سفر به دور آمریکا | قسمت 91 - صفحه 3

به نام خداوند بخشنده ی مهربان .

سلام به همی عزیزای دلم .

سلام استاد عزیزم ,مریم بانوی مهربون ,دلم خیلی هواتونو میکرد .این چند وقت که نت ها قطع بود .با اینکه قسمتهای قبلی سفرنامه یا صحبتهای استاد و میدیدم و میشنیدم ولی بازم دلم بیقرار دیدن قسمتهای جدید بود .

خیلی خدارو شاکرم که دوباره این سعادت رو نصیب من کرد که بیام تو مداری که شما عزیزان هستید .

مریم جان این دو روز دارم تند تند قسمتهای جدید سفرنامه رو دانلود میکنم و میبینم .خیلی ذوق دارم .هی میبینم ,دوباره میزنم از اول و دوباره میبینم .با خودم میگفتم نمیخواد کامنت بنویسم بزار فقط نگاه کنم و ذوق کنم .ولی دلم طاقت نیورد که …دوست داشتم ذوق زدگیم رو هم با شما شریک بشم .

تو این فایل اونقدر زیبایی هست که نگو .

خدایا بازم این قصر ویلایی فلوریدا .یه قصر توی بهشت .

یه قصر پر از سادگی .پر از صمیمیت ومهربونی .پر از شادی و خنده خانواده ی عباس منشی .بدون وابستگی .پر از رهایی .

اطراف این قصر خیلی باشکوه و زیباست .هوا رو ببین .آسمون پر از ابرهای تمیز و پفکی شکل .درختا .چمن ها همه و همه بوی تمیزی .بوی احساس بینظیر رهایی میده .

بارش باران رحمت الهی با آهنگ باران داره روحم رو نوازش میکنه .قلبم رو باز میکنه .

ساختمونهای بلند و زیبا .زمین تمیز و خیس از نعمت الهی .ماشینهای کنار خیابون دیدن همه ی اینا حالمو خوب میکنه .

انشالله این روزا شهر ما هم بارون بباره تا آلودگی هوا از بین بره .ویوی آپارتمان تمپا بی نظیره .هم شبش قشنگه .هم روزش .

خدای من چه طلوع خورشیدی .پر از نشان از عظمت و بزرگی خداونده .من اونقدر این ویوی آپارتمان تمپا رو دوست داشتم که تا مدتها صفحه گوشیم رو عکس این ویو رو گذاشتم تا خداوند امسال هدایتم که به یه آپارتمانی تو طبقه پنجم که تا به حال تجربه نکرده بودم .خونه ی ما هم ویوی عالی داری .

مریم جان ویوی آپارتمان شما خیلی زیباست .ویوی آپارتمان ما تو ابعاد کوچکتر از آپارتمان شماست ولی واقعا زیباست .صبح به صبح وقتی چشمم به آسمون و کوههای بلند و اون همه آپارتمان که تا دور دست ها دیده میشه میوفته .قند تو دلم آب میشه .با خوشحالی خدارو به خاطر این همه فراوونی و نعمت هاش شکر میکنم .وپر از احساس عالی میشم .مخصوصا موقع طلوع خورشید .یا بارش بارون .

مریم جان خواهر قشنگم ممنون که با دوربین موبایلت تمام این تصاویر رو برای ما گرفتی و سفرنامه ساختی .سفرنامه ای که همه ما رو با خودش برد به دنیای خود شناسی .با دیدن تمام اون زیباییها درسها بهمون یاد دادی .مهربونم ازت یاد گرفتم صبوری رو .ازت یاد گرفتم آسون گرفتن زندگی رو ,ازت یاد گرفتم مهربونی با همه ی آدمها رو ,ازت یاد گرفتم شاد بودن و با خودم در صلح بودن رو ,ازت یاد گرفتم که هر کجا هستم ,تو هر شرایطی زندگی میکنم فقط وظیفم مواظبت از ذهنمه ,احساس خوب داشتن یعنی ایمان .کنترل ذهن قدرت ایمانمه.خیلی خیلی درسها ازت گرفتم .سفر نامه تو زندگی منو تغییر داد .از من یه من جدید ساخت .منی که هر روز که میگذره بیشتر از خودم راضیم میکنه .تو مریم جان خدای واقعی .ایمان واقعی رو به من دادی .عاشقتم من نفس دوست داشتنی .

ما به کیمیای دست نیافتنی دست یافتیم و همیشه مواظبشیم چرا که از تک تک ما یه آدم جدید و دوست داشتنی ساخته .

ای خدا استاد جان یه بار بیا به ما بگو شما کجاها نرفتی ?

ماشالله هزار ماشالله شما رکود دار شدید دیگه .همه جاهای زمین خدا رو گشتید دیگه .واقعا تحسینتون میکنم جهانگردان بزرگ .

آرزوی سلامتی دارم براتون و امیدوارم همچنان محکم و قوی ادامه بدید .

به به چه ماشین قرمز خوشگلی .دلم خواست .میگیرم انشالله .

خدای من خانومه رو ببین ادای رقص دختر کوچولو رو درمیاره.چه هوای دونفره ای .چه آهنگ شادی .خانمهایی که

کنار خیابون میدویدن خیلی خوب بود .پر ازحس آزادی وشادی خیابونها ,درختها,آسمون,همه جا پراز تمیزی و لطافت.ساختمونهای شیک ویلایی .مخصوصا اونکه رنگش زرد بود .دریا که دیگه نگو .زلال و شفاف با اون نرده های قشنگ و یکدست .به به چه فروشگاه زیبایی .چه قفسه های تمیزو خوش رنگ و لعابی .پر از خوردنیهای خوشمزه و لذیذ .

دیدن این هایپر ها فقط فقط نشان از فراوانی نعمت بیکران خداوند که روزی ده همه ی بندهاشه .

وقتی استاد داشت از خودن اون تکه های مرغ سوخاری لذت میبرد منم گشنم شد .پا شدم رفتم یه لقمه نون و پنیر تبریزی با گردو درست کردم و با همون لذتی که استاد میخورد منم خوردم .چراکه یاد گرفتم از هر چیزی تو زندگیم لذت ببرم .حتی یه لقمه نون و پنیر ساده ….

عاشقتونم.

یاحق….