سفر به دور آمریکا | قسمت 90

بنام گرداننده همه زیبایی ها

بنام پروردگار مهربانم که تمروز ازش خواستم هدایتم کنه به اصل و خیلی راحت هدایتم کرد

امروز گام 27 رو گوش دادم که استاد مطالب زیادی گفت ولی چند تاش انگار خیلی نیاز داشتم و تو مدارش بودم

قانون ساده هست و ما پیچیده می‌کنیم

برای خلق خواسته ها و پیشرفت زندکی نیاز به کار فیزیکی نیست یا بهتر بگم کار فیزیکی اصل نیست ارسال فرکانس و کار ذهنی اصله

خب برای من کار ذهنی راحته واسه همین فکر می کردم نه اینطوری که نمیشه انقد راحت ولی ….

امروز هدایت شدم چون خواسته من جابجایی بود

و اینجا این رو دارم میبینم و وقتی جابجایی افراد دیگه رو میبینم قشنگ شعفی که تو قلبم و باوری که تو ذهنم ایجاد میشه رو حس میکنم و همین دوتا کافیه و مورد نیازه برای ارسال فرکانس خلف کننده ( شوق + باور )

باقی کارهای بیرونی رو خدا خودش هدایت میکنه یا اگه قرار باشه کاری هم انجام بدم به شکل های مختلف بهم گفته میشه

پس لازم نیست من انقد نگران اقدام نکردن باشم

بیشتر لازمه نگرانه فرکانس نفرستادن یا فرکانس عکس فرستادن باشم

دیدن همین قسمت های زیبا تحول عظیمی تو ذهن و بعد تو زندگیمون رقم میزنه

چون الگوهای قبلی کانون توجه غلط قبلی رو میسوزه میبره

مثلا من تصور ذهنی و همینطور واقعیت زندگیم همونطور که مریم جان گفته بودن تو‌جابجابی این بود که الان کارگرها غر میزنن یا کار رو درست انجام نمیدن یا خیلی چیزهای دیگه

وقتی به بهترین ها نگاه کنم و توجه کنم تحسین کنم همین بهترین ها برام اتفاق میوفته نه قبلی ها

آخ که چقد من لذت بردم از این شرکت باربری

خودش اومد وسایل رو جمع ، بسته بندی و جابه جا کرد

حتی استاد و مریم جان هم بالا سرشون نبودن

و ابن یکی از ترمزهای ذهنی من واسه جابجایی بوده

احساس میکردم الان کارگرها میان دقت نمیکنن به وسایلم منم حساس میزنن به در و دیوار

ولی اینجا میبینم چقد با لذت کارشون رو و همینطور با کیفیت انجام دادن

چقد هم با عشق و مهارت …..

مهم نیست کار ما چیه مهم اینه که کار رو با مهارت و عشق انجام بدیم و به سمت موفقیت بیشتر بریم

اینطوریه که مشتری ها خودشون ما رو پیدا میکنن و نیاز به گشتن دنبال مشتری نیست

من فکر می کنم چون استاد و مریم جان با خودشون در صلح هستم و حالشون خوبه ، جهان افرادی رو میاره سمتشون که این فرکانس حال خوب و صلحشون رو تشدید کنه براشون

این ثروت و آزادی مالی استاد رو تحسین میکنم اینکه منم می تونم بهش برسم و بیشتر نه حالا فردا ولی مهم. اینه که هر روز تو مسیرش باشم

%1 better everyday

بنام خدای فراوانی ها

سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

تمرکز روی نکات مثبت

پرورش عضله زیبابینی و جهت دادن همیشگی به کانون‌ توجهم ، پرورش عضله تحسین کردن

چقد تکاملی شکا الان تو پرادایس زندگی میکنین

اول تو اون ویلای بزرگ بعد تمپا و بعد پرادایس

پس ما با تجربه و شناخت خودمون می تونیم کم کم به خواسته هامون برسیم در واقع درونمون با پیشروی کردن توی تجربه کردن های متعدد می تونه به ما بگه که قلبمان واقعا چی رو می خواد

پس برای اینکه بفهمم چی می خوام باید تجربه کنم و ایرادی نداره تجربه ای کنم که بعدا متوجه شم نمی خوامش چون این خودش یک قدم رو به جلو برای کشف اینه که چی می خوام

در واقع داره فرکانس درست رو به جهان هستی برام آراسته میکنه

نکته مثبت دیگه این شرکت حمل و نقل وسایل بود

لباس برند خودشون و یکدست

ابزار های کارشون ازون پارچه آبی ها تا اون ترالی های حمل بار

از اون ماشین های بزرگ و کارامد و …..

این افراد به خودشون حین کار اهمیت میدن به سلامتیشون و دیدم که کمربند بسته بودن تا به کارشون فشار نیاد

نکته مثبت دیگه اونا در صلح بودن با خودشون بود چون با هم همکاری میکردن‌به جای غر زدن و درگیری با هم ، آهنگ میزاشتت تا کارشون لذت بخش شه و لبخند و روحیه مثبتی هم داشتن

واقعا ثروت چقد خوبه می تونی برای هر کارت که تخصصی نداری و توانایی نداری با کیفیت ترین ها رو بیاری تا برات انجام بدن ( من یه باور نهفته دارم که میگه این کارها هدر دادن پول هست نیازی به کیفیت نیست اینا گناه هست پول هدر میره اگه زیادی خرج شه وقتی خودت می تونی با زجر کارها رو‌ کنی ….. الله اکبر من میدونم این واسه الگوی کهن بچگیم هست که تو خانواده‌مون مخصوصا پدرم وجود داشته )

نکته مثبت دیگه روحیه و نگاه زیبای مریم جان

از یک خونه بزرگ رفتین به خونه آپارتمانی و این رو برای خودتون اینطوری تفسیر کردین زیبایی بهتر و بیتشری در انتظارمون هست

قطعا برای انسانی که در حال رشده هر اتفاق به نفعش هست و برای رشدش و احساس بهترش هست

پس فقط مهمه چطور داریم زندگی می کنیم اتفاق های بیرونی هماهنگ با احساس اغلبمون هست

اگر بیتشر افکار مثبت احساس خوب کارهایی که به رشد ما کمک میکنه رو انجام بدیم چینش جهان بیرونی خود به خود مطابق با این جهتی که داریم به زندگیمون به صورت ذهنی و عملی میدیم اتفاق می افته

تحسین میکنم ثروت استاد رو که تونسته تو امریکا یه ویلای به اون بزرگی بخره استاد من ثروتمندترینه و تو ثروت هم حرف اول رو میزنه و این برای من یه نقطه قوت هست که نجوا رو خاموش میکنه

واقعا اگر استاد ثروتمند نبود من نمی تونستم به آموزش هاش گوش بدم یا عمل کنم

دیدن نتیجه هست که باعث میشه ما عمل کنیم در غیر این صورت اگر اون فرد عمل نکرده باشه یا نتیجه نگرفته باشه به حرف هاش شاید گوش بدیم و نمیشه عمل کرد

تحسین میکنم این زندگی شما 3 نفر رو که هر کدوم با عشق کنار هم هستین و هر کدوم کار مورد علاقه خودش رو داره انجام میده ، مریم ارگتایز میکنه ، فیلم میگیره ، استاد رو سایت مشغوله و مایک داره بازی کامپیوتری می کنه و کسی به کسی امر و نهی نمیکنه الان این کار تو و این کار من

واقعا الان که فکر میکنم میبینم چقد ول معطل بودیم که این سبک تو زندگی ما رواج داشت که هرکس به جای اینکه کار خودش رو درست انجام بده تمرکز رو میزاشت به قول استاد ملاغلط گیر دیگری بشه و در نهایت اون کار اگر قرار بود انجام شه حتی کارهای روزمره خونه با دعوا و نتیجه بد ….

ولی درستش اینه من کارمو اونطوری که از دستم بر میاد میکنم با حس خوب تو‌کارتو‌ با حس خوب انجام میدی این میشه همکاری

هر کس اون کاری که توش بهتره رو با عشق انجام بده

من عاشق این فضای خونه تمپا هستم

دیروز یه مطلبی هدایت شدم توی شغلم نوشته بود شهر تمپا فکر کنم نامبر وان هست تو خرید و فروش ملک که هر خونه تو تمپا حدود 40 روز. میانگین به فروش میرسه و یه رکورد عالی هست

نشون دهنده رشد و پیشرفت و در جریان بودن زندگی تو این شهر و البته توی مردمش هست