سفر به دور آمریکا | قسمت 90 - صفحه 13

سلام به مریم جون واستادعزیز.

اولاکه منزل نومبارکتون باشه .

خودمن هنوزمستاجرهستم وتواین ۲۵سال زندگیم بارهاوبارهااسباب کشی داشتم .برام جالب بودکه کارگرهای اونجاخودشون وسایلهاراجم میکردن .

اینجاماهمه ی اثاثیه ی خونه راخودمون بسته بندی وتوکارتون میزاریم وفقط کارگرها،اوناراتوماشین انتقال میدن وبه هیچ وجه چیزی رابرامون باندپیچی نمیکنن.

ماکه همیشه انتقال وجابه جاییمون به خونه ی کس دیگه ای بوده فقط ۳سال خونه داربودیم که اونم متاسفانه ازدست دادیم ولی میتونم حس کنم که

چقدلذت بخشه که خونه جدیدبخری .البته جابه جا

یی سختیهای خودشوداره اماوقتی منتقل میشه به مکان دیگه ،خستگی آدم رفع میشه به خصوص برای خانومهااین حس خیلی خوبیه وخیلی بیشترازآقایون لذت میبرن .چون بیشتردرمنزل هستن .چیدمان خونه باسلیقه ی خانمی مثل مریم جون هم که باشه ،دیگه هیچی !همه چیزعالی وبه بهترین نحووباسلیقه وتمییزی ونظافت خاصی چیده میشه .آفرین مریم جون که انقدجیگری 😘

تنوع درمنزل هم به نظرم میتونه ازعواملی باشه که روحیه ی آدم راشادنگه داره .به نظرم انسانها،گه گاهی نیازدارن به این جورتنوع .خب اگه ثروتمندباشی که نیازی به فروش ملکی هم نیس ،وجابه جایی مکان ورفتن به ویلایاباغ یاخونه های دیگه ای که داری ،خیلی بایدعالی باشه .درسته من مستاجرهستم وخیلی ساله که اززندگیم گذشته اماخیلی امیدوارهستم که روزی به منزل رویائی خودم برم .همیشه چشم امیدم همسرم بودوبس .نمیدونم چرادرخاستهام رافقط ازایشون میخاستم وخیلی وقتهابنده خداروسرزنش میکردم .ولی الان خیلی افکارم وباورهام تغییرکرده وبه هیچ وجه ازایشون تقاضابرای براآورده شدن آرزوهام ندارم .الان فقط باایمان به خداوباوربه اینکه جهان خواسته های منوبرآورده میکنه فقط به شرط اینکه توعملکردم وذهن وافکارم باورفراوانی راقبول داشته باشم .

امروزسعی میکنم ازداشته هام لذت ببرم وباشرایطم کنارمیام .دست ازسرزنش وکنترل همسرم که کی میخادمنوبه آرزوهام برسونه ،برداشتم وهمه توجهم به خوب نگه داشتن احساسم هستش تابه یاری خداازهرطریقی که خودش میدونه ،به قول استاددستان خداوندبه سمتم بیان .چه جوری؟ چطوری؟من نمیدونم ولی مطمئنم میشه.

البته همسرهم ازقانون فراوانی خیلی استفاده میکنه وخداروشکرخیلی باورداره وبه هیچ وجه خودشودیگه، درگیرگزارشهاوخبرهای منفی جامعه نمیده .واین یکی ازنشونه های رسیدن به خواسته هامه.

امسال ماخیلی متفاوت عمل کردیم وانصافاقوانینی که ازاستادیادگرفتیم راسعی میکنیم ،عمل کنیم وازفرصتهامون بهتراستفاده میکنیم .خداروشکرروی بچه هام هم تاثیرخوبی داشته واین خیلی حالموخوب میکنه که خانوادگی سعی درحرکت ،تومسیردرست راداریم .

شک ندارم اتفاقات خوب درراه هستن البته الانم خوبه ولی خیلی بهترازاین میشه .خداروخیلی کوچیک میدیدم وبیشترازبعدمذهبی می سنجیدمش وفکرمیکردم همه ی ایمان ماتوحفظ دین ومذهبمون هست ولی الان خدارابی اندازه وسیع ترازاین چیزامی بینم وچقدربه قدرتش ایمان دارم وچقدربه بخشندگی وسخاوتش .واینکه تووجودخودمنه وهمه ی لحظات کنارمه به شرط اینکه من ببینمش وبخام کنارم باشه .خیلی بهم لذت میده وخیلی خیلی توآرامشم ورسیدن به اهدافم بهم انگیزه میده .باوجودخدانیازی به هیچ بنی بشری ندارم .میخام باخداباشم وپادشاهی کنم .

دلم میخادافکارم وباورهام بقدری بزرگ باشن که هیچ چیزناجالب ومنفی نتونه منوناراحت کنه .اگه ناراحت هم بشم بااصول وقواعداستادکه توجه وتمرکزبه جای دیگه وچیزهای مثبت دیگس ،سعی میکنم سریع ازاون حالت بیرون بیام واشتباهات گذشته راتکرارنکنم .

ممنون وسپاسگزارازاستادومریم جون که الگوهای خوب ومناسب زندگی من هستن .عاشق هردوتونم عزیزای من .