سفر به دور آمریکا | قسمت 90

بنام خداوند بخشنده مهربان..

سلام و سلام و سلام و سلام…….

سلام و سلام و سلام به بهشتم ….

سلام سلام نام نیک خداوند!” گفتگوی مومنان با وارد شدنشان به بهشت الهی!…

منم گفتم به پاس قدردانی به فایل نشانه هایم…اولین کلاممو با سلام و تسلیم در مقابل خداوند شروع کنم!…

چقدر تنظیمه ،”نشانه های خداوند..و این نشون دهنده اینه…که،”داره کارها رو بصورت درست و دقیق “کنار همدیگه چیدمان میشودد…

ورود استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز…با خروج صاحب خانه قبلی ،”هم مدار شد….

و همه چیز به درستی و اسانی و راحتی و لذت بخش…جابجا شد..بهتون تبریک میگم!..

چقدر زندگی زیباست با چنین نگرشی…که گذر کنی و لذت ببری…

چیزی که برای ماها میتونه متفاوت باشه…و میدونم زندگی شیرین و لذت بخش:اینه که بتونی با احساس خوب گذر کنی بری مرحله بعد…

امروز عصر یه مصاحبه تلوزیونی دیدم.یه شخصی کارافرین لوستر بود…میگفت من خیلی تلاش:کردم خیلی زجر کشیدم خیلی شبانه روز دویدم تا به این نتیجه برسم..

و اخرش گفت..حرکت کنید خدا کمکتون میکنه..و بعد در اخر نام خدا رو اورد….

استاد عزیزم الان 10 ما میگذره که من تمرکزی دارم روی بیزنسم کار میکنم…

دقیقا شب سال تحویل که شبی بارانی بود.و من خواب بودم.من همون شب هدایت شدم ،”به یه دعوتی خانوادگی….

ولی در فضای بیرون…همون شب.خداوند 20 هزار تومن تو کف خیابون بهم این پول رو هدیه داد…دقیقا این 20 تومن نشانه ورود من به بیزنس الهیم بود..و هنوز عکسشم دارم وسط:اون سفر عید…

چه شب خاطره انگیزی بود….الان 10 ماه از اون شب میگذره…الان بهمن ماه هست….

استادم …امروز ،”بیزنس الهیم وارد برداشت شد….

برداشتی که 10 نمونه کار اماده و حاضر شد همبن عصر..که چند ساعت ازش میگذره….

گفتم چقدر خداوند همزمانیها رو درست سر حاش قرار میده…هر دو عددد 10 شد…خدایا شکرت..

کاری که اونشب عید بهم الهام رسید باید بری نمایشگاه…اون کاری که من تولید کردم هیچ قابلیت درستی برای استفاده نداشت…

الان با ورژن الهی ساختهو اماده شده…توی پک مثل خانم شایسته عزیز با اون چیدمان کابینت زیبای …برج تمپا هماهنگ شد…

چقدر خوشحالم استادم..

تونستم از همون امکاناتی که داشتم.با بهترین کیفیت و الهام از خداوند کارم را روانه بازار کنم…

روز گذشته خداوند فروش 1000عدددی رو برام مهر تایید زد چند بار در خواب و بیداری با صدای بلند بهم الهام کرد..الهی و ربی من لی غیرک

این فایل نشانه من و هماهنگی بیزنس من با کابینتای خونه جدید شما بود..مبارک خودم و مبارک شما باشه..استاد عزیزم…

چی بگم از کارستون خدای قدرتمند!….

خیلی خوشحالم این 10 ماه چه روزهای خوبی بود…

اره نیگفتم…این شخص داشت از تلاشهای سختش در مسیر میگفت..که فلان کارها رو انجام ددادم ولی ناامید نشدم..ولی ادامه دادم…

استاد عزیزم..اگه میخام برگردم به همون روزهای اول سال..تا به الان…میخام بگم…

من رشد کردم.

لذت بردم.

عاشقی کردم.

کم نیوردم…

دوره عزت نفس خریدم.

ثروت ساختم.

فروشهای کوچولو داشتم.

غلبه بر ترس در تاریکی و تنهایی در جاهای ناشناخته رفتم.

سفرهای هدایتی چند روزه رفتم..

سفرهای ارائه کار داشتم.

خوابهای الهام بخش:داشتم

و کلی کارکردهای متفاوت شخشیتی داشتم

و رشد و رشد و رشد رشد رشد و لذت لذت لذت لذت لذت لذت و حال خوب…

و جاهایی کنترل ذهن و غلبه به ان.و ناامید نشدن و ادامه دادن.و رشد کردن و ادامه دادن…

و فهمیدم..پایه تمام موفقعیتها در کنارشم باید شخصیت رشد کنه…

مثل بچه ایی تو شکم میمونه..که بجز جنین.کیسه آبشم کنارش با هم رشد میکنه…

دقیقا ثروت ..همراه با رشد شخصیتی ..واقعا یجاهایی ناامید میشدم ولی مدام بخودم نهیب میزدم.میگفتم باید ادامه بدی…

کم میوردم ولی ادامه میدادم..

ولی انصافا وقتی ماهواره ایی میخام به موضوع نگاه کنم..همه لطف بیکران خداوند بود…

یجاهایی ترس نمیزاشت..ولی لطف خدا بود..اینقدر ابن مسیر لذت بخش بود برام….وقتی مرور میکنم میگم چقدر ما خوشبختیم که در مسیر الهی دارییم قدم برمیدارییم…

مسیر الهی واقعا سراسرش عشق و اعتماد بخداست..

این شعار همیشگی شما که حتی تو خونه های زیباتونم نوشتین.این اعتماد و توکل بخدا همکار انجام میده…

چه روزهایی چقدر این غلبه بر ترسها بهم حسارت راه رفتن داد.چه خلوتهایی استادم تمام اون لحظات برام شد یه خاطره …

استادم من همیشه از زندگیم بهترینها رو میخاستم..همیشه دوستداشتم زندگیم پر از برکت باشه…

همیشه از یه روند ساده و افکارهای جامعه دور بودم..از کارهای بی فایده و پوچ فراری بودم..

همیشه توی روندی که بودم دوستداشتم یچیز متفاوتر از بقیه داشته باشم..

بعد از 15 سالکار کردن تو این حیطه…هدایت بشی به چیزی که اصلا فکرشم نمیکردی…

مثل یه سینی میمونه که پر از عدسهای هم اندازه هست..بعد تو بیین این عدسها یه سایزی کوچکتر و متفاوتر از بقیه هست.شکل قلب کوچیکه…

و تو بیای اونو برداری.دقیقا بیزنس من در میون اینهمه راه همین شکلی بود…

تا اینکه خداوند این مدل عدس رو به من داد…و من امروز بعد از 10 ماه کار کردن تمرکزی ..هدایت شدم امروز پرونده.شو بببندم برم برای مرحله بعدی..

که ارایه کارم به یه فروشگاه تو همین حیطه کاریم هست..پاسخ ایمیلم بعد یکی دو هفته انجام شد..

و باید برم برای مرحله بعدی…

که به لطف خداوند امروز نگاه کارم کردم دیدم چقدر کارم زیباست.چقدر کارم پر از نور العیه..انشالله همون خدایی که این بیزنس رو به من الهام کرد..

همون خدا هم افراد خوب و با صداقت رو وارد زندگیم میکند.تا من بتونم فرکش خیلی خوبمو آغاز کنم…انشالله به یاری الله…

و نکته خیلی جالبتر…..الله اکبر از هماهنگی الله..

آموزش من در روزهای اولی که وارد سایت شما شدم.الهام بهم رسید..اون دوره رو خریداری کردم.از کجا.!؟

از همون شهری که ایشون استاد ماهری در این زمینه تو ایران بسیار سرشناس هستند…

دقیقا بیزنسم داره وارد همون شهر میشه…

یعنی ورود و خروجش از همون شهر اغاز و ختم میشه..ولی هنوز این ختمه نمیدونم به کجا کشونده میشه ولی فعلا من تسلیم هستم ببینم میخاد چی بشه.ولی الهام رسیده مسیرم درسته…حتی تعدادشم بهم قابل اجرا شده…

فقط میخانم ترنین پونت ،این فایل با بیزنسمو،” برای روزهای اینده برای ذهن نجواگرم یاد اور کنم!

که خدا چه همزمانیها رو برات ایجاد میکنه…

همزمانیها که شکوه و عظمتشو بهت نشون میده…

استادم امروز یه لحظه بیاد اوری یه موضوع..در حین غذا خوردن بودم.یه لحظه رفتم به کارکرد،گذشته ام…..یه لحظه گفتم..خدایا شکرت که منو نجات دادی…منو هدایت کردی..

چون همیشه برای ارائه کارم به مشتریا همیشه دردسری تو خانواده برام ایجاد میکرد…

و هر سری میخاستم باهاشون درگیر بشم…

همیشه دوستداشتم یه بیزنسی داشته باشم که خیالم راحت باشه.حالم خوب باشه.ارامش داشته باشم…

استادم الان اتاق کارمو کاملا قفل میکنم..برای خودم قران گوش میدم.با خدا صحبت میکنم.فایل عزت نفس میزارم.یا نشانه ها رو مرور میکنم.اینقدر حالم خوبه ..که نگووووو و نپرس…

اینقدر ارامش دارم.بخدا به همه کارهام میرسم..حتی توی کارهای شخصیم گرفته تا کار کردم در جهت بیزنسم…

یه لحظه شما رو دیدم…توی برج زیبایی در بهترین شهر امریکا….با اینهمه ثروت و نعمت که از در دیوارش میباره…

اینم خونه ایی که نقد و کِش خرید بخدا کی میتونه همچنین ازادی مالی و سلامتی و حال خوب و و ازادی زمانی و مکانی داشته باشه…

این چند دقیقه چقدر حالمو دگرگون کردین.که با یه کار ساده و مجازی.در بهترین حالت میلیاردها پول ساخت…

استادم میخام بگم..بقول دوست عزیزمون اقای امیری..همه چیز از قلب نشعت میگیره ..کسی که بخدا اعتماد کنه..به هر چیزی که میخای میرسی..

هر چقدر خدا رو باور کنی بخمون اندازه هم نون و ابشو میخوری…شما نوش جانتون…

انشالله منم با قدرت بتونم مرحله بعدی رو با توکل بخداوند فردا صبح قدمشو بردارم..

یکم مشغولیت ذهنی دارم.ولی بخودن یاداوری کردم با احساس خوب و توکل بخداوند قدم بردارم..

استادم همینو فهمیدم…که باید خیلی خیلی خیلی بهش اعتماد کنم…اعتماد من میشه عاقبت به خیری و سعادت در زندگیم…

مثل شما…در بینظیر ترین کشور با راحت ترین لباس داریین خلق ثروت میکنیین…

حالا یه افرادی میان مصاحبه میکنن…میگن ما خیلی زجر کشیدیم به اینجا رسیدیم….

ولی میبینم من همین 10 ماه..هر جا شرایط:برام سخت میشد.که اونم سختی نبود..اون درست و بجا استفاده نکردن از کنترل ذهن بود…

ولی هر موقع ارام میشدم..بدنم به لرزه میفتاد .میگفتم خدایا کمکم کن که بتونم این مسیر رو با صبر و استقامت طی کنم..

.هر جا بهش بها میدادم.دستمو سفت نیگرفت..

خیلی خیلی تو تنهاییام که هیچکسی دور برم نبود…بهم ارامش داد…مخصوصا توی غلبه بر ترسها…چه جاهایی رفتم که هیچکس انجامش نمیداد..ولی اون هر لحظه بهم کمک میکرد…

من میگم این ده ماه کلا بگم این سه سال…فقط بخدا رسیدن بود….من خدا رو بیشتر شناختم..بیشتر حسش کردم.بیشتر فهمیدم همه چیز خودشه…

ای استاد راهنمای من!…..سلام بازم…میخام بگم ..شما که اونجا نشستین با خیال راحت.روی تختخواب قرمز پادشاهی ..داری نون توحیدتو میخوری….داری نون غلبه بر ترسهاتو میخوری.نون شهامتتوو میخوری..نون تربیت فکر ذهنیتو میخوری..نون ادامه دادنتو میخوری…

کی میتونه تو دنیا اینو درک کنه….

یوقتایی مامانم و خانواده ام میبینن.من تو خونه نشستم یسری کارها رو مخفیانه انجام میدم..بهم میگن..اینکارا چیه..برو معلم شو اینده یه پول داشته باشی یه بیمه داشته باشی…که بتونی دستت جلوی کسی باز نکنی…

فقط کار رو به یه مانتو و شلوار و مقنعه میبین..که صبح کنی تنت.بری یجای خاصی زیر دست دیگران کار کنی و برگردی…..

چقدر همه چیز میشه باورامون …چقدر این باور میتونه تو زندگیمون تاثیر بگذاره..باور همون عصای موسیً..ییی …هست که دریا رو میشکافه راه رو برات باز میکنه…

باور زندگیتو زیرو رو میکنه…

استادم میخام در نهایت” بهت بگم…افتخار میکنم بخاطر” اون شهامتی که در مسیر زندگیتون ..بجا گذاشتین….شما قدرت الهی رو درونتون پیدا کردین و به نحو احسن ازش استفاده کردین…

انشالله منم بتونم از این قدرت الهی به نحو احسن.استفاده کنم…هر چقدر اعتمادم بالاتر بهمون اندازه هم شهد شیرین این مکتب الهی رو بیشتر می چشم..

به امید بهترینا برای ما سایت استاد عزیز” عباسمنشی..

بنام خدای بزرگ…

این سفرنامه ها ما رو بسمت خوشبختی…سعادت…ثروت و…خیلی چیزها رهنمود میکنه….

و مدام بهمون میگه نعمت فراوانی در همجا در هر مکان و زمان وجود داره….و افرادی شامل این گروه میشن..که مدام روی باوراشون کار کنن…روی هیچ کس حساب نکنند.جز خداوند…

چقدر این فایل درس داشت…چقدر با استاندارد و با ذوق خاصی وسایلا رو با چسب و….بسته بندی میکردن …تا یه زره خش روش نشینه…

من همیشه افرادی که اهمیت به وسایلشون میدن تحسین میگم….در طی روز بصورت سه مرحله باید اتاقمو تمییز کنم تا روحیه بگیرم روی سایت شما و برای خوابم با دقت کار کنم…بوجود اینکه فقط سفرنامه ها رو پیش میرم..خیلی درسها یاد گرفتم..هر چی میرم جلو دقیقا تکاملم طی میشه…و وارد یه دنیای دیگه ایی میشم….

خیلی جالبه برام…خداوند وقتی بدونه که دوست داری مطالب بیشتری یاد بگیری…چیزای جدیدتری رو بهت نشون میده….و ما را هدایت میکنه..استاد ………..هیچ جا برام دیگه مثل این سایت لذت بخش نیست………………من دلیلی که به این نقطعه رسیدم…همیشه با خودم میگفتن جایی باید باشه تا من به نهایت زندگی عالی برسم…..من همیشه سوره حمد همون فاتحه رو میخوندم….میگفتم خدا میخام بهم وحی برسونی………..چون یه باوری گفته بودن وحی فقط به پیامبر.. امامان میرسه….ولی من یه گوشه از قلبم به این سمت بود………خیلی سپاسگزارتونم و سپاسگزار خداوند……بعضی موقع فکر میکنم خواب میبینم………ولی هر چی پیش میرم حتی خوابهام شده همین سایت….

اولی که وارد این دنیای زیبا شدم…دقیقا به یه بلندی رفته بودم داشتم تضادهای تو زندگیمو مرور میکردم..و وارد به این دنیای جدیدم شدم!. تحسین خداوند و خودم میکردم….قشنگ یه نور زردی همزمان با برگردون سرم یه جرقه تو چشمم زد…

به این نکته رسیدم…گفتین دقیقا در زمان مناسب و مکان مناسب..قرار گرفتم !.بهم گفت همین راه سعادتی که دنبالش بودی همیجاست…..

همون خواسته ایی که تو ذهنم هست..همون بهم خیلی راحت الهام میشه….و خداوند بهم نشون میده….خیلی عجیبه این سایت.واقعا میگن خداوند از رگ گردن بهت نزدیکه همینجاست….

استاد اصلا دلم نمیخاد هیج جا برم…دلم میخاد خودم تنهایی یجا برم 40 روز فقط روی خودم کار کنم…..ذهن مردم خیلی مشوشه!….نمیشه باهاشون کنار اومد….فقط بهم میگه کنارشون نشین..سکوت اختیار کن بلند شو منطقه رو ترک کن….

به یه نکته رسیدم و خداوند بهم به حقیقت گفت…اگه روحت تغییر کنه فورا جسمت بهم میریزه…دقیقا همین اتفاق برام پیش اومد….و به این درس رسیدم فقط روی خودم کار کنم….اگه موارد سمی دیدم ترکش کنم….

من با همین فایلها خیلی درکم زیاد شده…

من خیلی دوست دارم مثل شما ثرتمند بشم…که اینم زمان داره روی باورهات کار کنی…………..ولی میخام بگم.اگه میلیاردها پول بزارن کنار با این سایت بزارن…من گزینه ایی انتخاب میکنم که هر چیزی که میخام برسم همین سایت هست……….تمام خوشبختیمه…ثروتمه…تقویت خدایم هست…

و خیلی از چیزها….

چقدر زیبا وسایلاتونو چیده بودین..نمیدونم چجور بیانش کنم…همچیز در جای مناسب خودش بدون هیچ بهم ریختگی…

استادم عزیزم هر جا باشید سالم تندرست خیلی دوستتون دارم…خداوند واقعا انسانهای فوق العادشو بهترین نعمت و ثروت و خوشبختی عطا میکنه…و میدونه طرف لیاقت این همه زیبایی ها رو داره….

ممنونم! سپاسم، ویژه خداوندی که قوانینی بدون تغییر دارد…و این قوانین یادآور من شده که به هیچ عوامل بیرون از خودم نباشم جز خداوندم…که مرا در این دنیای زیبایش رهنمود کرد……

سپاس😍😍😍😍