دیدگاه زیبا و تأثیرگذار هدیه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بی شک تجربه این زیباییها و لذت بردن، لایق انسانهاییه که روزی از ترسها و وابستگیهاشون با استناد به قدرت ایمان گذشتن. مگر نه اینکه همه لذتها و خوشبختیها آنسوی ترسهاست؟!
بی شک تجربه اینهمه حال خوب، لایق انسانهاییه که روزها و سالها بر قدرت هجوم نفس و ذهن نجواکننده غلبه کردن.
من هم مثل شما عاشق جلساتی هستم که استاد درمورد کنترل ذهن صحبت میکنن. توانایی ای که میتونه ما رو از فرش به عرش برسونه. اینکه ما چطور میتونیم افسار این اسب سرکش ذهن روبدست بگیریم تابتونیم درجاده ای زیبا درمیان یک جنگل انبوه و دریک طبیعت بکر و زیبا اسب سواری کنیم و لذت ببریم و به تنها هدف غایی زندگیمون برسیم.
عشقی رو که درنگاه لیدرهای اسب سواری توی این فایل دیدم، خیلی منو مجذوب خودش کرد. اونقدری که اون لیدرها عاشقانه به اسبها نگاه میکردن و نوازششون میکردن، حتی خیلی از ما عاشق خودمونم نیستیم چه برسه به شغلمون و هدفهامون و زندگیمون. آرامش استاد روی اون اسب تندرو زیبا، نگاه معصوم مایک و مهارت و تمرکز شما شایسته عزیزم بر روی اون اسب شیکمو جالب بود.
همه زندگی همینه. وقتی افسار اسب زندگیت روبدست میگیری، زندگیت بهشت میشه، وقتی افسار ذهن سرکشت روبدست میگیری باز هم زندگی بهشت میشه.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 83229MB15 دقیقه
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و همه ی هم فرکانسیای نازنین
من میخوام تجربه م در مورد شناسایی و تغییر باورای مالیم و همچنین نتیجه رو باهاتون به اشتراک بذارم.
من مدتهاست با استاد و برنامه هاشون آشنا هستم ولی بطور جدی پیگیر تغییر در زندگیم نبودم چون همیشه توی یک نقطه امن مالی بودم با حقوق قابل قبول تا اینکه اوایل اردیبهشت ماه به تضاد شدیدی در زمینه شغلی خوردم که تصمیمم رو گرفتم و طی چند روز استعفا دادم. برای راه اندازی کسب و کار خودم هم در شروع اذیت شدم ولی پله پله هدایت شدم. اوایل دنبال مشتری بودم ولی دیدم اشتباه بزرگم همینه و هر محصولی برای همه نیست و اونی که دنبالشه میگرده و خودش پیدات میکنه و دقیقا همین اتفاق افتاد از طرف افراد آشنا و بعد محصولاتم معرفی شدن به بقیه و ….. از اونجایی که استاد بسیار قانون تکامل رو در فایل ها یاداوری میکنن، منم سعی کردم اصلا اصلا عجله نکنم و تا اینجا وقتی برمیگردم به چند ماه گذشته میبینم تو همین مدت کم کلی پیشرفت کردم هم در زمینه تنوع محصول و هم مشتریایی که میان و دوست دارن کارامو. اما یکی از بهترین تجربیاتم طی همین چند روز اخیر رخ داد اونم اینکه من یک ماهه تعدادی از ترمزهای مالیم رو نوشتم و اولین گزینه ش مسئولیت مالی من در قبال پدر و مادرمه که ما بچه ها ماهیانه باید مبلغی رو کمک کنیم بابت هزینه هاشون و وقتی به این باور رسیدم که این باور مخربه، دقیقا چند روز پیش یه تکه زمین پدرم که من تا چند وقت پیش از وجودش خبر نداشتم به مبلغ ۱۸۰ میلیون تومن فروش رفت. وای خدا خیلی جالب و عالیه چون یاد گرفتم چطور باورامو تغییر بدم و الان به احساس آرامش رسیدم از بابت پدر و مادرم که از نطر مالی تامین شدن. خدایا شکرت