دیدگاه زیبا و تأثیرگذار هدیه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بی شک تجربه این زیباییها و لذت بردن، لایق انسانهاییه که روزی از ترسها و وابستگیهاشون با استناد به قدرت ایمان گذشتن. مگر نه اینکه همه لذتها و خوشبختیها آنسوی ترسهاست؟!
بی شک تجربه اینهمه حال خوب، لایق انسانهاییه که روزها و سالها بر قدرت هجوم نفس و ذهن نجواکننده غلبه کردن.
من هم مثل شما عاشق جلساتی هستم که استاد درمورد کنترل ذهن صحبت میکنن. توانایی ای که میتونه ما رو از فرش به عرش برسونه. اینکه ما چطور میتونیم افسار این اسب سرکش ذهن روبدست بگیریم تابتونیم درجاده ای زیبا درمیان یک جنگل انبوه و دریک طبیعت بکر و زیبا اسب سواری کنیم و لذت ببریم و به تنها هدف غایی زندگیمون برسیم.
عشقی رو که درنگاه لیدرهای اسب سواری توی این فایل دیدم، خیلی منو مجذوب خودش کرد. اونقدری که اون لیدرها عاشقانه به اسبها نگاه میکردن و نوازششون میکردن، حتی خیلی از ما عاشق خودمونم نیستیم چه برسه به شغلمون و هدفهامون و زندگیمون. آرامش استاد روی اون اسب تندرو زیبا، نگاه معصوم مایک و مهارت و تمرکز شما شایسته عزیزم بر روی اون اسب شیکمو جالب بود.
همه زندگی همینه. وقتی افسار اسب زندگیت روبدست میگیری، زندگیت بهشت میشه، وقتی افسار ذهن سرکشت روبدست میگیری باز هم زندگی بهشت میشه.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 83229MB15 دقیقه
وااااییی عالییی بووود
خدایا شکرررت خدایا شکرررت😍😍
پررررر شدم از انرژی مثبتتتتت
وصل شدم به منبع انرژی نااب و خالص خداوند💛💛
دنبال حال خوب بهتر بودم،با دیدن این قسمت اشکام اومده از شدت ذوق و هیجان…
خدایاااا چی آفریدی آخههههه
خدایا هرچیزی رو میبینم میگم ایننن فوق العادس…بی نظیرهههه..
باز ی آفریده ی دیگه رو میبینم و میگم الله اکبر…خدای بزززرگ من اینممم فوق العادس…
عاشقتم که انقدر قشنگی…
خدایا من خیلی خوشبختم که الان سوارِ اسبم کردی و بردی منو توی بهشت💚💚💚
اونقدر خودمو اونجا حس میکردم که با ذووق تمام به اسبی که سوارشم نگاه میکردم.میگفتم عزیززم..چقدر نازی آخه..
انقد واقعی بود همه چی برام،که دستمو کشیدم تا اسبمو نازش کنم😭😍😍😍
چقققد یالای قشنگییییی داشتنننن.
آخیییی..همین الان که یادم میاد اشک تو چشمام جمع شده..چقدر یه موجود میتونه زیبا باشه…چقد دوست داشتنی..
دوست داشتم همینطوری که روی اسب نشستم بغلش کنم..صورتمو بذارم به صورتش و نااازش کنم…
آخیییی می ایستاد تا غذا بخوررره😍😍
واااای آببب…صدای زیبااااش..چقدر آرامشبخشِ..
صدای جریان آب میومد و صدای پاهای اسب که از روی سنگا از توی آب رد میشد…
حس فوق العاده ای بوود🐴💙💙
همونطوری که پررر از هیجان بودم یهو استاد گف wow
خدایااا شکرت …
واقعا خدایا شکرت
وای اونموقه که یهو آهنگ چاووشی پخش شدددد
جیغ زدممم…
آمد بهار جان هاااا
ای شاخ تر برقص آ
ای شاخ تر برقص آ
😍😍😍💚💚💚
امروز که ایم فایل رو میبینم روز طبیعتِ…چقدر هماهنگ بود…
چقدر اون خانمی که همراهمتون بود زیبا بود😍
با صورتش نازش ،قشنگ لبخند میزد..اسبو ناز میکرد..
آخی…
وقتی از اسب پیاده شدین و اسب رو ناز کردین،من خودمو اونجا حس میکردم که با لبخندو ذوق تمااام ،به اون آقایی که وایساده بود اسب رو تحویل بگیره گفتم عااالیییی بود…
بعدم اسبمو ناز کردم و گفتم مررسیی قشنگی😍😍
الهی شکرررر
ممنووونم ازتون استاد و خانم شایسته ی عزیزم..بابت به اشتراک گذاشتن این لحظه های زیباتون با ما