https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/11/abasmanesh-7.jpg6001000گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-11-13 06:18:482024-10-13 11:34:11سفر به دور آمریکا | قسمت 87
250نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد زیبای من باز این پیرهن گل منگولی تونو پوشیدین؟ به به خیلی جذاب و شاده مرسیییی
سلام مریم جونم اول از همه سپاسگزارم که انقدر به کامنتهای من لطف دارین و به عنوان متن انتخابی قسمت قبل تو صفحه اول قرار دادین. این ایده قشنگ شما به ما مخاطبان عزیزتون انگیزه میده و یه نشونه اس از اینکه در مدار درستی هستیم. خداروصدهزار مرتبه شکر.
باز هم یک فایل زیبای دیگه از بهشت نکات مثبت این فایل غیرقابل شمارشه خدایا صدهزار مرتبه شکرت!
من خیلییییی مرغ و خروس و ببعی دوس دارم ولی همیشه باور داشتم که نگهداری ازشون کار سخت و طاقت فرساییه اما با این سبک زندگی راحت و زیبای شما کلا باورم تغییر کرد. باور کردم که نگهداری از حیوونای خونگی کار خیلی راحت و جذاب و لذتبخشیه و از حیوونا کلی درس زندگی میشه یاد گرفت.
استاد عزیزم اینکه یه مدت طولانی حیونا رو سپردین به دست الله و با خیال راحت رفتین سفر و وقتی برگشتین دیدین همه شون صحیح و سالم هستن این باور توحیدی رو در من ایجاد کرد که به داشته هام یا عزیزانم نچسبم و نگران از دست دادنشون نباشم خداوند ازشون به بهترین شکل ممکن محفظت میکنه.
استاد چه حالی دادین به بعبعیا با این غذای خوشمزه لذیذ سوپرایز شده بودن با بع بعاشون ازتون تشکر میکردن یکیشون که زانو زده بود و داشت غذا میخورد از هول هلیم افتاده بود تو دیگ بقیه از روش رد میشدن خیلیییی بامزه بود. غش غشششش
شما هم که نشسته بودین و از تماشای لذت بردن بعبعیا لذت میبردین. واقعا صحنه دلپذیری بود.
براونی و یکی از بعبعیا داشتن باهم غذا میخوردن آخی چقدر باهم درصلح بودن
بازم بعبعیا گول خوردن و مایکی فرغون پشگلا رو خالی کرد فک کردن غذاس ولی این سری گویا دست مایکی رو خونده بودن چون مثل دفه های قبل ندویدن سمتش گوسفندا هم یکم آی کیو دارن به هرحال هه هه
مریم جانم موزیک ۲۵ باند بینهایت زیبا و سرشار از باورهای قدرتمندکننده مثل شادی و عشق و لذت بردن و راحت رسیدن به خواسته ها و هدایت قدم به قدم و زندگی به سبک شخصی بود. خدایا شکرت بخاطر این الگوی زوج خوشبخت و موفق
چه ساده دیدیم هر چی که خواستیم جوووره هر چی که خواستیم بوووده واسه دوتا دیوووونه روی ابرا چه زندگی خوووبه
اینکه بخندی بدون که مهمه واسم اونایی که شاد نیستنم تو اشتباهن
زندگیمون رو رواله هر جا عشق باشه روبه راه روبه راهه میشینیم پس واسه موفقیتا میگیریم جشن
صحنه آب خوردن براونی و بعبعیا از رودخونه هم خیلی رویایی بود خدایی چه حیوونای خوشبختی هستن اینا که صاحابشون شما هستین و تو همچین بهشتی زندگی میکنن
استاد منم مثل شما بلدم صدای حیوونا مثل بعبعی و گاوی و مرغ و خروس و جوجه در بیارم از خودشونم قشنگتر این یکی از شیرین کاریامه که وقتی با دوستام میرفتم تو دل طبیعت بهم التماس میکردن براشون صدای حیوونا رو دربیارم. هم حس خوبی به خودم میداد و هم باعث خنده و شادی دوستام میشدم.
یه نکته خیییلیییی مهم: به نظر من علت اینکه ماهیاتون انقدر زبر و زرنگ و سرحال هستن وجود اون الیگیتر توی رودخونه اس. الیگیتر باعث میشه که ماهیا سریعتر شنا کنن و راکد نمونن. بخاطر همینم گوشتشون لذیذتره. چون ماهی هایی که توی آب راکد رشد میکنن زیاد خوشمزه نیستن.
درسته وجود این الیگیتر باعث شده شما نتونین توی رودخونه شنا کنین اما در عوض ماهیی های خوشمزه تری نوش جان میکنین. همچنین از تماشای این الیگیتر هم لذت میبرین. (تمرکز بر نکات مثبت)
استاد چقدر زیبا با پاشیدن قطرات آب یک رنگین کمان زیبا ساختین فک کنم اینم اتفاقی بود یعنی شما داشتین روی الیگیتر آب میپاشیدین و بازی میکردین و لذت میبردین و یهو این رنگین کمان زیبا رو خلق کردین.
درسته هیچ جا خونه آدم نمیشه جایی که میدونی مال خودته و آزادی توش هر لذتی رو تجربه کنی و راحت باشی. بااینکه خونه شما خونه نیس بهشته اما شما وابسته به این بهشت هم نیستین.
استاد از وقتی شما این لباس آرمی ها رو پوشیدن انگار این لباسا تو ایران مد شده من همششش دارم لباس آرمی میبینم خودمم یه کلاه و شلوار آرمی به عشق شما خریدم که خیلی زیباست و بیاد شما میپوشمش و لذت میبرم.
به به بازم نیمرو با تخم مرغ کاملا ارگانیک تخم مرغهایی که انقدر فراوان هستن که از عهده خوردن و هدیه دادنشون برنمیاین خدایا شکرت بخاطر این همه فراوانی.
هر سال طبیعت توی زمستون میمیره و در بهار دوباره متولد میشه. بعضی حیوونا توسط بعضی دیگه خورده میشن. اصلا چیزی به اسم فنا وجود نداره هیچ وقت هیچ چیز از بین نمیره بلکه همواره در حال دگرگونی به یک چیز بهتر هست. به همین دلیل نباید به هیچ چیزی بچسبم هر چقدر زیبا اصلا مهم نیس فقط تجربه اش کنم و بگذرم.
مریم عزیزم یه خواسته ای که در وجودم شکل گرفته اینه که من دلم میخواد هر سال و هر فصل لباسهای مناسب همون فصل رو بخرم و فقط همون فصل بپوشم و آخر سال همه رو رد کنم بره. خیلی دلم میخواد سبک باشم و تو گذشته زندگی نکنم. نمیدونم انجام این کار از نظر عقل منطقی یا اقتصادی درسته یا غلطه یا اصلا ضرورتی داره ولی چون حس خوب رهایی و سبکی بهم میده میخوام انجامش بدم. یعنی دوس دارم هر سال نو بشم البته میدونم افکارم مهمتر هست که نو بشه.
مریم عزیزم وقتی خاطرات زیبای از بودن با طبیعت رو مرور کردین برام خیلی جالب بود که شما از قبل این علاقه به فیلمبرداری رو تو وجودتون داشتین. فقط خواستین اون لحظه زیبا رو ثبت کنین حتی خیلی از فیلم ها رو دوباره ندیدین چون بهش نچسبیده بودین و همواره به سمت زیبایی های بیشتر هدایت شدین. ولی این تجدید خاطره خیلی دوست داشتنی و جذاب بود.
منم مثل شما عاااااشق جوجه ام بچه که بودم چندین جوجه ماشینی بزرگ کردم و به مرحله خروسی رسوندم و براشون زن گرفتم. جوجه ها فک میکردن من مادرشون هستم و همش دنبالم میدویدن و توی بغلم میخوابیدن. بعضی وقتا هم لباسام و فرشای خونه رو گلکاری میکردن. خیلی تجربه لذت بخشی بود یادش بخیر. حیوونا منبع انرژی مثبت و شادی و خنده و یک سرگرمی فوق العاده هستن مخصوصا برای بچه ها.
منم مثل شما از تماشای تولد جوجه ها ذوق کردم خدایا شکرت چه زود جون گرفتن و سرحال و شاداب اینورو اونور میدویدن. جنریشن اول و دوم عجب اصیل و قوی بودن. چقدر تعدادشون زیااااااد بود و چقدددددر زیبا بودن بعضییاشون انقدر رنگ بالهاشون زیبا بود دست کمی از طاووس نداشتن.
خدای من خیلی بامزه بیاه بیاه کردین و اون جوجه دوید به سمتتون. برام سواله که چطور جوجه ها بیاه بیاه رو میفهمن؟ تازه اینا که جوجه های آمریکایی هستن ولی زبون فارسی هم میفهمن!
اون خانوم مرغه چقدر با مزه و با مهر مادری روی تخمهاش و کنار جوجه هاش خوابیده بود و قدقد کنان به بچه هاش افتخار میکرد و پز میداد انگار داشت میگفت ببین چقدر جوجه هام خشگلن ولی بهشون دست نزنیا میزنمت
اون مامان اردکه و جوجه هاش چقدر زیبا بودن خدا چقدررر ناز بودن خانوم مرغه با قلدری تمام دوید به سومتشون و فراریشون داد تا جوجه های خودش غذاها رو میل کنن و لذت ببرن جالبه مامان اردکه هم مقاومت نکرد حیوونی
استاد عزیزم چقدر زیباااا اون بره نوزاد رو بغل کردین دلم میخواد منم این حسو تجربه کنم خداجون
اون ببعی نوزاد که دور مادرش میجرخید تا اینکه پستون مادرشو پیدا کرد و شروع کرد به شیر خوردن خدایا شکرت
آهویی به دو تا نوزاد زیباش چه عشقی میورزید جااانم. چقدر بره ها ضعیف و آسیب پذیر بودن اما برای شروع زندگی و ایستادن روی پاهاشون تلاش میکردن. چقدر زود رشد کردن و شروع کردن به شیطونی. یکیشون خیلی دوس داش بپره روی یه ارتفاع اما موفق نشد همون موقع یک بره دیگه پرید بالا و گفت الان زوده عجله نکن بزار یکم که بزرگتر شدی مثل من راحت میتونی بپری این بالا
چقدر آهویی بامزه خودشو تمیز میکرد
جوجه اردکها و مادرشون توی آب چقدر زیبا شنا میکردن و لذت میبردن
اون سه تا غاز چقدر آروم و زیبا دور رودخونه میپلکیدن
باریکلاااا استاد تراکتور هم بلدین برونین؟ چقدر تراکتورتون مدرن و خوشگل و خوشرنگه ناز شستت
خدای من شیرین کاری چیکااا رو ببین چقدر بامزن اینااا خدا برامون حفظشون کنه که انقدر مایه شادی و فان ما شدن. فقط میخورن و لذت میبرن خیلی جالب با پاهاشون زمینو به قول ما نیشابوریها میکلاش!!! از تماشای کارای بامزه شون لذت میبرم. نحوه خوابیدنشون هم تماشاییه میلولن تو پرهای همدیگه تا تاریک بشه و راحت بخوابن. چشماشون تو تاریکی چه برقی میزد فقط به فکر شیطونی و لذت بردنن خیلی باحالن خیلی باحالن خیلیییی باحالن
جوجه بازی یکی از تفریحات سالم دوران بچگی من بود که دلم میخواد بازم تجربه اش کنم و به کودک درونم حال بدم.
شب پارادایس هم زیبایی خاص خودشو داره. مه صبحگاهی پارادایس با صدای ببعی ها هم رویایی بود خدایا شکرت که استادم تو بهشت زندگی میکنه و منم پیرو همین استادم
مریم نازنینم استاد عزیزم لذت بردم از تماشای این همه نعمت و ثروت و زیبایی این قشنگترین مستندی بود که تابحال دیدم. شما بهترین مستندساز جهان هستین.
واقعا لذت بردم ازاین همه زیبایی واین همه موجوداتی که میتونیم خلق کنیم وباعث تولد وبه دنیا اومدنشون بشیم
الان فایلو دیدم وهنوز تو لذته زیبایی هاشم که چقدر زیبایی برای لذت بردنه ما وجود داره ومامیتونیم شکرگذارشون باشیم
خداوند را شاکرم که با این خانواده آشنا شدم
ساعت 5 داشتم میومدم سرکارم وبا خودم گفتم دیگه خسته شدم از اینکه همش باید نگرانه نداشتنه پول وقسط وبدهی باشم
به محض بازکردن سایت رفتم به قسمته نشانه امروزم وفایل 11 سفرنامه برام بازشد ودیدم خداوند چقدر وعالی آدمو هدایت میکنه ودرست جوابه همین سوالاتی که توذهنم را بود گرفتم
بعداز اون اومدم فایله 87 رادانلود کردم ومتحیر این همه زیبایی شدم
تا حالا نتونستم فایلی از سایت را بخرم ولی با شنیدنه اطلاعاتی از 12 قدم خیلی دلم میخواد که بتونم تهیش کنم
واومدم این رد پا راازخودم به جابذارم واز همین الان به خودم تعهد دادم که تا 3 ماه آینده بتونم فایل های 12 قدمو خریداری کنم .
سلام و هزاران درود بر استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته بزرگوار
نمیدونم چی بگم از بس زیبایی دیدم, من گفتم امدین خانه تموم شد دیگه! دیدم نه! تازه شروع شد!!
بسیار زیبا بود
چه سفر فوق العاده ای
و در آخر, این فایل به من خیلی چسبید! چون اوایل سفرنامه کامنت قرار میدادم اما رفته رفته انگیزه ام برای کامنت گذاشتن کم شد و تا آواخر دیگه نمیذاشتم! هم مشغله ذهنی و کاری داشتم و هم دروغ نگم حسش پریده بود!!! با اینکه هر بار که فایل سفرنامه در سایت قرار داده میشد با علاقه دانلود میکردم و با شوق میدیدم…
اما این فایل پارادایس محشر بود, دیگه گفتم محمد! اگه چیزی ننویسی و تشکر نکنی از زحمات استاد و خانم شایسته, دیگه خیلی نامردی! کلی صحنه های جذاب و زیبا و ناب همراه با انتقال احساس خوب و حتی آگاهی های بینظیر فراهم کردند که تو را وارد مدار شکر کنند, تو از دستان خداوند تکر نکنی؟!
خدیا شکرت که این بندگان صالح را روزیم کردی…
استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی, همیشه سالم و تندرست باشید
دلم گفت بیام یه حرفهایی رو بنویسم که به طور مستقیم ربطی به این قسمت از سفرنامه نداره اما فکر میکنم هیچ کجای سایت مناسبتر از سفرنامه ی امریکا برای نوشتن این حرفام نیست.
تقریبا دو هفته پیش من ۲۹ ساله شدم و تقریبا همزمان با تولدم، سالگرد عضویت من در سایت عباسمنش بود. این چند هفته خیلی کامنت نذاشتم و ذهنم همش غر میزد که « یک ساله اومدی اینجا و تمرین میکنی ولی هنوز فلان اتفاق رو تجربه نکردی! داری ۳۰ ساله میشی ولی هنوز به فلان خواسته ات نرسیدی! تازه روز تولدت فلان اتفاق بد هم افتاد! این بود نتیجه ی اونهمه تلاشت برای کنترل ذهن؟ببین هر روز استاد داره نتایج بچه های سایت رو تو کانال میذاره؛ همه دارن پیشرفت میکنن جز تو!» ذهنم غر میزد، سرزنشم میکرد، من هی سپاسگزاری کردم، هی صحبتهای استاد رو گوش دادم، کامنت اعضای سایت رو خوندم، هر کاااااری تونستم کردم که توجه ام رو از روی غرغرهای ذهنم بردارم و به هر حال نمیذارم زیادی جولان بده.
چند دقیقه پیش تو اینستاگرام داشتم یک مطلبی میخوندم و متوجه شدم که این مطلب یک ورودی منفیه برای ذهنم، بنابراین، از خوندنش دست کشیدم و رفتم سراغ یک مطلب یا ورودی ذهنی بهتر. این کار رو خیلی طبیعی انجام دادم طوری که انگار عادت همیشگی من بوده! تو همین حال و هوا بودم که یهو به خودم اومدم گفتم فائزه! ببین چقدر از پارسال تا حالا تغییرات مثبت داشتی! چرا اینارو نمیبینی؟ همین تصمیم های کوچک روزمره برای خوندن یا نخوندن یک متن، دیدن یا ندیدن یک فیلم، گوش دادن یا ندادن یک سخنرانی، توجه کردن یا نکردن به فلان مسئله، این تصمیم های کوچولوی روزمره کیفیت زندگیت رو نسبت به پارسال بیشتر کرده، پس چرا اینارو نمیبینی؟ با خودت مهربون باش! یکم بشین نگاه کن از پارسال تا حالا چقدر همین کارهای روزمره ات رو آگاهانه تر داری انجام میدی. این آگاهی مهمترین چیزه!اینو ببین و دست کم نگیرش.ببین حتی طرز استفاده کردنت از اینستاگرم هم عوض شده! ببین که چقدر تو کشف کردن باورهای منفی که ظاهر مثبتی دارن حرفه ای شدی! اینارو قبلا بلد نبودیا! ببین چقدر چیزهای اضافی از زندگیت حذف کردی، چقدر کمتر وقت تلف میکنی، چقدر اعتماد به نفست بیشتر شده، چقدر نسبت به پارسال خودت رو بیشتر دوست داری، چقدر کمتر درگیر حواشی هستی، خب همینا کیفیت زندگی ات رو بالاتر برده دیگه! همین چیزهای کوچک ساده که فکر میکنی چیز خاصی نیستن کلی رنگ پاشیده به زندگی ات! اینارو ببین و بهشون توجه کن. مگه نه اینکه دیدن همین خوبی های به ظاهر کوچک روزمره، یعنی «توجه به نکات مثبت»؟ مگه هدف از دیدن سفر به دور امریکا این نیست که یاد بگیری نکات مثبت زندگی خودت رو(نه فقط زندگی استاد رو) ببینی؟ پس چی شده که این تغییرات مثبت روزمره رو اینقدر دست کم میگیری؟ میدونی اگه همین انتخابهای مثبت روزمره ات نبود الان چقدر استرست بیشتر بود؟ چقدر حالت بد بود؟ یه نفس عمییییییییییق بکش! آفرین که یک سال حواست به خودت بود. آفرین که حتی اگر یک روزهایی از شدت افکار منفی گریه کردی، اما بعد از گریه بلند شدی و دوباره ذهنت رو کنترل کردی! خودت حواست نیست ولی تو اون آدم پارسال و دو سال پیش و قبلترش نیستی. تنها دلیل اینکه خودت رو سرزنش میکنی اینه که جزئیات بد زندگی گذشته ات رو یادت رفته! استاد این نکته رو خوب میدونه که برای دوره ی ۱۲ قدم چکاپ فرکانسی گذاشته. آخه ما یادمون میره چجوری بودیم و چجوری شدیم! باید چکاپ کنیم تا یادمون بیاد زندگیمون چقدر بهتر شده. درسته هنوز فلان هدفت محقق نشده، اونم به وقتش درست میشه ولی الان، یعنی همین لحظه، کیف کن از این چیزهای کوچولوی زندگیت چون همینا روی هم جمع میشن و تصویر بزرگتر زندگیت رو میسازن. همینا روی هم جمع میشن و تو رو به اهداف بزرگترت هم میرسونن. با خودت مهربونتر باش. تو دست روی دست نذاشتی، اگر خطا هم کردی، خب داری یاد میگیری، طبیعیه! یه نفس عمیییییق بکش! یه آفرین به خودت بگو و به مسیرت ادامه بده :)
احساسم بهم گفت که بیام گفت و گوی درونی ام رو اینجا بنویسم، شاید کسی نیاز به خوندنش داشته باشه تا یادش بیاد که اگرچه اون اتفاقات خیلی بزرگ هنوز براش نیفتاده، ولی زندگیش با کیفیت تر شده، حالش بهتر شده، حاشیه های زندگیش کمتر شده، چیزهای اضافی زندگیش حذف شده و…. دلم گفت بنویس، شاید کسی اینو بخونه و با احساس بهتری به زندگیش نگاه کنه.
سلام خانم شایسته ی عزیز الان که استاد رفتن سفر ومایک هم رفته مدرسه لطفا از خودتون فایل بزارید که درنبودن اعضای خانواده شما چطور تنها زندگی میکنید که ما الگو بگیریم وایمانمون قوی تر بشه البته ما به صدای شما هم بسنده میکنیم ممنون ???
سلام به همگی استاد خانم شایسته مایکی و تمامی اعضاء سایت
استاد عزیزم من حدودآ ۴روزه پیش سفارش یک دستگاه جوجه کشی دادم و اینکه این فایل را که امروز دیدم چفدر به موقع بود که من را پر کرد از عشق به طبیعت با تمامی نعمت های بی نظیرش با تمامی نعمت های فراوانش و اینکه چقدر کاره درستی انجام دادم و اقعا خانم شایسته عزیزم چقدر لذت بخش است زمانی که جوجه ها برای اولین بار سر از تخم در میاورند و وارد یه دنیای جدید میشوند .
استاد چقدر این پارادایس واقعا حس خوبی به من منتقل میکنه دیدن این همه زیبایی دیدن این همه فراوانی دیدن این همه سلامتی دیدن این همه خوشبختی دیدن طبیعتی بکر و دس نخورده خدایه من صد هزار بار شکرت خدایه من صد هزار بار شکرت خدایه من صد هزار بار شکرت .
استاد پریروز سایت شما را باز کردم مثل همیشه گفتم بزار یه نگاه به هدایت الهی بیندازم حالا چی بود من داشتم آماده یه سفر یه روزه یک شبه به تهران میشدم که یه باره دیدم نشانه من را استاد کامل کردند چمدان هایت را ببند و آماده سفر شو خلاصش که استاد من سریع رفتم بلیط گرفتم برگشتم اومدم خونه نظافت کردم ظرف های را شستم خونه را جارو کردم و اینکه کلی انرژی داشتم ساعت نه و نیم حرکت کردم نمیه شب توقف داشتیم من بهترین غذا را برای خودم یعنی خورشت قوررمه سبزی را سفارش دادم بعد و بعد …استاد فردا ساعت ۴ صبح رسیدم و بعد از دو ساعت استراحت با مترو به سمت پاسداران حرکت کردم یاد جلسه اول قدم اول افتادم که زمانی که میری و میون اون همه آدم یه صندلی خالی برای من خدایم در نظر میگرد و من همون موقع خدا را صد هزار مرتبه شکر کردم و تو دلم حرف های استاد را تکرار میکردم اینکه اینکار بشود خوشحال میشوم وگرنه تو مسیر بهتری راهنمای میشوم رفتم و از گیلان غربی به گل نبی هدایت شدم حالا خیابان ناطق نوری و یه مکان دیگه که کارم حل درست شد یعنی به مسیر بهتر دیگری هدایت شدم استاد من هر روز که میگزرد ایمانم نسبت به شما و تمامی مطالب فوق العاده تون زیادتر میشه ، تو اون شلوغی شهر وقتی به سمت پایین میامدم دیدم یه مرد۵۰ ساله ای به بالایه درخت خیره شده حقیقتا توجه من را به خودش جلب کرد رفتم کنارش وقتی که خوب دقت کردم یه پرنده منحصر به فرد را دیدم که چقدر زیبا میخونه و لحظه ای را به دیدن زیبایی های این جهان باشکوه اختصاص دادم ، خوب من از مجتمع بیرون اومدم و برگشتم بالا به سمت گل نبی که اون سمت خیابون داخل یه بونگاه لوکس ترین اتومبیل ها قرار داشت خوب من حرکت کردم به سمت بالا اومدم اومدم دیدم که خدا داره با من حرف میزنه احسان برگرد گفتم کجا ، تو برو پایین بهت میگم ، خوب منم برگشتم یه کم غیره منطقی میزد ولی خوب من حرفش را گوش کردم روبه رو بونگاه که رسیدم گفت برو تو گفتم خدا جونم من که بابا خودت خوب میدونی آخ… چی میگی خلاصه همون لحظه بود که یاد حرف های استاد عباس منش افتادم که یک برو و بزار سدهای ذهنیت بشکنه ، با تمام ایمان قدم به جلو بر داشتم و رفتم داخل ۳ نفر اون داخل پیش صاحب بونگاه نشته بودند و یه نفرم به حساب پرزندتور ماشین ها بود یعنی استاد قلبم شروع کرد به تندتر زدن که نجواها اومد شروع بشه که صاحب بونگاه گفت بفرمایید آقا خلاصش که من با اینکه اسم ماشین رو بلد بودم ولی اون لحظه یادم رفت گفتم که اون ماشین چند قیمته و بعد با کمی قدم زدن و نگاه کردن ماشین های دیگه آرامشم برگشت و حتی کمی بیشتر شد و زمانی که داخل اون اتومبیل دلخواهم نشستم دیدم بابا استاد چی داره میگه ، چقدر طبیعی چقدر بدیهی ، فوق العاده حس خوبی بود همون اتومبیل با تموم مشخصاتی که قبلا نوشته بودم صندلی فوق العاده فرمون راحت آپشن های بی نظیر و دمه دست دنده اتومات خلاصه که استاد عزیزم برای تموم کلمه به کلمه حرف هاتون از شما سپاس گزارم خدایه من شکرت شکرت .
بعدش اومدم رفتم ولی عصر جاتون خالی نباشه استاد یه پیتزا درجه یک سفارش دادم بعدشم رفتم ۲پارت اسنوکر با یکی از دوستانم بازی کردم و بعدشم یه شیر موز حسابی خودم را مهمون کردم و یه کنسرت آزاد واقعا که چه لذتی داشت خدایا صد هزار بار شکرت خلاصش که استاد اصلا با شما بودن برای من یعنی رسیدن به تموم خواسته هایم .
اصلا با چه لغتی میشه از شما تشکر کرد که نمیدونم فقط با تموم وجود از شما ممنون و سپاس گزارم .
خدایه من صد هزار بار شکرت برای احساس لیاقتی که تو به من داده ای خدایه من صد هزار بار شکرت برای همه چیز .
خانم شایسته عزیز از شما برای تهیه این فایل بی نظیر تشکر میکنم از مایک پر انرژی ممنونیم که کمک استاد میکنه .
سلام مریم جان عاشقتم،با این قسمت سفرنامه دیوانم کردی،چقدر این قسمت قشنگ بود،خدای من شما واقعن تو بهشت زندگی میکنید،خوش به حال مایک عزیز که از بچگی این صحنه ها رو دیده ،از صمیم قلب بهتون غبطه خوردم انشاالله شما تجربه های شیرینتر از اینها داشته باشید و ما هم روزی لایق این مدل زندگی بشیم،چقدر این فضای پارادیس زیباست،چقدر دیدن صحنه های به دنیا اومدن بچه های حیوانات قشنگه،چقدر از دیدن به دنیا اومدن جوجه ها لذت بردم،خدای من چقدر مرغ و خروسا قشنگن چه پرهای خوشرنگ دارن تا حالا این مدلی ندیدم،بابا اونجا مرغ و خروساشونم انگاربا ایران فرق داره ?،واقعن زبان از بیان این همه زیبایی قاصره،راستی مریمجان انتخاب آهنگ ها بسیار بجا و پسندیده هستن،شما در همه ی زمینه ها استاد شدین،به خدا حرف ندارید،چقدر با این فایل های سفرنامه برامون خواسته و آرزوهای جدید بوجود اومده،چقدر زندگی زیبا شده همین که این فایلها و این زندگی شمارو میبینیم،ما هم شاد میشیم و لذت میبریم ،ممنون عزیزم بابت این همه لطف و محبت و آگاهی و انگیزه که به ما میدین،دوستتون دارم براتون بهترینها رو آرزو میکنم
دوستان خانواده صمیمی عباسمنش از این نظرات شگفت انگیزتان ، احساس پر کیفیتتان ، دقیق بینی و ریز بینیتان و هوش و زکاوتتان سپاس بی کران و سپاس .
از خانم شایسته بابت زحمات بی کرانشان سپاسگذارم .
رهبر بزرگ این ارکست و صمفونی و قطعه موسیقی الله یکتا استاد عباسمنش بی نهایت سپاسگذارم .
کل این تصاویر و فایل تمرین بزرگ و اصلی استاد عباسمنشه ، کنترل ذهن روی نکات مثبت ، غرق شدن در انرژی مثبت و رها شدن . فقط باید لذت برد و سپاسگذاری کرد .
مرغ ها در مدار خودشان رها هستند و سیر میکنند ، بزها در مدار خودشان ، اسب در مدار خودش ، درختان و فضای سبز در مدار خودشان ، اردک ها در مدار خودشان و …..جهانی موازی . جهانی راها که به سمت کمال مطلوب و سرچشمه اصلی در حال حرکت . حرکتی که پله پله بهتر میشه و تمامی ندارد .
دقیقا به کار بردن کلمه مدار از سوی استاد عباسمنش خیلی از مسال رو برای ما حل کرد . من از وقتی بحث مدارها رو یاد گرفتم راحت تر میتونم جهان موازی و کیفیت زندگی افراد مختلف رو درک کنم .
وقتی شخصی با من گفتگو میکنه و ساعتی با هم باشیم از طرز صحبت کردنش و افکار و باورهایش سریع تشخیص میدهم که این شخص در چه مداریه ، آیا مثبت و رو به پیشرفته یا منفی و در حال سقوط . به قول استاد عباس منش بیشتر از این دو حالت حالتی نیست . سریع تشخیص میدهم این شخص در چه مداری است و آیا ادامه رابطه به نفع من خواهد بود یا به ضرر من . منی که دوست دارم تغییر کنم و فرکانس مثبت به هستی و کیهان ارسال کنم . در تمام ابعاد زندگیم این بحث مدار برای من شاخص و میزانی مهم بوده .
وقتی زندگی شخصی را میبینم و باورهایش را میشنوم طبق آموزهای استاد به این نتیجه اصلی و واقعی میرسم که هر شخصی خود صد در صد خالق زندگیشه ، دقیقا همه هر جایی که باید باشند هستن . هیچ بی عدالتی در هستی و کیهان رخ نمیدهد . همه چیز و همه کس و تمام رخ دادها طبق قوانین دقیق و ثابت و ساده الهی در حال شکل گیریه . ما فقط و فقط باید به خودمان توجه کنیم و روی باورهای خودمان کار کنیم و فقط توان ووقدرت تغییر خود و مدارهای خودمان هستیم . اگر میخواهیم به فقر دیگران کمک کنیم فقط باید خودمان ثروتمند باشیم ، اگر میخواهیم بی سوادی ریشه کن شود فقط باید روی خودمان کار کنیم که خردمند و اندیشمند شویم و …. فقط و فقط باید صفات و عادات مثبت خود را تقویت کنیم . عملکردمان با ایمان راسخ و قوی همراه باشد . به قول استاد عباسمنش به مردم ماهی ندهید بلکه ماهیگیری را یاد بدهید .
بحث فراوانی و زیاد شدن ثروت و نعمت الهی را به لطف آموزهای استاد عباسمنش خوب یاد گرفتیم .و اینکه به جای تمرکز و نگرانی از کم شدن ها ، از زیاد شدن ها و این سفره الهی که هر لحظه در حال پرتر شدن لذت ببریم و سپاسگذار باشیم . چقدر این فراوانی ها در تک تک فایل های خانم شایسته در سفر نامه زیاد تاکید و تکرار شده اند ، آنقدر پر رنگ شدن که در ذهن ما فراوانی و فزونی ثروت شده جزو پر رنگ ترین باور ما .
هر شخصی هر جایی صحبتی از کم شدن ها و کمبودها میکند واقعا برای ما بچه های خانواده صمیمی عباسمنش خنده داره .حتی اگر دانشمندی یا شخص بزرگی هم باشد .
خدا رو شکر از این بی نهایتی و فزونی لحظه به لحظه ثروت .
در پایان مجدد از استاد عباسمنش بزرگ سپاسگذارم که تنها معلمیه که درسی را که به شاگردانش میدهد اول خودش انجام میدهد و با ایمان صد در صد با گفتار و عمل آموزها را انتقال می دهد .
پیشنهاد :
یک فیلم و فایل میکس بشه از بارش باران در نقاط مختلف ، باران های فلوریدا که شما در حال تجربه کردنش هستید . اگر بشه هم فایل موسیقی استاد ناصر چشم آذر به نام باران عشق هم میکس بشه .
این فایل بمعنی واقعی فراوانی رو برای من معنی کرد و بیشتر یادآوری کرد این قانون جذاب رو و چه خواسته های جدیدی ک در من شکل گرفت..
فراوانی مرغ و خروسها
فراوانی جوجه ها
فراوانی ببعی ها
فراوانی آب
فراوانی ماهی
فراوانی درختها و فضای سبز رویایی و زیبای پرادایس
تمساحم دارید شما؟در عین ترسناکی، زیبا و با جبروته..
منم از بچگی عاشق جوجه بودم و یادمه همیشه جوجه رنگی میخریدیم و منم با عشق بهشون غذا میدادم…
شاید باورتون نشه هر غذایی سرسفره بود و خودم میخوردم رو براشون میذاشتم..از برنج، اب خورشت حتی، سالاد، ماست، سبزی…همه تعجب میکردن و میگفتن بابا اینا جوجه ن…اینا چیه…برنجه بسشونه…ومن تو دلم میگفتم اینا مخلوق خدان و باید همون غذایی ک خودم میخورم و بهشون بدم…جوجه رنگیهامو بزرگ میکردم ..برا خودشون مرغ و خروسهای خوش برو رویی میشدن و طبق قانون طبیعت ذبح میشدن….
حالا استاد و مریم جون میگن بیا بیا?? من میگفتم بیــــچ بــــیچ??
زندگی یعنی با عشق منتظر به دنیااومدن جوجه ها بمونی تا اروم اروم سرشون رو از تخمشون در بیارن و شروع حیاتشون رو جشن بگیرن و دیدن این صحنه چه لذتی داره…
زندگی یعنی با عشق براشون دونه بریزی و اونا همگی هجوم ببرن به دونه ها..یعنی براشون کدوحلوایی بزاری و اونا دلی از عزا دربیارن….
زندگی یعنی از شیرین کاری مرغ های خوشکل و شیطونت ک هندونه رو حسابی نوک بارون کردن و یه جای قرمز نزاشتن، فیلم بگیری و حسابی بهشون بخندی و لذت ببری….بجای اینکه ناراحت بشی ک چرا حاصل زحمتت رو بر باد دادن….
زندگی یعنی غذا دادن به ماهیها و لذت بردن از رقابتشون سرغذا خوردنشون….من موندم با سرعتی ک اونا داشتن اصلا غذا گیرشون اومد؟؟ چطوری خوردن؟?
زندگی یعنی دیدن افتاب گرفتن مرغا، دیدن کش و قوسی ک به بدنشون میدن، دیدن خاک بازیاشون ک من بچگی بارها شاهدش بودم و لذت میبردم از این کارشون ….
میرفتن تو باغچه مون و منم با ذوق میرفتم میدیدمشون و نازشون میکردم تو همین حالت خاک بازی….
من دوربین نداشتم ک ثبت کنم این صحنه ها رو و تو ذهنم ثبت میکردم و لذت میبردم…?
زندگی یعنی شیطنت کردن و سربه سر گذاشتن این مخلوقات دوس داشتنی و بانمک….
(جالبه دیروز این فایلو دیدم و تو دلم گفتم وای منم این خواسته رو دارم ک یه جای باصفا داشته باشم و کلی مرغ و خروس پرورش بدم و از تخم و گوشتشون بهره ببرم….عصرش همکارم تو مهد یه مرغ زنده اورد ببینیمش و منم با عشق نازش کردم??)
زندگی یعنی تو شب هم دست برنداشتن از دیدن مرغا ک ببینی چیکار میکنن..کاری ک خودمم میکردم…گاهی سرمیزدم قفس مرغ و خروسا تو حیاطمون ببینم خوابن یا بیدار ک یا بیدار بودن یا طفل معصوما چشماشون رو هم بود و من با کارم خوابشون رو میپروندم…??
زندگی یعنی دیدن برق چشمای مرغا تو شب
زندگی یعنی دادن غذا به اسب و ببعیا و لذت بردن از وجودشون…
زندگی یعنی لذت بردن از همین چیزای کوچیک دیگه…
مگه زندگی چیه؟
دنبال چه چیز عجیب و غریبی میگردیم ما؟
زندگی یعنی همین
عشق یعنی همین
سپاسگزاری یعنی همین
زندگی یعنی دیدن غروب زیبای خورشید، دیدن رنگین کمون تو رودخونه و لذت بردن ازش، یعنی دیدن تولد، رشد، تکامل و مرگ طبیعت و تکرار همیشگی این چرخه…. یعنی دیدن مه اول صبح…
زندگی یعنی دیدن و لذت بردن از اتیشی ک با چوب درخت درست کردی…
لذت بردن همینقدر ساده ست، همینقدر دلنشینه…
زندگی یعنی دیدن خانم مرغه بانمک ولی قلدر ک اردک و بچه هاشو فراری میده تا جوجه های خودش غذا بخورن?? چقده تو بانمکی اخه…
یکم رو باورات کارکن مرغک قشنگم….معلومه حس کمبود داری ها.دونه فراوونه عزیزم، نباشه هم استاد جان برات میخره??
یعنی دین شیر خوردن ببعی از مادرش و فیلم گرفتن ازش…
یعنی لذت بردن از اب خوردن اردکها…
یعنی دیدن هجوم مرغا و اردکها به کدو حلوایی و دیدن دعواشون سر غذا و جیک جیک کردناشون…چه نوای قشنگی
یعنی دیدن اردک خوشکل و ناز با اون نوک آبی رنگش ک بشخصه اولین بار بود دیدم و سوپرایز شدم….
اینجاست ک میگن خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد..
لذت بردن و خوب بودن ثروت رو خیلی ملموس میشه اینجا فهمید…ک خودت با ثروتت دستگاه جوجه کشی بخری، اضافه تخمها رو بزاری اونجا و شرایط رو برای جوجه شدنشون فراهم کنی…..
اینکه بز و ببعی بخری، اب و غذاشون بدی و هروقت خواستی ذبحشون کنی و کبلبشو بزنی بر بدن?
اینکه یه دریاچه داشته باشی با یه عالمه ماهی و در عین لذت بردن از وجودشون، هر وقت خواستی از اب بگیریشون و غذاهای دریایی خوشمزه بپزی…..
اینکه اسب بخری و ازش سواری بگیری، بهشتی ک توش نفس میکشی رو بگردی و از دیدن افریده های خدا لذت ببری…
اینه ک میگن ثروتمند شدن، معنوی ترین کار دنیاست، بتونی دستگاههای هــــــیولا بخری و خودت ساخت و ساز کنی تو ملکت با سلیقه شخصی خودت…
زندگی یعنی خودت پرنده و حیوون بزرگ کنی، اب و غذا بدی، از بزرگ شدنش لذت ببری و هر وقتم خواستی کبابشون کنی و نوش جان کنی…
مرسی مریم جون بابت این فایل عالی????بسی لذت بردم..سپاس
سلام به عزیزای دلم????بانوی شایسته شما که ما رو دیوانه کردید با این همه زیبایی??????????چی بگم آخه، که چشمم موقع دیدن این فایل اون قدر با دلم دست به یکی کرده بودند تا نگذارند خودکاری رو که به دست گرفته ام موفق به نوشتنِ زیبایی هایی این فایل بشه و بعد به صورت یه کامنت براتون بفرستم، پس از ذهنم کمک میگیرم تا زیبایی ها رو به خاطر بیاره و اینجا بنویسم، این فایل لحظه ای اومد که من توی بیمارستان بودم و در کنار یه ? کوچولوی بامزه که ۲-۳روزی بود که متولد شده بود، چه همزمانی فوق العاده ای خدای من. لحظاتی با نگاه کردن به اون نوزاد ضعیف و کوچولو و نگاه به خودم و خدایی که منو به این سن و به این حد از رشد رسونده غرق در احساس خووووب شدم که حاضر نبودم با هیچ چیز دیگه ای عوضش کنم، خدا رو سپااااس برای این حس خوب. این فایل هم که دیگه نور علی نور کرد…جوجه ی بیرون اومده از تخم و صحبت های مریم عزیزم،اون مرغ زیبا با پر های سفید و مشکیش که شکوه خاصی بهش داده بود و جوجه های نازش و اون اردک و جوجه هاش که اشک شوق منو در آوردن، آهنگ های با حااال و دیوانه کننده ای که روی این فایل گذاشته شده بود، اون ببعی ها و اسب و چمن ها و رودخونه و بیوه بیوه خانوم شایسته که چشم منو یه لحظه گرد کرد و بلند خندیدم عجب مهارتی توی بیوه بیوه گفتن داری بانووو?.. ببخشید خانوم شایسته واقعا به زبون آوردنی نیست اون همه شگفتی و زیبایی فقط دوست دارم هر بار به فایل هایی که میفرستید نگاه کنم و غرق بشم توی اون همه شگفتی… احساسم واقعا نوشتنی نیست، از دیدن این فایل ها فقط میتونم بلند بخندم یا مات بمونم یا اشک شادی بریزم… معذرت دوست جانم اینجا هم نمیشه نوشت?.احساس های زیبایی که هر بار از دیدن فایل هات تجربه میکنم رو با عشق تقدیمت میکنم و هر بار سپاسگذار تون هستم ?? ولی یه چیزی رو که درک کردم اینه که ما شبیه همون تخم مرغ ها هستیم که خدا ما رو با دست های شما و استاد توی دستگاه این سایت گذاشت و هر کدوم از ما نسبت به زمانی که متولد شدیم رشد های متفاوتی داریم و هر روز بزرگ و بزرگتر میشیم تا لحظه ای که مثل اون مرغ و خروس ها که بزرگ شده بودند و هر کدوم نسبت به نژاد شون به شکل های زیبایی در اومده بودند ما هم انشالله اون قدر بزرگ و زیبا میشیم که خدا و شما و استاد از دیدن رشدمون به وجد میایین و پر از حس خوشحالی میشین????
سلام استاد زیبای من باز این پیرهن گل منگولی تونو پوشیدین؟ به به خیلی جذاب و شاده مرسیییی
سلام مریم جونم اول از همه سپاسگزارم که انقدر به کامنتهای من لطف دارین و به عنوان متن انتخابی قسمت قبل تو صفحه اول قرار دادین. این ایده قشنگ شما به ما مخاطبان عزیزتون انگیزه میده و یه نشونه اس از اینکه در مدار درستی هستیم. خداروصدهزار مرتبه شکر.
باز هم یک فایل زیبای دیگه از بهشت نکات مثبت این فایل غیرقابل شمارشه خدایا صدهزار مرتبه شکرت!
من خیلییییی مرغ و خروس و ببعی دوس دارم ولی همیشه باور داشتم که نگهداری ازشون کار سخت و طاقت فرساییه اما با این سبک زندگی راحت و زیبای شما کلا باورم تغییر کرد. باور کردم که نگهداری از حیوونای خونگی کار خیلی راحت و جذاب و لذتبخشیه و از حیوونا کلی درس زندگی میشه یاد گرفت.
استاد عزیزم اینکه یه مدت طولانی حیونا رو سپردین به دست الله و با خیال راحت رفتین سفر و وقتی برگشتین دیدین همه شون صحیح و سالم هستن این باور توحیدی رو در من ایجاد کرد که به داشته هام یا عزیزانم نچسبم و نگران از دست دادنشون نباشم خداوند ازشون به بهترین شکل ممکن محفظت میکنه.
استاد چه حالی دادین به بعبعیا با این غذای خوشمزه لذیذ سوپرایز شده بودن با بع بعاشون ازتون تشکر میکردن یکیشون که زانو زده بود و داشت غذا میخورد از هول هلیم افتاده بود تو دیگ بقیه از روش رد میشدن خیلیییی بامزه بود. غش غشششش
شما هم که نشسته بودین و از تماشای لذت بردن بعبعیا لذت میبردین. واقعا صحنه دلپذیری بود.
براونی و یکی از بعبعیا داشتن باهم غذا میخوردن آخی چقدر باهم درصلح بودن
بازم بعبعیا گول خوردن و مایکی فرغون پشگلا رو خالی کرد فک کردن غذاس ولی این سری گویا دست مایکی رو خونده بودن چون مثل دفه های قبل ندویدن سمتش گوسفندا هم یکم آی کیو دارن به هرحال هه هه
مریم جانم موزیک ۲۵ باند بینهایت زیبا و سرشار از باورهای قدرتمندکننده مثل شادی و عشق و لذت بردن و راحت رسیدن به خواسته ها و هدایت قدم به قدم و زندگی به سبک شخصی بود. خدایا شکرت بخاطر این الگوی زوج خوشبخت و موفق
چه ساده دیدیم هر چی که خواستیم جوووره هر چی که خواستیم بوووده واسه دوتا دیوووونه روی ابرا چه زندگی خوووبه
اینکه بخندی بدون که مهمه واسم اونایی که شاد نیستنم تو اشتباهن
زندگیمون رو رواله هر جا عشق باشه روبه راه روبه راهه میشینیم پس واسه موفقیتا میگیریم جشن
خبرا موثق هدفا مشخص داره هی میشه قدما بلدتر خووود خووود خودمونیم عوض نمیشیم اگه راهم سخت باشه عقب نمیریم برنده میشیم
صحنه آب خوردن براونی و بعبعیا از رودخونه هم خیلی رویایی بود خدایی چه حیوونای خوشبختی هستن اینا که صاحابشون شما هستین و تو همچین بهشتی زندگی میکنن
استاد منم مثل شما بلدم صدای حیوونا مثل بعبعی و گاوی و مرغ و خروس و جوجه در بیارم از خودشونم قشنگتر این یکی از شیرین کاریامه که وقتی با دوستام میرفتم تو دل طبیعت بهم التماس میکردن براشون صدای حیوونا رو دربیارم. هم حس خوبی به خودم میداد و هم باعث خنده و شادی دوستام میشدم.
یه نکته خیییلیییی مهم: به نظر من علت اینکه ماهیاتون انقدر زبر و زرنگ و سرحال هستن وجود اون الیگیتر توی رودخونه اس. الیگیتر باعث میشه که ماهیا سریعتر شنا کنن و راکد نمونن. بخاطر همینم گوشتشون لذیذتره. چون ماهی هایی که توی آب راکد رشد میکنن زیاد خوشمزه نیستن.
درسته وجود این الیگیتر باعث شده شما نتونین توی رودخونه شنا کنین اما در عوض ماهیی های خوشمزه تری نوش جان میکنین. همچنین از تماشای این الیگیتر هم لذت میبرین. (تمرکز بر نکات مثبت)
استاد چقدر زیبا با پاشیدن قطرات آب یک رنگین کمان زیبا ساختین فک کنم اینم اتفاقی بود یعنی شما داشتین روی الیگیتر آب میپاشیدین و بازی میکردین و لذت میبردین و یهو این رنگین کمان زیبا رو خلق کردین.
درسته هیچ جا خونه آدم نمیشه جایی که میدونی مال خودته و آزادی توش هر لذتی رو تجربه کنی و راحت باشی. بااینکه خونه شما خونه نیس بهشته اما شما وابسته به این بهشت هم نیستین.
استاد از وقتی شما این لباس آرمی ها رو پوشیدن انگار این لباسا تو ایران مد شده من همششش دارم لباس آرمی میبینم خودمم یه کلاه و شلوار آرمی به عشق شما خریدم که خیلی زیباست و بیاد شما میپوشمش و لذت میبرم.
به به بازم نیمرو با تخم مرغ کاملا ارگانیک تخم مرغهایی که انقدر فراوان هستن که از عهده خوردن و هدیه دادنشون برنمیاین خدایا شکرت بخاطر این همه فراوانی.
هر سال طبیعت توی زمستون میمیره و در بهار دوباره متولد میشه. بعضی حیوونا توسط بعضی دیگه خورده میشن. اصلا چیزی به اسم فنا وجود نداره هیچ وقت هیچ چیز از بین نمیره بلکه همواره در حال دگرگونی به یک چیز بهتر هست. به همین دلیل نباید به هیچ چیزی بچسبم هر چقدر زیبا اصلا مهم نیس فقط تجربه اش کنم و بگذرم.
مریم عزیزم یه خواسته ای که در وجودم شکل گرفته اینه که من دلم میخواد هر سال و هر فصل لباسهای مناسب همون فصل رو بخرم و فقط همون فصل بپوشم و آخر سال همه رو رد کنم بره. خیلی دلم میخواد سبک باشم و تو گذشته زندگی نکنم. نمیدونم انجام این کار از نظر عقل منطقی یا اقتصادی درسته یا غلطه یا اصلا ضرورتی داره ولی چون حس خوب رهایی و سبکی بهم میده میخوام انجامش بدم. یعنی دوس دارم هر سال نو بشم البته میدونم افکارم مهمتر هست که نو بشه.
مریم عزیزم وقتی خاطرات زیبای از بودن با طبیعت رو مرور کردین برام خیلی جالب بود که شما از قبل این علاقه به فیلمبرداری رو تو وجودتون داشتین. فقط خواستین اون لحظه زیبا رو ثبت کنین حتی خیلی از فیلم ها رو دوباره ندیدین چون بهش نچسبیده بودین و همواره به سمت زیبایی های بیشتر هدایت شدین. ولی این تجدید خاطره خیلی دوست داشتنی و جذاب بود.
منم مثل شما عاااااشق جوجه ام بچه که بودم چندین جوجه ماشینی بزرگ کردم و به مرحله خروسی رسوندم و براشون زن گرفتم. جوجه ها فک میکردن من مادرشون هستم و همش دنبالم میدویدن و توی بغلم میخوابیدن. بعضی وقتا هم لباسام و فرشای خونه رو گلکاری میکردن. خیلی تجربه لذت بخشی بود یادش بخیر. حیوونا منبع انرژی مثبت و شادی و خنده و یک سرگرمی فوق العاده هستن مخصوصا برای بچه ها.
منم مثل شما از تماشای تولد جوجه ها ذوق کردم خدایا شکرت چه زود جون گرفتن و سرحال و شاداب اینورو اونور میدویدن. جنریشن اول و دوم عجب اصیل و قوی بودن. چقدر تعدادشون زیااااااد بود و چقدددددر زیبا بودن بعضییاشون انقدر رنگ بالهاشون زیبا بود دست کمی از طاووس نداشتن.
خدای من خیلی بامزه بیاه بیاه کردین و اون جوجه دوید به سمتتون. برام سواله که چطور جوجه ها بیاه بیاه رو میفهمن؟ تازه اینا که جوجه های آمریکایی هستن ولی زبون فارسی هم میفهمن!
اون خانوم مرغه چقدر با مزه و با مهر مادری روی تخمهاش و کنار جوجه هاش خوابیده بود و قدقد کنان به بچه هاش افتخار میکرد و پز میداد انگار داشت میگفت ببین چقدر جوجه هام خشگلن ولی بهشون دست نزنیا میزنمت
اون مامان اردکه و جوجه هاش چقدر زیبا بودن خدا چقدررر ناز بودن خانوم مرغه با قلدری تمام دوید به سومتشون و فراریشون داد تا جوجه های خودش غذاها رو میل کنن و لذت ببرن جالبه مامان اردکه هم مقاومت نکرد حیوونی
استاد عزیزم چقدر زیباااا اون بره نوزاد رو بغل کردین دلم میخواد منم این حسو تجربه کنم خداجون
اون ببعی نوزاد که دور مادرش میجرخید تا اینکه پستون مادرشو پیدا کرد و شروع کرد به شیر خوردن خدایا شکرت
آهویی به دو تا نوزاد زیباش چه عشقی میورزید جااانم. چقدر بره ها ضعیف و آسیب پذیر بودن اما برای شروع زندگی و ایستادن روی پاهاشون تلاش میکردن. چقدر زود رشد کردن و شروع کردن به شیطونی. یکیشون خیلی دوس داش بپره روی یه ارتفاع اما موفق نشد همون موقع یک بره دیگه پرید بالا و گفت الان زوده عجله نکن بزار یکم که بزرگتر شدی مثل من راحت میتونی بپری این بالا
چقدر آهویی بامزه خودشو تمیز میکرد
جوجه اردکها و مادرشون توی آب چقدر زیبا شنا میکردن و لذت میبردن
اون سه تا غاز چقدر آروم و زیبا دور رودخونه میپلکیدن
باریکلاااا استاد تراکتور هم بلدین برونین؟ چقدر تراکتورتون مدرن و خوشگل و خوشرنگه ناز شستت
خدای من شیرین کاری چیکااا رو ببین چقدر بامزن اینااا خدا برامون حفظشون کنه که انقدر مایه شادی و فان ما شدن. فقط میخورن و لذت میبرن خیلی جالب با پاهاشون زمینو به قول ما نیشابوریها میکلاش!!! از تماشای کارای بامزه شون لذت میبرم. نحوه خوابیدنشون هم تماشاییه میلولن تو پرهای همدیگه تا تاریک بشه و راحت بخوابن. چشماشون تو تاریکی چه برقی میزد فقط به فکر شیطونی و لذت بردنن خیلی باحالن خیلی باحالن خیلیییی باحالن
جوجه بازی یکی از تفریحات سالم دوران بچگی من بود که دلم میخواد بازم تجربه اش کنم و به کودک درونم حال بدم.
شب پارادایس هم زیبایی خاص خودشو داره. مه صبحگاهی پارادایس با صدای ببعی ها هم رویایی بود خدایا شکرت که استادم تو بهشت زندگی میکنه و منم پیرو همین استادم
مریم نازنینم استاد عزیزم لذت بردم از تماشای این همه نعمت و ثروت و زیبایی این قشنگترین مستندی بود که تابحال دیدم. شما بهترین مستندساز جهان هستین.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
سلام به استاد نازنین ومریم عزیزم
واقعا لذت بردم ازاین همه زیبایی واین همه موجوداتی که میتونیم خلق کنیم وباعث تولد وبه دنیا اومدنشون بشیم
الان فایلو دیدم وهنوز تو لذته زیبایی هاشم که چقدر زیبایی برای لذت بردنه ما وجود داره ومامیتونیم شکرگذارشون باشیم
خداوند را شاکرم که با این خانواده آشنا شدم
ساعت 5 داشتم میومدم سرکارم وبا خودم گفتم دیگه خسته شدم از اینکه همش باید نگرانه نداشتنه پول وقسط وبدهی باشم
به محض بازکردن سایت رفتم به قسمته نشانه امروزم وفایل 11 سفرنامه برام بازشد ودیدم خداوند چقدر وعالی آدمو هدایت میکنه ودرست جوابه همین سوالاتی که توذهنم را بود گرفتم
بعداز اون اومدم فایله 87 رادانلود کردم ومتحیر این همه زیبایی شدم
تا حالا نتونستم فایلی از سایت را بخرم ولی با شنیدنه اطلاعاتی از 12 قدم خیلی دلم میخواد که بتونم تهیش کنم
واومدم این رد پا راازخودم به جابذارم واز همین الان به خودم تعهد دادم که تا 3 ماه آینده بتونم فایل های 12 قدمو خریداری کنم .
بازم میام و مینویسم که تونستم 12 قدمو بخرم
خداوندمثله همیشه هدایت گره هممون باشه .
دوستتون دارم .
سلام و هزاران درود بر استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته بزرگوار
نمیدونم چی بگم از بس زیبایی دیدم, من گفتم امدین خانه تموم شد دیگه! دیدم نه! تازه شروع شد!!
بسیار زیبا بود
چه سفر فوق العاده ای
و در آخر, این فایل به من خیلی چسبید! چون اوایل سفرنامه کامنت قرار میدادم اما رفته رفته انگیزه ام برای کامنت گذاشتن کم شد و تا آواخر دیگه نمیذاشتم! هم مشغله ذهنی و کاری داشتم و هم دروغ نگم حسش پریده بود!!! با اینکه هر بار که فایل سفرنامه در سایت قرار داده میشد با علاقه دانلود میکردم و با شوق میدیدم…
اما این فایل پارادایس محشر بود, دیگه گفتم محمد! اگه چیزی ننویسی و تشکر نکنی از زحمات استاد و خانم شایسته, دیگه خیلی نامردی! کلی صحنه های جذاب و زیبا و ناب همراه با انتقال احساس خوب و حتی آگاهی های بینظیر فراهم کردند که تو را وارد مدار شکر کنند, تو از دستان خداوند تکر نکنی؟!
خدیا شکرت که این بندگان صالح را روزیم کردی…
استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی, همیشه سالم و تندرست باشید
سلام
دلم گفت بیام یه حرفهایی رو بنویسم که به طور مستقیم ربطی به این قسمت از سفرنامه نداره اما فکر میکنم هیچ کجای سایت مناسبتر از سفرنامه ی امریکا برای نوشتن این حرفام نیست.
تقریبا دو هفته پیش من ۲۹ ساله شدم و تقریبا همزمان با تولدم، سالگرد عضویت من در سایت عباسمنش بود. این چند هفته خیلی کامنت نذاشتم و ذهنم همش غر میزد که « یک ساله اومدی اینجا و تمرین میکنی ولی هنوز فلان اتفاق رو تجربه نکردی! داری ۳۰ ساله میشی ولی هنوز به فلان خواسته ات نرسیدی! تازه روز تولدت فلان اتفاق بد هم افتاد! این بود نتیجه ی اونهمه تلاشت برای کنترل ذهن؟ببین هر روز استاد داره نتایج بچه های سایت رو تو کانال میذاره؛ همه دارن پیشرفت میکنن جز تو!» ذهنم غر میزد، سرزنشم میکرد، من هی سپاسگزاری کردم، هی صحبتهای استاد رو گوش دادم، کامنت اعضای سایت رو خوندم، هر کاااااری تونستم کردم که توجه ام رو از روی غرغرهای ذهنم بردارم و به هر حال نمیذارم زیادی جولان بده.
چند دقیقه پیش تو اینستاگرام داشتم یک مطلبی میخوندم و متوجه شدم که این مطلب یک ورودی منفیه برای ذهنم، بنابراین، از خوندنش دست کشیدم و رفتم سراغ یک مطلب یا ورودی ذهنی بهتر. این کار رو خیلی طبیعی انجام دادم طوری که انگار عادت همیشگی من بوده! تو همین حال و هوا بودم که یهو به خودم اومدم گفتم فائزه! ببین چقدر از پارسال تا حالا تغییرات مثبت داشتی! چرا اینارو نمیبینی؟ همین تصمیم های کوچک روزمره برای خوندن یا نخوندن یک متن، دیدن یا ندیدن یک فیلم، گوش دادن یا ندادن یک سخنرانی، توجه کردن یا نکردن به فلان مسئله، این تصمیم های کوچولوی روزمره کیفیت زندگیت رو نسبت به پارسال بیشتر کرده، پس چرا اینارو نمیبینی؟ با خودت مهربون باش! یکم بشین نگاه کن از پارسال تا حالا چقدر همین کارهای روزمره ات رو آگاهانه تر داری انجام میدی. این آگاهی مهمترین چیزه!اینو ببین و دست کم نگیرش.ببین حتی طرز استفاده کردنت از اینستاگرم هم عوض شده! ببین که چقدر تو کشف کردن باورهای منفی که ظاهر مثبتی دارن حرفه ای شدی! اینارو قبلا بلد نبودیا! ببین چقدر چیزهای اضافی از زندگیت حذف کردی، چقدر کمتر وقت تلف میکنی، چقدر اعتماد به نفست بیشتر شده، چقدر نسبت به پارسال خودت رو بیشتر دوست داری، چقدر کمتر درگیر حواشی هستی، خب همینا کیفیت زندگی ات رو بالاتر برده دیگه! همین چیزهای کوچک ساده که فکر میکنی چیز خاصی نیستن کلی رنگ پاشیده به زندگی ات! اینارو ببین و بهشون توجه کن. مگه نه اینکه دیدن همین خوبی های به ظاهر کوچک روزمره، یعنی «توجه به نکات مثبت»؟ مگه هدف از دیدن سفر به دور امریکا این نیست که یاد بگیری نکات مثبت زندگی خودت رو(نه فقط زندگی استاد رو) ببینی؟ پس چی شده که این تغییرات مثبت روزمره رو اینقدر دست کم میگیری؟ میدونی اگه همین انتخابهای مثبت روزمره ات نبود الان چقدر استرست بیشتر بود؟ چقدر حالت بد بود؟ یه نفس عمییییییییییق بکش! آفرین که یک سال حواست به خودت بود. آفرین که حتی اگر یک روزهایی از شدت افکار منفی گریه کردی، اما بعد از گریه بلند شدی و دوباره ذهنت رو کنترل کردی! خودت حواست نیست ولی تو اون آدم پارسال و دو سال پیش و قبلترش نیستی. تنها دلیل اینکه خودت رو سرزنش میکنی اینه که جزئیات بد زندگی گذشته ات رو یادت رفته! استاد این نکته رو خوب میدونه که برای دوره ی ۱۲ قدم چکاپ فرکانسی گذاشته. آخه ما یادمون میره چجوری بودیم و چجوری شدیم! باید چکاپ کنیم تا یادمون بیاد زندگیمون چقدر بهتر شده. درسته هنوز فلان هدفت محقق نشده، اونم به وقتش درست میشه ولی الان، یعنی همین لحظه، کیف کن از این چیزهای کوچولوی زندگیت چون همینا روی هم جمع میشن و تصویر بزرگتر زندگیت رو میسازن. همینا روی هم جمع میشن و تو رو به اهداف بزرگترت هم میرسونن. با خودت مهربونتر باش. تو دست روی دست نذاشتی، اگر خطا هم کردی، خب داری یاد میگیری، طبیعیه! یه نفس عمیییییق بکش! یه آفرین به خودت بگو و به مسیرت ادامه بده :)
احساسم بهم گفت که بیام گفت و گوی درونی ام رو اینجا بنویسم، شاید کسی نیاز به خوندنش داشته باشه تا یادش بیاد که اگرچه اون اتفاقات خیلی بزرگ هنوز براش نیفتاده، ولی زندگیش با کیفیت تر شده، حالش بهتر شده، حاشیه های زندگیش کمتر شده، چیزهای اضافی زندگیش حذف شده و…. دلم گفت بنویس، شاید کسی اینو بخونه و با احساس بهتری به زندگیش نگاه کنه.
سلام خانم شایسته ی عزیز الان که استاد رفتن سفر ومایک هم رفته مدرسه لطفا از خودتون فایل بزارید که درنبودن اعضای خانواده شما چطور تنها زندگی میکنید که ما الگو بگیریم وایمانمون قوی تر بشه البته ما به صدای شما هم بسنده میکنیم ممنون ???
۸???
?
سلام به همگی استاد خانم شایسته مایکی و تمامی اعضاء سایت
استاد عزیزم من حدودآ ۴روزه پیش سفارش یک دستگاه جوجه کشی دادم و اینکه این فایل را که امروز دیدم چفدر به موقع بود که من را پر کرد از عشق به طبیعت با تمامی نعمت های بی نظیرش با تمامی نعمت های فراوانش و اینکه چقدر کاره درستی انجام دادم و اقعا خانم شایسته عزیزم چقدر لذت بخش است زمانی که جوجه ها برای اولین بار سر از تخم در میاورند و وارد یه دنیای جدید میشوند .
استاد چقدر این پارادایس واقعا حس خوبی به من منتقل میکنه دیدن این همه زیبایی دیدن این همه فراوانی دیدن این همه سلامتی دیدن این همه خوشبختی دیدن طبیعتی بکر و دس نخورده خدایه من صد هزار بار شکرت خدایه من صد هزار بار شکرت خدایه من صد هزار بار شکرت .
استاد پریروز سایت شما را باز کردم مثل همیشه گفتم بزار یه نگاه به هدایت الهی بیندازم حالا چی بود من داشتم آماده یه سفر یه روزه یک شبه به تهران میشدم که یه باره دیدم نشانه من را استاد کامل کردند چمدان هایت را ببند و آماده سفر شو خلاصش که استاد من سریع رفتم بلیط گرفتم برگشتم اومدم خونه نظافت کردم ظرف های را شستم خونه را جارو کردم و اینکه کلی انرژی داشتم ساعت نه و نیم حرکت کردم نمیه شب توقف داشتیم من بهترین غذا را برای خودم یعنی خورشت قوررمه سبزی را سفارش دادم بعد و بعد …استاد فردا ساعت ۴ صبح رسیدم و بعد از دو ساعت استراحت با مترو به سمت پاسداران حرکت کردم یاد جلسه اول قدم اول افتادم که زمانی که میری و میون اون همه آدم یه صندلی خالی برای من خدایم در نظر میگرد و من همون موقع خدا را صد هزار مرتبه شکر کردم و تو دلم حرف های استاد را تکرار میکردم اینکه اینکار بشود خوشحال میشوم وگرنه تو مسیر بهتری راهنمای میشوم رفتم و از گیلان غربی به گل نبی هدایت شدم حالا خیابان ناطق نوری و یه مکان دیگه که کارم حل درست شد یعنی به مسیر بهتر دیگری هدایت شدم استاد من هر روز که میگزرد ایمانم نسبت به شما و تمامی مطالب فوق العاده تون زیادتر میشه ، تو اون شلوغی شهر وقتی به سمت پایین میامدم دیدم یه مرد۵۰ ساله ای به بالایه درخت خیره شده حقیقتا توجه من را به خودش جلب کرد رفتم کنارش وقتی که خوب دقت کردم یه پرنده منحصر به فرد را دیدم که چقدر زیبا میخونه و لحظه ای را به دیدن زیبایی های این جهان باشکوه اختصاص دادم ، خوب من از مجتمع بیرون اومدم و برگشتم بالا به سمت گل نبی که اون سمت خیابون داخل یه بونگاه لوکس ترین اتومبیل ها قرار داشت خوب من حرکت کردم به سمت بالا اومدم اومدم دیدم که خدا داره با من حرف میزنه احسان برگرد گفتم کجا ، تو برو پایین بهت میگم ، خوب منم برگشتم یه کم غیره منطقی میزد ولی خوب من حرفش را گوش کردم روبه رو بونگاه که رسیدم گفت برو تو گفتم خدا جونم من که بابا خودت خوب میدونی آخ… چی میگی خلاصه همون لحظه بود که یاد حرف های استاد عباس منش افتادم که یک برو و بزار سدهای ذهنیت بشکنه ، با تمام ایمان قدم به جلو بر داشتم و رفتم داخل ۳ نفر اون داخل پیش صاحب بونگاه نشته بودند و یه نفرم به حساب پرزندتور ماشین ها بود یعنی استاد قلبم شروع کرد به تندتر زدن که نجواها اومد شروع بشه که صاحب بونگاه گفت بفرمایید آقا خلاصش که من با اینکه اسم ماشین رو بلد بودم ولی اون لحظه یادم رفت گفتم که اون ماشین چند قیمته و بعد با کمی قدم زدن و نگاه کردن ماشین های دیگه آرامشم برگشت و حتی کمی بیشتر شد و زمانی که داخل اون اتومبیل دلخواهم نشستم دیدم بابا استاد چی داره میگه ، چقدر طبیعی چقدر بدیهی ، فوق العاده حس خوبی بود همون اتومبیل با تموم مشخصاتی که قبلا نوشته بودم صندلی فوق العاده فرمون راحت آپشن های بی نظیر و دمه دست دنده اتومات خلاصه که استاد عزیزم برای تموم کلمه به کلمه حرف هاتون از شما سپاس گزارم خدایه من شکرت شکرت .
بعدش اومدم رفتم ولی عصر جاتون خالی نباشه استاد یه پیتزا درجه یک سفارش دادم بعدشم رفتم ۲پارت اسنوکر با یکی از دوستانم بازی کردم و بعدشم یه شیر موز حسابی خودم را مهمون کردم و یه کنسرت آزاد واقعا که چه لذتی داشت خدایا صد هزار بار شکرت خلاصش که استاد اصلا با شما بودن برای من یعنی رسیدن به تموم خواسته هایم .
اصلا با چه لغتی میشه از شما تشکر کرد که نمیدونم فقط با تموم وجود از شما ممنون و سپاس گزارم .
خدایه من صد هزار بار شکرت برای احساس لیاقتی که تو به من داده ای خدایه من صد هزار بار شکرت برای همه چیز .
خانم شایسته عزیز از شما برای تهیه این فایل بی نظیر تشکر میکنم از مایک پر انرژی ممنونیم که کمک استاد میکنه .
سلام مریم جان عاشقتم،با این قسمت سفرنامه دیوانم کردی،چقدر این قسمت قشنگ بود،خدای من شما واقعن تو بهشت زندگی میکنید،خوش به حال مایک عزیز که از بچگی این صحنه ها رو دیده ،از صمیم قلب بهتون غبطه خوردم انشاالله شما تجربه های شیرینتر از اینها داشته باشید و ما هم روزی لایق این مدل زندگی بشیم،چقدر این فضای پارادیس زیباست،چقدر دیدن صحنه های به دنیا اومدن بچه های حیوانات قشنگه،چقدر از دیدن به دنیا اومدن جوجه ها لذت بردم،خدای من چقدر مرغ و خروسا قشنگن چه پرهای خوشرنگ دارن تا حالا این مدلی ندیدم،بابا اونجا مرغ و خروساشونم انگاربا ایران فرق داره ?،واقعن زبان از بیان این همه زیبایی قاصره،راستی مریمجان انتخاب آهنگ ها بسیار بجا و پسندیده هستن،شما در همه ی زمینه ها استاد شدین،به خدا حرف ندارید،چقدر با این فایل های سفرنامه برامون خواسته و آرزوهای جدید بوجود اومده،چقدر زندگی زیبا شده همین که این فایلها و این زندگی شمارو میبینیم،ما هم شاد میشیم و لذت میبریم ،ممنون عزیزم بابت این همه لطف و محبت و آگاهی و انگیزه که به ما میدین،دوستتون دارم براتون بهترینها رو آرزو میکنم
به نام الله یکتا .
خدایا بی نهایت سپاسگذارم .
دوستان خانواده صمیمی عباسمنش از این نظرات شگفت انگیزتان ، احساس پر کیفیتتان ، دقیق بینی و ریز بینیتان و هوش و زکاوتتان سپاس بی کران و سپاس .
از خانم شایسته بابت زحمات بی کرانشان سپاسگذارم .
رهبر بزرگ این ارکست و صمفونی و قطعه موسیقی الله یکتا استاد عباسمنش بی نهایت سپاسگذارم .
کل این تصاویر و فایل تمرین بزرگ و اصلی استاد عباسمنشه ، کنترل ذهن روی نکات مثبت ، غرق شدن در انرژی مثبت و رها شدن . فقط باید لذت برد و سپاسگذاری کرد .
مرغ ها در مدار خودشان رها هستند و سیر میکنند ، بزها در مدار خودشان ، اسب در مدار خودش ، درختان و فضای سبز در مدار خودشان ، اردک ها در مدار خودشان و …..جهانی موازی . جهانی راها که به سمت کمال مطلوب و سرچشمه اصلی در حال حرکت . حرکتی که پله پله بهتر میشه و تمامی ندارد .
دقیقا به کار بردن کلمه مدار از سوی استاد عباسمنش خیلی از مسال رو برای ما حل کرد . من از وقتی بحث مدارها رو یاد گرفتم راحت تر میتونم جهان موازی و کیفیت زندگی افراد مختلف رو درک کنم .
وقتی شخصی با من گفتگو میکنه و ساعتی با هم باشیم از طرز صحبت کردنش و افکار و باورهایش سریع تشخیص میدهم که این شخص در چه مداریه ، آیا مثبت و رو به پیشرفته یا منفی و در حال سقوط . به قول استاد عباس منش بیشتر از این دو حالت حالتی نیست . سریع تشخیص میدهم این شخص در چه مداری است و آیا ادامه رابطه به نفع من خواهد بود یا به ضرر من . منی که دوست دارم تغییر کنم و فرکانس مثبت به هستی و کیهان ارسال کنم . در تمام ابعاد زندگیم این بحث مدار برای من شاخص و میزانی مهم بوده .
وقتی زندگی شخصی را میبینم و باورهایش را میشنوم طبق آموزهای استاد به این نتیجه اصلی و واقعی میرسم که هر شخصی خود صد در صد خالق زندگیشه ، دقیقا همه هر جایی که باید باشند هستن . هیچ بی عدالتی در هستی و کیهان رخ نمیدهد . همه چیز و همه کس و تمام رخ دادها طبق قوانین دقیق و ثابت و ساده الهی در حال شکل گیریه . ما فقط و فقط باید به خودمان توجه کنیم و روی باورهای خودمان کار کنیم و فقط توان ووقدرت تغییر خود و مدارهای خودمان هستیم . اگر میخواهیم به فقر دیگران کمک کنیم فقط باید خودمان ثروتمند باشیم ، اگر میخواهیم بی سوادی ریشه کن شود فقط باید روی خودمان کار کنیم که خردمند و اندیشمند شویم و …. فقط و فقط باید صفات و عادات مثبت خود را تقویت کنیم . عملکردمان با ایمان راسخ و قوی همراه باشد . به قول استاد عباسمنش به مردم ماهی ندهید بلکه ماهیگیری را یاد بدهید .
بحث فراوانی و زیاد شدن ثروت و نعمت الهی را به لطف آموزهای استاد عباسمنش خوب یاد گرفتیم .و اینکه به جای تمرکز و نگرانی از کم شدن ها ، از زیاد شدن ها و این سفره الهی که هر لحظه در حال پرتر شدن لذت ببریم و سپاسگذار باشیم . چقدر این فراوانی ها در تک تک فایل های خانم شایسته در سفر نامه زیاد تاکید و تکرار شده اند ، آنقدر پر رنگ شدن که در ذهن ما فراوانی و فزونی ثروت شده جزو پر رنگ ترین باور ما .
هر شخصی هر جایی صحبتی از کم شدن ها و کمبودها میکند واقعا برای ما بچه های خانواده صمیمی عباسمنش خنده داره .حتی اگر دانشمندی یا شخص بزرگی هم باشد .
خدا رو شکر از این بی نهایتی و فزونی لحظه به لحظه ثروت .
در پایان مجدد از استاد عباسمنش بزرگ سپاسگذارم که تنها معلمیه که درسی را که به شاگردانش میدهد اول خودش انجام میدهد و با ایمان صد در صد با گفتار و عمل آموزها را انتقال می دهد .
پیشنهاد :
یک فیلم و فایل میکس بشه از بارش باران در نقاط مختلف ، باران های فلوریدا که شما در حال تجربه کردنش هستید . اگر بشه هم فایل موسیقی استاد ناصر چشم آذر به نام باران عشق هم میکس بشه .
مطمن هستم فوق العاده خواهد شد .
سپاس بی کران و بدرود .
ممنون
سلام استاد گلم و مریم جون نازنین…
چه فایل جذابی
چه تصاویر قشنگی
چه طبیعتی…
فراوانی یعنی همین فایل..
این فایل بمعنی واقعی فراوانی رو برای من معنی کرد و بیشتر یادآوری کرد این قانون جذاب رو و چه خواسته های جدیدی ک در من شکل گرفت..
فراوانی مرغ و خروسها
فراوانی جوجه ها
فراوانی ببعی ها
فراوانی آب
فراوانی ماهی
فراوانی درختها و فضای سبز رویایی و زیبای پرادایس
تمساحم دارید شما؟در عین ترسناکی، زیبا و با جبروته..
منم از بچگی عاشق جوجه بودم و یادمه همیشه جوجه رنگی میخریدیم و منم با عشق بهشون غذا میدادم…
شاید باورتون نشه هر غذایی سرسفره بود و خودم میخوردم رو براشون میذاشتم..از برنج، اب خورشت حتی، سالاد، ماست، سبزی…همه تعجب میکردن و میگفتن بابا اینا جوجه ن…اینا چیه…برنجه بسشونه…ومن تو دلم میگفتم اینا مخلوق خدان و باید همون غذایی ک خودم میخورم و بهشون بدم…جوجه رنگیهامو بزرگ میکردم ..برا خودشون مرغ و خروسهای خوش برو رویی میشدن و طبق قانون طبیعت ذبح میشدن….
حالا استاد و مریم جون میگن بیا بیا?? من میگفتم بیــــچ بــــیچ??
زندگی یعنی با عشق منتظر به دنیااومدن جوجه ها بمونی تا اروم اروم سرشون رو از تخمشون در بیارن و شروع حیاتشون رو جشن بگیرن و دیدن این صحنه چه لذتی داره…
زندگی یعنی با عشق براشون دونه بریزی و اونا همگی هجوم ببرن به دونه ها..یعنی براشون کدوحلوایی بزاری و اونا دلی از عزا دربیارن….
زندگی یعنی از شیرین کاری مرغ های خوشکل و شیطونت ک هندونه رو حسابی نوک بارون کردن و یه جای قرمز نزاشتن، فیلم بگیری و حسابی بهشون بخندی و لذت ببری….بجای اینکه ناراحت بشی ک چرا حاصل زحمتت رو بر باد دادن….
زندگی یعنی غذا دادن به ماهیها و لذت بردن از رقابتشون سرغذا خوردنشون….من موندم با سرعتی ک اونا داشتن اصلا غذا گیرشون اومد؟؟ چطوری خوردن؟?
زندگی یعنی دیدن افتاب گرفتن مرغا، دیدن کش و قوسی ک به بدنشون میدن، دیدن خاک بازیاشون ک من بچگی بارها شاهدش بودم و لذت میبردم از این کارشون ….
میرفتن تو باغچه مون و منم با ذوق میرفتم میدیدمشون و نازشون میکردم تو همین حالت خاک بازی….
من دوربین نداشتم ک ثبت کنم این صحنه ها رو و تو ذهنم ثبت میکردم و لذت میبردم…?
زندگی یعنی شیطنت کردن و سربه سر گذاشتن این مخلوقات دوس داشتنی و بانمک….
(جالبه دیروز این فایلو دیدم و تو دلم گفتم وای منم این خواسته رو دارم ک یه جای باصفا داشته باشم و کلی مرغ و خروس پرورش بدم و از تخم و گوشتشون بهره ببرم….عصرش همکارم تو مهد یه مرغ زنده اورد ببینیمش و منم با عشق نازش کردم??)
زندگی یعنی تو شب هم دست برنداشتن از دیدن مرغا ک ببینی چیکار میکنن..کاری ک خودمم میکردم…گاهی سرمیزدم قفس مرغ و خروسا تو حیاطمون ببینم خوابن یا بیدار ک یا بیدار بودن یا طفل معصوما چشماشون رو هم بود و من با کارم خوابشون رو میپروندم…??
زندگی یعنی دیدن برق چشمای مرغا تو شب
زندگی یعنی دادن غذا به اسب و ببعیا و لذت بردن از وجودشون…
زندگی یعنی لذت بردن از همین چیزای کوچیک دیگه…
مگه زندگی چیه؟
دنبال چه چیز عجیب و غریبی میگردیم ما؟
زندگی یعنی همین
عشق یعنی همین
سپاسگزاری یعنی همین
زندگی یعنی دیدن غروب زیبای خورشید، دیدن رنگین کمون تو رودخونه و لذت بردن ازش، یعنی دیدن تولد، رشد، تکامل و مرگ طبیعت و تکرار همیشگی این چرخه…. یعنی دیدن مه اول صبح…
زندگی یعنی دیدن و لذت بردن از اتیشی ک با چوب درخت درست کردی…
لذت بردن همینقدر ساده ست، همینقدر دلنشینه…
زندگی یعنی دیدن خانم مرغه بانمک ولی قلدر ک اردک و بچه هاشو فراری میده تا جوجه های خودش غذا بخورن?? چقده تو بانمکی اخه…
یکم رو باورات کارکن مرغک قشنگم….معلومه حس کمبود داری ها.دونه فراوونه عزیزم، نباشه هم استاد جان برات میخره??
یعنی دین شیر خوردن ببعی از مادرش و فیلم گرفتن ازش…
یعنی لذت بردن از اب خوردن اردکها…
یعنی دیدن هجوم مرغا و اردکها به کدو حلوایی و دیدن دعواشون سر غذا و جیک جیک کردناشون…چه نوای قشنگی
یعنی دیدن اردک خوشکل و ناز با اون نوک آبی رنگش ک بشخصه اولین بار بود دیدم و سوپرایز شدم….
اینجاست ک میگن خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد..
لذت بردن و خوب بودن ثروت رو خیلی ملموس میشه اینجا فهمید…ک خودت با ثروتت دستگاه جوجه کشی بخری، اضافه تخمها رو بزاری اونجا و شرایط رو برای جوجه شدنشون فراهم کنی…..
اینکه بز و ببعی بخری، اب و غذاشون بدی و هروقت خواستی ذبحشون کنی و کبلبشو بزنی بر بدن?
اینکه یه دریاچه داشته باشی با یه عالمه ماهی و در عین لذت بردن از وجودشون، هر وقت خواستی از اب بگیریشون و غذاهای دریایی خوشمزه بپزی…..
اینکه اسب بخری و ازش سواری بگیری، بهشتی ک توش نفس میکشی رو بگردی و از دیدن افریده های خدا لذت ببری…
اینه ک میگن ثروتمند شدن، معنوی ترین کار دنیاست، بتونی دستگاههای هــــــیولا بخری و خودت ساخت و ساز کنی تو ملکت با سلیقه شخصی خودت…
زندگی یعنی خودت پرنده و حیوون بزرگ کنی، اب و غذا بدی، از بزرگ شدنش لذت ببری و هر وقتم خواستی کبابشون کنی و نوش جان کنی…
مرسی مریم جون بابت این فایل عالی????بسی لذت بردم..سپاس
سلام به عزیزای دلم????بانوی شایسته شما که ما رو دیوانه کردید با این همه زیبایی??????????چی بگم آخه، که چشمم موقع دیدن این فایل اون قدر با دلم دست به یکی کرده بودند تا نگذارند خودکاری رو که به دست گرفته ام موفق به نوشتنِ زیبایی هایی این فایل بشه و بعد به صورت یه کامنت براتون بفرستم، پس از ذهنم کمک میگیرم تا زیبایی ها رو به خاطر بیاره و اینجا بنویسم، این فایل لحظه ای اومد که من توی بیمارستان بودم و در کنار یه ? کوچولوی بامزه که ۲-۳روزی بود که متولد شده بود، چه همزمانی فوق العاده ای خدای من. لحظاتی با نگاه کردن به اون نوزاد ضعیف و کوچولو و نگاه به خودم و خدایی که منو به این سن و به این حد از رشد رسونده غرق در احساس خووووب شدم که حاضر نبودم با هیچ چیز دیگه ای عوضش کنم، خدا رو سپااااس برای این حس خوب. این فایل هم که دیگه نور علی نور کرد…جوجه ی بیرون اومده از تخم و صحبت های مریم عزیزم،اون مرغ زیبا با پر های سفید و مشکیش که شکوه خاصی بهش داده بود و جوجه های نازش و اون اردک و جوجه هاش که اشک شوق منو در آوردن، آهنگ های با حااال و دیوانه کننده ای که روی این فایل گذاشته شده بود، اون ببعی ها و اسب و چمن ها و رودخونه و بیوه بیوه خانوم شایسته که چشم منو یه لحظه گرد کرد و بلند خندیدم عجب مهارتی توی بیوه بیوه گفتن داری بانووو?.. ببخشید خانوم شایسته واقعا به زبون آوردنی نیست اون همه شگفتی و زیبایی فقط دوست دارم هر بار به فایل هایی که میفرستید نگاه کنم و غرق بشم توی اون همه شگفتی… احساسم واقعا نوشتنی نیست، از دیدن این فایل ها فقط میتونم بلند بخندم یا مات بمونم یا اشک شادی بریزم… معذرت دوست جانم اینجا هم نمیشه نوشت?.احساس های زیبایی که هر بار از دیدن فایل هات تجربه میکنم رو با عشق تقدیمت میکنم و هر بار سپاسگذار تون هستم ?? ولی یه چیزی رو که درک کردم اینه که ما شبیه همون تخم مرغ ها هستیم که خدا ما رو با دست های شما و استاد توی دستگاه این سایت گذاشت و هر کدوم از ما نسبت به زمانی که متولد شدیم رشد های متفاوتی داریم و هر روز بزرگ و بزرگتر میشیم تا لحظه ای که مثل اون مرغ و خروس ها که بزرگ شده بودند و هر کدوم نسبت به نژاد شون به شکل های زیبایی در اومده بودند ما هم انشالله اون قدر بزرگ و زیبا میشیم که خدا و شما و استاد از دیدن رشدمون به وجد میایین و پر از حس خوشحالی میشین????