سفر به دور آمریکا | قسمت 87

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار علیرضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

واقعا دیدن این همه زیبایی و فراوانی نفَس رو درسینه آدم حبس میکنه. فراوانی رو میشه درتمام جنبه های زندگی استاد مشاهده کرد:

در مرغ و خروس های فراوان؛ ماهی های فراوان؛ گوسفندان فراوان؛ زمین ها و خونه ها و ماشین های فراوان؛ مخاطبان فراوان؛ کامنت های فراوان؛ عشق و محبت و صمیمیت فراوان و…

در واقع استاد پکیجی از فراوانی رو در زندگیشون تجربه میکنند که این حاصل کار کردن روی باورهاشون، شناخت صحیح خداوند و باور به فراوانی نعمت های موجود دراین جهانه.

آفرین به خانم شایسته که اینقدر نگاه ریزبینانه برای تمرکز کردن و دیدن زیبایی ها دارند. من خیلی لذت بردم از اینکه توی تصاویر این قسمت، به روزهای گذشته برگشتید و این همه تصاویر زیبا که سالهای قبل ضبط شده رو برای ما نمایش دادید. استاد در همان دوران فایل های بی نظیری ضبط کردند که برای ما سرشار از درک و آگاهی بود.

من تک به تک لحظات این تصاویر و تحسین کردم چون خودم به شدت عاشق این سبک زندگی ام. من هم دوست دارم راهم رو از اکثریت مردم جدا کنم و بدور از شلوغی های اجتماع برم در دل طبیعت و یه باغ زیبا برای خودم داشته باشم و مثل استاد مرغ و خروس و گوسفند داشته باشم و با کشاورزی و کاشتن درختان میوه لذت ببرم بدون اینکه لحظه ای فکرم درگیر افکار عمومی جامعه باشه.

به جرات میتونم بگم که تابحال کسی رو ندیدم که مثل استاد پکیج کاملی از نعمت ها رو یکجا در زندگیش داشته باشه و این هم بدلیل عمل کردن به قوانینی است که استاد بارها در فایل های مختلف آنها راتوضیح داده اند. با دیدن هر کدوم از این فایل ها بیشتر باور میکنم که زندگی یک میدان جنگ برای بدست آوردن غنیمت ها نیست. بلکه زندگی میدان صلح و عشق و زیبایی و فراوانیه و این رو به وضوح میشه در زندگی استاد دید و از ایشون الگو گرفت.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 87
    352MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Reyhane AR» در این صفحه: 1
  1. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3717 روز

    به نام خدای تمام زیباییها

    سلام به همی عزیزانم .

    خداااااااای من دیدن این قسمت سفرنامه منو خیلی به هیجان آورد .

    من زمانی که مجرد بودم وقتی میرفتیم ده پدرم خیلی ذوق زده میشدم .حیوونات خونگی رو که میدیدم مثل مرغ و گاو گوسفند

    میرفتم جلو نوازششون میکردم .ذوق زده میشدم .دنبال مرغ و خروسا میکردم که بگیرمشون .گاهی وقتا شیر هم میدوشیدم ولی از بز و گوسفندا .از گاوها میترسیدم .فقط از دور تماشاشون میکردم .?

    چند روز ی که تو ده بودیم خیلی خوشحال بودم همش تو باغ و کوه و دشت با بچه ها میگشتیم و کنار رودخونه میرفتیم .کلی شادی و خوشحالی میکردیم .زمانی که میخواستیم برگردیم غصه عالم به دلم مینشست که بازم شهر و دود و دم و مدرسه و خونه موندن .

    اونجا احساس رهایی و آزادی داشتم .حال دلم عالی بود .به قول مادرم که میگفت اونقدر بچه ها اینجا بیخیال و شادن اشتهاشونم زیاد شده .دقیقا آب زیر پوستمون میرفت .

    علاقه من به طبیعت و حیوونات باعث شد که جهان منو هدایت کنه به سمتی که با پسری ازدواج کنم که پدرش کلی ملک و املاک و باغ و باغچه و حیوونات خونگی داشت .اوایل وقتی میرفتیم خونه ی پدر شوهرم خیلی ذوق زده میشدم از دیدن این همه زیباییها و قدرت خدا .صبح ها میرفتم تخم مرغ تازه میاوردم و میپختیم .شیر تازه ,ماست ,پنیر ,کره و خلاصه همه چیز طبیعی و ارگانیک .خیلی لذت بخش بود .رفته رفته خانواده همسرم از زحمت زیاد این حیوونا به پدر شوهرم شکایت میکردند .اونقدر از اون شرایطشون غر زدن تا جهان همهی اون حیوونات رو ازشون گرفت .یعنی پدرشوهرم همه حیوونات رو فروخت و دیگه صبح هاخبری از صدای بز و گوسفند و مرغ و خروس ها نبود .

    رفته رفته منم کمتر میرفتم .چرا که فضای خونه پدرشوهرم تو باغ مثل خونه ی تو شهر شده بود و دیگه لذت قبل رو نداشت .

    حالا بعد از سالها خداوند دوباره منو هدایت کرد به مسیر عباسمنش تا دوباره شاهد تماشای زیباییهای طبیعت و حیوونات خونگی بشم .خدااااااااایا صدهزار مرتبه شکرت .

    تو قسمتهای زیادی از فایل های استاد دیده بودم که ایشون تو پرادایس حیوونات اهلی داره و من کلی ذوق میکردم و میگفتم احسنت با این همه ثروت چقدر عالی داره از فراوودهای دست خودش استفاده میکنه .چقدر عالی تو این زمین شصت هکتاری داره گوسفند و مرغ و خروس نگهداری میکنه .خدای من این انسان فوقالادس .

    رفته رفته به این نتیجه رسیدم که زیباترین و لذت بخش ترین زندگی همین زندگیه .که هم تو طبیعت باشی و هم با حیوونات خونگی سر و کار داشته باشه .این لحظات بوی زنده بودن میده ,بوی آرامش و حس آزادی میده .

    مریم جان نمیدونم شنیدی یا نه که قدیما میگفتن .مردم روستا عمر بیشتر میکنند .چرا که اکثر تو دل طبیعتن ,و آب و هوای سالم دارن ,خوراکشون سالم و طبیعیه ,بیخیال ترن .چشم و هم چشمی زیاد ندارن .

    من که قبول داشتم .چون به چشم خودم میدیدم .

    و الان هم که زندگی شما و استادجان رو میبینم یقینم صد برابر شده .

    انسان از خاک بوجود اومده و با بوی خاک و طبیعت حالش خوب میشه .

    این قسمت فوق الاده بود مریم جان .دستمریزاد قشنگ مهربون .

    میخوام از زیبایی های این قسمت بگم که روحم رو به پرواز درآورده .آرزو میکنم که روزی بیاد که منم دوباره تو شرایطی قرار بگیرم که این حیوونات رو از نزدیک ببینم و باهاشون زندگی کنم و طبیعت خدا رو در همه جا بگردم و لذت ببرم .

    غذا خوردن ببی ها رو ببین خدای من .

    برانی هم با چه آرامش و وقاری کنار ببی ها میچرخه و غذا میخوره .

    اون ببیه که زانو زده غذا میخوره رو ببین .عزیزم .خیلی خوبه خداجون .

    خدای من غذا خوردن ماهی ها چقدر تماشایی .دلم میخواد ساعتها وایسم و تماشا کنم .چقدر وروجک و تیز هستن .

    علی گیتور هم سر و کلش پیدا شد .چه جذبه ای داره .خدا کنه ماهی ها قایم بشن که خوراک این قول دریاچه نشن .

    به به صبحانه آمادس .نیمرویی که مریم بپزه خوردن داره .با اون ویوی زیبای دریاچه و طبیعت بکر خوردن صبحونه چه لذت بخشه .خدایا صدهزارمرتبه شکرت .

    مریم جان عاشقتم با این آهنگهای شادت .دمت گرم عزیز دل .

    بریم به دو سه سال پیش پرادایس .

    خدای من جوجه ها سر از تخم در آوردن .قدرت خدا چقدر دیدنیه .الله اکبر .بی نظیره .

    جوجه ها یه ماهه شدن .چقدر نازن .چقدر زیادن .یاد صحبت استاد افتادم که میگفتن مریم جان این مرغا رو کتشون رو در میاورد مینداخت تو قابلمه ??

    آره خب زیادن دیگه باید بخوریشون دیگه .باریک الله به این دختر شجاع و همه چی بلد .

    خدای من اردک مادر رو ببین که داره با بچه هش رژه میره .خیلی خوبه .تو این بهشت همه جور پرنده و چرنده هست .اللهی شکر .

    بزغاله تازه به دنیا اومده که تلاش میکنه از سینه ی مادرش شیر بخوره منو یاد قانون تکامل میندازه که الان به زور رو پاش میایسته ولی چند ماه بعد خودش یه بز زیبا و قوی میشه .

    خداااای من این سه تا مرغ خوشگل با این هندونه چیکار کردند .چقدر تمیز خوردن .

    حالا رفتن سراغ کدو و حمله گاز انبری .چه غوغایی به پا کردن .

    خیلی قشنگ و دیدنیه .خدای من خلقتت چقدر دیدنیه .

    در آخرم که یه گروه زیبای مرغ و خروسا که پر از زیبایی و رنگهای متنوع و دیدنی .

    من که از دیدن این قسمت خیلی لذت بردم و کلی درس گرفتم .ممنونم مریم جان که منو به گذشته قشنگم و خاطرات شیرینم بردی .الان دیگه درک میکنم که چرا جهان و خداوند دوباره منو هدایت کرد به دیدن زندگی استاد و عزیز دلشون .

    روح من همیشه به دنبال این زیباییهاست و ایمان دارم که روزی تو پرادایس .این بهست زیبای خداوند جمع میشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: