سفر به دور آمریکا | قسمت 83

سلام به عزیزان دوست داشتنی

چقدر حس عجیبی بود با اینکه تاحالا تجربش نکردم ولی انگار جای شما بودم و بعضی وقتا از تکونای اسب میترسیدم و خودم و جمع میکردم

امروز خیلی جالب بود تو یکی از خواسته هام نوشتم دوست دارم یه اسب داشته باشم و خیلی هم سرچ کردم و دیدم و قیمتاشو دراوردم

خیلی برام جالب بود این قسمت از سفرنامه قشنگ تو دل اسب و طبیعت بودیم

واقعا چه حس قشنگیه که بتونی بر ترسهات غلبه کنی اخرش یه شیرینیه که فکر کنم مزش هیچ وقت از یادت نره

چقدر اون مربی رو دوست داشتم لبخند از روی لبش نمی افتاد و نگاهش مهربون بود

چقدر دوچرخه های حرفه ای و باحالی

خدایا چقدر دلم تفریح میخواد ،،فهمیدم خدا چی گفت گفت فعلا با اینا لذت ببر تا نوبت خودت بشه ،،ممکنه نوبتت بشه اگر تکاملت و طی نکرده باشی قدرشو‌ ندونی

اول لذت بردن و یاد بگیر همه چی بهت میدم

میدونید چیه الان که دارم این فایل و میبینم شب ۱۹ ماه رمضانه همیشه طبق هر سال دعا و قران و … انجام میدادم امسال گفتم مدلتو عوض کن انقدر گریه کردی و از خدا خواستی چی شد هیچی،،،خودم با هاش کلی حرف زدم بدون واسطه،،،بعد هم نشستم و فاییلا و میبینم و کلی قربون صدقه خدا میرم

و شکرش کردم که این همه زیبایی داره و همش به هر شکل میخواد خودش و بما نشان بده بگه ببین من چقدر زیباییم تمام نشدنیه تا بخوای خسته بشی یه چیز دیگه بهت نشون میدم تو فقط بمون و من و نگاه کن و من و تسبیح کن من همه کار برات میکنم

دوست داری چی و تجربه کنی جنگل و من دارم ،دریا بخوای دارم ،رودخونه بخوای دارم بگو چه تفریحی دارم تو بخواه که من همرو برای تو خلق کردم

چقدر تفسیر افسار اسب و با ذهنتون و که گفتید دوست داشتم امیدوارم یه روز هممون بتونیم همینطوری افسار این ذهن چموش و بدست بگیریم🙏🏻🙏🏻