سفر به دور آمریکا | قسمت 83

چه حس خوبی واقعا لذت بردم اسب های زیبا و طبیعت بکر و پروانه ها اب رودخونه و هوای تازه جنگل

دلم اسب سواری خواست انقدر که مریم جان قشنگ فیلم میگیره و انقدر حس خوب این فیلمها بهمون میده

و چقدر درس داشت اینکه مریم جان بااینکه میترسید انجامش داد و بعد هم که یکم گذشت انقدر ترسش تموم شد که حتی فیلم هم میگرفت شاید اگه من قبلش از اسب افتاده بودم و گردن و دستم مدتها اذیت شده بود هم باز ریسک سوار شدنش نمیکردم اما استاد دقیقا تو رو هل میده سمت ترسهات که ببینی اگه یکبار نشد جا نزنی و بار دوم لذت ببری از این ادمها در زندگی ههمون هستن که باعت میشن ما ادم فوی تری بشیم یادمه بعد تصادف رانندگیمون من ترس از رانندگی داشتم و نمیخواستم بزم کلاس و گواهینامه بگیرم خواهرم انقدر هولم داد که من بلاخره رفتم و انجامش دادم الان ده سال از اون روز میگذره و من هر بار که سوار ماشین میشم به خودم افتخار میکنم که از ترسم گذشتم و الان استاد چنین کاری برای مریم جان انجام داد در عمل قرارش داد و باعث شد مریم جان ترسش تموم شه و الان انقدر لذت ببره واقعا همینه ترس ها انقدر بزرگ نیستن که ما فکر میکنیم وقتی انجامش بدیم میبینیم که چقدر مسخره بودن ما فقط بزرگش کرده بودیم

اسب مریم جان که شکمو همش میخواد غذا بخوره خخخ داشتم فکر میکردم چنددقیقه بمونن غذا بخوره ولی بعد گفتم حتما مربی اسبها چیزی میدونه که میگه اجازه ندین اره ما هم خیلی مواقع به استاد میگیم چرا فلان مدل نه، استاد میگه قانون اینه حالا قانون انجام بدی به سلامت میرسی گاهی لازمه فقط انجامش بدیم انقدر دنبال علت نگردیم علت هر چی میخواد باشه بهت میگن این مسیر انجام بده موفق میشی یک چشم بگو انجام بده موفق نشدی بیا سوال بپرس و این درس دوم بود برام

توی اب راه رفتن اسبها بنظرم سختترین قسمت ماجرا هست اما بخوبی رد شدین و اون پل که از زیرش گذشتین چقدر رویایی بود

واقعا تجربه خاص و زیبایی بود منکه میبینم انقدر لذت بردم شما ببین چه لذتی بردین که انجامش دادین