

    بخدا قسم باور کنید همون روزی که من رفتم فروش قهوه جات یکی دو تا بود!!!

    اما دقیقا این را تیک زدم کنار اون 6 دلیلی که حالا من اونجام به خاطرشون

    فروش قهوه 2 بهمن شد بالای 25 شات حداقل! اونم فقط بعد از 2، 3 هفته از بودنم در اونجا و وقت گذاشتن

    بلههه چه میکنهه قانون تمرکزز

    خیلییی هم میتونست بهتر بشه همه چی همه چی به من ربط داره منظورم باورهای من و تلاش ذهنییییی که میکنم واسش.

    حالا یکی یکی داریم تیک میزنیم و 18 بهمن یکی از اون کارهای دیگه به خاطرش اومدم: دادن صبحانه! برای اولین بار توی این شهر و توی کافه Wow

    خیلیی هیجان دارم

    اما سوپرایز نیستم چون میدونم همه چی شدنیه چون من از خدای خودم میخوام و رب و نه الله فقط!

    کن فیکون میکنه واسه من و هر کسی که بهش ایمان داره

    مثل شما استاد!

    نمونه ی بارز و یک الگوی بینظیر

    از کجا به کجا رسیدید. wow

    این محشره این محشره که همچین استاد بینظیری دارم و کیففف میکنممم اصلا هر وقت صدای ناب و زیبا و توحیدی شما را میشنوم .. خودشه

    یک همچین استادی که میرهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه تو دل ترس های لعنتیشششششش و میره و میرههه و هیچی را جلودارش نمیبینه مگر اون باورهای ذهنی محدود کننده اش که لازمه تا اخرر عمل روشون کار کرد

    کافیه دیگه نخوایم ادامه بدیم

    کافیه دیکه از حرکت بایستیم

    اون موقع بوم بوم بوم ×××××××× جهان جانم برامون حاشیه درست میکنه!

    واقعا باید ذهن را تربیت کرد عادت به حرکت عادت به اینکه وقتی همه چی خوبه باید تغییر کرد اون موقع وقتشه. وقتشه

    و وقتی که اون باورهایی که فعلا خدای درونم بهم گفت بساز برای فارکس و گذاشتم کنار بهش گفتم وقتی وقتش شد خودت دوباره خیلی ساده و واضح نشونم میدی.

    و دقیقا این نشونه هااااا ساده و واضح زیاد یک دفعه روز قبل شروع شد!

    توی عقل کل صفحه ی اول از بالا تا پایین در مورد فارکس و باینری و بورس!

    ایمیل هایی در همین مورد

    سپاس گزاری هایی برای این مورد

    و حتی حتییی دو چیز باحال که میخوام بگم ببین خدای درونممم که انقدررر عظیمههه و بی نهایت چطوررر در اووووج نظم و هماهنگی برام نشانه ها را حرفش را نشونم میده و میگه من اونجا هم هستم و منتظرت! آخ اخ برام مرگ از عسلم شیرینه تررههه با همچین رابطه ی با خدای درونمممم و اتفاقا بهش گفتم حتی چطور میخوام بمیرم! گفتمش هیجانی میخوام باشه!

    سقوط و یا برخورد هواپیما به کوه های … حتی خودم را تجسم کردم البته بعد از انتخاب چگونیش بود

    انرژی را با معیار حرکت میسنجن

    من آدمممم پر انرژژژژژژِِِِییییی هستمممممم

    اینو بگم اون دو نشونه را: اولی اینکه دیروز در این حد خدا برای من واضح نشونم میده نشانه ها و پیامش را که دیروز 2 دو تا مشتری ( دست های خودش ) اومده بودند به کافه بسیاررررر بسیارر خوشتیپ موهای بینظیری داشتند با ادب مهربون و خوش اخلاق و خوش خنده و ثروتمنددد! و دارا

    وقتی رفتم که قهوه ی متفاوت و گران ترینمون را بذارم جلوی دوستان: همون لحظه بهم گفتند ارز و معامله و بیت کوین

    و از اینکه با اون کسی که بهشون زنگ زده بود خیلی خوشحال بودند چون با احساس خیلی خوبی شروع به انجام یک معامله کردند و بعد رفتند: این منو به فکر فرو برد

    چرا اینجا؟! چررا این ادما؟! چه پیامی برای من داره چی میخواد به من بگه خداا؟

    همون لحظه فهمیدم ولی وقتی اومدم خونه و اومدم توی سایت دیگه عقل و کل را دیدم و توی یک سپاس گزاری دیدم!

    دیگه گفتم تمومه! وقتشه!

    اما وقت اون چیزی که من میدونم و خودش میدونم هنوز مونده برای ترید کردن فیزیکی

    وقتشه توی ذهنم وقتی بذارم زمانی بذارم انرژی بذارم و توی ذهنممم ترید کنم و به موفقیت برسم.

    و البته که باور دارم توی هر کاری میتونم موفق باشم.

    چون من توانا هستم

    و اما اون نشونه دوم را در ادامه میگم خیلی جالبه با 3* ستاره مارکش میکنم )))

    04:33

    اما دومین چیز بسیار مهمی که یادداشتش کردم

    2/4 : ثروتمند بودن و داشتن استقلال آزادی زمانی، داشتن استقلال آزادی مکانی، داشتن استقلال ازادی مالیی و کاری و رفتن به دل تجربه هایی که میخوای و نامحدود فکر کردن، ترسیدن ولی اقدام کردن

    این قسمت این را برای من بولدتر از همیشه کرد: 2/4 را

    استاد اگر تونسته این جور آزاد باشه به هر جا میخواد بره بدون محدودیت هر ماشین و موتور و تکنولوژی را که میخواد بخره اول اون ثروتی که بهش داده شده و البته که در اختیار همه ی انسان ها به یک اندازه به همین خوان نعمت الهی دسترسی دارند که استاد داشت و داره، اما استاد راهش را متوجه شد درک کرد و باورش کرد و امتحانش کرد و نتیجه دید!

    استاد با ثروتمند شدنش یعنی چیزی که بود اصلا فقط به یاد اورد و باورش کرد که بابا همه چی فراهمه کافیه بخوای و حرکت کنی. نشون داد که میشه پس منم میتونمم

    اگر میخواممم اینجوری آزاد باشم به هر جایی که میخوام سفر کنم هر چیزی که میخوام بخرم و .. باید و باید منم ثروتمند شدن خودم را به یاد بیارم من ” لایقش ” هستم به راستی

    من اینجام برای یک زندگی پلک به هم زدنی برای یک مهمونی کوچک که همه چی توشه و فقط کافیه وقت بذارم و انرژی بیشتری بذارم و بسازم اون باورهای قدرتمند کننده و قدرتمندترممم را با تکامل: تنها کاری که بایددددد بکنم must have

    اما

    3/4: احساس لیاقت ثروتمندی | احساس لیاقت بهترین ها

    اونجا اون آدم ها خودم ( یعنی استاد ) این رخشا این طبیعت این تریل ها ..

    و وقتی تو احساس لیاقت ثروتمندی داشته باشی ” هدایت ” میشی به جایی که ثروت بیشتری را احساس میکنی و میبینی.

    و

    4/4: احساس فراوانی | فراوانی پول فراوانی وجود آدم های ارزشمند

    بدون شرح! هاها

    +

    04:47

    و اما خواسته ای که برای من زنده کرد

    من همیشه توی رویاهام میدیدم و میبینم که با دوربین های اکشن کمرا در حال سقوط آزاد از هواپیما و کوه و دشت با لباس وینگستون، پاراگلایدر، دوچرخه سواری توی کوهستان، فیلم برداری و لانگ برد و کلا کارهای هیجانی هستم

    اماااا پولللل میخواددد

    امااا بایستی از همین داشته ام استفاده کنم که

    اهااا مچ ذهنممم را گرفتمم به به ببین توی همین نوشتنم و فهمیدم که یکی از پاشنه ها همینه که نداشتن پول به اندازه ای که بتونی اون تجربه را بارها تجربه کنی ربط میده.

    البته که ترجیح میدم که دارا باشم و به استقلال رسیده باشم که یکی یکی همچین خواسته هایی را تیک بزنم تا زمانی که هنوز به استقلال نرسیدم.

    آدم کاملی نیستم

    سعی کردن منِ محمد هر روز بهتر باشم بهتر از روز گذشته ام و حتی سعی کردم که بعضی روزها با این نگاه که بهتر از گذشته باشم و گذشته برای من یعنی همین ثانیه ای که گذشت .. و پشتکار برای من یعنی اینکه به داشته هام نگاه نکنم که بگم اینو دارم بلکه به هدفم و چیزهای جدیدتری که میتوتم تجربه کنم فکر کنم و تمرکز کنم مثل : ابراهیم خلیل الله ” که وقتی هدفش را دید دیگه فقط هدفش را دید! در صحرا در شهر در …. در تنهایی در جمعیت .. دید همونی که بایست میدید

    انجام داد اون کاری که باید میکرد

    هدایت شدم همون روز به یک آدمی که سقوط آزاد را در همین کشور ایران با گذراندن تکاملش مهدی جان توی امریکا

    به سایتش اول و شروع کردم به خواندن توضیحات شروع کردن به دیدن ویدیوها .. بخدا اشک بود که با دیدن کلیپ ها جاری بود و شد … خدای من خدای من من میخوامش من همینو میخوام من همین تجربه را میخوام و از این شور و نشاط اگاهانه استفاده کردم برای ساختن سریعتر و با ایمانننن و شجاعت و توکل بیشتر این لحظه اممم

    برای قدم بعدی این کار رفتم توی اینستام ایشون را دنبال کنم تا ” وقتی رفتم توی این برنامه ثروت ساز با دیدن اسمش من بیشتر به یاد پرواز و سقوط آزاد بیفتم و دقیقا توی یکی از اون پست ها که چشمم خورد بهش بین اون همه پست وقتی رفتم و متن بینظیرش را خواندم نشان میداد شاگردش بالاخره موفق شد که مدرک و اون چیزی که میخواد را بگیره حالا توی کپشنش توشته بود که کار این انسانِ دوست داشتنی فارکس و بورس و ترید کردن که از قضا بسیار هممم موفقه و تواناست مثل همین پروازی که برای استادش توی آسمون بوس میفرسته و تشکر میکنه که باهاشه *

    همین.

    خدایااا شکرتتت که شکرتت که شکرتت

    شکرت که هستم و هستی و چون تو هستی منم هستم

    و میسازم به امید و حرکت کردن من البته خداا

    دوستون دارممم

    خودممم را هممم بسیار دوست دارم

    05:05

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3842 روز

    راستش 25 دقیقه زمان دارم، بهتره بنویسم.

    سلام

    سلامم بازم به روی ماهت ای هم پاره ی ارزشمندم

    اصلا اینجا این سایت، یک کهکشانِ دیگه است

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    تصاویر زیبا، صحنه های شگفتی ساز، ویوی عالیی، دوربین بینظیر، خلاقیت یعنی استفاده از همون داشته های ارزشمندت برای اون چیزی که تو را قلقک داده و میخوای خلقش کنی ( مثل گذاشتن ایفون به جایی که منتظر بود! کنار آیینه! )، صداقت، سلام، تحسین کردن، خندیدن، اینکه حالا اونا این جیبپه اون موتورسواره رفته بابا این دوچرخه سواره وای خدایی من چطور رفته خب اگر تونستند منم میتونم، ادیت عالی، موسیقی های الهام بخش و مثبت، امکانات عالی.. یک روحیه ی اماده. همه و همه را دیدم و تحسین کردم ولی تحسینم از اونجایی که خودم را یک کوچولو میشناسم تحسینم زمانی کامل تر میشه کارم زمانی کامل تر میشه که در موردش بنویسم.

    بنویسم که چه چیزی را درک کردم

    همین امروز که روزی از روزهای بینظیر خداست

    خواهر زاده ی عزیزم اومد پیشم ساعت 11 و محمدباقر کلاس هفتمه، و برای کاری پیشم اومد

    میخوام در مورد ” هدف ” بگم. چیزی که صبح به محض فرصت داده شدن یک روز دیگه برای زندگی خدای درونم گفت

    گفت: هر وقت محمد باقر اومد برگه را بذار کنارش و یک قلم بهش بده تا بنویسه هدفش را:

    ما میخواهیم در مدرسه یک بازارچه راه بیاندازیم که فقط برای کلاس های هفتم است در واقع معلم میگوید این فقط برای این است که روی شما ” باز ” شود ( مارکو: بترس ولی اقدام کن! خیلی جالبه این هم زمانی دیدن این قسمت برای امروز و اومدن خواهرزاده ی گلم .. و از اونجایی که میدونم من نویسنده ی ابر توانایی هستم و بسیار خلاق میدونم و مطمئنم که خدای درونم همینجوری که داره بهم الهام میکنه و من مینویسم، یک نوشته ی بینظیر خلق میشه، so Let’s go ، اها یک اتفاق باحالی که الان افتاد این بود که اومدن دم در و 230 هزارتومن بهم پول نقد دادن، خب ادامه میدیم ) و این هم میگوید نه غذای سرخ کردنی و نه خوردنی نه بازی ممنوع است و نمیتوانید ببرید و میگوید که اگر به سمت صنایع دستی بروید بهتر است حال من با خود فکر کردم که اگر بخرم از بازار گران درمیاید ولی اگر ” تولید ” کنم نه پس ” تصمیم ” گرفتم که تولید کنم و در مدرسه برای جشنواره حضور داشته باشم.

    بهش گفتم من چه کمکی میتونم بهت بکنم:

    حال من از شما کمک میخواهم که کمکم کنی تا من در این جشنواره رو سفید بیرون بیایم حال چگونه میتوانی کمک کنی؟ راستش من تفکرم این بود که با هم دریم کچر درست کنیم ( من قبلا درست میکردم و به هر شهری میرفتم به سفر بساط میکردم و هزینه های سفرم را در میاوردم و در ادامه با تکامل و خوردن به تضادهای دوست داشتنی و بزرگ شدن من و تجربه ها و رفتنم به مدارهای خیلی بالاتر و مهم تر به ندای درونم گوش کردن دیگه اون را گذاشتم کنار چون حالا میخواستم همه چی را راحت تر بدست بیارم چون لایقشم چون باورش کردم و همانا این و همانا بازم هدایت لحظه به لجظه خدا ) چون من هر چه تمرین کردم شل درامدن پس اگر ممکن است ( خیلی با این تیکه اش کف کردم ) به من کمک کنن. البته نه اینکه فقط تو درست بکنی بلکه با هم با کمک یکدیگر. من هدفم این است از اومدنم به اینجا.

    از اون ساعت تا حالا شروع کردیم با در نظر تکامل اموزش self made خودم در این کار بهترین ورژن درست کردنش را با هم جلو رفتیم و بهش این احساس را منتقل کردم که میتونه، بترسه ولی اقدام بکنه

    بترسه خراب بکنه! نه خرابی وجود نداره، ما یا میبریم همون فرکانس و باورهامون را یا تجربه میکنیم. یعنی ممکنه چیزی را خلق کنی که دوسش نداشته باشی حال نکنی باهاش حالا میتونی ببینی اشتباه کارت کجا و یا کجاها بوده و درستشون کنی و اینجوری تکاملت را جلو و جلوتر ببری.

    تو میتونی!

    فقط انجامش بده!

    استاد عزیزم شما هدف داشتی، ترس داشتی ولی اقدام کردی، خیلییی خوبشم اقدام کردی

    وای خدای من اون دقیقه 5 خیلی برام جالب بود هرچند یکبار قبلا فایل لایو را دیدم ولی انگار الان بایستی اون را میدیدم، یعنی همون چیزی که زندگی را داره ساده تر میکنه راحت تر میکنه شما هم حواستون بود؟!

    همون پدری که یک نشیمن برای برای دختر نازنینش هم پاره ی من درست کرده بود و به جای بغل .. واوو باریکلا

    خوشحالم که امروزم قسمتی دیگه از سفرنامه را دیدم.

    یعنییی خیلی خوشحال

    و خیلییی خیلیی خوشحال تر و سپاس گزارتر برای اینکه از همین فرصت چند دقیقه ای برای نوشتن استفاده کردم.

    خیلی خوبه که هیچ مقاومتی ندارم برای نوشتن و با کمال میل مینویسم.

    این خبر خیلی خوبیه.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2187 روز

      سلام محمد مارکو عزیز

      چند روز پیش یادته برات کامنت گذاشتم گفتم همزمان روی فایل نشانه ی من رو برگه دیگه ایی از مرورگرم کامنت شما رو خوندم و کلی تحسینت کردم و کلی اون روز توهوا و تو فضا بودم.

      abasmanesh.com

      این کامنت رو میگم اگر یادت بیاد.

      امروز یهو یادم اومد راستی من نشانه ی منی که میخواستم روش کامنت بنویسم تا لینکش برای شما کپی نکردم بیاد. کدوم بود….!باورت میشه مثل یک سوزن در انبار کاه تمام نشانه های من خودمو رو از27 دی مرور کردم. کامنت صفحاتش رو بالا پایین کردم. تا یادم بیاد تا پیدا کنم. مثل یک کار نیمه تمام تو ذهنم مونده بود. خداروشکر از بین این همه گنج اون دوتا کامنتت رو که گفتم مال سال 98 بود پیدا کردم… به هر حال برو حالشو ببر مارکوپولوی سپاس گزار ثروتمند

      همین کامنت رو بری بالا به کامنت دیگه ات که خیلی گفتم خفن خاطراتی نوشتی میرسی.

      اینم یک بخش کوچیکه اون کامنتت(بالای همین کامنت برو کاملش رو بخون):

      واقعا باید ذهن را تربیت کرد عادت به حرکت عادت به اینکه وقتی همه چی خوبه باید تغییر کرد اون موقع وقتشه.

      تقدیم با عشـق

      خدایا شکرت که تونستم پیدا کنم و الحق که جوینده یابنده است چون تویی دارم که پاسخ دهنده است.

      خدایا شکرت برای این نشانه ها، برای این یادآوری ها

      خدایا شکرت برای وجود این دوستان ارزشمند و در مسیر رشد و توحیدی ام

      ارادتمندت فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    دُخـتـِـــ بَــندِر گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زیبه اندیشان به زیبایی رسند

    سلام به استاد و دوستان نازنینم که کامنتاشون اینقدر اگاهی دهنده است?

    واای استاد عزیزم چقدر این تصاویر باور من رو نسبت به فرزند داری تغییر داد

    چقدر اینا باورای خوبی ساختن که به خدا در همه شرایط اعتماد دارن و نگران بچه هاشون نیستند و اینگونه رها هستن ؛هم خودشون لذت میبرن هم بچه ها و داشتن بچه رو برا خودشون محدودیت نمیدونن که دیگه با وجود بچه نمیشه این راهای صعب العبور رو طی کرد واقعا خداروشکر بابت این آگاهیا

    ای جانم موتور ?منم خیلی موتور سواریو دوس دارم‌

    یادمه بچه که بودم دخترایی رو میشناختم که تو خانواده اشون موتور داشتن اونا هم موتور سواری بلد بودن

    ابتدایی که بودم حتی یه بار با یکی از دوستام وقتی باباش اینا خواب بودن موتور باباشو برداشت منم پشت ترکش رفتیم دور زدیم بماند که بعد خانواده ها فهمیدن و…?

    کلا دوس داشتم موتور سواریو ولی میترسیدم خودم پشت موتور بشینم حس میکردم کج میشه ونمیتونم تعادل داشته باشم البته اطرافمم نزدیکانی نداشتم که موتور داشته باشن و باهاشون راحت باشم که بخوان یادم بدن

    اما جهان بعد از گذشت سالها (در زمان مناسب)به خواسته ام پاسخ داد

    ازدواج کردم و با کمک‌ همسرم برای اولین بار با ترس و لرز موتور روندم‌ اولاش خب سختم‌ بود چندجا اومدم بیخیال شم ولی بعد خییییلی حال میداد و عششق میکردم حس رهایی خاصی رو داشتم بخصوص توی دور بالا???

    هر وقت حس و حالم خوب نبود دوس داشتم برم موتور سواری چون تمرکز روی رانندگی باعث میشد به ناخواسته هام فکر نکنم

    الان خیلی کمتر پیش میاد حالم خوب نباشه ولی کلا اگه موقعیت باشه و وسیله باشه موتورسواری میکنم

    البته اینم بگم وقتی برای اولین بار توی مسیری که تا حالا نرفته بودم رفتم شب بود و توی مسیرش خیلی نور نبود یهوو جلوم یه پیچ ۹۰درجه بدی بود که نتونستم کنترل کنم و زمین خوردم و زانوم زخمی شد اما هیچوقت باعث نشد دست بکشم از علاقه ام و بارها دوباره کارمو انجام دادم با وجود نجوا های ذهنی و اطرافیان ک میگفتن نکن میوفتی نمیتونی از پسش بربیای یادته اوندفعه چه جوری خوردی زمین و تا کی لنگ میزدی

    به قول جمله زیبای مایک عزیز:هر چه مرا نکشد قوی ترم خواهد کرد?

    خب توی کشورمون هنوز درست جا نیوفتاده خانوما بخوان با موتور رانندگی کنن اوایل همه اش میگفتم زشته و روم نمیشه و فقط شبا توی جاده های خلوت و یا خارج شهر رانندگی میکردم ولی خداروشکر وجود همسرم(دست خداوند) خیلی بهم اعتماد بنفس میداد و میگفت زن منی اگه زشته برا من زشته نه تو ول کن حرف مردمو لذت ببر

    و با گذشت زمان منم بی خیال تر شدم و توی هوای روشن و چندین بار توی روستا ها وشهر با همسرم بودم و من پشت فرمون موتور بودم حتی با اینکه گاهی وقتا پوشش محلیمونو داشتم یکم سخته راننگی با اون لباس اما باعث نشد از اون حس خاص رهایی که رانندگی با موتور بهم میداد بگذرم ??

    در پناه حق ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    عاطفه مردانی گفته:
    مدت عضویت: 2737 روز

    استاد به خدا که کار شما دیگه از توکلم گذشته.شما دیگه کاملا تو بغل خود خدا نشستی.باور کنین الان که دارم این فایلا میبینم دست و پام از استرس خیس عرق شده.من ترس از ارتفاعم دارم فقط تو اون مسیر سخت که میومدین با وجودی که میدونستم الان تو سلامت کاملین فقط میگفتم خدایا کمکشون کن که استاد چیزیش نشه.خدای من، اونایی که ما میدیدیم به قول خودتون که هیولا بودن.ولی به نظر من هیولاتر از اونا شمایین که با این همه ترس چجوری پا تو مسیری گذاشتین که نه تنها راجبش شناختی نداشتین که حتی نه مهارتی.خدایا استاد شما واقعا الگویی.دیگه کی بهتر از شما که اینقدر واضح به ما و به منی که هنوزم ترسام بیشتر از توکلمه بگه بابا راهی شو خدا خودش باهاته اصلا این تو نیستی که میری این قدمای خداونده و تو فقط در اغوششی.که بگی از روزمرگیات دل بکن و پا بزار تو راهی که هیچ وقت حتی فکرشم نمیکردی یه روز بتونی امتحانش کنی،تا برسی به ناشناخته های وجودت تا ببینی که خداوند چه تواناییهایی بهت داده و تو تا حالا ازشون بیخبر بودی،که زیبایی هایی که تا حالا تو تصوراتتم ندیده بودی ببینی تا درک کنی جهانی هست ورای همه عاداتت ورای همه شناخته هات،و همه اون محدوده ایی که فکر میکردی همه دنیاته.استاد زندگیت اموزش عملیه تمام اموزه هاته.چقدر باید خداوندو برای قرار دادن این دست زیبای خودش تو زندگیمون شکر کرد اخه.استاد در اغاز یه راه جدیدی توی زندگیه کاریم هستم که هنوزم نتونستم همه ترسهامو در موردش کنار بگذارمو ایمان عملیمو ثابت کنم ولی دیدن این فایل واقعا برام پر از حرف بود پر بود از اگاهی و انگار اماده شده بود که بهم بگه دیگه واقعا خجالت بکش ومحکم خودتو به خدا بسپار و چشمکو ببینو با شجاعت ترساتو زیر تایر موتورت لح کنو برو جلو.استاد براتون ارزوی سلامتی دارم و هر لحظه به عنوان الگوی عالی زندگیم تحسینتون میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    حمید رضا نیکان منش گفته:
    مدت عضویت: 2929 روز

    سلام

    یعنی انگار استاد عباسمنش خلق شده که فقط رویاهای که من دارم رو عملا نشون بده .

    من نمی دونم خدا کی وقت کرده اینهمه چیز قشنگ و خلق کنه

    برو مرد خدا همراهت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    حمید (در جستجوی سعادت) گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    به نام الله یکتا

    خدای مهربان

    همان خدایی که من را آفرید تا از این همه زیبایی لذت ببرم و من چطور به خودم ظلم میکنم

    چون خداوند به بندگانش ظلم نمیکند

    سلام به همه دوستان

    مرحبا استاد

    ممنونم از اینکه حداقل تو به من نشان دادی جهان چقدر زیباست

    مگه داریم

    مگه میشه

    این بیابانها اینقدر زیبا باشند

    این صخره ها

    آخه چطور ممکنه

    دو روز پیش از مشهد با ماشین خودم برمی گشتم از جاده سمنان و این همه بیابان دیدم اما این فایل را تازه دیدم و ای کاش زودتر می دیدم تا زیباییهای بیابان را حتی بهتر درک میکردم

    راست گفتی که باید مدار ما بالاتر بره تا درک ما از این آگاهیها بیشتر بشه و بهتر بشناسیم خودمان را جهان اطرافمان را و از همه مهمتر خدایمان را

    چه موتورسواری ای کردم

    من که اصلا موتورسواری بلد نیستم انگار داشتم خودم موتور رو هدایت میکردم

    چقدر زیبا بود

    حواسم همش به سنگها بود که یه وقت نره زیر چرخ

    یا نخورم زمین

    عجب موبایلی!

    چقدر قشنگ این تصاویر رو ضبط میکرد

    اصلا لرزش نداشت

    کاملا حرفه ای ضبط میکرد

    چقدر هیجان داشتم انگار خودم پشت رل بودم

    چقدر زندگی میتونه لذت بخش تر باشه وقتی آسون میگیری

    چقدر آرامش داشتند این آدمها

    انگار هیچ عجله ای نداشتند که فقط به مقصد برسند

    هر جا خسته میشدند استراحت میکردند

    جیپ ها را که دیگه نگو

    چقدر با خیال راحت داشتند با سرعت آهسته حرکت میکردند و از مناظر لذت میبردند

    می گفتند و میخندیدند

    ممنونم استاد

    من این تصاویر رو نگاه میکردم و اشک می ریختم

    خیلی زیبا بود

    ممنونم که کمال همنشین در شما اثر کرد و عزیز دلمان خانم شایسته عزیز باعث شد شما هم دوربین به دست بشی

    آن هم با این همه سختی و مشقت

    و این تصاویر زیبا را برای ما به اشتراک بگذاری

    به من درس بزرگی دادی

    که بر ترسهایم غلبه کنم

    که نگذارم نجواها جلوی حرکت مرا بگیرند

    من باید حرکت کنم و از مسیر لذت ببرم

    همین فایل به تنهایی پر از آگاهی بود

    لذت بردن از زیباییها

    صبور بودن

    استمرار ورزیدن

    قدم قدم پیش رفتن

    غلبه بر ترس ها

    توجه نکردن‌به نجواهای ذهنی

    و و و …

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    خوشبخت باشید

    سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3113 روز

    سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم

    یه نکته ای رو خودم فهمیدمش و در واقع تمرین عملی اهرم رنج و لذت بود که مثالش رو با چشمام دیدم و هدایت خداوند بود در واقع که سپاسگذارش هستم

    این فایل رو دیدم بعدش رفتم فایل 53 سفر به دور آمریکا رو هم دیدم همین الان،

    واقعا چقدر تفاوت هست بین مسیرهایی که ما میریم من یکی به خودم گفتم که محمدرضا این مسیری که الان داری میری چقدر راحته و چقدر سخته؟!!

    بعد یاد جمله ی فایل هموار استاد افتادم که میگفت مسیری که دست اندازی ندارد به جایی نمیرسد… یعنی حرف از این بی اساس تر واقعا نشنیدم؟!!!

    الان کجای این مسیر خشک و بیابونی به جای خوش آب و هوایی رسید؟؟؟

    بعد به خودم گفتم که من الکی بیام پوست خودم رو بکنم، بیام الکی به خودم سختی بدم و ناخودآگاه خودم رو توی مسیرهایی قرار بدم که پر از سختی و ترس و زجر های وحشتناکه که چی بشه آخرش؟!!! مردم بگن آفرین بگن فلانی اینقدر زحمت کشیده برای چی برای کی به چه قیمتی ؟؟!! به قیمت اینکه من ساعت ها عرق بریزم و پوستم کنده بشه و تازه معلوم هم نیست که به کجا میرم، اصلا به هدفم میرسم نمیرسم از این مسیر؟!!

    خدائیش فایل 53 قشنگ همه چیز ردیف، مسیر قشنگ مشخصه که به کجا میرسید به نور به زیبایی به بینهایت، به اون غروب زیبا میرسید. اما اینور چی؟ به کجا میشه رسید؟ آخر سر استاد دور زد و برگشت. این همه مسیرهای مختلف و پیچ در پیچ که آدم گیج میشه و اصلا نمیدونه از کدوم ور بره ،اصلاً اینا یه طرف، اون تردید ها و شک ها و ترس هایی که تو وجود ادم میاد خودش این سختی ها رو چندین برابر میکنه؟!!!

    اما اون مسیر فایل 53 قشنگ یه مسیر بیشتر نبود که به نور میرسید و قشنگ با صدای چهچه بلبل ها و اون هوای خنک و فوق العاده و تازه با کلی لبخند و عکس گرفتن و اسفالت صاف و تمیز و قشنگ نیمکت هم داشت میتونستی بشینی.

    چقدر استاد زجر کشیدن تو اون مسیر های تریل، چقدر ترسیدند و چهره ی استاد چقدر خسته بود، اما تو همون فایل 53 چهره ی استاد چقدر شاد و باز و خندان بود و چقدر شوخی کردند و چقدر شاد بودند و حالشون خوب بود.

    توی اون مسیر تریل همش میرفتند بعد می ایستادند، بعد دوباره میرفتند، یه جاهایی رو سریع میرفتند یه جاهایی رو یواش میرفتند، سر یه جاهایی ترس داشتند، سر یه جاهایی تردید داشتند که برم نرم، آخر سر هم استاد خسته شدند و بریدند و برگشتند…اما توی مسیر فایل 53 قشنگ قدم زنان و آروم اروم ،بدون توقف و خستگی و بدون سریع و یواش رفتن، بدون هیچ تردیدی داشتند میرفتند و آخرش هم به نور رسیدند.

    اونجا توی یوتا اون لباس های سخت و گرم و تنگ و کلی دنگ و فنگ، اما تو فایل 53 یه رکابی و یه شلوارک راحت و یه گوشی به دست استاد، خیلی هم راحت و ساده و خوب و خندان داشتند میرفتند.

    بعد حالا من میخوام بیام از اون مسیر یوتا برم و این مسیر به این زیبایی فایل 53 رو رها کنم، تا بقیه از من خوششون بیاد و موفقیت من از نظر دیگران مورد تایید واقع بشه و قبولم داشته باشند و تو دل مردم و بقیه جا بشم..نه، میخوام صد سال قبولم نداشته باشند و تو دلشون جا نشم، میخوام صد سال کسی تایید نکنه موفقیت هام رو… توی فایل هموار استاد راست گفتند که هر عقل سلیمی میخنده به این حرف که اگه جاده ای دست انداز نداشته باشه احتمالاً به جایی نمیرسه، این دو تا فایل هم شاهد این مسیر و این حرف استاد هستند.

    نمیخوام بگم که اشتباهه رفتن اون مسیرهای سخت و پر پیچ و خما!! نه ، من اینطوری دوست ندارم، وگرنه خیلی ها هم بودند که خیلی با عشق داشتند میرفتند اونجا و خیلی هم حرفه ای بودند، و اتفاقا با لبخند هم به استاد دست تکان دادند حتی اون دوچرخه سوارها!!! من اینطوری دوست ندارم. من اون مسیر فایل 53 رو خیلی باهاش حال میکنم و خیلی بیشتر بهم میچسبه، اون هوا، اون فضای خنک و سر سبز و دلچسب ، قشنگ با عشقت،دوتایی با هم قدم زنان برید و فقط گل بگی و گل بشنوی. خیلیام دوست دارند با عشقشون تو اون مسیرهای یوتا برن و با عشقشون از اون صخره های وحشتناک بالا برن، خیلی هم عالیه، خدا رو شکر توی این دنیا برای تجربه ی همه نوع سلیقه و علاقه ای شرایطش فراهم شده توسط خداوند و این خیلی عالیه و خیلی زیباست و این نهایت عدله….

    استاد این فایل ها واقعا حرف خداست با ما، خدا با ما حرف میزنه با این تصاویر، من که خیلی به فکر فرو رفتم و خیلی ذهنم درگیر شد که من برای کی دارم حرکت میکنم و اگه دارم سختی ای میشکم توی زندگیم چرا هنوز به اون سختی کشیدنه راضی هستم و دارم ادامش میدم، چرا هنوز به اون سختی کشیدن ها دارم تن میدم؟؟؟

    این یه اهرم رنج و لذت بود واسه ی من از طرف خداوند که از طریق این فایل بهم گفته شد.

    خدا رو شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمد حسین محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2716 روز

    درووود بیکران به شما استاد عزیزم

    واقعابهترین فایل سفرنامه تا اینجا،همین فایل هست. کویر بی نهایت زیبا و بکر،با سکوتی که مخصوص خودش هست و به آدم آرامش عمیقی میده و حس میکنی به خدا خیلی نزدیکتر شدی ..

    بعدشم که موتور سواری شما،حسابی به وجدمون آورد و خیلی رفتم تو حس

    جوری که خودمو پشت ترک موتور شما میدیدم و مدام بهتون میگفتم یواش تر استاد?

    این فایلتون خیلی برای تصویر سازی و تجسم کمکم کرد و تو هیچ کدوم از فایلاتون تا این حد خودم رو جایی که هستین،حس نکردم.. واقعا بی نظیر بود

    بی نهایت از شما ممنونم استاد??????

    امیدوارم به زودی زیارتتون کنم.

    پاینده باشید استاده زندگی ساز.??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    ای ول به استادم ?

    خدایاشکر عالی بود

    خدا همیشه

    به قول مادرم بغل گیرت باشه

    از تپه بالا و پایین رفتن لدت داره استاد خیلی از روزهای زیاد در زندگیم در هین مسیر ها بوده ام

    خدا خیلی خداست

    ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: