دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمدرضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این پیام رو نه فقط به شما عزیزانم دلم بلکه به تمام مردم تاریخ بشریت برسونم. چون این رو به خودم واجب میدونم که این کار رو انجام بدم:
این روزها چیزی که تجربه می کنم اینه که: خدای مهربونم با آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 وارد زندگیم شده و مدیر برنامه و برنامه ریز و مدیر اجرایی تمام جنبه های زندگی من شده و هدایت و تربیت و تعلیم من رو شخصا و به طور مستقیم و بدون هیچگونه واسطه ای بر عهده گرفته و داره هدایتم میکنه به مسیر نعمت.
در واقع دوره ی روانشناسی ثروت 3 کلاس تخصصی خدای مهربونه. الان جلسه 6 هستم و نمیتونم بگم چقدر تغییر کردم. با اینکه الان هشت هفته از آموزه های جلسه اول گذشته، شدت و حدت هدایت های خداوند در هر لحظه اونقدر سرعت گرفته که انگار چندین و چند سال از جلسه اول گذشته و هر لحظه آرامش من هم داره بیشتر میشه. الان بعد از سه سال بیکاری، سر کار رفتم و با توجه به فضای فرکانسیم یه کار عالی دارم و خیلی راضی ام.
پیدا شدن این کار هم بخاطر کار کردن روی باور فراوانی بود. مهم ترین و بهترین اهرم رنج و لذتی که خدا توی وجودم کاشته این هست که یا فراوانی رو تجربه میکنی و هر لحظه روی فراوانی کار میکنی یا خدا حافظ! فقر و سختی و بدبختی نداریم.
به خاطر همین مرتباً دارم جلسات بخش 9 و 10 از دوره قانون آفرینش رو تکرار می کنم تا این فراوانی جزئی از وجودم بشه. حتی وقتی زیر دوش هستم دارم این آگاهی ها رو برای خودم تکرار می کنم. چون با تمام وجودم این رو لمس کردم و به شهودش رسیدم که باور فراوانی تنها باور قدرتمند کننده در هر موضوع و جنبه ای هست و ریشه ی تمام باورهای قدرتمند کننده هست و توی هر موضوعی که احساس بدی دارید فقط کافیه که تو اون موضوع باور فراوانی اش رو بسازید توی پول، پول بی نهایته. تو روابط ، عشق و محبت و دخترهای فوق رویایی بینهایت هستند. تو سلامتی ، سلامتی بینهایته و… چون احساس بد یعنی کمبود و احساس خوب یعنی فراوانی و بی نهایت بودن نعمت ها و ثروت ها.
یکی از اون شهود هایی که توی هفته ی 5 از ورود من به دوره روانشناسی ثروت 3 اتفاق افتاد، مربوط به باور فراوانی بود که دوست دارم ارتباط بین احساس لیاقت و رابطه اش با باور فراوانی رو براتون باز کنم. همون که استاد توی جلسه 8 عزت نفس خیلی عالی با مثال رستوران سلف سرویس توضیح دادند و من قشنگ توی موقعیتش قرار گرفتم و خدای مهربون رابطه ی بین زندگی افراد فامیلمون و نحوه ی استفاده ی اونها از سلف رستوران رو خیلی عالی بهم نشون داد. انگار که داشتم خواب میدیدم و خدا قشنگ داشت باهام حرف میزد و انگار که زندگی افراد در قالب این رستوران توی خواب داشت بهم گفته میشد، اون افرادی که توی زندگیشون منتظر بودند که دیگران براشون کاری بکنند قشنگ نشسته بودند پشت صندلی و منتظر بودند تا دیگران براشون از سلفی که دو ثانیه راه بیشتر نبود براشون غذا بیارند. افرادی که با اینکه نعمت دارند اما باز چشم به نعمت های دیگران دوخته بودند و از نعمت های دیگران میخواستند استفاده کنند. غذاهای خودشون رو خورده بودند و با اینکه سلف پشت سرشون بود اما از ظرف دیگران غذا بر میداشتند. افرادی که همیشه کم نعمت بدست میارند، خیلی کم غذا بر میداشتند به هوای اینکه نَمونه اسراف بشه با اینکه بی نهایت غذا بود و یه مهمونی مجلل بود. مادرهایی که از خودشون میزدند برای بچه هاشون و برای خودشون غذا کم بر میداشتند و میگفتند غذای بچه ام اضاف میاد غذای اون رو میخورم که نمونه و اسراف نشه با اینکه بی نهایت غذا و دسر و سالاد روی میزها بود و به محض اینکه یه ذره از هر کدومش کم میشد افراد خدمتکار اونجا دوباره ظرفها رو پر می کردند.
اینا افراد خانواده ی من بودند. اما اون خانواده ی میزبان که همگی افراد ثروتمند و متشخص بودند خودشون اومدند برای خودشون نه حتی برای بچه هاشون، فقط برای خودشون هر چی میخواستند برداشتند وحتی بچه ها هم خودشون اومدند برای خودشون غذا برداشتند. چند تا از فامیل هامون و بقیه نشسته بودند و نگاه می کردند با اینکه کلی غذا هست. من نفر اول بودم که بلند شدم و قشنگ رفتم کلی برای خودم غذا برداشتم و به بقیه گفتم اگه میخواید برید برای خودتون بردارید…
استاد خیلی تغییر کردم و توی همین 8 هفته به خاطر تمرکز روی آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، بارها شخصیتم دچار دگردیسی های بزرگی شده. انگار این 8 هفته یه سد بی نهایت عظیم و بزرگه بین زندگی من قبل روانشناسی ثروت 3 و بعد از اون. الان قشنگ تا آخر عمرم میدونم توی چه مسیری میخوام حرکت بکنم.
روی صحبتم با شما بچه های عزیز هست: آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 واقعا یک دوره ی بینهایت خاص هست که بی نهایت خاص هست. از طریق عمل به آگاهی های این دوره، به هر آنچه که از زندگی این دنیا میخواهی، میرسی و نگران نیستی. من نمیدونم باید از چه کلمه ای استفاده کنم تا آگاهی های خالص این دوره رو توصیف کنم. فقط میتونم بگم که ارزان ترین و پر برکت ترین محصولی که توی این عالم میتونسته بوجود بیاد از ازل تا ابد دوره ی روانشناسی ثروت 3 استاد عبامنش هست که قرآن ناطق و قابل اجرا در زندگی روزمره هست. من صفحه دوره روانشناسی ثروت 3 از سایت رو توی بوک مارک جستجو گرم اینطور نامگذاری کردم: دوره ی صراط مستقیم( کسب و کار فوق العاده).
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 89180MB12 دقیقه
به نام خدای بزرگ و مهربونم
خدایا شکرت که امروز هم فرصت نوشتن و ثبت یک کامنت دیگه رو به من عطا کردی.
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان خوبم
بیاید اینجا خبر خوب دارم براتون… بیاید بچه ها…بیاید
بیاید ببینم… هر کسی بیاد اینجا بهش غذا میدم…..
ببین… ببین: ایمانی که عمل می آورد.
چه حس خوبی بهم داد که فایل نشانه ام با این جملات شروع شد…. خبر خوب…
امروز میخوام در مورد چندتا همزمانی دوستداشتنی بنویسم که بعضیاش مربوط به فایل نشانمه و یکیشم مربوط به اتفاق دیگه ایه.
اولین همزمانی در مورد متن فایله…
چند روزی هست که من از طریق دوره حل مسائل به این موضوع هدایت شدم که باید روی باورهام کار کنم و اینکه روش ساخت آگاهانه باورها رو تمرین کنم.
نکته جالبی که داره اینه که از بعد از این آگاهی، مرتبا از طرق مختلف به فایلها یا متنهایی درباره باور و باورسازی هدایت میشم.
حالا دیروز که دیدم بعد از مدتها یکی از فایلهای سفرنامه برای نشانه ام اومد کلا فکرم رفت توی یه فضای دیگه و یه جور دیگه برای خودم تعبیرش کردم و نشستم فایل رو دیدم ولی وقتی رفتم متن فایل رو بخونم خیلی تعجب کردم. متن با اشاره به دوره روانشناسی ثروت 3 شروع شده بود ولی من فکر میکردم یه متنی راجع به رابطه عاشقانه ای که استاد و خانم شایسته دارن، برای این فایل انتخاب شده.
هر چی بیشتر متن رو میخوندم مناسبت و همزمانیش با موضوعی که خودم این روزها دنبالش هستم رو بیشتر درک میکردم و یه بار دیگه در دلم گفتم که چقدر این دکمه نشانه امروز من درست کار میکنه.
پیدا شدن این کار هم بخاطر کار کردن روی باور فراوانی بود. مهم ترین و بهترین اهرم رنج و لذتی که خدا توی وجودم کاشته این هست که یا فراوانی رو تجربه میکنی و هر لحظه روی فراوانی کار میکنی یا خدا حافظ! فقر و سختی و بدبختی نداریم.
با تمام وجودم این رو لمس کردم و به شهودش رسیدم که باور فراوانی تنها باور قدرتمند کننده در هر موضوع و جنبه ای هست و ریشه ی تمام باورهای قدرتمند کننده هست و توی هر موضوعی که احساس بدی دارید فقط کافیه که تو اون موضوع باور فراوانی اش رو بسازید توی پول، پول بی نهایته. تو روابط ، عشق و محبت و دخترهای فوق رویایی بینهایت هستند. تو سلامتی، سلامتی بینهایته و… چون احساس بد یعنی کمبود و احساس خوب یعنی فراوانی و بی نهایت بودن نعمت ها و ثروت ها.
و یکی از اون شهود هایی که توی هفته ی 5 از ورود من به دوره روانشناسی ثروت 3 اتفاق افتاد، مربوط به باور فراوانی بود که دوست دارم ارتباط بین احساس لیاقت و رابطه اش با باور فراوانی رو براتون باز کنم.
و بعد داستان اون رستوران که دوستمون تجربه کرده بود رو چقدر واقعی و نزدیک احساسش کردم. انگار که تجربه خود من بود یا شاید من هم این تجربه رو داشتم و خودم هم یکی از اونها بودم.
خلاصه تکرار این کلمات: باور، فراوانی و این همزمانی، نشانه هایی بود برای من که این دقیقا هدایت خداونده و من در مسیر درست هستم.
بعدش تصمیم گرفتم که برم فایل ها رو به ترتیب امتیاز سورت کنم و اگر فایل این متن رو هم دیدم لایکش کنم، که دیدم اولین فایله ولی طولانی تر بوده.
بعد متوجه شدم که متن این کامنت رو من قبلا خونده بودم، چون من این جمله رو خیلی وقت پیش، روی یه کاغذ نوشته بودم و روی دیوار روبروی میزم زده بودم و چند وقت پیش هم با صدای خودم ضبطش کرده بودم و هر وقت گوشش میدادم خیلی حس خوبی بهم میداد و آرومم میکرد:
همه چیز قشنگ واست خود بخود جور میشه و خیــــــــلی آرومی و خیلی حالت خوبه
حالا نکته جالبی که داشت این بود که دیروز صبح برای یه لحظه به ذهنم اومد بیام اون جمله رو دوباره بذارم توی گوشم تکرار بشه، اما بعد مشغول کار دیگه ای شدم و دیگه فراموش کردم. و بعد، شب خدا خودش آوردش سر راهم و بهم گفت که همه چیز قشنگ خودبه خود واست جور میشه و خیلی آرومی و خیلی حالت خوبه…
نگران هیچی نباشید فقط وارد این مسیر بشید خیلی زیباست اولاش یخورده سخته که اون هم بخاطر کله شقی ها و مقاومت های خودمونه وگرنه بقیه اش همش راحت الحلقومه همه چیز قشنگ واست خود بخود جور میشه و خیــــــــلی آرومی خیلی حالت خوبه.
یادمه توی یه کلیپی یه جمله ای شنیدم که به قول خانم شایسته خیلی توی گوشم زنگ زد که مضمونش این بود که: «این تغییر نیست که سخت و زجر آوره، بلکه این مقاومت در برابر تغییره که سخت و طاقت فرساش میکنه»…
اون کله شقی ها و مقاومتهای خودمون توی کامنت آقا محمد رضا منو یاد اون کلیپ انداخت.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
حالا بریم سراغ فایل که همزمانی بعدی رو تعریف کنم……
منم همینطور هستم خانم شایسته… منم بعضی وقتها که ذهنم مشغوله، یه فایل از فایلهای استاد یا پادکست میزارم توی گوشم و شروع میکنم به تمیزکاری یا حتی آشپزی.
واقعا همینطوره. بعدش، محیطِ تمیز و پاکیزه، خیلی انرژی مثبتی به آدم میده در عین حال که توی اون مدتی که مشغول این کارا بودی، با گوش دادن به اون فایل، از اون موضوعی که ذهنت رو مشغول کرده هم فاصله گرفتی…
دیروز توی فایل ستاره قطبیم، برای یک موضوعی، این درخواست رو از خدا داشتم:
خدایا امشب توی فایل نشانه ام، نشانه ای بین خودم و خودت قرار بده تا خیالم آسوده بشه و قلبم مطمئن بشه و من رو به راه راستی که تو را و من را راضی میکند هدایت بفرما هزاران بار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم ای شنونده نداها و دانای رازها.
من این رو نوشتم و بعدش هم یادم رفت که همچین چیزی از خدا خواستم. حتی شب که فایل نشانه ام رو باز کردم هم یادم به این جمله نبود، تا زمانیکه خواننده شروع کرد به خوندن:
یکم با خودت عشق و حال کن
غم استرس هارو چال کن
نشین از خودت هی سوال کن
که بعدش چی میشه؟!
چون هیچی نمیشه.
طلا و دلارو ولش کن
در غصه رو کاه گلش کن
دیگه سخت نگیر و شلش کن
بابا بسه دیگه
ببین دل چی میگه
(چی میگه این دل، چی میگه؟)
عمر و به خوشی سر کن و
حرص و جوش رو کمتر کن و
دنیارو رها کن
زندگی به مو بنده
حال بد کیلو چنده
خوش باش و صفا کن
یه مدت، بسه غصه خوردن
یه مدت، بسه غم شمردن
یه چند وقت خبرا رو ول کن
یه فکری واسه حال دل کن
اگه یارو عشقی نداری (ای بابا)
که سر روی شونش بذاری
نمیخوابی شب زنده داری
به حرفم عمل کن (چیکار کنم؟)
خودت رو بغل کن (آفرین بهترین کار)
وقتی یادم به درخواستم در ستاره قطبی افتاد، در یه لحظه احساس کردم که بیا اینم جوابی که میخواستی….
++++++++++++++++++++++++++++++++++++
امروز یه همزمانی دیگه هم برای من اتفاق افتاد که ربطی به این فایل نداره ولی همراه اینا اینجا مینویسمش تا یادم بمونه….
صبح، همزمان که داشتم کارهام رو انجام میدادم، داشتم ترجمه فارسی قرآن رو هم گوش میدام.
همینجور که مشغول بودم، برای یه لحظه فکرم رفت سراغ همون موضوعی که اشاره کردم توی ستاره قطبی دیروزم راجع بهش نوشته بودم، بعد به خودم گفتم: خدا با ماست.
(من هر وقت میخوام کاری انجام بدم و پدر و مادرم نگران میشن، بهشون میگم: نگران نباشید خدا با ماست. و دیگه قضیه تموم میشه. البته نمیدونم چقدر حرفم رو جدی میگیرن ولی دیگه بعدش چیزی نمیگن).
خلاصه، توی اون لحظه، برای یه آن، تصویرِ گفتن این جمله از زبون خودم به پدرم، اومد توی ذهنم. و بعد به خودم گفتم باید دوباره برم چک کنم و این آیه رو پیدا کنم ببینم توی کدوم سوره بود. یادم بود که در داستان رفتن پیامبر از مکه به مدینه بود، اما یادم نبود که توی کدوم سوره دیدمش.
خلاصه، یادم نیست دقیقا چند ثانیه یا چند دقیقه از این فکر گذشت، که اون قرآن صوتی که داشتم گوش میدادم رسید به این آیه که:
اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ آن هنگام که کافران او را بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار کافران را پایین قرار داد، و سخن خدا، بالا است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!
(سوره توبه- آیه 40)
اون لحظه، لبخند زدم و خوشحال شدم اما الان که دارم مینویسمش گریه ام گرفته…
خدایا شکرت…
تنها به تو توکل میکنم و تنها از تو یاری میجویم.
دوست داشتم این همزمانیِ دوست داشتنی و نشانه خداوند رو اینجا بنویسم، تا بعدا که برمیگردم و میخونمش، یادم بیاد که اون زمان چه فکرهایی توی سرم بوده و خدا چجوری هدایتم کرد.
خدایا سپاسگزارم
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بریم سراغ ادامه فیلم…
اون قسمت فیلم که استاد برای خانم شایسته آهنگ خوندن رو خیلی دوست داشتم…
چقدر به دلم نشست ….
اون تیکه آخر که خانم شایسته چند بار پشت سر هم گفتن: مننننم… منم… منم، رو خییییییییییلی دوست داشتم… خیلی عاشقانه بود. خیلی خالص بود. چقدرررررررررر شیرین و دوست داشتنی بود.
چقدر تحسین میکنم این رابطه عاشقانه و ابراز عشق خالصانه هر دوتون رو، و از خدا میخوام که من رو هم به مدار دریافت چنین عشق خالص و دوستداشتنی هدایت کنه.
استاد جان…
خانم شایسته جانم…
دوستتون دارم و براتون عشق و شادی و برکت روزافزون آرزو میکنم.
به امید دیدارتون در آمریکا
سلام دوست من
آقا محمد رضای عزیز، خیلی ممنونم از کامنت فوق العاده ای که نوشتید. توی کامنتتون درباره ویژگی های همسر مورد علاقه تون نوشته بودین و وقتی رفتم داستانتون رو توی پروفایلتون خوندم دیدم که به لطف خدا الان اون رابطه فوق العاده ای که دوست داشتین رو دارید و برای خودتون ساختینش …
خیلی بهتون تبریک میگم برای همه نتایجتون…
نوشتتون خیلی برای من نکته داشت که در کامنت دیگه ای اونارو توضیح دادم.
خیلی از قسمتهاش رو برای خودم کپی کردم. ولی این قسمت رو بیشتر از همه دوست داشتم:
نگران هیچی نباشید فقط وارد این مسیر بشید خیلی زیباست اولاش یخورده سخته که اون هم بخاطر کله شقی ها و مقاومت های خودمونه وگرنه بقیه اش همش راحت الحلقومه همه چیز قشنگ واست خود بخود جور میشه و خیــــــــلی آرومی خیلی حالت خوبه.
براتون عشق و سلامتی و حال خوب آرزو میکنم.